Arman's Reviews > حاجیآق�
حاجیآق�
by
by

<>همسفر با هدايت
از همان ابتدای همخوانی ادبیات داستانی معاصر قرار نانوشته ای با دوستان گذاشتیم تا نویسنده ها و کتاب هایشان را فارغ از وجهه و تصوری که کتابخوانان و احتمالاً خودمان از آن ها دارند، بررسی کنیم.
لذا وقتی که خیلی زود سر و کله ی صادق هدایت پیدا شد، تلاش کردیم تا بی توجه به بوف کور و هاله ای که به دور او کشیده شده، کتاب به کتاب او را بخوانیم و نقد کنیم.
بدین ترتیب، کتاب به کتاب، شاهد سیر صعودی، تجربه گرایی و تهور ستایش برانگیز هدایت خان بوديم؛ پیشرفت تکنیکی او را به چشم ديديم و صد البته متوجه شدیم که در کجاها خودش را در بن بست قرار داده و به بیراهه رفته است.
و اکنون به آخرین اثر داستانی هدایت (بدون احتساب کاروان اسلام) رسیدیم، تا بعد از سفری چند ماهه، پرونده داستان های هدایت را ببندیم.
<>مسافری از هند
اگر بخواهم خیلی صریح بگویم، انگار هدایت با جنازه ی خودش از سفر هند باز می گردد. حتی از اوضاع اجتماعی سیاسی این دوران و همچنین اوضاع نابسامان اقتصادی او هم اطلاعی نداشته باشیم، باز هم از کتاب «سگ ولگرد» و بعدتر، همین «حاجی آقا» کاملاً مشخص است که با یک هدایت بی حوصله روبرو هستیم؛ هدایتی که دیگر حوصله ی وقت گذاشتن برای پرورش داستان هایش را ندارد، و دیگر خبری از آن نگاه بی طرفانه ای که در آثار اجتماعی اش داشت خبری نيست... و آن چیزی که این ها را سر پا نگاه داشته، حاصل نبوغ شخصی و احتمالاً جوشش هایی ناگهانی بوده است.
<>حاجی آقا:
آن بی حوصلگی ای که گفتم، عملا داستان حاجی آقا را زیر خود له کرده است. این داستان با یک صحنه آرایی و نثری بشدت پخته و البته طنزی به جا شروع می شود. اما هر چه جلوتر می رویم، عملاً می بینیم که هدایت هیچ چیزی در چنته ندارد، در سرتاسر کتاب دیالوگ ها و صحنه هایی را تکرار و تکرار می کند (به نظرم می رسد که داستان بلند حاجی آقا را می شد خیلی ساده به داستانی ده صفحه ای خوب تبدیل کرد) به طوری که این اطناب عملا نفس داستان و مخاطب را می گیرد.
از سوی دیگر، راوی چنان با حاجی آقا (کارکترش اصلی) چنان زاویه می گیرد که عملا تمامی رذالت ها رو به او نسبت می دهد، طنز ابتدایی داستان، هر چه به انتها می رود، تمسخرکننده و حتی هتاک هم می شود... انگار راوی دیگر حوصله داستانگويی ندارد و قرار است که فقط با طبقه ی سودجویی که حاجی آقا از آن می آید، به تندترین شکل ممکن تسویه حساب کند.
پ ن: تشکر ویژه از دوستانی که در خوانش کارنامه هدایت حضور داشتن (به ترتیب حضور): یگانه، سام، رویا و سعید.
از همان ابتدای همخوانی ادبیات داستانی معاصر قرار نانوشته ای با دوستان گذاشتیم تا نویسنده ها و کتاب هایشان را فارغ از وجهه و تصوری که کتابخوانان و احتمالاً خودمان از آن ها دارند، بررسی کنیم.
لذا وقتی که خیلی زود سر و کله ی صادق هدایت پیدا شد، تلاش کردیم تا بی توجه به بوف کور و هاله ای که به دور او کشیده شده، کتاب به کتاب او را بخوانیم و نقد کنیم.
بدین ترتیب، کتاب به کتاب، شاهد سیر صعودی، تجربه گرایی و تهور ستایش برانگیز هدایت خان بوديم؛ پیشرفت تکنیکی او را به چشم ديديم و صد البته متوجه شدیم که در کجاها خودش را در بن بست قرار داده و به بیراهه رفته است.
و اکنون به آخرین اثر داستانی هدایت (بدون احتساب کاروان اسلام) رسیدیم، تا بعد از سفری چند ماهه، پرونده داستان های هدایت را ببندیم.
<>مسافری از هند
اگر بخواهم خیلی صریح بگویم، انگار هدایت با جنازه ی خودش از سفر هند باز می گردد. حتی از اوضاع اجتماعی سیاسی این دوران و همچنین اوضاع نابسامان اقتصادی او هم اطلاعی نداشته باشیم، باز هم از کتاب «سگ ولگرد» و بعدتر، همین «حاجی آقا» کاملاً مشخص است که با یک هدایت بی حوصله روبرو هستیم؛ هدایتی که دیگر حوصله ی وقت گذاشتن برای پرورش داستان هایش را ندارد، و دیگر خبری از آن نگاه بی طرفانه ای که در آثار اجتماعی اش داشت خبری نيست... و آن چیزی که این ها را سر پا نگاه داشته، حاصل نبوغ شخصی و احتمالاً جوشش هایی ناگهانی بوده است.
<>حاجی آقا:
آن بی حوصلگی ای که گفتم، عملا داستان حاجی آقا را زیر خود له کرده است. این داستان با یک صحنه آرایی و نثری بشدت پخته و البته طنزی به جا شروع می شود. اما هر چه جلوتر می رویم، عملاً می بینیم که هدایت هیچ چیزی در چنته ندارد، در سرتاسر کتاب دیالوگ ها و صحنه هایی را تکرار و تکرار می کند (به نظرم می رسد که داستان بلند حاجی آقا را می شد خیلی ساده به داستانی ده صفحه ای خوب تبدیل کرد) به طوری که این اطناب عملا نفس داستان و مخاطب را می گیرد.
از سوی دیگر، راوی چنان با حاجی آقا (کارکترش اصلی) چنان زاویه می گیرد که عملا تمامی رذالت ها رو به او نسبت می دهد، طنز ابتدایی داستان، هر چه به انتها می رود، تمسخرکننده و حتی هتاک هم می شود... انگار راوی دیگر حوصله داستانگويی ندارد و قرار است که فقط با طبقه ی سودجویی که حاجی آقا از آن می آید، به تندترین شکل ممکن تسویه حساب کند.
پ ن: تشکر ویژه از دوستانی که در خوانش کارنامه هدایت حضور داشتن (به ترتیب حضور): یگانه، سام، رویا و سعید.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
حاجیآق�.
Sign In »
Reading Progress
May 28, 2022
–
Started Reading
May 28, 2022
– Shelved
May 28, 2022
– Shelved as:
to-read
May 28, 2022
– Shelved as:
to-read
May 30, 2022
–
55.45%
"آخرین اثر داستانی هدایت (بدون احتساب کاروان اسلام) رو هم داریم میتونیم، تا پرونده هدایت رو رسما ببندیم... اگرچه مطمئن هستم که در طول همخوانی، بارها و بارها مجبور میشیم که به صادق خان و داستان هاش ارجاع بدیم."
page
61
June 2, 2022
– Shelved as:
ادبیات-فارسی-معاصر
June 2, 2022
– Shelved as:
novel-and-novella
June 2, 2022
– Shelved as:
پروژ-ما
June 2, 2022
–
Finished Reading
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »


تشکر خیلی ویژهت� از خودت واسه استارت داستان ایرانمون!"
قربونت.

تشکر خیلی ویژهت� از خودت واسه استارت داستان ایرانمون!