ŷ

Hatsumi's Reviews > شوخی می‌کنی� موسیو تانر

شوخی می‌کنید موسیو تانر by Jean-Paul Dubois
Rate this book
Clear rating

by
150627784
's review

really liked it

مستند سازی به نام مسیو تانر در حالی که زندگی راحتی توی یک خانه با معماری ساده و درآمد متعارف و وقت آزاد زیادی داشته آرامشش با یک نامه به هم میخوره و اینجا جایی هست که باید منتظر اتفاقات بود وقتی که روند معمولی زندگی به هم میخوره و آدمی مجبور میشه از محدوده امن خودش بیرون بیاد،مسیو تانر یک خونه رو به ارث می بره و در مسیر تعمیر و بازسازی اون خونه روند معمولی زندگیش به هم میخوره ،آدم هایی که برای تعمیر خونه وارد زندگی مسیو تانر میشن ،آدم هایی عجیب و غریب هستن،که هم� ذهن مسیو تانر و هم خواننده رو به هم می ریزن،همزمان با اینکه می خندیم ممکنه عصبی هم بشیم ،داستان رو خیلی دوست داشتم ،اون ارتباط با مکان و مهم شدن یک مکان و خونه در داستان و ارتباطی که در نهایت شکل میگیره اون مفهوم پذیرفته شدن توسط خونه و دلتنگی برای خونه قبل ،طنز داستان رو خیلی دوست داشتم،طنز سیاه هست و صرفا خنده دار نیست و اون تغییر روند زندگی ،برهم خوردن نظم و آرامش رو خیلی بیشتر دوست داشتم و اینکه منم چقدر با مسیو تانر حرص خوردم و برای خونه دلهره داشتم ،اتفاقات داستان رو هم خیلی دوست داشتم ،شخصیت های عجیب و غریبی که وارد میشدن و باعث اتفاق های ابزورد و خنده دار می شن،مقدمه آقای اصغر نوری هم یکی از بهترین مقدمه هایی بود که خوندم.⁦ʕ´•ᴥ•`ʔ�

قسمت های مورد علاقم از کتاب:
.
چیزی که فکر میکنم
ما هرگز صاحب یک خانه نمیشویم اشغالش میکنیم در بهترین حالت در آن ساکن می.شویم در موارد بسیار نادر موفق میشویم از طرف او پذیرفته شویم این نیازمند زمان ،زیاد توجه و صبر است عشقی مبهم است باید یاد ،گرفت ،فهمید که کارها چطور جلو میرود باید نیروها و نقاط ضعف عمارت را شناخت، تعمیرات ضروری را انجام داد بدون زیرورو کردن نوعی هم زیستی که زمان برقرار کرده است و روز به روز سال به سال ،اعتماد به آرامی ایجاد میشود زوجی جدایی ناپذیر و نامرئی شکل میگیرد آن وقت به طور مبهم میدانید، حس میکنید این خانه که هیچ وقت صاحبش نخواهید شد در طول زندگی کوتاهتان صادقانه از شما محافظت میکند.
.
من چرا باید همیشه در همچو موقعیت هایی قرار میگرفتم رودررو شدن با آدمهای به ظاهر عادی که ناگهان به طرز وصف ناپذیری از اصول اساسی عقل عمومی تخطى می کردند؟
.
این آدمها انگار با هم دست به یکی کرده بودند از چهارگوشه ی دنیا می آمدند همدیگر را نمی شناختند، اما همگی ویروس واحدی داشتند یک مرض واحد سفرشان هدفی نداشت جز تضعیف مقاومت ،من فرسودن صبر من
.
هنوز درست نمیدانستم که چه دلایل محکمی من را به ورود در چنین ماجرایی هل دادند هنوز پیش میآمد که با محبت به خانه ی قدیمی ام و درخت هایش فکر کنم ،اینجا خودم را یک رهگذر حس میکردم با گذشت زمان شاید دست آخر با این بنا یک قرارداد ارضی می بستم و یکی
از این هم زیستی های آرام و آسوده را شکل میدادم که اغلب به روشی نامحسوس زوجهای عاقل را به هم پیوند میدهند چون این خانه و من از آن پس قصه ی مشترکی با هم .داشتیم ادامه اش چیزی نبود جز مسئله ی صبر. فصل به فصل، باید پیر شدن را یاد میگرفتیم، هرکدام از ما به نوعی در
گذر زندگی و سکوت اشیا
18 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read شوخی می‌کنی� موسیو تانر.
Sign In »

Reading Progress

April 8, 2023 – Started Reading
April 8, 2023 – Shelved
April 14, 2023 – Finished Reading

No comments have been added yet.