Bahman Bahman's Reviews > درد مختصر و آسایشگاه
درد مختصر و آسایشگاه
by
by

بهش گفتم: نه جانم، ... آخه تو چطور همچین فکری کردی؟ اینجا آسایشگاهه. مادر 6457 گفت: آهان. که این طور. خوب، مگه اینجا به اندازه ی کافی آسایش نداشت که باید می بردنش استراحتگاه؟ گفتم: ای بابا، خانم 6457، موضوع به این سادگی هام که فکر می کنی نیست ... بعضی وقت ها آدم باید اول آسایش داشته باشه، بعد استراحت کنه. بعضی وقت هام برعکسه. در هر حالت، چه این حالت چه اون حالت، اول از همه، صلاح و مصلحت خود بیماری بررسی می شه. بعد گفتم: با این حساب، خیالت راحت باشه. اگه پسرت رو از اینجا بردن یه جای دیگه، حتما به صلاح خودش بوده.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
درد مختصر و آسایشگاه.
Sign In »
Reading Progress
December 9, 2021
–
Started Reading
December 9, 2021
– Shelved
December 11, 2021
–
Finished Reading