ŷ

Salamon's Reviews > ننه دلاور و فرزندان او

ننه دلاور و فرزندان او by Bertolt Brecht
Rate this book
Clear rating

by
97224758
's review

it was amazing

دوستی دارم که به وقت بحث گاهی به من میگه تنبلی نکن بدین معنا که راه ساده‌ساز� شده و توضیح سرراست معمولاً به سمت حقیقت رهنمون نمیشن. از قضا دوست من گرایش‌ها� چپ داره و بیشتر وقتی من رو غیرمستقیم به تنبلی متهم میکنه که با چنتا فکت تاریخی از شرق و غرب نسخه‌� چپ‌ه� رو در هم می‌پیچ�. شاید هم راست میگه و من ترکیبی از لجبازی و تنبلی میشم گاه‌گا�. به هر حال سؤال‌ه� بزرگن و مسیر پاسخ علمی اون سر کوه قاف.

از قضا برشت که نمایشنامه‌� دیگری ازش رو تازه به پایان بردم به وضوح چپ محسوب میشه. چپی که از اول باری که شروع به خوندن ازش کردم شیفته‌� پیام‌ها� قدرتمند و روش‌ها� انتقال پیام ساده و بی‌پیرای� شدم. نه اینکه از صنایع ادبی بی‌بهر� باشه ولی از تکلف به دوره. اتفاقا برشت مثل من تنبلی میکنه. از همون اول تکلیف رو روشن میکنه. ایده‌آلیستی� که با دنیای غیرایده‌آ� موجود هیچ‌جو� سر سازش نداره.

برشت با تیغ برانش خطی روشن بین تاریکی و نور میکشه. برای اون خاکستری‌ه� اکثراً خواسته یا ناخواسته در سمت ارتش تاریکی قرار می‌گیر�. اگر حتی بخور و نمیری از قِبَل نیروهای پلیدی به دست میاری و در عین حال فکر میکنی که فضیلت‌ها� فردیت رو حفظ کردی باید فضیلت‌ها� رو به در کوزه انتقال بدی.

سخت میشه ارزش‌ها� برشت رو به بوته‌� آزمایش گذاشت. به ویژه وقتی آرامشی سطحی و پوسیده دلِ پر طغیان اجتماع رو پوشونده. اما وقتی قلیان آه‌ه� و فریادهای در گلو خفه‌شد� از منفذی به سطح میرسه اون وقت در تقابل مستقیم و بی‌پرده‌� نیروهای اهورایی و اهریمنی می‌بینی� که برشت سخنی به گزاف بر زبان نرانده. و امروز ما این رو از همیشه بهتر با گوشت و پوست و استخون درک می‌کنی�.
ننه‌دلاو� پیرزنی است با فضیلت‌ها� قابل‌توج� فردی که از طریق جنگ نان می‌خور� و در تلاش است فرزندان خود را از جنگ و بی‌عدالت� در امان نگه دارد. تناقضی واضح که در مسیر داستان سر باز میکنه.

پ.ن: یکی از دلایلی که به من کمک کرده راحت به نوشته‌ها� برشت امتیازهای بالا بدم تحلیل‌ها� اغلب شگفت‌انگیزی� در چاپ‌ها� انتشارات نیلوفر از برشت که به صورت مکملِ متن عمل میکنن و حداقل برای من دریافت از متن رو عمق بیشتری میبخشن. اینجا هم از پسگفتار زیبا و موشکافانه‌� مصطفی رحیمی نمیشه یاد نکرد.



بریده‌های� از کتاب
_______________________________________________________________


"سرجوخ:
الکی نخواه به من قالب بکنی. حقت را کف دستت می‌گذار�. خوب می‌دان� که باید ورقه‌� عبور داشته باشی.
دلاور:
با من مؤدب صحبت کنید. جلو روی بچه‌ها� که هنوز از دهانشان بوی شیر می‌آید� به من نگویید که می‌خواه� به شما قالب کنم. من با جنابعالی طرف نیستم. در هنگ دوم من فقط یک ورقه‌� عبور دارم، آن هم قیافه‌� نجیب و معصومم است. حالا اگر شما نمی‌توانی� این خط را بخوانید، تقصیر من نیست. برای خاطر شما نمی‌توان� مهر به صورتم بزنم."

"آشپز:
من گمان می‌کرد� که فضیلت علامت خوبی باشد.
دلاور:
نه، علامت این است که یک پای کار می‌لنگ�. وقتی که فرماندهی گاو باشد و سربازهایش را به منجلاب بکشاند، بیچاره سربازها باید سر نترس داشته باشند. اسم این نترسی را می‌گذارن� فضیلت. وقتی که فرمانده آدم ناخن‌خشک� باشد و از خست، سرباز کم بگیرد، معلوم است که این سربازها از اول تا آخر باید مثل نره‌دی� پرزور باشند....همه‌� این‌ه� خوبی‌های� است که در یک مملکت منظم، با بودن امپراتور و افسرهای لایق، به هیچ‌کدام� احتیاجی نیست. عقل متوسط مردم بس است. حتی اگر اجازه بفرمایید عرض کنم که آدم حسابی باید کمی هم ترسو باشد."

"قاضی عسکر:
متأثر نشوید، آشپزباشی. شهادت در چنین جنگی رحمت الهی است نه مصیبت. چرا؟ برای اين‌ک� این جنگ به هیچ‌وج� به جنگ‌ها� دیگر شباهت ندارد. این یک جنگ عادی نیست، جهاد است. جهاد در راه ایمان است، پس رضای خدا در آن است.
آشپز:
کاملاً درست است. از طرفی این جنگ به جنگ‌ها� دیگر شبیه است: آتش می‌زنند� کشتار می‌کنند� غارت می‌کنند� و حتی گاه گاهی هتک ناموس هم می‌کنن�. اما از طرف دیگر با همه‌� جنگ‌ها� دیگر فرق دارد، برای این‌ک� جهاد مقدسی است. این دیگر بسیار واضح و مبرهن است. با همه‌� اینها قبول کنید که عطش هم می‌آور�."

نن‌دلاو�:

"شما نمی‌توانی� مرا از جنگ بیزار کنید. می‌گوین� جنگ آدم‌ها� ضعیف را از بین می‌برد� اما آدم‌ها� ضعیف در زمان صلح هم از بین می‌رون�. در هر صورت جنگ شکم کس و کارش را خوب سیر می‌کن�."

"گاهی به نظرم می‌آی� که با کجاوه‌ا� از جهنم رد می‌شو� و به جهنمی‌ه� زقوم می‌فروش�. گاهی به نظرم می‌آی� که از بهشت عبور می‌کن� و به ارواح آذوقه می‌ده�. اگر جایی را پیدا می‌کرد� که از ترق‌ترو� توپ و تفنگ خبری نبود، خیلی دلم می‌خواس� که خودم و بچه‌های� که برایم مانده‌ان� آنجا می‌ماندی� و چند صباحی با خیال راحت زندگی می‌کردی�."



از پسگفتار مصطفی رحیمی

"تأثیر محیط بر آدمی از مقوله‌� تأثیر محیط بر سنگ و گیاه نیست. سنگ و گیاه در ساختن محیط خود هیچ‌گون� تأثیر و دخالتی ندارند، اما در بشر چنین نیست.
جنگ صاعقه‌ا� آسمانی نیست. تکرار کنیم که محیط بشری محیطی است اجتماعی و تغییرپذیر، نه محیطی تقدیری و تغییرناپذیر. آتش جنگ را همگان می‌افروزن� (چه فرق می‌کن�: جمعی می‌افروزن� و دیگران بر آن آتش هیزم می‌نهن� یا به هیزم‌کش� دلخوشند). کاروانیان ما نیز در این آهنگ ناموزون، سهم خویش را ادا می‌کنن�. اگر همگان اراده کنند این آتش به سهولت فسردن اخگری خاموش می‌شو�. این آتش در برابر هر یک از افراد � افراد جدا از هم � کوه آتش‌فشان� مقاومت‌ناپذی� است و در برابر اراده‌� همه‌� آنان، هیچ."

"زمانی، زیرکی کاشانه‌ا� کرد
ولی غافل که گور خویش می‌کن�

شاید بتوان در میان دوزخ باغی ساخت، اما نمی‌توا� سهم خود را از اجتماع جدا کرد."
22 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read ننه دلاور و فرزندان او.
Sign In »

Reading Progress

October 26, 2022 – Started Reading
October 26, 2022 – Shelved
October 26, 2022 –
page 110
57.29%
November 3, 2022 – Finished Reading

Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Mostafa (new)

Mostafa در منطق، قاعده ای هست تحت عنوان " تیغه اوکام" که می گوید چنانچه در مورد پدیده ای دو توضیح و راه حل وجود داشت که یکی ساده و دیگری پیچیده است... می بایست برای تحلیل آن پدیده توضیح ساده را پذیرفت مگر اینکه به نحو مستدلی توضیح ساده پاسخ آن پدیده نباشد


Salamon درود بر شما.
به نظر اصل جالبی میاد. این چند جمله رو از ویکی‌پدی� کش رفتم:
"میان دو نگره که توان توصیف و پیش‌بین� یکسانی دارند، ساده‌تری� را بگزین.» در این‌ج� منظور از «ساده‌ترین� نگره، نگره‌ا� است که کم‌تری� انگاشت‌ه� در آن به کار رفته باشد."
سؤال اینه که آیا وقتی با یک وضعیت انسانی با فاکتورهای خیلی زیاد مواجهیم آیا اصلاً توضیح ساده امکان وجود داره؟
برای مثال من به دوستم میگم که مائو و استالین که به صورت ساده فصل مشترکی به نام مارکسیسم (نوعی از اون) دارن، هر دو فجایع زیادی رو رقم زدن بنابراین مارکسیسم فاجعه‌آفرین�. آیا من در این نتیجه‌گیری� کلی فاکتورهای ملی و منطقه‌ا� و تاریخی و اجتماعی و جهانی رو نادیده نگرفتم (به عبارتی با کمترین انگاشت‌ه�) تا حکم صادر کن؟


message 3: by Mostafa (new)

Mostafa اگر بخواهیم یک نگاه نئو داروینیستی داشته باشیم آنچنان که بسیاری از بزرگان جامعه شناسی همچون هربرت اسپنسر این دیدگاه رو دارند، میبینیم که خرد جمعی بشر طی زمان، خودش بهترین( نه بی عیب ترین) سیستم سیاسی و اجتماعی را انتخاب میکنه... شما الان اثری ازآموزه های کمونیسم و مارکسیسم نمی بینی مگر در کشورهای خودکامه و توتالیتار..... دوم اینکه ویژگی و خاصیت مارکسیسم حذف طبقه با هدف حداکثر عدالت و برابری میان جوامع هست اما این حذف طبقه و یکی و همسان دانستن انسانها، دشمن خلاقیت و ابتکار بود که البته این را هم در این گونه جوامع میبینیم که از لحاظ صنعت،، جوامع پیش رویی هیچ وقت نبودند سوم اینکه حتی خود اهداف سوسیالیسم و کمونیسم در کشورهایی مثل روسیه و چین محقق نشد و فقط مسیر خودکامگی رهبران آنها با این تز تسهیل شد، چین بعد از عدول دنگ شیائوپینگ( که بعد از مائو رهبر چین شد) از مفاهیم کلاسیک اقتصادی مارکسیستی بود که به قدرت جهانی تبدیل شد مگر نه بخش زیادی از مردم در دوره مائو جزء فقرا بودند... ظاهرا برابری که آنها میگفتند برابری در فقر ،فلاکت بوده نه برابری در سعادت همگانی و....... موید باشید


Salamon سپاس از توضیح‌تو� و وقتی که گذاشتین. به ویژه این موضوع برنتابیدن خلاقیت ظاهرا در هر جایی گریبان دیکتاتورها رو میگیره.


back to top