Dream.M's Reviews > مکبث
مکبث
by
by

Dream.M's review
bookshelves: gifts, plays
Apr 09, 2022
bookshelves: gifts, plays
Read 3 times. Last read February 1, 2025 to March 1, 2025.
اینطوره که یک پادشاه نالایق میتونه یک کشور عظیم و باشکوه رو جوری به ویرانی بکشونه که مردم به جای "میهن" بهش بگن "گورستان"
بازخوانی سوم، ریویوو آپدیت شد:
...علاقه من به خوندن شکسپیر خیلی شخصیه و ریشه در علاقه مند بودنم به هرچیزی داره که خواهرکم بهش علاقمند بود. تا الان هم هرچیزی که از شکسپیر خوندم، صرفا خوندن و لذت بردن از داستان بوده و دنبال فهمش نبودم.
الانم بعد از حداقل سه بار خوندن مکبث و تماشای دستک� سه اقتباس درستوحساب� ازش، به این نتیجه رسیدم که فهمیدن این نمایشنامه نه کار منِ نوعیه، نه کار هر کسی که فکر میکن� میتون� همه� زوایای اون رو بشناسه. ما، در نهایت، شاید مثل مرغ ماهیخواری باشیم که یه قطره از این اقیانوسو به منقار میگیر� و خیال میکن� که دیگه تهِ دریا رو درآورده—چ� برسه به اینکه بخواد تفسیرش کنه.
اما این بار این شانسو داشتم که مکبث رو با امیرحسین همخوانی کنم. این اولین تجربه� ما در خوندن شکسپیر بود ( نه اولین همخوانی به طور کلی)، و راستش رو بگم، نگاه، اشتیاق و مدل خوندن اش مثل همیشه، مکبثی تازه رو جلوم گذاشت؛ یه مکبث عمیقتر� شگفتانگیزت� و حتی ملموست�. ما تصمیم گرفتیم آروم پیش بریم، تا نمایشنامه درستوحساب� تو ذهن و جونمون جا بگیره و بتونیم تا جایی که خودمون میفهمیم� جنبهها� مختلفش رو بررسی کنیم.
اول از همه، ترجمه� شاهکار داریوش آشوری رو خوندیم—ک� انصافاً روی مترجمان فارسیزبا� رو سفید کرده. بعد رفتیم سراغ نسخه� No Fear Shakespeare و متن اصلی انگلیسی، بخشهای� از کتاب 30 great myths about Shakespeare / Laurie Maguire and Emma Smith؛ و در نهایت هم چندتا اقتباس سینمایی و تئاتری دیدیم. به نظر من، نسخه� جوئل کوئن یه سر و گردن از بقیه بالاتره (اون صحنه پیشگویی ساحره ها غیرممکنه تا آخر عمرم از ذهنم پاک بشه).
توی این مسیر، مشورت با مائده_و خوندن ریویووش و علی هم کمک بزرگی بودن. دیدگاههاشو� باعث شد مسیر تحلیل برامون روشنت� بشه، که بابتش از هر دوشون ممنونم.
اول قصد داشتم فقط از جنبه� روانشناخت� به مکبث نگاه کنم و یه تحلیل جمعوجو� و در حد فهم ناچیز خودم بنویسم، بخاطر همین ایده کلی خودم رو زدم زیربغل و رفتم براش توی اینترنت حسابی گشتم و مقاله شکار کردم و نوت نوشتم؛ اما نمیدون� چی شد که پای بخشها� دیگه� نمایشنامه هم وسط کشیده شد—� از این بابت بسی خوشحالم. تا جایی که گشتم، ریویووها� فارسی جامع زیادی درباره� مکبث، توی گودریدز فارسی تا الان پیدا نکردم، ولی دو تا از بهترینها� رو مائده قبلا، و الان امیرحسین نوشتن. (یک کاربر گودریدزی به اسم علی هم هستن که دیدم شکسپیر میخونن و ریویووهای محشری مینویسن، متاسفانه من ریویوویی برای مکبث از ایشون ندیدم) حالا با این نوشته، میش� گفت یه بررسی دیگه هم به ریویوو های فارسی این اثر اضافه شده که امیدوارم به درد بخوره. ما سعی کردیم هرکدوم از یه زاویه� جدید به مکبث نگاه کنیم، تا نه تکراری بشه، نه سطحی؛ در عین حال، لحن خودمون رو حفظ کردیم که ریویوو امضای ما رو داشته باشه—البت� من یه جورایی جوگیر و تأثیرپذیرم و سبک اثری که میخون� نیمهخودآگا� روم اثر میذاره� پس شاید خواسته و ناخواسته، اینبار لحنم کمی رنگوبو� مکبثی گرفته باشه (وای چه پرمدعا!).
درنهایت عرض کنم که این نوشته طولانیه و خیلی وقت برده تا نوشته شده، به این امید که برای خوانندها� مفید و مشوق باشه. پس اگه تا آخر خوندین و با دقت دنبالش کردین، واقعاً ازتون ممنونم.
..........................................
"مکبث" ضیافت خون، کابوس قدرت
قدرت، این معجون مسموم، مکبث را چونان گرگی گرسنه میبلعد� از درون میجَود� و تفالها� از انسانیت باقی میگذار�. اگر شکسپیر با "هملت" شعله شک و جبر را برافروخت، در "مکبث" به دوزخ جنون و تشنگیِ سلطه فرو میرو�. این تراژدی، حکایت تیغی است که هم میکُش� و هم بر روح قاتل زخم میزند� روایتی از کابوسی که تاج پادشاهی را بدل به حلقها� از آتش میکن�.
مکبث، مردیس� که با جاهطلب� خاموش، پس از شنیدن پیشگوی� جادوگران، در عطش قدرت میسوزد� و همسرش، بانوی بلندپروازی از جنس آهن و آتش، که او را به سوی جنایت هل میدهد� و سپس قتل شاه، تاج بر سر مکبث میگذارد� اما دروازه� تاریکتری� کابوسه� را نیز میگشای�. خون از دستانشان شسته نمیشود� اشباح از سایههاشا� بیرون میخزند� و پادشاهیشا� همچون کاخی پوشالی در طوفان فرو میریز�.
شکسپیر در این اثر، خشونت را به یک "آیین" بدل میکن�. دیالوگه� همچون پتک بر ذهن فرود میآین� و صحنهه� سرشار از وحشت و مالیخولیا اند. مکبث از انسانی دودل، به هیولایی تشنه� خون تبدیل میشود� اما آیا این تقدیر بود یا انتخاب؟
"مکبث" بیش از یک نمایشنامه است؛ هذیان یک ذهن بیمار، صدای خفه� وجدان، و تصویری از سقوطی ناگزیر. در دوران مدرن که قدرت همچون بُت پرستش میشود� این تراژدی همچنان نفس میکشد� با صدایی که در گوش تاریخ میپیچ� که میگوی�: "زندگی، قصهایس� که ابلهی روایتش میکند� پر از خشم و هیاهو، بیآنک� معنایی داشته باشد."
این اثر، از تلختری� و پرهیاهوترین تراژدیها� شکسپیر است که همچون طوفانی از خون و توهم، بیننده و خواننده را در خود میبلع� و قدرت را همچون ویروسی مرگبار نشان میدهد� جنونی که از نجواهای شبانه آغاز و در میدانها� نبرد به فریادی خونین بدل میگرد�. "مکبث" نه فقط داستان یک مرد، بلکه آیینها� است از روانشناس� قدرت، وسوسه� بیپایا� انسان برای سلطه، و سقوط اجتنابناپذی� یک روح که در تاریکی غرق میشو�. اما چه چیزی باعث میشو� این اثر پس از چهار قرن همچنان زنده، بُرنده و تأثیرگذار باقی بماند؟
_______
"وسوسه" آغاز سقوط در نجواهای تاریک
در نگاه نخست، مکبث مردی شریف و وفادار است؛ سرداری نجیب که در نبردها شجاعت خود را اثبات کرده؛ اما درون او آتشی از جاهطلب� زبانه میکش� که هنوز راهی برای رهایی نیافته است و سه جادوگر، به مثابه سایهها� سرنوشت، این آتش را شعلهو� میکنن�. آیا آنان حقیقت را پیشگویی میکنند� یا تنها تخمها� وسوسه را در ذهن مکبث میکارند� این سوالی است که شکسپیر عمداً بیپاس� میگذارد� چرا که در دل نمایشنامه، مسئله� اراده� آزاد و سرنوشت، همچون ریسمانی از دود، همواره در نوسان است.
مکبث از همان آغاز، دستخوش یک کشمکش درونی ست. او از یک سو، وفاداری به پادشاه و اصول اخلاقی را در وجود خود احساس میکن� و از سوی دیگر، طمع و جاهطلبیا� او را به سوی جنایت میکشان�. این کشمکش درونی، خود را در تکگوییها� مشهور مکبث آشکار میکند� جایی که او میان وظیفه و میل شخصیا� سرگردان است.
اما این تنها مکبث نیست که در گرداب وسوسه فرو میرو�. لیدی مکبث، شخصیتی که در آغاز نماد قدرت، جسارت و بیرحم� است، همسرش را به سوی قتل سوق میده�. اما آیا او از ابتدا چنین بوده یا این شبح قدرت است که او را تغییر میدهد� او نیز همچون مکبث، در نهایت مغلوب وجدان خویش میشو�. شکسپیر با ظرافتی کمنظیر� نشان میده� که قدرت نه تنها دشمنان، بلکه صاحبان خود را نیز نابود میکن�.
_________
" قدرت"، چاقویی که دسته� خود را میبر�.
قتل دانکن، نقطه� گسست مکبث از واقعیت است. او دیگر مردی با شرافت نیست؛ بلکه شاهی ست که قتل، وجدان او را به شکنجهگاه� ابدی بدل میکن�. او دشنها� خیالی را در هوا میبیند� اشباح مردگان را در ضیافته� تصور میکند� و شبه� صدای نفرینهای� را میشنو� که هرگز خاموش نمیشون�.
مکبث از نظر روانکاوی، شخصیتی است که در ابتدا، در تلاش است تا میان ارزشها� درونی و وسوسهها� بیرونی تعادل برقرار کند. اما قتل دانکن، همان نقطها� است که در آن، خودآگاهیا� در برابر امیال تاریکش شکست میخور�. مکبث به مرور از یک فرد مُردد، به یک دیکتاتور خونری� تبدیل میشود� و شخصیتی میشو� که برای حفظ قدرت، دست به هر جنایتی میزن�.
بر اساس نظریات فروید، ذهن انسان از سه بخش اصلی "نهاد" (Id)، "خود" (Ego) و "فراخود" (Superego) تشکیل شده است. در نمایشنامه� مکبث، این سه بخش بهطو� واضحی در روان شخصیت های اصلی قابل مشاهده و بررسی اند.
� نهاد (Id): مکبث، در آغاز نمایشنامه، فردی است که جاهطلبیها� پنهانی دارد اما در کنترل آنها موفق است. نهاد او، که در پی ارضای امیال خام و غریزی است، تحت تأثیر پیشگوی� جادوگران بیدار میشو�. میل او برای قدرت، همان نیروی ناخودآگاهی است که فروید آن را به نهاد نسبت میدهد� نیرویی که بدون توجه به قوانین اخلاقی و اجتماعی، بهدنبا� لذت است.
� خود (Ego): پس از شنیدن پیشگویی� مکبث تلاش میکن� بین وسوسه و منطق تعادل ایجاد کند. او در ابتدا در برابر وسوسه� قتل مقاومت میکند� اما در نهایت، خودِ او به خدمت نهاد درمیآی� و با توجیهها� عقلانی، راه جنایت را هموار میکن�. این دقیقاً همان جایی است که "خود" در فرویدیسم، از یک نیروی متعادلکنند� به نیرویی موجهکنند� تبدیل میشو�.
� فراخود (Superego): در آغاز، وجدان مکبث به عنوان نماینده� فراخود او، مانعی برای اعمال خشونتآمیز� است. پس از قتل دانکن، فراخود او ضعیف میشو� و نهاد بر ذهنش غلبه مییاب�. در صحنههای� که او اشباح را میبین� و دچار توهمها� ترسناک میشود� میتوا� آن را به واپسزن� و تأثیر عذاب وجدان تعبیر کرد، که نشان از درگیری روانی او دارد.
شخصیت اصلی دیگر، لیدی مکبث، نمایشی از سقوط یک ذهن فولادین را به روی صحنه میآور�. اگر مکبث در گرداب جنایت فرو میرود� لیدی مکبث در دریای عذاب وجدان غرق میگرد�. او که در آغاز همچون زنی سرد، بیاحسا� و محاسبهگ� به نظر میرسد� کمک� تبدیل میشو� به کسی که از سایه� خودش هم میترس�. در تحلیل فرویدی لیدی مکبث:
� نهاد (Id): لیدی مکبث از همان ابتدا، بهطو� واضحی تحت تأثیر نهاد قرار دارد. او بدون هیچ تردیدی، مکبث را به قتل ترغیب میکن�. جاهطلب� و تمایل شدیدش به قدرت، نمایانگر نیروی خام نهاد در شخصیت اوست.
� خود (Ego): او در ابتدا کنترل قویا� بر خود دارد و به نظر میرس� که برخلاف همسرش، دچار درگیریها� روانی نیست. و درادامه با برنامهریز� دقیق، به مکبث نشان میده� که چگونه میتوا� احساسات را کنار گذاشت و به قدرت رسید. اما با گذر زمان، تعادل خود وی نیز از دست میرو� و از زنی محاسبهگر� به فردی شکسته و آسیبدید� تبدیل میشو�.
� فراخود (Superego): برخلاف مکبث، که پس از قتل دانکن به جنایتها� بیشتری روی میآورد� لیدی مکبث به مرور تسلیم عذاب وجدان خود میشو�. او که ابتدا به نظر میرس� فاقد اخلاقیات است، در نهایت نمیتوان� فشار روانی را تحمل کند و دچار فروپاشی روانی میشو�. توهم شستن دستان خونآلود� نشانه� سلطه� فراخود بر اوست، که در نهایت او را به خودکشی میکشان�.
از دیدگاه روانکاوی، لیدی مکبث شخصیتی است که در ابتدا قدرت را با بیاحساس� و قساوت یکی میپندارد� اما با پیشرفت نمایشنامه متوجه میشو� که ذهن انسان ظرفیت پذیرش این میزان از سنگدلی را ندارد. او در نهایت قربانی افکار و تسلیم وجدان خود میشو� و در جنونی که نتیجه� تضادهای درونی اوست، جان خود را از دست میده�.
___________
"سقوط نهایی": وقتی تاج تبدیل به زنجیر میشو�
مکبث در نهایت، در میان آوارهای قدرت خود گرفتار میشو�. دوستانش از او روی برمیگردانند� سپاهیانش با ترس و بیاعتماد� در کنارش میمانند� و حتی طبیعت نیز علیه او میشور�. "جنگل بیرنام" به حرکت درمیآی� و سرنوشت او را به سوی مرگ میکشان�. اما آیا او میترسد� نه. او، همچنان ایستاده با مرگ روبهر� میشو�.
و حالا زمان پاسخ به این سوال است که: چرا «مکبث» همچنان تأثیرگذار است؟ شاید به این دلیل که قدرت، هنوز هم همان هیولای قدیمی است.
این نمایشنامه، همچون هشداری است برای تمام دورانه� که قدرت همچنان، مثل زهری آرام، صاحبان آن را هم از درون میکش� و هم از بیرون. و این همان حقیقت مسلم است که هیچ جنایتی بیهزین� نیست، و هیچ تاجی بدون قربانی به دست نمیآی�. شکسپیر در این اثر، تصویری درخشان از فریبندگی و وحشت انگیزی قدرت ارائه میدهد� تصویری که هرچند در اسکاتلند قرون وسطی میگذرد� در سیاستها� جهان مدرن نیز میتوا� انعکاس آن را دید.
__________
"زمینه تاریخی"
درک نمایشنامه "مکبث" بدون آشنایی با بستر تاریخی آن امکان پذیر نمیباش�.
زمینه تاریخی مکبث، مهمترین المانی است که در مقابل جنبه تراژیک؛ این نمایشنامه را به محلی برای مناقشه خوانندگان بدیل کرده است.
ویلیام شکسپیر در نگارش نمایشنامهها� خود همواره از موقعیتها� تاریخی، اجتماعی و سیاسی استفاده کرده است تا ابعاد پیچیدهتر� از طبایع انسانی و روابط قدرت را مورد بررسی قرار دهد. "مکبث" یکی از نمونهها� بارز این رویکرد است که در آن نه تنها فاجعها� فردی بلکه درک و تحلیل دقیق شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه نیز به چشم میخور�. این نمایشنامه در اوایل قرن شانزدهم میلادی، زمانی که انگلستان و اسکاتلند در کانون تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی قرار داشتند نوشته شد. در دوران زندگی شکسپیر، یعنی اوایل قرن شانزدهم، انگلستان و اسکاتلند از هم جدا بودند. اسکاتلند در آن زمان با بحرانها� داخلی فراوانی روبهر� بود که شامل اختلافات شدید بین خانوادهها� سلطنتی، جنگها� داخلی و تهدیدات خارجی از سوی انگلستان بود. پس از جنگها� استقلال اسکاتلند در قرن چهاردهم، این کشور در تلاش بود تا هویت و ثبات خود را بازیابد.
"مکبث" بر اساس تاریخ اسکاتلند نوشته شده است و شخصیتها� اصلی آن، از جمله مکبث و دانکن، شخصیتهای� هستند که در تاریخ واقعی اسکاتلند وجود داشتهان�. در این زمان، اسکاتلند تحت سلطنت خاندان استوارت قرار داشت که توسط جیمز ششم (که بعدها به عنوان جیمز اول انگلستان نیز شناخته شد) رهبری میش�. جیمز ششم به عنوان حاکم اسکاتلند، در تلاش بود تا قدرت مرکزی کشور را تقویت کند و تهدیدات داخلی و خارجی را از سر راه بردارد.
در حقیقت، شکسپیر در انتخاب شخصیتها� تاریخی و نحوه� نمایش آنها در "مکبث" به تأثیرات اجتماعی و سیاسی زمانه� خود اشاره میکن�. در این نمایشنامه، شکسپیر از داستان واقعی قتل که مکبث مرتکب شد و رقابتها� قدرت در اسکاتلند استفاده کرده، اما آن را به شیوها� هنری و تمثیلی روایت میکن� که همزمان به نقد وضعیت سیاسی انگلستان نیز میپرداز�.
___________
"درگیریها� قدرت و سلطنت"
یکی از تمها� اصلی "مکبث" که به شدت به چشم میآید� درگیریه� برسر قدرت و سلطنت است. نمایشنامه به طور ضمنی و آشکار به مسئله مشروعیت سلطنت و روشها� کسب قدرت اشاره دارد. در اسکاتلند، سلطنت هیچگا� از ثبات کامل برخوردار نبوده است. در این دوران، سلاطینی که موروثی به تخت سلطنت میرسیدند� همواره با تهدیدات داخلی و شورشه� روبهر� بودند. به همین دلیل، شکسپیر در "مکبث" نشان میده� که چگونه افراد میتوانن� برای دستیابی به قدرت از هر گونه اقدام غیرقانونی و خشونتآمی� استفاده کنند.
در داستان "مکبث"، همانطور که پیشت� گفته شد، شخصیت مکبث که ابتدا یکی از وفادارترین فرماندهان سلطنتی است، به تدریج به یک شخصیت دسیسهگ� و قاتل تبدیل میشو�. این تغییر در شخصیت مکبث، تنها یک تحول فردی نیست، بلکه انعکاسی از نوعی بحران در قدرت سلطنتی است. مکبث نه تنها با استفاده از قتل، سلطنت را از آن خود میکند� بلکه این سلطنت به یک حکمرانی شکننده و ناپایدار تبدیل میشو� که همواره در معرض تهدیدهای داخلی و خارجی قرار دارد.
از این رو، "مکبث" علاوه بر اینکه به تحلیل قدرت و سلطنت در زمان خاص خود پرداخته است، به نوعی پیشبین� از بحرانها� سیاسی در آینده نیز میپرداز�. شکافها� موجود در دولت و سلطنت اسکاتلند، که شکسپیر در این نمایشنامه به تصویر کشیده است، بازتابی از تنشها� سیاسی و اجتماعی در انگلستان دوران خود اوست. به ویژه در دوران حکومت الیزابت اول و سپس جیمز اول، که خود از طریق ازدواج با مری استوارت، ملکه اسکاتلند، بر تخت سلطنت انگلستان نشست.
_____________
"نقش دین و مذهب در شکلگیر� قدرت"
در کنار درگیریها� قدرت، یکی دیگر از موضوعات مهم نمایشنامه "مکبث" تأثیر دین و مذهب بر تحولات سیاسی و اخلاقی است. در دوران شکسپیر، مذهب همچنان نقش بسیار مهمی در تعیین مشروعیت حکومته� و اعمال حاکمان ایفا میکر�. این تأثیر در "مکبث"، جایی که مکبث و لیدی مکبث، برای دستیابی به قدرت، اصول اخلاقی و دینی را نادیده میگیرن� به وضوح دیده میشو�. این بیتوجه� به اصول اخلاقی و دینی، نه تنها به سقوط شخصیتها� اصلی میانجام� بلکه در سطح کلان، به بحران مشروعیت سلطنت و قدرت نیز میانجام�.
شکسپیر در این نمایشنامه با استفاده از نیرنگه� و جنایات، به شدت بر روی تضاد میان قدرت دنیوی و اصول مذهبی تأکید میکن�. مکبث با ارتکاب قتلها� فجیع، به نوعی از مسیر اصلی انسانی و اخلاقی خود منحرف میشو� و این انحراف به تدریج به یک فروپاشی کامل اخلاقی، روانی و سیاسی منجر میشو�.
_____________
"تأثیر "مکبث" بر سیاستها� انگلستان"
شکسپیر به عنوان یک نویسنده در زمانها� خاص زندگی میکر� که سیاستها� داخلی انگلستان به شدت با دغدغهها� سلطنتی و حاکمیتی همراه بود. از آنجایی که جیمز ششم اسکاتلند در سال ۱۶۰۳ به سلطنت انگلستان رسید، شکسپیر ممکن است تلاش کرده باشد تا از طریق "مکبث" به نحوی به این تحولات تاریخی واکنش نشان دهد. جیمز اول به عنوان پادشاه جدید انگلستان، خود را وارث پادشاهان مختلف از جمله مکبث میدید� که در تاریخ اسکاتلند نقش مهمی ایفا کرده بود. شکسپیر، به ویژه با توجه به شخصیتپرداز� مکبث، ممکن است قصد داشته تا مفهوم مشروعیت سلطنت را مورد سؤال قرار داده و نشان دهد که سلطنتهای� که از طریق دسیسه و جنایت به دست میآیند� هیچگا� پایداری ندارند.
شکسپیر، به طور غیرمستقیم، شاید در پی ارسال پیامی سیاسی به دربار جیمز اول بوده است، که نه تنها به تثبیت سلطنت در انگلستان پرداخت، بلکه به عنوان یک پادشاه با پشتیبانی الهی نیز شناخته میش�. در این راستا، "مکبث" میتوان� به عنوان یک نقد سیاسی به فساد، فریب و بیثبات� حکومته� و سلطنته� تفسیر شود.
___________
"نقش زنان در سیاست و قدرت"
لیدی مکبث به عنوان یکی از شخصیتها� اصلی نمایشنامه "مکبث"، نقش مهمی در دسیسهها� سیاسی دارد. او نه تنها عامل تحریک مکبث به قتل دانکن است، بلکه در تمام طول داستان، با استفاده از قدرت روانی و فکری خود، بر همسرش تسلط مییاب�. در دنیای سیاسی "مکبث"، زنان، به ویژه لیدی مکبث، نشاندهند� نیروهای پشت پرده و محرکها� پنهانی در دسیسهه� و تغییرات سیاسی هستند.
لیدی مکبث به عنوان یک زن که در یک جامعه مردسالار به دنبال قدرت است، تصویری پیچیده از سیاست و سلطنت را نیز به نمایش میگذار�. او در آغاز، قدرت و اقتدار را در پشت پرده و با استفاده از فریب و تزویر جلب میکن�.
این ویژگیه� در زمینه� سیاسی عصر شکسپیر به شدت مورد توجه قرار گرفتهاند� زیرا که زنان اغلب نقشی پنهانی و غیررسمی در سیاست و تصمیمگیریها� حکومتی ایفا میکردن�.
شکسپیر با تصویر کردن لیدی مکبث به عنوان یک فرد محوری در تغییرات سیاسی و درگیر در دسیسهها� حکومتی، به شکلی نمادین از نقش زنان در قدرت و سیاست سخن میگوی�. در واقع، لیدی مکبث نه تنها به عنوان یک شخصیت روانی و اخلاقی پیچیده، بلکه به عنوان یک شخصیت سیاسی که به طور مستقیم در مسیر دستیاب� به قدرت دخالت دارد، تصویر میشو�. از نقطه نظر سیاسی، این تصویر به نوعی نشاندهند� اهمیت نقش زنان در سیاستها� پشت پرده و تأثیرات پنهانی آنها در ساختارهای قدرت است. در نهایت، لیدی مکبث با از دست دادن کنترل خود، دچار بحران روانی و فروپاشی شخصیتی میشو� که این نیز میتوان� به عنوان نقدی بر موقعیت زنان در جوامع patriarchal در نظر گرفته شود. شکسپیر به نوعی به مخاطب نشان میده� که چگونه جامعه� مردسالار به زنان فشار میآور� تا در چارچوبها� خاص خود رفتار کنند و این فشارها میتوانن� عواقب روانی و اجتماعی جبرانناپذیر� به دنبال داشته باشند.
___________
حرف آخر:
چکیده ریویوو در یک پاراگراف یا چرا باید مکبث را خواند؟
مکبث فقط یک تراژدی ادبی نیست؛ بلکه کالبدشکافی روانشناختی� جامعهشناخت� و تاریخی از جاهطلبی� قدرت و سقوط است. شکسپیر در این اثر نشان میده� که چگونه وسوسه� پیشرفت، در شرایط خاص، میتوان� فرد را در چرخها� از خشونت، توجیه و گناه گرفتار کند. این اثر نمونها� کلاسیک از "اثر پیشگویی خودمحققکنند�" است؛ جایی که پیشبینیها� جادوگران، مکبث را به سوی اعمالی سوق میده� که همان پیشبینیه� را محقق میکنن�. از سوی دیگر، توهمات لیدی مکبث و هذیانها� همسرش تصویری روشن از "اختلال اضطراب گناه" ارائه میدهند—پدیدها� که هنوز در روانشناس� مدرن مورد مطالعه است.
از نظر تاریخی، مکبث بازتابی از اضطرابها� سیاسی دوران جیمز اول انگلستان است؛ پادشاهی که وسواس خاصی نسبت به جادوگری و مشروعیت سلطنت داشت. این نمایشنامه در اوج ترس از خیانت و توطئه، تنها دو سال پس از "توطئه باروت" � تلاش برای ترور پادشاه_ نوشته شد. شکسپیر با نمایش چهرها� اهریمنی از مکبث و تاریخ اسکاتلند را مطابق با منافع خاندان سلطنتی انگلستان بازنویسی کرد. جادوگران نمایش، نه صرفاً عنصری فانتزی، بلکه بازتابی از باورهای عمومی آن دوران درباره نیروهای ماورایی بودند.
در بُعد جامعهشناختی� مکبث هشداری علیه قدرت بدون نظارت است. در جوامعی که ساختارهای بازدارنده� اخلاقی و قانونی ضعیف شوند، رهبران ممکن است در مسیری مشابه سقوط کنند؛ ابتدا با یک تصمیم کوچک، سپس با توجیه جنایتها� بعدی، تا جایی که بازگشت دیگر ممکن نیست.
پس مکبث را نباید فقط یک اثر کلاسیک دانست، بلکه باید آن را همچون آزمایشی برای بررسی پیچیدگیها� ذهن انسان و ساختارهای قدرت تحلیل کرد. این نمایشنامه هنوز زنده است، زیرا مکانیسمها� آن، از سیاست تا روانشناسی� همچنان در جهان امروز فعالان�.
________________
شاید بشه گفت پانویس:
برگردیم به لحن خودمونی و راحت باشیم :)
در ادامه، ۳ فکت چک درباره شکسپیر از کتاب
30 Great Myths About Shakespeare،
میارم؛ افسانه های شماره ۱،۳، و ۲۳ _چون کاملا درباره مکبث هستش (برای خوندن دو فکت چک دیگه به ریویوو امیرحسین مراجعه کنید؛ کلا به امیرحسین زیاد مراجعه کنید).
Myth 1: Shakespeare was the most popular writer of his time
افسانه ۱: شکسپیر محبوبتری� نمایشنامهنوی�
دوران خودش بوده.
حقیقت اینه که شکسپیر در زمان خودش مشهور بوده، اما نه به شکلی که امروزه تصور میکنی�. توی این کتاب مگوایر و اسمیت توضیح مید� که شکسپیر در دوران الیزابتی و جاکوبی به عنوان یک نمایشنامهنوی� موفق و شناختهشد� مطرح بوده، اما در بین همعصرهاش� فقط یکی از چندین نمایشنامهنوی� محبوب به شمار میرفت�.
نمایشنامهها� اون توی تئاترهایی مثل گلوب اجرا میشد� و مورد استقبال قرار میگرفتن� اما اون در مقایسه با نویسندگانی مثل بن جانسون یا کریستوفر مارلو، چنان جایگاه بیچونوچرای� هم نداشته. شکسپیر بهعنوا� یک هنرمند موفق، درآمد خوبی هم داشته و حتی تونسته بوده ملکی در استراتفورد بخره، اما چیزی که اونو به شکسپیرِ افسانها� تبدیل کرده، محبوبیت بعدی آثارش در قرنها� بعد بوده—بخصو� در دوره ویکتوریایی که آقای شکسپیر رو بهعنوا� «نابغه ملی» بریتانیا ستایش کردن.
پس اگر بخوایم خلاصه کنیم: بله، شکسپیر در زمان خودش معروف بوده، اما نه به آن درجه از شهرت و اسطورهساز� که امروزه روز هستش.
ادامه در کامنت
بازخوانی سوم، ریویوو آپدیت شد:
...علاقه من به خوندن شکسپیر خیلی شخصیه و ریشه در علاقه مند بودنم به هرچیزی داره که خواهرکم بهش علاقمند بود. تا الان هم هرچیزی که از شکسپیر خوندم، صرفا خوندن و لذت بردن از داستان بوده و دنبال فهمش نبودم.
الانم بعد از حداقل سه بار خوندن مکبث و تماشای دستک� سه اقتباس درستوحساب� ازش، به این نتیجه رسیدم که فهمیدن این نمایشنامه نه کار منِ نوعیه، نه کار هر کسی که فکر میکن� میتون� همه� زوایای اون رو بشناسه. ما، در نهایت، شاید مثل مرغ ماهیخواری باشیم که یه قطره از این اقیانوسو به منقار میگیر� و خیال میکن� که دیگه تهِ دریا رو درآورده—چ� برسه به اینکه بخواد تفسیرش کنه.
اما این بار این شانسو داشتم که مکبث رو با امیرحسین همخوانی کنم. این اولین تجربه� ما در خوندن شکسپیر بود ( نه اولین همخوانی به طور کلی)، و راستش رو بگم، نگاه، اشتیاق و مدل خوندن اش مثل همیشه، مکبثی تازه رو جلوم گذاشت؛ یه مکبث عمیقتر� شگفتانگیزت� و حتی ملموست�. ما تصمیم گرفتیم آروم پیش بریم، تا نمایشنامه درستوحساب� تو ذهن و جونمون جا بگیره و بتونیم تا جایی که خودمون میفهمیم� جنبهها� مختلفش رو بررسی کنیم.
اول از همه، ترجمه� شاهکار داریوش آشوری رو خوندیم—ک� انصافاً روی مترجمان فارسیزبا� رو سفید کرده. بعد رفتیم سراغ نسخه� No Fear Shakespeare و متن اصلی انگلیسی، بخشهای� از کتاب 30 great myths about Shakespeare / Laurie Maguire and Emma Smith؛ و در نهایت هم چندتا اقتباس سینمایی و تئاتری دیدیم. به نظر من، نسخه� جوئل کوئن یه سر و گردن از بقیه بالاتره (اون صحنه پیشگویی ساحره ها غیرممکنه تا آخر عمرم از ذهنم پاک بشه).
توی این مسیر، مشورت با مائده_و خوندن ریویووش و علی هم کمک بزرگی بودن. دیدگاههاشو� باعث شد مسیر تحلیل برامون روشنت� بشه، که بابتش از هر دوشون ممنونم.
اول قصد داشتم فقط از جنبه� روانشناخت� به مکبث نگاه کنم و یه تحلیل جمعوجو� و در حد فهم ناچیز خودم بنویسم، بخاطر همین ایده کلی خودم رو زدم زیربغل و رفتم براش توی اینترنت حسابی گشتم و مقاله شکار کردم و نوت نوشتم؛ اما نمیدون� چی شد که پای بخشها� دیگه� نمایشنامه هم وسط کشیده شد—� از این بابت بسی خوشحالم. تا جایی که گشتم، ریویووها� فارسی جامع زیادی درباره� مکبث، توی گودریدز فارسی تا الان پیدا نکردم، ولی دو تا از بهترینها� رو مائده قبلا، و الان امیرحسین نوشتن. (یک کاربر گودریدزی به اسم علی هم هستن که دیدم شکسپیر میخونن و ریویووهای محشری مینویسن، متاسفانه من ریویوویی برای مکبث از ایشون ندیدم) حالا با این نوشته، میش� گفت یه بررسی دیگه هم به ریویوو های فارسی این اثر اضافه شده که امیدوارم به درد بخوره. ما سعی کردیم هرکدوم از یه زاویه� جدید به مکبث نگاه کنیم، تا نه تکراری بشه، نه سطحی؛ در عین حال، لحن خودمون رو حفظ کردیم که ریویوو امضای ما رو داشته باشه—البت� من یه جورایی جوگیر و تأثیرپذیرم و سبک اثری که میخون� نیمهخودآگا� روم اثر میذاره� پس شاید خواسته و ناخواسته، اینبار لحنم کمی رنگوبو� مکبثی گرفته باشه (وای چه پرمدعا!).
درنهایت عرض کنم که این نوشته طولانیه و خیلی وقت برده تا نوشته شده، به این امید که برای خوانندها� مفید و مشوق باشه. پس اگه تا آخر خوندین و با دقت دنبالش کردین، واقعاً ازتون ممنونم.
..........................................
"مکبث" ضیافت خون، کابوس قدرت
قدرت، این معجون مسموم، مکبث را چونان گرگی گرسنه میبلعد� از درون میجَود� و تفالها� از انسانیت باقی میگذار�. اگر شکسپیر با "هملت" شعله شک و جبر را برافروخت، در "مکبث" به دوزخ جنون و تشنگیِ سلطه فرو میرو�. این تراژدی، حکایت تیغی است که هم میکُش� و هم بر روح قاتل زخم میزند� روایتی از کابوسی که تاج پادشاهی را بدل به حلقها� از آتش میکن�.
مکبث، مردیس� که با جاهطلب� خاموش، پس از شنیدن پیشگوی� جادوگران، در عطش قدرت میسوزد� و همسرش، بانوی بلندپروازی از جنس آهن و آتش، که او را به سوی جنایت هل میدهد� و سپس قتل شاه، تاج بر سر مکبث میگذارد� اما دروازه� تاریکتری� کابوسه� را نیز میگشای�. خون از دستانشان شسته نمیشود� اشباح از سایههاشا� بیرون میخزند� و پادشاهیشا� همچون کاخی پوشالی در طوفان فرو میریز�.
شکسپیر در این اثر، خشونت را به یک "آیین" بدل میکن�. دیالوگه� همچون پتک بر ذهن فرود میآین� و صحنهه� سرشار از وحشت و مالیخولیا اند. مکبث از انسانی دودل، به هیولایی تشنه� خون تبدیل میشود� اما آیا این تقدیر بود یا انتخاب؟
"مکبث" بیش از یک نمایشنامه است؛ هذیان یک ذهن بیمار، صدای خفه� وجدان، و تصویری از سقوطی ناگزیر. در دوران مدرن که قدرت همچون بُت پرستش میشود� این تراژدی همچنان نفس میکشد� با صدایی که در گوش تاریخ میپیچ� که میگوی�: "زندگی، قصهایس� که ابلهی روایتش میکند� پر از خشم و هیاهو، بیآنک� معنایی داشته باشد."
این اثر، از تلختری� و پرهیاهوترین تراژدیها� شکسپیر است که همچون طوفانی از خون و توهم، بیننده و خواننده را در خود میبلع� و قدرت را همچون ویروسی مرگبار نشان میدهد� جنونی که از نجواهای شبانه آغاز و در میدانها� نبرد به فریادی خونین بدل میگرد�. "مکبث" نه فقط داستان یک مرد، بلکه آیینها� است از روانشناس� قدرت، وسوسه� بیپایا� انسان برای سلطه، و سقوط اجتنابناپذی� یک روح که در تاریکی غرق میشو�. اما چه چیزی باعث میشو� این اثر پس از چهار قرن همچنان زنده، بُرنده و تأثیرگذار باقی بماند؟
_______
"وسوسه" آغاز سقوط در نجواهای تاریک
در نگاه نخست، مکبث مردی شریف و وفادار است؛ سرداری نجیب که در نبردها شجاعت خود را اثبات کرده؛ اما درون او آتشی از جاهطلب� زبانه میکش� که هنوز راهی برای رهایی نیافته است و سه جادوگر، به مثابه سایهها� سرنوشت، این آتش را شعلهو� میکنن�. آیا آنان حقیقت را پیشگویی میکنند� یا تنها تخمها� وسوسه را در ذهن مکبث میکارند� این سوالی است که شکسپیر عمداً بیپاس� میگذارد� چرا که در دل نمایشنامه، مسئله� اراده� آزاد و سرنوشت، همچون ریسمانی از دود، همواره در نوسان است.
مکبث از همان آغاز، دستخوش یک کشمکش درونی ست. او از یک سو، وفاداری به پادشاه و اصول اخلاقی را در وجود خود احساس میکن� و از سوی دیگر، طمع و جاهطلبیا� او را به سوی جنایت میکشان�. این کشمکش درونی، خود را در تکگوییها� مشهور مکبث آشکار میکند� جایی که او میان وظیفه و میل شخصیا� سرگردان است.
اما این تنها مکبث نیست که در گرداب وسوسه فرو میرو�. لیدی مکبث، شخصیتی که در آغاز نماد قدرت، جسارت و بیرحم� است، همسرش را به سوی قتل سوق میده�. اما آیا او از ابتدا چنین بوده یا این شبح قدرت است که او را تغییر میدهد� او نیز همچون مکبث، در نهایت مغلوب وجدان خویش میشو�. شکسپیر با ظرافتی کمنظیر� نشان میده� که قدرت نه تنها دشمنان، بلکه صاحبان خود را نیز نابود میکن�.
_________
" قدرت"، چاقویی که دسته� خود را میبر�.
قتل دانکن، نقطه� گسست مکبث از واقعیت است. او دیگر مردی با شرافت نیست؛ بلکه شاهی ست که قتل، وجدان او را به شکنجهگاه� ابدی بدل میکن�. او دشنها� خیالی را در هوا میبیند� اشباح مردگان را در ضیافته� تصور میکند� و شبه� صدای نفرینهای� را میشنو� که هرگز خاموش نمیشون�.
مکبث از نظر روانکاوی، شخصیتی است که در ابتدا، در تلاش است تا میان ارزشها� درونی و وسوسهها� بیرونی تعادل برقرار کند. اما قتل دانکن، همان نقطها� است که در آن، خودآگاهیا� در برابر امیال تاریکش شکست میخور�. مکبث به مرور از یک فرد مُردد، به یک دیکتاتور خونری� تبدیل میشود� و شخصیتی میشو� که برای حفظ قدرت، دست به هر جنایتی میزن�.
بر اساس نظریات فروید، ذهن انسان از سه بخش اصلی "نهاد" (Id)، "خود" (Ego) و "فراخود" (Superego) تشکیل شده است. در نمایشنامه� مکبث، این سه بخش بهطو� واضحی در روان شخصیت های اصلی قابل مشاهده و بررسی اند.
� نهاد (Id): مکبث، در آغاز نمایشنامه، فردی است که جاهطلبیها� پنهانی دارد اما در کنترل آنها موفق است. نهاد او، که در پی ارضای امیال خام و غریزی است، تحت تأثیر پیشگوی� جادوگران بیدار میشو�. میل او برای قدرت، همان نیروی ناخودآگاهی است که فروید آن را به نهاد نسبت میدهد� نیرویی که بدون توجه به قوانین اخلاقی و اجتماعی، بهدنبا� لذت است.
� خود (Ego): پس از شنیدن پیشگویی� مکبث تلاش میکن� بین وسوسه و منطق تعادل ایجاد کند. او در ابتدا در برابر وسوسه� قتل مقاومت میکند� اما در نهایت، خودِ او به خدمت نهاد درمیآی� و با توجیهها� عقلانی، راه جنایت را هموار میکن�. این دقیقاً همان جایی است که "خود" در فرویدیسم، از یک نیروی متعادلکنند� به نیرویی موجهکنند� تبدیل میشو�.
� فراخود (Superego): در آغاز، وجدان مکبث به عنوان نماینده� فراخود او، مانعی برای اعمال خشونتآمیز� است. پس از قتل دانکن، فراخود او ضعیف میشو� و نهاد بر ذهنش غلبه مییاب�. در صحنههای� که او اشباح را میبین� و دچار توهمها� ترسناک میشود� میتوا� آن را به واپسزن� و تأثیر عذاب وجدان تعبیر کرد، که نشان از درگیری روانی او دارد.
شخصیت اصلی دیگر، لیدی مکبث، نمایشی از سقوط یک ذهن فولادین را به روی صحنه میآور�. اگر مکبث در گرداب جنایت فرو میرود� لیدی مکبث در دریای عذاب وجدان غرق میگرد�. او که در آغاز همچون زنی سرد، بیاحسا� و محاسبهگ� به نظر میرسد� کمک� تبدیل میشو� به کسی که از سایه� خودش هم میترس�. در تحلیل فرویدی لیدی مکبث:
� نهاد (Id): لیدی مکبث از همان ابتدا، بهطو� واضحی تحت تأثیر نهاد قرار دارد. او بدون هیچ تردیدی، مکبث را به قتل ترغیب میکن�. جاهطلب� و تمایل شدیدش به قدرت، نمایانگر نیروی خام نهاد در شخصیت اوست.
� خود (Ego): او در ابتدا کنترل قویا� بر خود دارد و به نظر میرس� که برخلاف همسرش، دچار درگیریها� روانی نیست. و درادامه با برنامهریز� دقیق، به مکبث نشان میده� که چگونه میتوا� احساسات را کنار گذاشت و به قدرت رسید. اما با گذر زمان، تعادل خود وی نیز از دست میرو� و از زنی محاسبهگر� به فردی شکسته و آسیبدید� تبدیل میشو�.
� فراخود (Superego): برخلاف مکبث، که پس از قتل دانکن به جنایتها� بیشتری روی میآورد� لیدی مکبث به مرور تسلیم عذاب وجدان خود میشو�. او که ابتدا به نظر میرس� فاقد اخلاقیات است، در نهایت نمیتوان� فشار روانی را تحمل کند و دچار فروپاشی روانی میشو�. توهم شستن دستان خونآلود� نشانه� سلطه� فراخود بر اوست، که در نهایت او را به خودکشی میکشان�.
از دیدگاه روانکاوی، لیدی مکبث شخصیتی است که در ابتدا قدرت را با بیاحساس� و قساوت یکی میپندارد� اما با پیشرفت نمایشنامه متوجه میشو� که ذهن انسان ظرفیت پذیرش این میزان از سنگدلی را ندارد. او در نهایت قربانی افکار و تسلیم وجدان خود میشو� و در جنونی که نتیجه� تضادهای درونی اوست، جان خود را از دست میده�.
___________
"سقوط نهایی": وقتی تاج تبدیل به زنجیر میشو�
مکبث در نهایت، در میان آوارهای قدرت خود گرفتار میشو�. دوستانش از او روی برمیگردانند� سپاهیانش با ترس و بیاعتماد� در کنارش میمانند� و حتی طبیعت نیز علیه او میشور�. "جنگل بیرنام" به حرکت درمیآی� و سرنوشت او را به سوی مرگ میکشان�. اما آیا او میترسد� نه. او، همچنان ایستاده با مرگ روبهر� میشو�.
و حالا زمان پاسخ به این سوال است که: چرا «مکبث» همچنان تأثیرگذار است؟ شاید به این دلیل که قدرت، هنوز هم همان هیولای قدیمی است.
این نمایشنامه، همچون هشداری است برای تمام دورانه� که قدرت همچنان، مثل زهری آرام، صاحبان آن را هم از درون میکش� و هم از بیرون. و این همان حقیقت مسلم است که هیچ جنایتی بیهزین� نیست، و هیچ تاجی بدون قربانی به دست نمیآی�. شکسپیر در این اثر، تصویری درخشان از فریبندگی و وحشت انگیزی قدرت ارائه میدهد� تصویری که هرچند در اسکاتلند قرون وسطی میگذرد� در سیاستها� جهان مدرن نیز میتوا� انعکاس آن را دید.
__________
"زمینه تاریخی"
درک نمایشنامه "مکبث" بدون آشنایی با بستر تاریخی آن امکان پذیر نمیباش�.
زمینه تاریخی مکبث، مهمترین المانی است که در مقابل جنبه تراژیک؛ این نمایشنامه را به محلی برای مناقشه خوانندگان بدیل کرده است.
ویلیام شکسپیر در نگارش نمایشنامهها� خود همواره از موقعیتها� تاریخی، اجتماعی و سیاسی استفاده کرده است تا ابعاد پیچیدهتر� از طبایع انسانی و روابط قدرت را مورد بررسی قرار دهد. "مکبث" یکی از نمونهها� بارز این رویکرد است که در آن نه تنها فاجعها� فردی بلکه درک و تحلیل دقیق شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه نیز به چشم میخور�. این نمایشنامه در اوایل قرن شانزدهم میلادی، زمانی که انگلستان و اسکاتلند در کانون تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی قرار داشتند نوشته شد. در دوران زندگی شکسپیر، یعنی اوایل قرن شانزدهم، انگلستان و اسکاتلند از هم جدا بودند. اسکاتلند در آن زمان با بحرانها� داخلی فراوانی روبهر� بود که شامل اختلافات شدید بین خانوادهها� سلطنتی، جنگها� داخلی و تهدیدات خارجی از سوی انگلستان بود. پس از جنگها� استقلال اسکاتلند در قرن چهاردهم، این کشور در تلاش بود تا هویت و ثبات خود را بازیابد.
"مکبث" بر اساس تاریخ اسکاتلند نوشته شده است و شخصیتها� اصلی آن، از جمله مکبث و دانکن، شخصیتهای� هستند که در تاریخ واقعی اسکاتلند وجود داشتهان�. در این زمان، اسکاتلند تحت سلطنت خاندان استوارت قرار داشت که توسط جیمز ششم (که بعدها به عنوان جیمز اول انگلستان نیز شناخته شد) رهبری میش�. جیمز ششم به عنوان حاکم اسکاتلند، در تلاش بود تا قدرت مرکزی کشور را تقویت کند و تهدیدات داخلی و خارجی را از سر راه بردارد.
در حقیقت، شکسپیر در انتخاب شخصیتها� تاریخی و نحوه� نمایش آنها در "مکبث" به تأثیرات اجتماعی و سیاسی زمانه� خود اشاره میکن�. در این نمایشنامه، شکسپیر از داستان واقعی قتل که مکبث مرتکب شد و رقابتها� قدرت در اسکاتلند استفاده کرده، اما آن را به شیوها� هنری و تمثیلی روایت میکن� که همزمان به نقد وضعیت سیاسی انگلستان نیز میپرداز�.
___________
"درگیریها� قدرت و سلطنت"
یکی از تمها� اصلی "مکبث" که به شدت به چشم میآید� درگیریه� برسر قدرت و سلطنت است. نمایشنامه به طور ضمنی و آشکار به مسئله مشروعیت سلطنت و روشها� کسب قدرت اشاره دارد. در اسکاتلند، سلطنت هیچگا� از ثبات کامل برخوردار نبوده است. در این دوران، سلاطینی که موروثی به تخت سلطنت میرسیدند� همواره با تهدیدات داخلی و شورشه� روبهر� بودند. به همین دلیل، شکسپیر در "مکبث" نشان میده� که چگونه افراد میتوانن� برای دستیابی به قدرت از هر گونه اقدام غیرقانونی و خشونتآمی� استفاده کنند.
در داستان "مکبث"، همانطور که پیشت� گفته شد، شخصیت مکبث که ابتدا یکی از وفادارترین فرماندهان سلطنتی است، به تدریج به یک شخصیت دسیسهگ� و قاتل تبدیل میشو�. این تغییر در شخصیت مکبث، تنها یک تحول فردی نیست، بلکه انعکاسی از نوعی بحران در قدرت سلطنتی است. مکبث نه تنها با استفاده از قتل، سلطنت را از آن خود میکند� بلکه این سلطنت به یک حکمرانی شکننده و ناپایدار تبدیل میشو� که همواره در معرض تهدیدهای داخلی و خارجی قرار دارد.
از این رو، "مکبث" علاوه بر اینکه به تحلیل قدرت و سلطنت در زمان خاص خود پرداخته است، به نوعی پیشبین� از بحرانها� سیاسی در آینده نیز میپرداز�. شکافها� موجود در دولت و سلطنت اسکاتلند، که شکسپیر در این نمایشنامه به تصویر کشیده است، بازتابی از تنشها� سیاسی و اجتماعی در انگلستان دوران خود اوست. به ویژه در دوران حکومت الیزابت اول و سپس جیمز اول، که خود از طریق ازدواج با مری استوارت، ملکه اسکاتلند، بر تخت سلطنت انگلستان نشست.
_____________
"نقش دین و مذهب در شکلگیر� قدرت"
در کنار درگیریها� قدرت، یکی دیگر از موضوعات مهم نمایشنامه "مکبث" تأثیر دین و مذهب بر تحولات سیاسی و اخلاقی است. در دوران شکسپیر، مذهب همچنان نقش بسیار مهمی در تعیین مشروعیت حکومته� و اعمال حاکمان ایفا میکر�. این تأثیر در "مکبث"، جایی که مکبث و لیدی مکبث، برای دستیابی به قدرت، اصول اخلاقی و دینی را نادیده میگیرن� به وضوح دیده میشو�. این بیتوجه� به اصول اخلاقی و دینی، نه تنها به سقوط شخصیتها� اصلی میانجام� بلکه در سطح کلان، به بحران مشروعیت سلطنت و قدرت نیز میانجام�.
شکسپیر در این نمایشنامه با استفاده از نیرنگه� و جنایات، به شدت بر روی تضاد میان قدرت دنیوی و اصول مذهبی تأکید میکن�. مکبث با ارتکاب قتلها� فجیع، به نوعی از مسیر اصلی انسانی و اخلاقی خود منحرف میشو� و این انحراف به تدریج به یک فروپاشی کامل اخلاقی، روانی و سیاسی منجر میشو�.
_____________
"تأثیر "مکبث" بر سیاستها� انگلستان"
شکسپیر به عنوان یک نویسنده در زمانها� خاص زندگی میکر� که سیاستها� داخلی انگلستان به شدت با دغدغهها� سلطنتی و حاکمیتی همراه بود. از آنجایی که جیمز ششم اسکاتلند در سال ۱۶۰۳ به سلطنت انگلستان رسید، شکسپیر ممکن است تلاش کرده باشد تا از طریق "مکبث" به نحوی به این تحولات تاریخی واکنش نشان دهد. جیمز اول به عنوان پادشاه جدید انگلستان، خود را وارث پادشاهان مختلف از جمله مکبث میدید� که در تاریخ اسکاتلند نقش مهمی ایفا کرده بود. شکسپیر، به ویژه با توجه به شخصیتپرداز� مکبث، ممکن است قصد داشته تا مفهوم مشروعیت سلطنت را مورد سؤال قرار داده و نشان دهد که سلطنتهای� که از طریق دسیسه و جنایت به دست میآیند� هیچگا� پایداری ندارند.
شکسپیر، به طور غیرمستقیم، شاید در پی ارسال پیامی سیاسی به دربار جیمز اول بوده است، که نه تنها به تثبیت سلطنت در انگلستان پرداخت، بلکه به عنوان یک پادشاه با پشتیبانی الهی نیز شناخته میش�. در این راستا، "مکبث" میتوان� به عنوان یک نقد سیاسی به فساد، فریب و بیثبات� حکومته� و سلطنته� تفسیر شود.
___________
"نقش زنان در سیاست و قدرت"
لیدی مکبث به عنوان یکی از شخصیتها� اصلی نمایشنامه "مکبث"، نقش مهمی در دسیسهها� سیاسی دارد. او نه تنها عامل تحریک مکبث به قتل دانکن است، بلکه در تمام طول داستان، با استفاده از قدرت روانی و فکری خود، بر همسرش تسلط مییاب�. در دنیای سیاسی "مکبث"، زنان، به ویژه لیدی مکبث، نشاندهند� نیروهای پشت پرده و محرکها� پنهانی در دسیسهه� و تغییرات سیاسی هستند.
لیدی مکبث به عنوان یک زن که در یک جامعه مردسالار به دنبال قدرت است، تصویری پیچیده از سیاست و سلطنت را نیز به نمایش میگذار�. او در آغاز، قدرت و اقتدار را در پشت پرده و با استفاده از فریب و تزویر جلب میکن�.
این ویژگیه� در زمینه� سیاسی عصر شکسپیر به شدت مورد توجه قرار گرفتهاند� زیرا که زنان اغلب نقشی پنهانی و غیررسمی در سیاست و تصمیمگیریها� حکومتی ایفا میکردن�.
شکسپیر با تصویر کردن لیدی مکبث به عنوان یک فرد محوری در تغییرات سیاسی و درگیر در دسیسهها� حکومتی، به شکلی نمادین از نقش زنان در قدرت و سیاست سخن میگوی�. در واقع، لیدی مکبث نه تنها به عنوان یک شخصیت روانی و اخلاقی پیچیده، بلکه به عنوان یک شخصیت سیاسی که به طور مستقیم در مسیر دستیاب� به قدرت دخالت دارد، تصویر میشو�. از نقطه نظر سیاسی، این تصویر به نوعی نشاندهند� اهمیت نقش زنان در سیاستها� پشت پرده و تأثیرات پنهانی آنها در ساختارهای قدرت است. در نهایت، لیدی مکبث با از دست دادن کنترل خود، دچار بحران روانی و فروپاشی شخصیتی میشو� که این نیز میتوان� به عنوان نقدی بر موقعیت زنان در جوامع patriarchal در نظر گرفته شود. شکسپیر به نوعی به مخاطب نشان میده� که چگونه جامعه� مردسالار به زنان فشار میآور� تا در چارچوبها� خاص خود رفتار کنند و این فشارها میتوانن� عواقب روانی و اجتماعی جبرانناپذیر� به دنبال داشته باشند.
___________
حرف آخر:
چکیده ریویوو در یک پاراگراف یا چرا باید مکبث را خواند؟
مکبث فقط یک تراژدی ادبی نیست؛ بلکه کالبدشکافی روانشناختی� جامعهشناخت� و تاریخی از جاهطلبی� قدرت و سقوط است. شکسپیر در این اثر نشان میده� که چگونه وسوسه� پیشرفت، در شرایط خاص، میتوان� فرد را در چرخها� از خشونت، توجیه و گناه گرفتار کند. این اثر نمونها� کلاسیک از "اثر پیشگویی خودمحققکنند�" است؛ جایی که پیشبینیها� جادوگران، مکبث را به سوی اعمالی سوق میده� که همان پیشبینیه� را محقق میکنن�. از سوی دیگر، توهمات لیدی مکبث و هذیانها� همسرش تصویری روشن از "اختلال اضطراب گناه" ارائه میدهند—پدیدها� که هنوز در روانشناس� مدرن مورد مطالعه است.
از نظر تاریخی، مکبث بازتابی از اضطرابها� سیاسی دوران جیمز اول انگلستان است؛ پادشاهی که وسواس خاصی نسبت به جادوگری و مشروعیت سلطنت داشت. این نمایشنامه در اوج ترس از خیانت و توطئه، تنها دو سال پس از "توطئه باروت" � تلاش برای ترور پادشاه_ نوشته شد. شکسپیر با نمایش چهرها� اهریمنی از مکبث و تاریخ اسکاتلند را مطابق با منافع خاندان سلطنتی انگلستان بازنویسی کرد. جادوگران نمایش، نه صرفاً عنصری فانتزی، بلکه بازتابی از باورهای عمومی آن دوران درباره نیروهای ماورایی بودند.
در بُعد جامعهشناختی� مکبث هشداری علیه قدرت بدون نظارت است. در جوامعی که ساختارهای بازدارنده� اخلاقی و قانونی ضعیف شوند، رهبران ممکن است در مسیری مشابه سقوط کنند؛ ابتدا با یک تصمیم کوچک، سپس با توجیه جنایتها� بعدی، تا جایی که بازگشت دیگر ممکن نیست.
پس مکبث را نباید فقط یک اثر کلاسیک دانست، بلکه باید آن را همچون آزمایشی برای بررسی پیچیدگیها� ذهن انسان و ساختارهای قدرت تحلیل کرد. این نمایشنامه هنوز زنده است، زیرا مکانیسمها� آن، از سیاست تا روانشناسی� همچنان در جهان امروز فعالان�.
________________
شاید بشه گفت پانویس:
برگردیم به لحن خودمونی و راحت باشیم :)
در ادامه، ۳ فکت چک درباره شکسپیر از کتاب
30 Great Myths About Shakespeare،
میارم؛ افسانه های شماره ۱،۳، و ۲۳ _چون کاملا درباره مکبث هستش (برای خوندن دو فکت چک دیگه به ریویوو امیرحسین مراجعه کنید؛ کلا به امیرحسین زیاد مراجعه کنید).
Myth 1: Shakespeare was the most popular writer of his time
افسانه ۱: شکسپیر محبوبتری� نمایشنامهنوی�
دوران خودش بوده.
حقیقت اینه که شکسپیر در زمان خودش مشهور بوده، اما نه به شکلی که امروزه تصور میکنی�. توی این کتاب مگوایر و اسمیت توضیح مید� که شکسپیر در دوران الیزابتی و جاکوبی به عنوان یک نمایشنامهنوی� موفق و شناختهشد� مطرح بوده، اما در بین همعصرهاش� فقط یکی از چندین نمایشنامهنوی� محبوب به شمار میرفت�.
نمایشنامهها� اون توی تئاترهایی مثل گلوب اجرا میشد� و مورد استقبال قرار میگرفتن� اما اون در مقایسه با نویسندگانی مثل بن جانسون یا کریستوفر مارلو، چنان جایگاه بیچونوچرای� هم نداشته. شکسپیر بهعنوا� یک هنرمند موفق، درآمد خوبی هم داشته و حتی تونسته بوده ملکی در استراتفورد بخره، اما چیزی که اونو به شکسپیرِ افسانها� تبدیل کرده، محبوبیت بعدی آثارش در قرنها� بعد بوده—بخصو� در دوره ویکتوریایی که آقای شکسپیر رو بهعنوا� «نابغه ملی» بریتانیا ستایش کردن.
پس اگر بخوایم خلاصه کنیم: بله، شکسپیر در زمان خودش معروف بوده، اما نه به آن درجه از شهرت و اسطورهساز� که امروزه روز هستش.
ادامه در کامنت
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
مکبث.
Sign In »
Reading Progress
January 4, 2022
–
Started Reading
January 4, 2022
–
Started Reading
(Paperback Edition)
January 4, 2022
– Shelved
(Paperback Edition)
January 4, 2022
–
Finished Reading
January 4, 2022
–
Finished Reading
(Paperback Edition)
January 11, 2022
– Shelved as:
plays
(Paperback Edition)
January 11, 2022
– Shelved as:
plays
(Paperback Edition)
April 9, 2022
– Shelved
April 9, 2022
– Shelved as:
gifts
April 9, 2022
– Shelved as:
plays
April 9, 2022
– Shelved as:
plays
February 1, 2025
–
Started Reading
March 1, 2025
–
Finished Reading
Comments Showing 1-18 of 18 (18 new)
date
newest »


آفرین، آره خیلی نکته دقیقی بود. توی چنتا نمایشنامه ایرانی ام باهم خوندیم و این پیشگویی نقش مهمی توی روند داستان داشت

افسانه ۲: نمایشنامه های شکسپیر باید حتما با لباس های سبک عصر الیزابت (ویکتوریایی ) اجرا بشن.
نه، اصلاً! در واقع، این دیدگاه ناشی از تأثیر عمیق دوره ویکتوریا بر تصویر عمومی شکسپیر هستش، اما اجرای آثار اون در لباسه� و دکورهای ویکتوریایی هیچ ارتباطی با نیت اصلی آقای شکسپیر و شرکا نداره.
در زمان خود شکسپیر، اجرای نمایشه� اغلب با لباسها� معاصر همون دوره انجام میشد� و نه لباسها� تاریخی. این یعنی اگه شکسپیر نمایشنامها� درباره روم باستان مینوشت� بازیگرا احتمالاً همون لباسها� رایج دوره الیزابتی رو به تن میکردن نه لباسها� باستانی. در دوران معاصر هم کارگردانه� از سبکها� مختلف استفاده میکنن—ا� اجراهای سنتی تا نسخهها� مدرن و حتی تنظیمها� علمیتخیل�.
بنابراین، هیچ ضرورتی نداره که نمایشنامهها� شکسپیر فقط با لباسها� ویکتوریایی اجرا بشن. این یک تفکر کلیشهای� که بیشتر به بازتفسیرهای قرن نوزدهمی برمیگرد� تا خود شکسپیر.
مثلا اینها چندتا از نمونهها� معاصر اجرای نمایشنامهها� شکسپیر ان که سبکها� غیرسنتی رو به کار بردن:
"مکبث" با بازی دنزل واشینگتن (2021) � این فیلم سیاهوسفی� با کارگردانی جوئل کوئن، فضایی مینیمالیستی و سوررئال داره که از دکورهای سنتی تئاتری فاصله میگیر�. (همون فیلمی که گفتم ساحره هاش محشرن)
"رومئو و ژولیت" باز لورمن (1996) � این اقتباس سینمایی معروف، داستان عاشقانه� شکسپیر رو به دنیای مدرن برده و شمشیرها رو با اسلحه جایگزین کرده، در حالی که دیالوگها� اصلی رو حفظ میکن�.
"همانطو� که دوست دارید" در The Bridge Theatre (2019) � این اجرا به کارگردانی نیکلاس هایتنر، فضای جنگلی نمایش رو به یک پارک مدرن تبدیل کرده و از تکنیکها� تعاملی استفاده کرده.
"هملت" با بازی بندیکت کامبربچ (2015) � در این اجرا، کارگردان لیندزی ترنر، داستان رو در یک فضای مدرن اما با نشانهها� تاریخی اجرا کرده، و از طراحی صحنه� سینمایی بهره گرفته.
"جولیوس سزار" در The Donmar Warehouse (2012) � این اجرا، داستان رو در یک زندان زنانه روایت کرده، درحالیک� تمام بازیگران زن بودن، و با اینکا� تفسیری سیاسی و اجتماعی برای متن شکسپیر ارائه داده.
................
Myth 23: Macbeth is jinxed in the theater
افسانه ۲۳: مکبث نمایشنامها� نفرینشد� ست.
بله بله، این باور که مکبث نحسه، از قرنه� پیش بین بازیگران و دستاندرکارا� تئاتر رایج بوده. حتی گفته میش� تلفظ کلمه "مکبث" توی یک تئاتر باعث بدشانسی میشه� و به همین دلیل خیلی از بازیگرا از عبارت "نمایش اسکاتلندی" (The Scottish Play) بهجا� عنوان نمایش استفاده میکرد�.
مگوایر و اسمیت توی کتابشون توضیح مید� که این افسانه احتمالاً به دلیل وقوع حوادث غیرمنتظره و اتفاقات ناگوار درحین اجراهای مختلف نمایشنامه بوجود اومده. مستنداتی برلی بعضی از این حوادث وجود داره، ولی خیلی از اونها شایعات و داستانهای� هستن که در طول زمان پروبال گرفتن و بزرگ شدن. مثلاً گفته میش� در اولین اجرای مکبث، بازیگر نقش لیدی مکبث بهطو� ناگهانی مُرده و شکسپیر خودش مجبور شده نقش اونو بازی کنه—هرچن� هیچ مدرک قطعی برای این ادعا وجود نداره.
افسانه� دیگه ای که توی کتاب بررسی میش� اینه که شکسپیر درحین اجرای مکبث از طلسمها� واقعی جادوگران استفاده میکرد� و همین باعث نحسی نمایشنامه شده. اما کتاب توضیح مید� که حالا ممکنه شکسپیر از باورهای رایج درباره� جادوگران الهام گرفته باشه و از لوازم و اکسسوری های شبیه اونها توی طراحی صحنه و لباس استفاده کرده باشه، اما هیچ شواهدی وجود نداره که اون واقعاً از طلسمها� واقعی استفاده کرده.
یک افسانه جالب دیگه هم درباره مکبث وجود داره که میگه نمایشنامه� مکبث خیلی کوتاهت� از نمایشنامهها� دیگه شکسپیره، چون قسمتهای� از اون گم شدها�.
مکبث نسبت به خیلی از نمایشنامهها� دیگه شکسپیر کوتاهتر� و خب بعضیا اینطور فرضیه سازی کردن که قسمتهای� از متن اصلی گم یا حذف شده. اما کتاب توضیح مید� که هیچ مدرک قطعی برای این ادعا وجود نداره، و ممکنه شکسپیر عمداً این نمایشنامه رو کوتاهت� نوشته باشه، و شاید اصلا بهدلی� ریتم تند داستان یا الزامات اجرایی این اتفاق افتاده. وللهاعل�...

+ مرسیت� هم بابت معرفی نمونهها� خوب و هم تحلیل روانکاوانه!"
فدایتتتتت🤩🤩�
باورم نمیشه انقدر لطف داری که همه رو خوندی. بغل سفت محکم

ممنوتم که خوندی و اینقدر لطف داری 😍😍�

یه چیزی که امید داشتم اینجا یاد بگیرمْ نقش، کارکرد و سرانجام لیدی مکبث بود که نه محشر بود؛ در کنار تحلیل روانشناختی که نوشتید یه لایه تازه به کتاب و شخصیت پردازی اضافه شد برام.
حیف که همیشه اینو با هملت اشتباه میگیرم. چند بار تکرارش کنم که یادم بمونه:
مکبث
مکبث
مکبث


یه چیزی که امید داشتم اینجا یاد بگیرمْ نقش، کارکرد و سرانجام لیدی مکبث بود که نه محشر بود؛ در کنار تحلیل روانشناخت..."
🤩🤩مرسی مرسی ، بخدا خیلی ذوق کردم
خوشبختانه درمورد مکبث منبع زیاده توی اینترنت، درباره پرده جلوی در اتاق خواب لیدی مکبث هم سرچ کنی کلی مقاله میاد بالا. این البت میتونه از طرفی کار تحقیق رو سخت تر هم بکنه. انتخاب مقاله و رفرنس توی این شلوغی هم داستانی داره بهرحال.
ممنونم از شما که با مهربونی تون تشویق میکنید

آخ قلبم 🤩🤩🤩�
مرسی آرمین ، از صمیم قلب آرزو و سعی میکنم مفید باشم

عالی و خوش بحال گودریدز فارسی که چنین مرورهای خفنی رو داره برای خودش.

عالی و خوش بحال گودریدز فارسی که چنین مرورهای خفنی رو داره برای خودش."
افتخار من متقابل و دهبا� بیشتره امیرحسین. خیلی خوشحالم که داریم شکسپیر میخونیم🤩🤩😍�

خوشا به بخت بلند من که باهات آشنا شدم(♥‿♥)"
خوشبختی از منه مائه جان 🤩❤❤
قربونت مرسی خوندی
یعنی معتقدی شکسپیر هم همون اعتقادات سوفوکل رو توی تراژدی نویسی داره؟