Sara's Reviews > Behave: The Biology of Humans at Our Best and Worst
Behave: The Biology of Humans at Our Best and Worst
by
by

Sara's review
bookshelves: audio-books, e-book, non-fiction, psychology-psychiatry, ریویوی-مفصل-تر
Nov 12, 2024
bookshelves: audio-books, e-book, non-fiction, psychology-psychiatry, ریویوی-مفصل-تر
این ریویو ادیت شد تا بخشی از خلاصهه� اضافه بشن:
کتاب اومده بود یه سری رفتارهای انسانی را تو سطوح مختلف از منظرها� متفاوتی بررسی کرده بود و با بیان آزمایشه� و مطالعات ذکر شده در هر موضوع، سعی میکر� عوامل موثر شکلگیر� و گاهاً پیامدهای رفتار ها رو به طور کلی بهمون نشون بده.
ساپولسکی برای نوشتن کتابش به مقدار بسیار زیادی مطالعهها� مختلف در حیطه های روانشناسی و نوروساینسی و حتی گاهاً تاریخی انجام داده بود. این ارجاعات زیادش برای من به شخصه بسیار مفید و عالی بودند. چون یه سری مطالعهه� رو میرفت� سراغش و کامل میخوند� میدید� چیکار کردن تا به اون نتیجه رسیدن.
Nothing comes from nothing. No brain is an island.
نویسنده تو فصلها� اول کتاب بیشتر بررسی میکرد که از همین چند صدم ثانیه قبل گرفته تا ابتدای تولد و بستر فرهنگی که شخص توش رشد کرده و حتی ژنوم و تکامل چه تاثیرهایی روی بروز رفتارها در زمانها� مشخص دارند.
مثلا بیان میکرد برای اینکه رفتاری رخ بده، داخل بدن تغییرات تو چه بستر عصبیا� رخ میدن که در عرض چند صدم ثانیه و کمتر، منجر به بروز رفتار خاص میش�.بعد تغییرات هورمونی و شیمیایی که تو مغز رخ میده و باعث میشه رفتارهای کوتاه مدت شکل بگیرند و همچنین تاثیر ریتم خواب و دوپامین و امثالهم رو بررسی کرده بود.
البته در ارتباط با هورمونه� درنهایت چنین نتیجهگیریا� کرده بود که هورمونها� به جا اینکه عامل مستقیم رفتار باشند، ما را نسبت به عوامل خارجی حساست� میکن� و تمایلات موجود بشر رو تقویت میکنن.
Hormones don’t determine, command, cause, or invent behaviors. Instead they make us more sensitive to the social triggers of emotionally laden behaviors and exaggerate our preexisting tendencies in those domains.
بعد نشون میداد که محرکها� خارجی رفتار هر شخص تاثیر میذارن:
Pain does not cause aggression; it amplifies preexisting tendencies toward aggression. In other words, pain makes aggressive people more aggressive, while doing the opposite to unaggressive individuals.
همچنین با استفاده از مطالعهها� افرادی مثل روی بومستر نشون داده بود که مواقعی که قشر فرونتال مغز مشغول فعالیتها� شناختی پیچیدهست� سطح گلوکز خون افت میکن� و منجر به کاهش همدلی و افزایش پرخاشگری میشه. عملا خستگی ناشی از فعالیت شناختی، باعث میشه افراد بهسرع� رفتارهای پرخاشگرانهت� یا غیر اجتماعی از خودشون نشون بدن.
Metaphorically, the frontal cortex says, “Screw it. I’m tired and don’t feel like thinking about my fellow human.�
این کاهش گلوکز و رفتار پرخاشگرانه چیزیه که تو مطالعات دیگه نشون داده بود اگه قبل خیریه رفتن نوشیدنی قندی بخوری دست و دل باز تر میشی و اگه گشنه باشی اگرسیوتر میری.
توی استرس طولانیمدت� مغز انگار تو حالت آمادهبا� میره، ولی دیگه خیلی دقیق فکر نمیکن�. آمیگدال، که مسئول پردازش احساساته، سریعت� از بقیه� بخشه� وارد عمل میشه، ولی اطلاعات رو درست پردازش نمیکن�. واسه همین آدم تو این حالت، بیشتر میترسه� گیج میشه و بدون اینکه اطلاعات جدید رو در نظر بگیره، از روی عادت تصمیم میگیره� این همون حالتیه که احتمال تهاجم و رفتار واکنشی رو بالا میبره.
🔹 بعد از اونا که گفته بود، کمک� از بدن شخص خارج میش� و به تاثیراتی که از کودکی تا سنی که منجر به بروز رفتار میشن رو بررسی میکن�. میاد نشون میده که چطوری تجارب گذشته هر شخص روی رفتاری که در لحظه انجام میده تاثیر میذاره�.
قاعدتاً نمیتون� به گذشته برگردی و تاثیر تجربهه� توی شکلگیر� رفتار بگی ولی از تاثیر ژن نگی. برای همین به بررسی نظر ژن و انتخاب طبیعی فرایندهای تکاملی برای شکلگیر� یک سری رفتارهای فردی و جمعی هم پرداخته بود.
و همینطور وارد فرهنگ میشه.
Culture literally shapes how and where you look at the world.
همچنین به رفتار آدمای دور و بر اشاره میکن� و اینکه چطوری رفتار اونا روی ما اثر داره. مثلاً وقتی یه نفر چهرها� پر از احساسات شدید به ما نشون میده، ناخودآگاه یه جورایی چهره� رو تقلید میکنیم� ولی اگه سطح تستوسترون بالا باشه، احتمال داره که این همدلی کمتر بشه و آدم خودمحورتر عمل کنه.
Testosterone decreases such empathic mimicry.
حرف تستوسترون زده شد، باید از بقیه بررسیها� بگم که نتیجه مطالعات بسیار مختلفی بودند که باز به تک تکشون رفرنس داده بود و نام برده بود اما بخوام یکم نتیجهگیریه� رو خلاصه کنم، اینطور میشه که این هورمون باعث میشه آدم به نظر خودش خیلی مطمئن بشه و کمتر نظر بقیه رو در نظر بگیره، سریعت� تصمیم بگیره و بیشتر دنبال ریسک و رقابته. همچنین تستوسترون باعث میشه آدم بیشتر نارسیستیک بشه.
Testosterone boosts impulsivity and risk taking, making people do the easier thing when it’s the dumb-ass thing to do.
البته نکتها� اینه که همیشه قرار نیست تستوسترون آدم رو تهاجمی کنه؛ بلکه بستگی به شرایط داره و اینکه رفتار تهاجمی چقدر پاداش بگیره.
Testosterone makes us more willing to do what it takes to attain and maintain status. And the key point is what it takes.
Engineer social circumstances right, and boosting testosterone levels during a challenge would make people compete like crazy to do the most acts of random kindness. In our world riddled with male violence, the problem isn’t that testosterone can increase levels of aggression. The problem is the frequency with which we reward aggression.
یه بغل پا هم اون وسطِ بیان تاثیرات تستوسترون به کتاب زردا زده بود:
Confident and optimistic.
Well, endless self-help books urge us to be precisely that. But testosterone makes people overconfident and overly optimistic, with bad consequences.
🔺البته وقتی میومد در تایید یه سری چیز مطالعه میاورد، نمونه مطالعههای� که نتیجه مخالف گرفته بودند (اگه موجود بود) هم میآورد. ولی خب زیاد هایلایت متنوع ندارم از مطالعات در تضادش.
در ادامه، به اکسیتوسی� و استروژن هم میپرداز�.
اکسیتوسی� که بهش هورمون عشق میگن، کمک میکن� با آدمای خودی بیشتر اجتماعی بشی، ولی نسبت به غریبهه� باعث تعصب و فاصلهگیر� میشه.
Oxytocin, the luv hormone, makes us more prosocial to Us and worse to everyone else.
که باز اینجا تاکید کرده بود اثر این هورمونه� به کانتکست بستگی داره.
the actions of these neuropeptides depend dramatically on context—who you are, your environment, and who that person is.
این وسط یه نگاهی هم به استروژن داشت و باز هم از اثرات دو جانبه این هورمونه� هم میگف�: که این هورمون از یه طرف میتون� پرخاشگری مادرانه رو بالا ببره و از طرف دیگه همدلی و شناخت احساسات رو تقویت کنه.
دلیلش اینه که استروژن تو مغز دو نوع گیرنده متفاوت داره که هر کدومشون تو شرایط مختلف اثر میذارن؛ پس یه هورمون ممکنه حتی تو شرایط مشابه هم رفتارای مختلفی ایجاد کنه.
🔹 از طرف دیگه نویسنده به تاثیر استرس در رفتار پرداخته بود و توضیح میداد که استرس چطور ما را به سمت خودخواهی سوق مید� و تصمیمگیریهامو� رو تحت تاثیر قرار مید�.
افزایش سطح هورمونها� استرسز� مثل گلوکوکورتیکوئیدها، میتون� رفتارهای ما رو به سمت پرخاشگری سریع و واکنشی سوق بده.
کلا میگف� که استرس میتون� شناختها� کنترل ایمپالسها� تصمیمگیری� امپثی و همدلی، کنترل عواطف و پروسوشالیتی مارو تحت تاثیر قرار بده.
جالبه که توی موقعیتها� اخلاقی شدید، وقتی افراد استرس میگیرن� بیشتر جوابها� خودمحورانه میدن، ولی تو موقعیتها� کماهمیتت� اینطو� نیست.
stress makes people more egoistic, but only in the most emotionally intense and personal circumstances.
از چیزای جالبش این بود که آگاه بود به این که رفتار طبق قواعد و قانون خاصی پیش نمیره و همیشه استثنا هست و گاهی این استثناها ها خیلی بیشتر هم رخ میدهن�.
Behaviorists were often right about behavior but wrong in really important ways, as many interesting behaviors don’t follow behaviorist rules.
مثلاً مطالعاتی آورده بود که نشون میداد یه بچه میمون یا موش اگه مادرش بدرفتار باشه، بیشتر بهش وابسته میش�.
همینطو� توی روابط انسانی هم پیش میاد که آدم به یه فرد آسیبزنند� وابسته بشه.
And behaviorist rules have failed when humans love the wrong abusive person.
خب از این پرداختها� ریز خارج بشیم و یکم کلیت� بگیم کتاب چیا میگف�.
🔹 تو بحث رفتار اجتماعی نویسنده میاد نقش همدلی، همکاری و رقابت رو تو رفتارهای اجتماعی تجزیه تحلیل میکن�.
یه جاهایی از بحث سیمپثی امپثی، همین همدلی اینا، اومده بود اشاره کرده بود چطوری واکنشها� بیشازح� همدلانه، به جای کمک به سایرین، گاهی موجب فرار از موقعیت میشن.
As will be seen, one instance where empathic responses don’t necessarily lead to acts is when we think enough to rationalize.
But feeling too much has problems as well. Feeling someone else’s pain is painful, and people who do so most strongly, with the most pronounced arousal and anxiety, are actually less likely to act prosocially. Instead the personal distress induces a self-focus that prompts avoidance—“This is too awful; I can’t stay here any longer.� As empathic pain increases, your own pain becomes your primary concern.
In contrast, the more individuals can regulate their adverse empathic emotions, the more likely they are to act prosocially.
بعضیه� وقتی درد و رنج بقیه رو حس میکنن� چون نمیتون� تحمل کنن، میرن و کاری هم نمیکن�. از اون طرف، اگه آدم بتونه اون احساسات منفی رو بهتر مدیریت کنه، احتمال اینکه تو موقعیت بمونه و کمک کنه بیشتره.
بعد از این، رفتار بچهه� رو توی سنین مختلف میاره وسط.
میگه که بچهه� اول فقط وقتی ناراحت میشن که خودشون توی حقشون کوتاهی شده باشه، ولی تازه وقتی به سن ۸ تا ۱۰ سالگی میرسن� کمک� به ناعدالتی برای دیگران هم واکنش نشون میدن.
البته این مسئله تو فرهنگها� مختلف با توجه به بازخورد فرهنگی و تربیتی ممکنه متفاوت باشه.
🔹 تو بررسیها� فرهنگیا� که کرده بود، یه مقایسه شرق و غرب برا رفتار داشت که میگف� تو فرهنگ شرقی، اطلاعات به شکل جامعتر� پردازش میشن، در حالیک� آدما تو فرهنگ غربی به جزئیات بیشتر توجه دارن.
حالا مطالعات جالبتر� هم داشت که اصلا تو یه سری عکس حتی مدل دید با توجه به فرهنگ برا غالب آدمه� عوض میشه.
cultural values are first inculcated early in life. So it’s no surprise that culture shapes our attitudes about success, morality, happiness, love, and so on.
🔹 در ارتباط با بحث سوشواکونومیک میگف� توی جوامع نابرابر، افراد سطح بالا دنبال توجیه کردن جایگاه خودشون هستن و هر چقدر نابرابری بیشتر بشه، این باورهای عجیب هم بیشتر میش� که مثلاً فقیر بودن خودش یه نعمت پنهان داره.
And the more inequality, the more the powerful adhere to myths about the hidden blessings of subordination—“They may be poor, but at least they’re happy/honest/loved.� In the words of the authors of one paper, “Unequal societies may need ambivalence for system stability: Income inequality compensates groups with partially positive social images.�
این فرهنگها� نابرابر معمولاً مردم رو نامهربانت� میکن�.
البته کلا منظورش از فقیر بودن اینه که خود فرد حس فقیر بودن داشته باشه، نه اینکه صرفاً تو یه تعریف خاص از فقر جا بگیره.
Thus unequal cultures make people less kind. Inequality also makes people less healthy.
🔹 توی بخش قتلها� ناموسی به یه سری ویژگی مشترک اشاره میکن�: این قتله� بیشتر توی جوامع سنتی دیده میش� و قربانیهاشو� بیشتر دخترای جوون هستن.
معمولاً دلایل این قتله� این چیزاست:
رد کردن ازدواج اجباری
درخواست طلاق از یه همسر بدرفتار یا همسری که از کودکی مجبور شدن باهاش ازدواج کنن
دنبال تحصیل بودن
مقاومت در برابر قوانین سخت مذهبی مثل حجاب و امثالهم
ارتباط داشتن با یه مردی که خانواده تاییدش نمیکن�
یا حتی مورد تجاوز قرار گرفتن
گاهی مردها هم قربانی قتلها� ناموسی میشن� ولی دلیلش معمولاً همجنسگرایی�.
تو بحث اینکه چرا نابرابری باعث ناسالم شدن ضعیفتره� و فقیر ها میشه از دید سایکوسوشال یه محقق و استاد دانشگاهی، توضیح میداد که
توی جامعهها� نابرابر، سرمایه اجتماعی افت میکن� و این باعث افزایش استرس میش�. وقتی مردم کنترل روی زندگیشو� رو از دست میدن� حمایت اجتماعی ندارن یا جایی برای خالی کردن خشمشون پیدا نمیکنن� استرسشون مزمن میش� و این استرس طولانیمد� سلامتی رو فرسوده میکن�.
از طرفی توی جوامع نابرابر، پول بیشتر به جای هزینه کردن برای خدمات عمومی، صرف مصرف خصوصی میشه. این یعنی به جای هزینه روی وسایل نقلیه عمومی بهتر، خیابونها� امنتر� آب سالم، مدارس بهتر و خدمات درمانی همگانی، ثروتمندا ترجیح مید� مالیات ندن و پولشون رو برای راننده شخصی، محلهها� حفاظتشده� آب معدنی، مدرسه خصوصی و بیمه درمانی خصوصی خرج کنن.
نتیجها� چی میشه�
اینکه کیفیت زندگی و سلامتی مردم متوسط جامعه پایین میآ�.
تو یه سری مطالعه دیگه هم اومده بود بررسی کرده بود چرا نابرابری درآمدی باعث افزایش جرم میشه؟�
این موضوع دو بُعد داره:
از یه طرف، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکن� و اعتماد و همکاری بین مردم کم میشه�
از طرف دیگه، ثروتمندها از سرمایهگذار� روی خدمات عمومی دور میش� و این خودش بستر بیشتر جرم و جنایت رو فراهم میکن�.
یه نکته تلخ درباره نابرابری و خشونت اینه که وقتی نابرابری زیاد میش� و خشونت بالا میره� بیشتر قربانیه� و عامله� از قشرهای پایین جامعها� و عملاً این وسط فقرا هستن که به جون هم میافت�.
when inequality fuels violence, it is mostly the poor preying on the poor.
از اون ور، جامعههای� که جمعیتشون رو به رشد بوده، مجبور شدن یه سری مکانیسم برای کنترل هنجارها بین غریبهه� ایجاد کنن. مثلاً هرچقدر تعداد جمعیت بیشتر میشده� مجازات برای نقض هنجارها هم شدیدتر بوده و تأکید بیشتری روی رفتار برابر با غریبهه� داشتن.
توی جوامعی که تعاملات ناشناس زیاد بوده، مجازاته� رو میسپرد� به خدایان.
در مقابل، توی جامعهها� شکارچی و هانترگدرر، خدایان معمولاً اهمیتی نمیداد� که مردم رفتار خوبی دارن یا نه.
🔹 یه سری از این ویژگیها� رفتاری و فرهنگی که الان میبینیم� به مرور زمان و در واکنش به شرایط محیطی خاصی از هزاران سال قبل تا حالا به وجود اومدن.
مثلا جوامعی که توی مناطق خشک و بیابانی زندگی میکردن� باید برای زنده موندن بیشتر روی ذخیره و مدیریت منابع آب کار میکرد�. این باعث شد که ساختارهای سختگیرانهت� و سیستمها� قانونمدارتر� داشته باشن و حتی ادیان و آیینها� مخصوص به خودشون رو خلق کنن که بتونه این قوانین رو پشتیبانی کنه. به عبارتی، اونایی که منابع کمی داشتن، باید بیشتر همو کنترل میکرد� که همه به قدر مساوی از منابع استفاده کنن و این فرهنگ در جوامعشون ریشهدا� شد.
🔹 تو قسمت باورها و آیینه� میگف� اینا یه جور واکنش به همین محیط و شرایط بودند.
مثلا فرهنگهای� که کوچنشی� بودن و تقابل محیطی قومی بیشتری داشتن به سمت پرستش خدایان جنگ و شجاعت رفتن که برای بقای قومشون بجنگن.
از اونو� در جوامع کشاورز خدایانی به وجود اومدن که مسئول طبیعت و بارش و امثالهم بودن، چون اینا برای بقا و سروایوالشون مهم بوده.
وقتی دیگه ارتباطات اجتماعی گستردهت� شد، نیاز به کنترل بیرونی یا بازدارندهها� اخلاقی هم بیشتر شد.
برا همین آدما شروع به ساختن یه سری اصول اخلاقی و حتی خدایانی کردن که بتونن مردم رو کنترل کنن. به عبارتی، این خدایان به عنوان ناظران مخفی و همیشه حاضر عمل میکرد� و این ترس و احترام به خداها کمک میکر� که افراد از قوانینی که تو جامعه وضع شده بود، پیروی کنن.
🔹 تو تاثیرات محیط رو فرهنگ اشاره میکن� که جوامع کشاورزی به دلیل نیاز به همکاری و تقسیم منابع، ساختارهای اجتماعی متمرکزتر و همبستگی بیشتری داشتن. برعکس، جوامع کوچنشی� بیشتر به فردگرایی و استقلال اهمیت میدادن� چون سبک زندگیشو� نیاز به جابهجای� و استقلال بیشتری داشت.
🔹 ساپولسکی میگه که کلی نظریه وجود داره برای اینکه چرا انسانه� مدام دارن دین درست میکن�. قضیه بیشتر از یه کشش ساده به سمت مسائل سوپرنچراله.
تو یه مقاله اومده بود گفته بود:
“Mickey Mouse has supernatural powers, but no one worships or would fight—or kill—for him. Our social brains may help explain why children the world over are attracted to talking teacups, but religion is much more than that."
.
🔹 دین چرا شکل میگیره�
Because it makes in-groups more cooperative and viable.
شاید برای اینکه آدمه� توی گروهه� بیشتر با همدیگه همکاری کنن. یا
Because humans need personification and to see agency and causality when facing the unknown. Or maybe inventing deities is an emergent by-product of the architecture of our social brains.
محیط و سبک زندگی یه جامعه روی نوع خدایی که خلق میکن� هم تاثیر داره.
فرهنگها� بیابانی بیشتر به سمت ادیان تکخدای� میرن� ولی اونهای� که توی جنگلها� بارانی زندگی میکنن� معمولا چندخدایی هستن.
فرهنگها� کوچنشی� بیشتر خدایانی رو میپرست� که شجاعت و جنگجوی� رو ارزش بدونن. کشاورزا هم خدایی دارن که آب و هوا رو بتونه تغییر بده تا محصولاتشون رو نجات بده.
وقتی یه فرهنگ اونقد� بزرگ میشه که رفتارهای ناشناس بین مردم رواج پیدا کنه، شروع به ساختن خدایانی میکن� که مردم رو به اخلاقیات دعوت میکن�.
🔹 Three obvious points:
(a) a religion reflects the values of the culture that invented or adopted it, and very effectively transmits those values;
(b) religion fosters the best and worst of our behaviors;
(c) it’s complicated.
🔹 یه قسمتی اینجا بحث گاسیپ داشت که کارکردهای مختلفشو میگفت:
Gossiping serves numerous purposes. It helps for reality testing (“Is it just me, or was he being a total jerk?�),
passing news (“Two guesses who just happened to get a foot cramp during the hairiest part of the hunt today�),
and building consensus (“Something needs to be done about this guy�).
Gossip is the weapon of norm enforcement.
تاثیراتی که فرهنگ رو اخلاق و رفتار میذار� یه گستره از اینکه کی رو میتونی بکشی تا این که نظرت راجع به غذاخوردن خرگوش چی باشه رو در بر میگیره.
خب فعلا همینقدر هم زیاد شد.
____
ریویوی اولیه مهر ۱۴۰۳:
کتاب رفتار یکی از بهترین و مفیدترین کتابهای� بود که خوندم. از تمامی رفرنسهای� که میداد و مطالعاتی که اشاره کرده بود لذت میبرد�. همخوانی خیلی جذابی داشتیم. فوتنوته� و رفرنسها� کتاب بسیار مفید بودند.
برای این کتاب بجای ریویو مفصل، فعلا خلاصههای� ازش در کانالم، به ترتیبی که بتونم مرتبشون کنم، میذار�. بعدش شاید یه جمعبند� کلی اینجا هم گذاشتم.
کتاب اومده بود یه سری رفتارهای انسانی را تو سطوح مختلف از منظرها� متفاوتی بررسی کرده بود و با بیان آزمایشه� و مطالعات ذکر شده در هر موضوع، سعی میکر� عوامل موثر شکلگیر� و گاهاً پیامدهای رفتار ها رو به طور کلی بهمون نشون بده.
ساپولسکی برای نوشتن کتابش به مقدار بسیار زیادی مطالعهها� مختلف در حیطه های روانشناسی و نوروساینسی و حتی گاهاً تاریخی انجام داده بود. این ارجاعات زیادش برای من به شخصه بسیار مفید و عالی بودند. چون یه سری مطالعهه� رو میرفت� سراغش و کامل میخوند� میدید� چیکار کردن تا به اون نتیجه رسیدن.
Nothing comes from nothing. No brain is an island.
نویسنده تو فصلها� اول کتاب بیشتر بررسی میکرد که از همین چند صدم ثانیه قبل گرفته تا ابتدای تولد و بستر فرهنگی که شخص توش رشد کرده و حتی ژنوم و تکامل چه تاثیرهایی روی بروز رفتارها در زمانها� مشخص دارند.
مثلا بیان میکرد برای اینکه رفتاری رخ بده، داخل بدن تغییرات تو چه بستر عصبیا� رخ میدن که در عرض چند صدم ثانیه و کمتر، منجر به بروز رفتار خاص میش�.بعد تغییرات هورمونی و شیمیایی که تو مغز رخ میده و باعث میشه رفتارهای کوتاه مدت شکل بگیرند و همچنین تاثیر ریتم خواب و دوپامین و امثالهم رو بررسی کرده بود.
البته در ارتباط با هورمونه� درنهایت چنین نتیجهگیریا� کرده بود که هورمونها� به جا اینکه عامل مستقیم رفتار باشند، ما را نسبت به عوامل خارجی حساست� میکن� و تمایلات موجود بشر رو تقویت میکنن.
Hormones don’t determine, command, cause, or invent behaviors. Instead they make us more sensitive to the social triggers of emotionally laden behaviors and exaggerate our preexisting tendencies in those domains.
بعد نشون میداد که محرکها� خارجی رفتار هر شخص تاثیر میذارن:
Pain does not cause aggression; it amplifies preexisting tendencies toward aggression. In other words, pain makes aggressive people more aggressive, while doing the opposite to unaggressive individuals.
همچنین با استفاده از مطالعهها� افرادی مثل روی بومستر نشون داده بود که مواقعی که قشر فرونتال مغز مشغول فعالیتها� شناختی پیچیدهست� سطح گلوکز خون افت میکن� و منجر به کاهش همدلی و افزایش پرخاشگری میشه. عملا خستگی ناشی از فعالیت شناختی، باعث میشه افراد بهسرع� رفتارهای پرخاشگرانهت� یا غیر اجتماعی از خودشون نشون بدن.
Metaphorically, the frontal cortex says, “Screw it. I’m tired and don’t feel like thinking about my fellow human.�
این کاهش گلوکز و رفتار پرخاشگرانه چیزیه که تو مطالعات دیگه نشون داده بود اگه قبل خیریه رفتن نوشیدنی قندی بخوری دست و دل باز تر میشی و اگه گشنه باشی اگرسیوتر میری.
توی استرس طولانیمدت� مغز انگار تو حالت آمادهبا� میره، ولی دیگه خیلی دقیق فکر نمیکن�. آمیگدال، که مسئول پردازش احساساته، سریعت� از بقیه� بخشه� وارد عمل میشه، ولی اطلاعات رو درست پردازش نمیکن�. واسه همین آدم تو این حالت، بیشتر میترسه� گیج میشه و بدون اینکه اطلاعات جدید رو در نظر بگیره، از روی عادت تصمیم میگیره� این همون حالتیه که احتمال تهاجم و رفتار واکنشی رو بالا میبره.
🔹 بعد از اونا که گفته بود، کمک� از بدن شخص خارج میش� و به تاثیراتی که از کودکی تا سنی که منجر به بروز رفتار میشن رو بررسی میکن�. میاد نشون میده که چطوری تجارب گذشته هر شخص روی رفتاری که در لحظه انجام میده تاثیر میذاره�.
قاعدتاً نمیتون� به گذشته برگردی و تاثیر تجربهه� توی شکلگیر� رفتار بگی ولی از تاثیر ژن نگی. برای همین به بررسی نظر ژن و انتخاب طبیعی فرایندهای تکاملی برای شکلگیر� یک سری رفتارهای فردی و جمعی هم پرداخته بود.
و همینطور وارد فرهنگ میشه.
Culture literally shapes how and where you look at the world.
همچنین به رفتار آدمای دور و بر اشاره میکن� و اینکه چطوری رفتار اونا روی ما اثر داره. مثلاً وقتی یه نفر چهرها� پر از احساسات شدید به ما نشون میده، ناخودآگاه یه جورایی چهره� رو تقلید میکنیم� ولی اگه سطح تستوسترون بالا باشه، احتمال داره که این همدلی کمتر بشه و آدم خودمحورتر عمل کنه.
Testosterone decreases such empathic mimicry.
حرف تستوسترون زده شد، باید از بقیه بررسیها� بگم که نتیجه مطالعات بسیار مختلفی بودند که باز به تک تکشون رفرنس داده بود و نام برده بود اما بخوام یکم نتیجهگیریه� رو خلاصه کنم، اینطور میشه که این هورمون باعث میشه آدم به نظر خودش خیلی مطمئن بشه و کمتر نظر بقیه رو در نظر بگیره، سریعت� تصمیم بگیره و بیشتر دنبال ریسک و رقابته. همچنین تستوسترون باعث میشه آدم بیشتر نارسیستیک بشه.
Testosterone boosts impulsivity and risk taking, making people do the easier thing when it’s the dumb-ass thing to do.
البته نکتها� اینه که همیشه قرار نیست تستوسترون آدم رو تهاجمی کنه؛ بلکه بستگی به شرایط داره و اینکه رفتار تهاجمی چقدر پاداش بگیره.
Testosterone makes us more willing to do what it takes to attain and maintain status. And the key point is what it takes.
Engineer social circumstances right, and boosting testosterone levels during a challenge would make people compete like crazy to do the most acts of random kindness. In our world riddled with male violence, the problem isn’t that testosterone can increase levels of aggression. The problem is the frequency with which we reward aggression.
یه بغل پا هم اون وسطِ بیان تاثیرات تستوسترون به کتاب زردا زده بود:
Confident and optimistic.
Well, endless self-help books urge us to be precisely that. But testosterone makes people overconfident and overly optimistic, with bad consequences.
🔺البته وقتی میومد در تایید یه سری چیز مطالعه میاورد، نمونه مطالعههای� که نتیجه مخالف گرفته بودند (اگه موجود بود) هم میآورد. ولی خب زیاد هایلایت متنوع ندارم از مطالعات در تضادش.
در ادامه، به اکسیتوسی� و استروژن هم میپرداز�.
اکسیتوسی� که بهش هورمون عشق میگن، کمک میکن� با آدمای خودی بیشتر اجتماعی بشی، ولی نسبت به غریبهه� باعث تعصب و فاصلهگیر� میشه.
Oxytocin, the luv hormone, makes us more prosocial to Us and worse to everyone else.
که باز اینجا تاکید کرده بود اثر این هورمونه� به کانتکست بستگی داره.
the actions of these neuropeptides depend dramatically on context—who you are, your environment, and who that person is.
این وسط یه نگاهی هم به استروژن داشت و باز هم از اثرات دو جانبه این هورمونه� هم میگف�: که این هورمون از یه طرف میتون� پرخاشگری مادرانه رو بالا ببره و از طرف دیگه همدلی و شناخت احساسات رو تقویت کنه.
دلیلش اینه که استروژن تو مغز دو نوع گیرنده متفاوت داره که هر کدومشون تو شرایط مختلف اثر میذارن؛ پس یه هورمون ممکنه حتی تو شرایط مشابه هم رفتارای مختلفی ایجاد کنه.
🔹 از طرف دیگه نویسنده به تاثیر استرس در رفتار پرداخته بود و توضیح میداد که استرس چطور ما را به سمت خودخواهی سوق مید� و تصمیمگیریهامو� رو تحت تاثیر قرار مید�.
افزایش سطح هورمونها� استرسز� مثل گلوکوکورتیکوئیدها، میتون� رفتارهای ما رو به سمت پرخاشگری سریع و واکنشی سوق بده.
کلا میگف� که استرس میتون� شناختها� کنترل ایمپالسها� تصمیمگیری� امپثی و همدلی، کنترل عواطف و پروسوشالیتی مارو تحت تاثیر قرار بده.
جالبه که توی موقعیتها� اخلاقی شدید، وقتی افراد استرس میگیرن� بیشتر جوابها� خودمحورانه میدن، ولی تو موقعیتها� کماهمیتت� اینطو� نیست.
stress makes people more egoistic, but only in the most emotionally intense and personal circumstances.
از چیزای جالبش این بود که آگاه بود به این که رفتار طبق قواعد و قانون خاصی پیش نمیره و همیشه استثنا هست و گاهی این استثناها ها خیلی بیشتر هم رخ میدهن�.
Behaviorists were often right about behavior but wrong in really important ways, as many interesting behaviors don’t follow behaviorist rules.
مثلاً مطالعاتی آورده بود که نشون میداد یه بچه میمون یا موش اگه مادرش بدرفتار باشه، بیشتر بهش وابسته میش�.
همینطو� توی روابط انسانی هم پیش میاد که آدم به یه فرد آسیبزنند� وابسته بشه.
And behaviorist rules have failed when humans love the wrong abusive person.
خب از این پرداختها� ریز خارج بشیم و یکم کلیت� بگیم کتاب چیا میگف�.
🔹 تو بحث رفتار اجتماعی نویسنده میاد نقش همدلی، همکاری و رقابت رو تو رفتارهای اجتماعی تجزیه تحلیل میکن�.
یه جاهایی از بحث سیمپثی امپثی، همین همدلی اینا، اومده بود اشاره کرده بود چطوری واکنشها� بیشازح� همدلانه، به جای کمک به سایرین، گاهی موجب فرار از موقعیت میشن.
As will be seen, one instance where empathic responses don’t necessarily lead to acts is when we think enough to rationalize.
But feeling too much has problems as well. Feeling someone else’s pain is painful, and people who do so most strongly, with the most pronounced arousal and anxiety, are actually less likely to act prosocially. Instead the personal distress induces a self-focus that prompts avoidance—“This is too awful; I can’t stay here any longer.� As empathic pain increases, your own pain becomes your primary concern.
In contrast, the more individuals can regulate their adverse empathic emotions, the more likely they are to act prosocially.
بعضیه� وقتی درد و رنج بقیه رو حس میکنن� چون نمیتون� تحمل کنن، میرن و کاری هم نمیکن�. از اون طرف، اگه آدم بتونه اون احساسات منفی رو بهتر مدیریت کنه، احتمال اینکه تو موقعیت بمونه و کمک کنه بیشتره.
بعد از این، رفتار بچهه� رو توی سنین مختلف میاره وسط.
میگه که بچهه� اول فقط وقتی ناراحت میشن که خودشون توی حقشون کوتاهی شده باشه، ولی تازه وقتی به سن ۸ تا ۱۰ سالگی میرسن� کمک� به ناعدالتی برای دیگران هم واکنش نشون میدن.
البته این مسئله تو فرهنگها� مختلف با توجه به بازخورد فرهنگی و تربیتی ممکنه متفاوت باشه.
🔹 تو بررسیها� فرهنگیا� که کرده بود، یه مقایسه شرق و غرب برا رفتار داشت که میگف� تو فرهنگ شرقی، اطلاعات به شکل جامعتر� پردازش میشن، در حالیک� آدما تو فرهنگ غربی به جزئیات بیشتر توجه دارن.
حالا مطالعات جالبتر� هم داشت که اصلا تو یه سری عکس حتی مدل دید با توجه به فرهنگ برا غالب آدمه� عوض میشه.
cultural values are first inculcated early in life. So it’s no surprise that culture shapes our attitudes about success, morality, happiness, love, and so on.
🔹 در ارتباط با بحث سوشواکونومیک میگف� توی جوامع نابرابر، افراد سطح بالا دنبال توجیه کردن جایگاه خودشون هستن و هر چقدر نابرابری بیشتر بشه، این باورهای عجیب هم بیشتر میش� که مثلاً فقیر بودن خودش یه نعمت پنهان داره.
And the more inequality, the more the powerful adhere to myths about the hidden blessings of subordination—“They may be poor, but at least they’re happy/honest/loved.� In the words of the authors of one paper, “Unequal societies may need ambivalence for system stability: Income inequality compensates groups with partially positive social images.�
این فرهنگها� نابرابر معمولاً مردم رو نامهربانت� میکن�.
البته کلا منظورش از فقیر بودن اینه که خود فرد حس فقیر بودن داشته باشه، نه اینکه صرفاً تو یه تعریف خاص از فقر جا بگیره.
Thus unequal cultures make people less kind. Inequality also makes people less healthy.
🔹 توی بخش قتلها� ناموسی به یه سری ویژگی مشترک اشاره میکن�: این قتله� بیشتر توی جوامع سنتی دیده میش� و قربانیهاشو� بیشتر دخترای جوون هستن.
معمولاً دلایل این قتله� این چیزاست:
رد کردن ازدواج اجباری
درخواست طلاق از یه همسر بدرفتار یا همسری که از کودکی مجبور شدن باهاش ازدواج کنن
دنبال تحصیل بودن
مقاومت در برابر قوانین سخت مذهبی مثل حجاب و امثالهم
ارتباط داشتن با یه مردی که خانواده تاییدش نمیکن�
یا حتی مورد تجاوز قرار گرفتن
گاهی مردها هم قربانی قتلها� ناموسی میشن� ولی دلیلش معمولاً همجنسگرایی�.
تو بحث اینکه چرا نابرابری باعث ناسالم شدن ضعیفتره� و فقیر ها میشه از دید سایکوسوشال یه محقق و استاد دانشگاهی، توضیح میداد که
توی جامعهها� نابرابر، سرمایه اجتماعی افت میکن� و این باعث افزایش استرس میش�. وقتی مردم کنترل روی زندگیشو� رو از دست میدن� حمایت اجتماعی ندارن یا جایی برای خالی کردن خشمشون پیدا نمیکنن� استرسشون مزمن میش� و این استرس طولانیمد� سلامتی رو فرسوده میکن�.
از طرفی توی جوامع نابرابر، پول بیشتر به جای هزینه کردن برای خدمات عمومی، صرف مصرف خصوصی میشه. این یعنی به جای هزینه روی وسایل نقلیه عمومی بهتر، خیابونها� امنتر� آب سالم، مدارس بهتر و خدمات درمانی همگانی، ثروتمندا ترجیح مید� مالیات ندن و پولشون رو برای راننده شخصی، محلهها� حفاظتشده� آب معدنی، مدرسه خصوصی و بیمه درمانی خصوصی خرج کنن.
نتیجها� چی میشه�
اینکه کیفیت زندگی و سلامتی مردم متوسط جامعه پایین میآ�.
تو یه سری مطالعه دیگه هم اومده بود بررسی کرده بود چرا نابرابری درآمدی باعث افزایش جرم میشه؟�
این موضوع دو بُعد داره:
از یه طرف، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا میکن� و اعتماد و همکاری بین مردم کم میشه�
از طرف دیگه، ثروتمندها از سرمایهگذار� روی خدمات عمومی دور میش� و این خودش بستر بیشتر جرم و جنایت رو فراهم میکن�.
یه نکته تلخ درباره نابرابری و خشونت اینه که وقتی نابرابری زیاد میش� و خشونت بالا میره� بیشتر قربانیه� و عامله� از قشرهای پایین جامعها� و عملاً این وسط فقرا هستن که به جون هم میافت�.
when inequality fuels violence, it is mostly the poor preying on the poor.
از اون ور، جامعههای� که جمعیتشون رو به رشد بوده، مجبور شدن یه سری مکانیسم برای کنترل هنجارها بین غریبهه� ایجاد کنن. مثلاً هرچقدر تعداد جمعیت بیشتر میشده� مجازات برای نقض هنجارها هم شدیدتر بوده و تأکید بیشتری روی رفتار برابر با غریبهه� داشتن.
توی جوامعی که تعاملات ناشناس زیاد بوده، مجازاته� رو میسپرد� به خدایان.
در مقابل، توی جامعهها� شکارچی و هانترگدرر، خدایان معمولاً اهمیتی نمیداد� که مردم رفتار خوبی دارن یا نه.
🔹 یه سری از این ویژگیها� رفتاری و فرهنگی که الان میبینیم� به مرور زمان و در واکنش به شرایط محیطی خاصی از هزاران سال قبل تا حالا به وجود اومدن.
مثلا جوامعی که توی مناطق خشک و بیابانی زندگی میکردن� باید برای زنده موندن بیشتر روی ذخیره و مدیریت منابع آب کار میکرد�. این باعث شد که ساختارهای سختگیرانهت� و سیستمها� قانونمدارتر� داشته باشن و حتی ادیان و آیینها� مخصوص به خودشون رو خلق کنن که بتونه این قوانین رو پشتیبانی کنه. به عبارتی، اونایی که منابع کمی داشتن، باید بیشتر همو کنترل میکرد� که همه به قدر مساوی از منابع استفاده کنن و این فرهنگ در جوامعشون ریشهدا� شد.
🔹 تو قسمت باورها و آیینه� میگف� اینا یه جور واکنش به همین محیط و شرایط بودند.
مثلا فرهنگهای� که کوچنشی� بودن و تقابل محیطی قومی بیشتری داشتن به سمت پرستش خدایان جنگ و شجاعت رفتن که برای بقای قومشون بجنگن.
از اونو� در جوامع کشاورز خدایانی به وجود اومدن که مسئول طبیعت و بارش و امثالهم بودن، چون اینا برای بقا و سروایوالشون مهم بوده.
وقتی دیگه ارتباطات اجتماعی گستردهت� شد، نیاز به کنترل بیرونی یا بازدارندهها� اخلاقی هم بیشتر شد.
برا همین آدما شروع به ساختن یه سری اصول اخلاقی و حتی خدایانی کردن که بتونن مردم رو کنترل کنن. به عبارتی، این خدایان به عنوان ناظران مخفی و همیشه حاضر عمل میکرد� و این ترس و احترام به خداها کمک میکر� که افراد از قوانینی که تو جامعه وضع شده بود، پیروی کنن.
🔹 تو تاثیرات محیط رو فرهنگ اشاره میکن� که جوامع کشاورزی به دلیل نیاز به همکاری و تقسیم منابع، ساختارهای اجتماعی متمرکزتر و همبستگی بیشتری داشتن. برعکس، جوامع کوچنشی� بیشتر به فردگرایی و استقلال اهمیت میدادن� چون سبک زندگیشو� نیاز به جابهجای� و استقلال بیشتری داشت.
🔹 ساپولسکی میگه که کلی نظریه وجود داره برای اینکه چرا انسانه� مدام دارن دین درست میکن�. قضیه بیشتر از یه کشش ساده به سمت مسائل سوپرنچراله.
تو یه مقاله اومده بود گفته بود:
“Mickey Mouse has supernatural powers, but no one worships or would fight—or kill—for him. Our social brains may help explain why children the world over are attracted to talking teacups, but religion is much more than that."
.
🔹 دین چرا شکل میگیره�
Because it makes in-groups more cooperative and viable.
شاید برای اینکه آدمه� توی گروهه� بیشتر با همدیگه همکاری کنن. یا
Because humans need personification and to see agency and causality when facing the unknown. Or maybe inventing deities is an emergent by-product of the architecture of our social brains.
محیط و سبک زندگی یه جامعه روی نوع خدایی که خلق میکن� هم تاثیر داره.
فرهنگها� بیابانی بیشتر به سمت ادیان تکخدای� میرن� ولی اونهای� که توی جنگلها� بارانی زندگی میکنن� معمولا چندخدایی هستن.
فرهنگها� کوچنشی� بیشتر خدایانی رو میپرست� که شجاعت و جنگجوی� رو ارزش بدونن. کشاورزا هم خدایی دارن که آب و هوا رو بتونه تغییر بده تا محصولاتشون رو نجات بده.
وقتی یه فرهنگ اونقد� بزرگ میشه که رفتارهای ناشناس بین مردم رواج پیدا کنه، شروع به ساختن خدایانی میکن� که مردم رو به اخلاقیات دعوت میکن�.
🔹 Three obvious points:
(a) a religion reflects the values of the culture that invented or adopted it, and very effectively transmits those values;
(b) religion fosters the best and worst of our behaviors;
(c) it’s complicated.
🔹 یه قسمتی اینجا بحث گاسیپ داشت که کارکردهای مختلفشو میگفت:
Gossiping serves numerous purposes. It helps for reality testing (“Is it just me, or was he being a total jerk?�),
passing news (“Two guesses who just happened to get a foot cramp during the hairiest part of the hunt today�),
and building consensus (“Something needs to be done about this guy�).
Gossip is the weapon of norm enforcement.
تاثیراتی که فرهنگ رو اخلاق و رفتار میذار� یه گستره از اینکه کی رو میتونی بکشی تا این که نظرت راجع به غذاخوردن خرگوش چی باشه رو در بر میگیره.
خب فعلا همینقدر هم زیاد شد.
____
ریویوی اولیه مهر ۱۴۰۳:
کتاب رفتار یکی از بهترین و مفیدترین کتابهای� بود که خوندم. از تمامی رفرنسهای� که میداد و مطالعاتی که اشاره کرده بود لذت میبرد�. همخوانی خیلی جذابی داشتیم. فوتنوته� و رفرنسها� کتاب بسیار مفید بودند.
برای این کتاب بجای ریویو مفصل، فعلا خلاصههای� ازش در کانالم، به ترتیبی که بتونم مرتبشون کنم، میذار�. بعدش شاید یه جمعبند� کلی اینجا هم گذاشتم.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
Behave.
Sign In »
Reading Progress
January 9, 2023
– Shelved
January 9, 2023
– Shelved as:
to-read
June 7, 2024
–
Started Reading
June 7, 2024
– Shelved as:
audio-books
June 7, 2024
– Shelved as:
psychology-psychiatry
June 7, 2024
– Shelved as:
non-fiction
June 7, 2024
– Shelved as:
e-book
June 7, 2024
–
1.0%
"we don’t hate violence. We hate and fear the wrong kind of violence, violence in the wrong context. Because violence in the right context is different. We pay good money to watch it in a stadium, we teach our kids to fight back, we feel proud when, in creaky middle age, we manage a dirty hip-check in a weekend basketball game."
June 8, 2024
–
6.0%
"We utilize the frontal cortex to do the harder thing in social contexts—we praise the hosts for the inedible dinner; refrain from hitting the infuriating coworker; don’t make sexual advances to someone, despite our fantasies; don’t belch loudly during the eulogy..."
June 8, 2024
–
8.0%
"Dopaminergic responses to reward, rather than being absolute, are relative to the reward value of alternative outcomes."
June 8, 2024
–
11.0%
"we delay gratification for insanely long times. No warthog restricts calories to look good in a bathing suit next summer. No gerbil works hard at school to get good SAT scores to get into a good college to get into a good grad school to get a good job to get into a good nursing home. We do something even beyond this unprecedented gratification delay: we use the dopaminergic power of the happiness of pursuit to..."
June 8, 2024
–
12.0%
"Behaviorists were often right about behavior but wrong in really important ways, as many interesting behaviors don’t follow behaviorist rules.*1 Raise an infant rat or monkey with an abusive mother, and it becomes more attached to her. And behaviorist rules have failed when humans love the wrong abusive person."
June 9, 2024
–
13.0%
"Various studies, predominantly by Roy Baumeister of Florida State University, show that when the frontal cortex labors hard on some cognitive task, immediately afterward individuals are more aggressive and less empathic, charitable, and honest. Metaphorically, the frontal cortex says, “Screw it. I’m tired and don’t feel like thinking about my fellow human.�"
June 10, 2024
–
14.0%
"Words have power. They can save, cure, uplift, devastate, deflate, and kill. And unconscious priming with words influences pro- and antisocial behaviors.
Words unconsciously shift thoughts and feelings. One person’s “terrorist� is another’s “freedom fighter�; politicians jockey to commandeer “family values,� and somehow you can’t favor both “choice� and “life.�"
Words unconsciously shift thoughts and feelings. One person’s “terrorist� is another’s “freedom fighter�; politicians jockey to commandeer “family values,� and somehow you can’t favor both “choice� and “life.�"
June 11, 2024
–
15.0%
"Testosterone made subjects more likely to think their opinion was correct and to ignore input from their partner. Testosterone makes people cocky, egocentric, and narcissistic.
Testosterone boosts impulsivity and risk taking, making people do the easier thing when it’s the dumb-ass thing to do."
Testosterone boosts impulsivity and risk taking, making people do the easier thing when it’s the dumb-ass thing to do."
June 11, 2024
–
16.0%
"Are oxytocin and vasopressin about prosociality or social competence? Do these hormones make us see happy faces everywhere or become more interested in gathering accurate social information about faces? The latter isn’t necessarily prosocial; after all, accurate information about someone’s emotions makes them easier to manipulate."
June 13, 2024
–
17.0%
"Oxytocin, the luv hormone, makes us more prosocial to Us and worse to everyone else. That’s not generic prosociality. That’s ethnocentrism and xenophobia.
In other words, the actions of these neuropeptides depend dramatically on context—who you are, your environment, and who that person is."
In other words, the actions of these neuropeptides depend dramatically on context—who you are, your environment, and who that person is."
June 13, 2024
–
18.0%
"Among typical social carnivores (e.g., lions), females do most of the hunting, after which males show up and eat first. Among hyenas it’s the socially subordinate males who hunt; they are then booted off the kill by females so that the kids eat first.
کلا این قسمت بحث کفتار هاش برام جالب بود."
کلا این قسمت بحث کفتار هاش برام جالب بود."
June 14, 2024
–
19.0%
"During sustained stress, the amygdala processes emotional sensory information more rapidly and less accurately, dominates hippocampal function, and disrupts frontocortical function; we’re more fearful, our thinking is muddled, and we assess risks poorly and act impulsively out of habit, rather than incorporating new data."
June 16, 2024
–
21.0%
"The final brain region to fully mature (in terms of synapse number, myelination, and metabolism) is the frontal cortex, not going fully online until the midtwenties....
...
1.No part of the adult brain is more shaped by adolescence than the frontal cortex.
2.Nothing about adolescence can be understood outside the context of delayed frontocortical maturation."
...
1.No part of the adult brain is more shaped by adolescence than the frontal cortex.
2.Nothing about adolescence can be understood outside the context of delayed frontocortical maturation."
June 17, 2024
–
24.0%
June 18, 2024
–
25.0%
"As will be seen, one instance where empathic responses don’t necessarily lead to acts is when we think enough to rationalize (“It’s overblown as a problem� or “Someone else will fix it�).
But feeling too much has problems as well. Feeling someone else’s pain is painful, and people who do so most strongly, with the most pronounced arousal and anxiety, are actually less likely to act prosocially."
But feeling too much has problems as well. Feeling someone else’s pain is painful, and people who do so most strongly, with the most pronounced arousal and anxiety, are actually less likely to act prosocially."
June 20, 2024
–
26.0%
"By adolescence, boys tend to accept inequality more than girls do, on utilitarian grounds. And both sexes are acquiescing to inequality as social convention—“Nothing can be done; that’s the way it is.�"
June 24, 2024
–
28.0%
"there is no scientific support for concluding that a woman has irreparably damaged her child if she does not breast-feed, breast-feeds for less than the first decade of the child’s life, can’t successfully breast-feed her child within seconds after birth, or ever leaves the child alone for more than two seconds, let alone works outside of the house."
July 7, 2024
–
39.0%
July 14, 2024
–
42.0%
"Societies with frequent anonymous interactions tend to outsource punishment to gods. In contrast, hunter-gatherers� gods are less likely than chance to care whether we’ve been naughty or nice."
July 15, 2024
–
47.0%
"evolution favors survival of the fittest. Instead evolution is about reproduction, passing on copies of genes. An organism living centuries but not reproducing is evolutionarily invisible."
July 16, 2024
–
50.0%
"Does everything have to be about competition, about individuals or groups of relatives leaving more copies of their genes than the others, being more fit, having more reproductive success?"
July 21, 2024
–
56.0%
July 23, 2024
–
57.0%
July 26, 2024
–
58.0%
"این چپترش(یازدهم) هم جالبه برام هم عجیب�.
نیاز دارم تو این زمینه بیشتر بخونم."
نیاز دارم تو این زمینه بیشتر بخونم."
July 27, 2024
–
60.0%
"An extensive health psychology literature shows that “poor but happy� is mostly nonsense—poverty gives rise to higher rates of major depressive and anxiety disorders, suicide, and stress-related disease."
August 10, 2024
–
64.0%
"مرد حسابی چرا میای مثال از احزاب سیاسی میزنی آخه این وسط و بحثتو پیچیدهت� میکن� ؟"
August 14, 2024
–
67.0%
"Conformity can be great—it’s helpful if everyone in a culture agrees on whether shaking your head up and down means yes or no. Conforming is necessary for the benefits of the wisdom of the crowd. And it can be truly comforting. But obviously conformity can be horrendous—joining in on bullying, oppressing, shunning, expelling, killing, just because everyone else is on board."
August 22, 2024
–
70.0%
"به بحث اخلاقیات و مورالیتی رسیده و حس میکنم مطالعاتی که تا الان داره میگه یکم بایاس دارن. پیش بره ببینیم چی میگه جلوتر."
August 26, 2024
–
72.0%
"Anthropologists, studying everyone from hunter-gatherers to urbanites, have found that about two thirds of everyday conversation is gossip, with the vast majority of it being negative. As has been said, gossip (with the goal of shaming) is a weapon of the weak against the powerful. It has always been fast and cheap and is infinitely more so now in the era of the Scarlet Internet."
August 29, 2024
–
75.0%
September 6, 2024
–
76.0%
September 8, 2024
–
77.0%
"Look at someone in pain with the instruction to take a self-oriented perspective, and the amygdala, ACC, and insular cortex activate, along with reports of distress and anxiety. Do the same with an other-oriented perspective, and all are less likely. And the more extreme the former state, the more likely that someone’s focus will be to lessen their own distress, to metaphorically look the other way."
September 9, 2024
–
79.0%
""Better that our good acts be self-serving and self-aggrandizing than that they don’t occur at all; better that the myths we construct and propagate about ourselves are that we are gentle and giving, rather than that we prefer to be feared than loved, and that we aim to live well as the best revenge""
September 15, 2024
–
83.0%
"چیز جالب فصل پونزدهم که قبلش جایی برنخورده بودم بهش، اثر مکبث بود: اینکه بعد انجام گناه و کار اشتباهی تلاش میکنی دستت رو پاک کنی.
جذابتر� یه مطالعها� بود که به این نتیجه رسیده بود ادمایی که دروغ میگن بیشتر میرن سراغ دهانشویه و آدمایی که دروغ مینویسن بیشتر میرن سراغ صابون و اینا."
جذابتر� یه مطالعها� بود که به این نتیجه رسیده بود ادمایی که دروغ میگن بیشتر میرن سراغ دهانشویه و آدمایی که دروغ مینویسن بیشتر میرن سراغ صابون و اینا."
September 17, 2024
–
86.0%
"The decision to punish, the passionate motivation to do so, is a frothy limbic state. As are the consequences of punishing—when subjects punish someone for making a lousy offer in an economic game, there’s activation of dopaminergic reward systems. Punishment that feels just feels good."
September 26, 2024
–
94.0%
"reminders of a judgmental god(s) boosts prosociality. It also matters what that deity does about transgressions. Within and among cultures, the more punitive the god, the more generosity to an anonymous coreligionist. Do punitive gods make for more punitive people (at least in an economic game)? In one study, no—save your cash, God’s got it covered. In another, yes—a punitive god would want me to be punitive as well."
September 28, 2024
–
99.0%
"کتاب برام خیلی خوب بود.
برا خوندنش چندتا اشتباه داشتم، مثلا یکیش این بود دوتا نانفیکش� بزرگ پرحرف رو همزمان میخوندم.
سر فرصت براش ریویو مینویس� چون حرف دارم راجع بهش."
برا خوندنش چندتا اشتباه داشتم، مثلا یکیش این بود دوتا نانفیکش� بزرگ پرحرف رو همزمان میخوندم.
سر فرصت براش ریویو مینویس� چون حرف دارم راجع بهش."
November 12, 2024
–
Finished Reading
January 3, 2025
– Shelved as:
ریویوی-مفصل-تر
Comments Showing 1-10 of 10 (10 new)
date
newest »



قبلا بخشی از گفتگوش با اندرو هوبرمن رو شنیدم (خود هوبرمن رو هم زیاد قبول ندارم😄) و موضوع نبود اراده� آزاد و جبر صددرصدش به نظرم خیلی عجیب اومد، بدم نمیاد زودتر کتاباشو شروع کنم تا یا افکار خودم رو به نقد بکشم یا افکار اونو😅
و یه سوال با توجه به این که گروهی خوندینش، ترجمه� فارسی کتاب خوب نیست؟ من مشکلی با انگلیسی خوندنش ندارم، ولی احتمالا برای خوندن کتابای حجیم ساپولسکی در فارسی خوندن سریعتر باشم

قبلا بخشی از گفتگوش با اندرو هوبرمن رو شنیدم (خود هوبرمن رو هم زیاد قبول ندارم😄) و موضوع نبود اراده� آزاد و جب..."
اول اینکه مرسی که خوندیش!^_^
گروهی که نخوندیم. قرار بود گروهی بشه و بچهه� همراهی نکردند با یه نفر دیگه فقط خوندمش. و اینکه نه انگلیسیش قشنگه. یعنی خیلی علمی ساده ای هم نبود؛ زیبا بود. و راستش من اواخر اینقدر خاطرات بدی از ترجمهه� داشتم و میدید� ترجمهه کتاب رو سختت� کرده برام که اصلا سمت فارسیش نرفتم.
ایپاب� از جهت دسترسی به فوت نوت هاش خیلی خوبه.
و بذار همینجا بگم که اودیوبوک با اینکه خوب خونده شده و برخی فوت نوت ها رو داره، کافی نیست و حتما متن رو بخون.
و احتمالا بهت خوش بگذره خوندنش چون رفرنساش و مطالعاتی که ازشون میگه عالین.

یه سوال دارم. به عنوان کهADHD داره و قسمت قسمت frontal lobe ام دچار اختلاله، amygdala کوچکتر� دارم و همین باعث عدم تنظیم توی احساساتم میشه� این نوع رفتارهایی که در رابطه با محرکها� خارجی و رفتارهای کوتاهمد� نوشتی میتون� درباره منم صدق کنه، یا توی افراد Neurodivergent به شکل متمایزی نمود پیدا میکنه�

اای
مرسی که خوندی.^_^
ببین فعالیت فرونتال که همونه به صورت اینکه چه فعل و انفعالاتی روش تاثیر بذارن ولی هم اینکه چه میزانی باشه محرکه تا اون اثر رو بذاره و هم اینکه چه پاسخی بده متفاوت میشه. بین آدم ها همینطوری متفاوته، بین نورودایورجنت ها و نوروتیپیکال ها اختلافه بزرگتر�. اصلا یه سری تریته� و رفتارهای ADHD ها و طیف اوتیسم برا همینه که این قسمت متفاوت تر عمل میکن�.
حالا این محرک خارجی اگه نیاز باشه فلان اندازه باشه تا رو فرونتالی با فعالیت نرمال اثر بذاره، احتمالا برای شخصی که فرونتالش کارکرد متفاوتی داره میزان/شیوه متفاوتی نیازه تا منجر به اون اتفاق بشه.
بعد همین ADHD هم طیفه دیگه رو هر قسمت این طیفه باشی اثرش تا یه میزانی میشه و یه جور نمود پیدا میکن�.
الان میام بیشتر میگم.
So to cut to the chase, I am offering my friendship here, despite our cultural differences, let me know, if you'ld care to have me as a friend as well