Navid's Reviews > جای خالی سلوچ
جای خالی سلوچ
by
by

«جای خالی سلوچ» کتابی سراسر درد و رنج است، قرار نیست در سراسر کتاب رویدادی خوش و شادیآو� روی دهد. قرار است خواننده در غم و رنج و سیهروز� شخصیتها� داستان شریک شود، پس پیش از آغازِ خواندنِ کتاب حواستان به حال و هوای درونی خودتان باشد. کتاب، کتاب تلخی است و بهتر است با هر حال و هوایی به سراغ آن نروید.
جای خالی سلوچ و کلیدر
میگوین� دولتآباد� جای خالی سلوچ را بین فاصله زمانی انتشار جلد دوم و سوم کلیدر نوشت. بین داستانِ دو کتاب تفاوتهای� وجود دارد، ولی شباهتهای� هم به چشم میخور�.
به نظر من کلیدر از نظر داستان قویت� از جای خالی سلوچ بود، ولی بزرگترین نقطه ضعف کلیدر اطناب و کشدار شدن داستان است که خوشبختانه این مشکل در جای خالی سلوچ به چشم نمیخور�.
کلیدر در فضای روستای کلیدر رخ میده� و جای خالی سلوچ در فضای روستای زمینج، هر دو روستا در فضای روستاهای خراسان توصیف میشون�.
در هردو داستان اختلاف طبقاتی بین اربابانِ زمیندا� و توده� مردم برجسته است، نوعی انتقاد از سیستمی شبهفئودال�.
نگاهی انتقادی به وضعیت زنان
رنج زنان به طور ویژه در هر دو داستان بسیار برجسته است. اگرچه جنس این رنج و شیوه� برخورد زنان با آن در زنان کلیدر (مارال و بلقیس و زیور) و زنان جای خالی سلوچ (مِرگان و هاجر و رقیه) تا حدی متفاوت است، با این حال زورگوییِ مردانه در هر دو داستان دیده میشو�.
اگرچه «مِرگان» قهرمان اصلی جای خالی سلوچ است، اما ببینید با وجود مقاومت و استقامتی که در برابر رنج دارد باز هم چقدر مظلوم واقع میشو�. حتی وقتی برای ستاندن مزد پسرش به خانه� سردار میرو� و مورد تجاوز واقع میشود� نه توانایی دفاع از خود دارد، نه شکایت بردن به کسی. حتی جرئت نمیکن� موضوع را برای کسی بازگو کند، از ترس حرف مردم، زورگویی مردان و سرزنش پسرانش.
درباره� سبک نویسندگی دولتآباد�
نثر دولتآباد� در کلیدر و جای خالی سلوچ تقریباً یکسان است و اگر از یکی خوشتان آمد از دیگری هم خوشتان خواهد آمد، نثری که در بعضی جملات بسیار موجز است و من در نویسندگان معاصر مشابهش را سراغ ندارم و به باور من دولتآباد� در پی مطالعه� زیاد متون کهن پارسی(به خصوص تاریخ بیهقی) به چنین سبکی در نوشتن رسیدهاس�.
دولتآباد� در داستانش از به کاربردن ضربالمثله� و کلمات بومی و کهن ابایی ندارد. کلماتی مثل خوریژ، خلاشه، لیفه، تنبان، زوغوریت، دالکن� و ... که نه تنها از واژگان مورد استفاده� امروزِ مردم حذف شدهاند� بلکه معنی بعضی از آنه� را احتمالاً نمیتوا� در هیچ فرهنگ لغتی پیدا کرد. (در انتهای کتاب کلیدر، واژهنامها� وجود دارد که متأسفانه در این کتاب وجود ندارد، ولی معنیِ بسیاری از لغاتِ این کتاب را هم میتوا� در آن واژهنام� پیدا کرد)
نثر زیبا و همراه با نوعی موسیقی درونی و توانایی دولتآباد� در داستانگویی� باعث میشو� گاهی خود را چنان در داستان گم کنید که گذر زمان را احساس نکنید.
نظام ارباب و رعیتی
دولتآباد� مانند اکثر نویسندگان و روشنفکران همدورهاش� یک نویسنده� چپ است.
در هردو کتاب اربابان و زمیندارا� در حکم ستمگرانی هستند که جز و رنج درد چیزی برای توده� به همراه ندارد و این وظیفه� دولت است که در نقش یک ناجی مردم را از چنگ ظلم و ستم برهاند.(گرچه در کلیدر خود دولت هم در نهایت با ستمگران همدست میشو�)
فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در هر دو داستان از درونمایهها� اصلی داستان است.
اگر در کلیدر، فقر توده� مردم منجر به تشکیل گروهها� چریکی به رهبری گلمحم� و مبارزه با اربابان میشود� در جای خالی سلوچ مردم فقیر دستهدست� کوچ میکنن�. کوچ سلوچ و جای خالی او آغازی بر طوفان بحرانه� و حوادثی است که در ادامه بر سر شخصیتها� داستان نازل میشو�.
در عین حال باید کتاب را نوعی انتقاد از اصلاحات ارضی در انقلاب سفید شاه نیز دانست، اصلاحاتی که منجر به از بین رفتن فرصتها� شغلی در روستاها و کوچ مردم روستا به شهرها شد.
محافظهکار� در برابر مدرنیته
با همه� رنجه� و سختیها� که نصیب مردم روستا میشو� و با وجود رنجی که بر زنان میرود� دولتآباد� نوعی محافظهکار� در برابر ورود مدرنیته به جامعه� روستایی دارد و علیرغ� اینکه طرفدار خرافات و برخی عقاید مذهبی هم نیست، به ورود مدرنیته به جامعه� روستایی هم روی خوش نشان نمیده�:
اگر پسر صنم از شهر لباس نویی خریده، به تنش زار میزن� و در نهایت آن را با بیزاری به گوشها� میافکن�.اگر میرزاحسن دیگران را به فکر توسعه� پستهکار� و باغداری میاندازد� کلاهبردار از آب درمیآی�. اگر ابراو دلبسته� کار با تراکتور و شخم زدن زمینها� مردم میشود� قرار است تراکتور خراب شود و رویاهای ابراو بر باد رود، و اگر قرار است مکینها� از شهر آورده شود تا جایگزین قنات خشکیده� روستا شود، مکینه مقصر اصلی خشکیدن قنات معرفی میشو� و باید پلمپ شود.
مردم رنج میکشند� ولی نویسنده مدرنیته را راه نادرستی برای فرار از این رنج و تیرهروز� معرفی میکن�.
در نهایت جای خالی سلوچ کتابی تلخ، اما خواندنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی و تاریخی زمان خود در روستاهای ایران است که از زمانه� و شیوه� زندگی ما بسیار دور، ولی در عین حال به طور عجیبی به ما بسیار نزدیک است.
جای خالی سلوچ و کلیدر
میگوین� دولتآباد� جای خالی سلوچ را بین فاصله زمانی انتشار جلد دوم و سوم کلیدر نوشت. بین داستانِ دو کتاب تفاوتهای� وجود دارد، ولی شباهتهای� هم به چشم میخور�.
به نظر من کلیدر از نظر داستان قویت� از جای خالی سلوچ بود، ولی بزرگترین نقطه ضعف کلیدر اطناب و کشدار شدن داستان است که خوشبختانه این مشکل در جای خالی سلوچ به چشم نمیخور�.
کلیدر در فضای روستای کلیدر رخ میده� و جای خالی سلوچ در فضای روستای زمینج، هر دو روستا در فضای روستاهای خراسان توصیف میشون�.
در هردو داستان اختلاف طبقاتی بین اربابانِ زمیندا� و توده� مردم برجسته است، نوعی انتقاد از سیستمی شبهفئودال�.
نگاهی انتقادی به وضعیت زنان
رنج زنان به طور ویژه در هر دو داستان بسیار برجسته است. اگرچه جنس این رنج و شیوه� برخورد زنان با آن در زنان کلیدر (مارال و بلقیس و زیور) و زنان جای خالی سلوچ (مِرگان و هاجر و رقیه) تا حدی متفاوت است، با این حال زورگوییِ مردانه در هر دو داستان دیده میشو�.
اگرچه «مِرگان» قهرمان اصلی جای خالی سلوچ است، اما ببینید با وجود مقاومت و استقامتی که در برابر رنج دارد باز هم چقدر مظلوم واقع میشو�. حتی وقتی برای ستاندن مزد پسرش به خانه� سردار میرو� و مورد تجاوز واقع میشود� نه توانایی دفاع از خود دارد، نه شکایت بردن به کسی. حتی جرئت نمیکن� موضوع را برای کسی بازگو کند، از ترس حرف مردم، زورگویی مردان و سرزنش پسرانش.
درباره� سبک نویسندگی دولتآباد�
نثر دولتآباد� در کلیدر و جای خالی سلوچ تقریباً یکسان است و اگر از یکی خوشتان آمد از دیگری هم خوشتان خواهد آمد، نثری که در بعضی جملات بسیار موجز است و من در نویسندگان معاصر مشابهش را سراغ ندارم و به باور من دولتآباد� در پی مطالعه� زیاد متون کهن پارسی(به خصوص تاریخ بیهقی) به چنین سبکی در نوشتن رسیدهاس�.
دولتآباد� در داستانش از به کاربردن ضربالمثله� و کلمات بومی و کهن ابایی ندارد. کلماتی مثل خوریژ، خلاشه، لیفه، تنبان، زوغوریت، دالکن� و ... که نه تنها از واژگان مورد استفاده� امروزِ مردم حذف شدهاند� بلکه معنی بعضی از آنه� را احتمالاً نمیتوا� در هیچ فرهنگ لغتی پیدا کرد. (در انتهای کتاب کلیدر، واژهنامها� وجود دارد که متأسفانه در این کتاب وجود ندارد، ولی معنیِ بسیاری از لغاتِ این کتاب را هم میتوا� در آن واژهنام� پیدا کرد)
نثر زیبا و همراه با نوعی موسیقی درونی و توانایی دولتآباد� در داستانگویی� باعث میشو� گاهی خود را چنان در داستان گم کنید که گذر زمان را احساس نکنید.
نظام ارباب و رعیتی
دولتآباد� مانند اکثر نویسندگان و روشنفکران همدورهاش� یک نویسنده� چپ است.
در هردو کتاب اربابان و زمیندارا� در حکم ستمگرانی هستند که جز و رنج درد چیزی برای توده� به همراه ندارد و این وظیفه� دولت است که در نقش یک ناجی مردم را از چنگ ظلم و ستم برهاند.(گرچه در کلیدر خود دولت هم در نهایت با ستمگران همدست میشو�)
فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در هر دو داستان از درونمایهها� اصلی داستان است.
اگر در کلیدر، فقر توده� مردم منجر به تشکیل گروهها� چریکی به رهبری گلمحم� و مبارزه با اربابان میشود� در جای خالی سلوچ مردم فقیر دستهدست� کوچ میکنن�. کوچ سلوچ و جای خالی او آغازی بر طوفان بحرانه� و حوادثی است که در ادامه بر سر شخصیتها� داستان نازل میشو�.
در عین حال باید کتاب را نوعی انتقاد از اصلاحات ارضی در انقلاب سفید شاه نیز دانست، اصلاحاتی که منجر به از بین رفتن فرصتها� شغلی در روستاها و کوچ مردم روستا به شهرها شد.
محافظهکار� در برابر مدرنیته
با همه� رنجه� و سختیها� که نصیب مردم روستا میشو� و با وجود رنجی که بر زنان میرود� دولتآباد� نوعی محافظهکار� در برابر ورود مدرنیته به جامعه� روستایی دارد و علیرغ� اینکه طرفدار خرافات و برخی عقاید مذهبی هم نیست، به ورود مدرنیته به جامعه� روستایی هم روی خوش نشان نمیده�:
اگر پسر صنم از شهر لباس نویی خریده، به تنش زار میزن� و در نهایت آن را با بیزاری به گوشها� میافکن�.اگر میرزاحسن دیگران را به فکر توسعه� پستهکار� و باغداری میاندازد� کلاهبردار از آب درمیآی�. اگر ابراو دلبسته� کار با تراکتور و شخم زدن زمینها� مردم میشود� قرار است تراکتور خراب شود و رویاهای ابراو بر باد رود، و اگر قرار است مکینها� از شهر آورده شود تا جایگزین قنات خشکیده� روستا شود، مکینه مقصر اصلی خشکیدن قنات معرفی میشو� و باید پلمپ شود.
مردم رنج میکشند� ولی نویسنده مدرنیته را راه نادرستی برای فرار از این رنج و تیرهروز� معرفی میکن�.
در نهایت جای خالی سلوچ کتابی تلخ، اما خواندنی از شرایط اجتماعی، اقتصادی و تاریخی زمان خود در روستاهای ایران است که از زمانه� و شیوه� زندگی ما بسیار دور، ولی در عین حال به طور عجیبی به ما بسیار نزدیک است.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
جای خالی سلوچ.
Sign In »
Reading Progress
June 22, 2023
–
Started Reading
June 22, 2023
– Shelved
July 2, 2023
–
Finished Reading
Comments Showing 1-4 of 4 (4 new)
date
newest »

message 1:
by
Negin
(new)
-
rated it 5 stars
Jul 03, 2023 04:47AM

reply
|
flag

ممنونم که ریویو رو خوندین
کلیدر هم کتاب جذابیه، ولی با توجه به حجم زیادش باید زمان نسبتا زیادی برای خوندنش در نظر بگیرید