Amir Sahbaee's Reviews > ورقپارهها� زندان
ورقپارهها� زندان
by
by

این کتاب همونطور که در مقدمه گفته شده حاصل تجربیات و ماجراهای شنیده شده توسط بزرگ علوی در زندانه.این داستان هارو روی کاغذ قند و سیگار مینوشت�.به معنای واقعی روی "ورق پارهها� زندان" و ریسک اینکه زندانبانه� متوجه بشن رو به جون میخرید�.
روایته� مربوط به سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ و در دوره� پهلوی اول میشن.
بعد با عوض شدن شاه و عفو عمومی،این دوره� زندان برای بزرگ علوی تموم میشه و عفو میشه.
--
کتاب من (چاپ دوم سال ۵۷ از نشر جاویدان) ۵تا داستان داره ولی گویا یکی از چاپها� جدیدتر ۴تا داستان رو شامل شده.
کتاب همونطور که از اسم و تاریخچه� مشخصه،سیاسیه.
چون روایته� واقعی هستن،جز داستان آخر بقیه درونمایه� مشابهی دارن.
اما قلم علوی قلم قوی و جالبیه.منظورم اینه که فرم از محتوا عقب نمونده و حتی بدون نگاه کردن به مفاهیمی که میخوا� منتقل کنه،قابل توجهه.
--
داستان اول "پادنگ".توی این داستان راوی چون داره شنیدههاش� نقل میکنه،م� مطمئن نیستیم که ماجرا چیه.چندبار حرف ها عوض میشه و بیشتر روایت قطعی نیست.حتی در پایان بندی کتاب هم تصویر واحدی وجود نداره.اونقد که راوی داستان رو باز میذار� و میره سراغ ایدئولوژی.ازین نظر باتوجه به زمان نگارش کتاب جالب و متفاوته.
--
داستان سوم "انتظار"
این داستان جزو بهترین داستان هایی بود که از علوی خوندم.ماجرا با یه جمله� ساده شروع میشه و ما میفهمیم که یکنفر در کریدور نویسنده دیوانه شده.راوی میگ� دقیقا میدونه از کی دیوونه شده اما مدام چیزهای کوچیک و بزرگی تعریف میکنه تا مخاطب بتونه اون ماجرا رو درک کنه.درواقع درست مثل اسم داستان،ما منتظریم تا واقعها� که توی خط اول لو رفته رو بشنویم.در نهایت پایانبند� داستان هم جذابه.
--
داستان چهارم "عفو عمومی"
این داستان از نظر فرم خیلی پیشرو نیست.اما ما مدام با راوی همراهیم تا بفهمیم عفو اتفاق میفته یا نه.مدام نقل قول های مختلف امید و ناامیدی همراه داره.جذابیت این داستان در نشون دادن "امید" به عنوان یک امر مثبت و منفیه.راوی هم بارها تصمیم میگیره دیگه به خبرا اعتنا نکنه و منتظر خبر نباشه اما باز نمیتونه.شرح ماجرا اونقد قویه که راحت میشه همذاتپندار� کرد
--
داستان پنجم "رقص مرگ"
این داستان از بُعد داستانی به نظرم من بهترینِ این مجموعه بود.
داستان در بند سیاسی اتفاق نمیافت� و از بقیه� داستانه� کمتر ایدئولوژیکه.
توی این داستان ما عشق و نفرت و رابطه� انسانی و توصیف بند و زندگی داریم.داستان تعلیق داره،خیلی جاها کنجکاو کنندهس� و ریتمش خیلی خوبه.و در نهایت پایانش فوق العادهس�.
واقعا دوسش داشتم
--
ازینجا به بعد یکم حرف غیر داستانی:
تو عصری که ما زندگی میکنیم،پید� کردن روایت صحیح و واقعیت کار آسونی نیست.مدام با اطلاعات بمبارون میشیم که خیلیها� صحیح نیست یا همه� واقعیت نیست.
همونطور که با تبلیغات منوتو نمیشه به اصل حکومت پهلوی پی برد،با خوندن چندتا کتاب داستان هم نمیشه.
اما همه� اینا بخشها� تشکیل دهنده� پازلن.چند وقتیه که نویسندهها� چپ رو فقط بخاطر روایتهاشو� از زندانها� پهلوی،میکوب� و تکفیر میکن�.ترجیح میدن ادمهار� زیر سوال ببرن تا روایتهاشو� دیگه قابل استناد نباشه.
ولی این روایته� ارزشمندن.رنج انسانه� در هر دوره و حکومتی که باشه،مهمه.رنج امروز کمتر یا بیشتر از رنج گذشته ارزشمند نیست.
پس جدای از بُعد داستانیش خوبه که این روایتهار� هم ببینیم و پازلمون رو کاملتر کنیم.
و خب قطعا جای اندوه داره که اینقدر با این کتاب میشه همذاتپندار� کرد و بخش های زیادیش رو حس کرد و لمس کرد انگار که همین امروز داره اتفاق میفته.
--
چندتا جمله از کتاب کوت کنم:
"من هم مخالف این ظلم و تعدی و این استبداد هستم که کمر مردم را شکسته است.اما مردم همه همینطور فکر میکنند؟همهک� میدان� که این بساط پابرجا نیست و خواهی نخواهی روزی این دستگاه برهم میخور�.اما به شما چه؟از شما چه کاری ساخته است؟"
--
"من گفتم:اخر او کاری نکرده که بگیرندش
گفت:مگر آنهای� که در زندان نشستهاند،چ� کاری کردهاند�"
--
"هیچکس آنطوری که من تورا دوست دارم،کسی را دوست نداشته است.وای اگر عفوی در کار نباشد!"
--
"چیزی که آدم را تکان میده� این است که چه اطمینانی اینه� به دستگاه خودشان دارند.کوچکترین فکری به نظرشان نمیرس� که ممکن است این اوضاع روزی برهم بخورد"
--
روایته� مربوط به سال ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ و در دوره� پهلوی اول میشن.
بعد با عوض شدن شاه و عفو عمومی،این دوره� زندان برای بزرگ علوی تموم میشه و عفو میشه.
--
کتاب من (چاپ دوم سال ۵۷ از نشر جاویدان) ۵تا داستان داره ولی گویا یکی از چاپها� جدیدتر ۴تا داستان رو شامل شده.
کتاب همونطور که از اسم و تاریخچه� مشخصه،سیاسیه.
چون روایته� واقعی هستن،جز داستان آخر بقیه درونمایه� مشابهی دارن.
اما قلم علوی قلم قوی و جالبیه.منظورم اینه که فرم از محتوا عقب نمونده و حتی بدون نگاه کردن به مفاهیمی که میخوا� منتقل کنه،قابل توجهه.
--
داستان اول "پادنگ".توی این داستان راوی چون داره شنیدههاش� نقل میکنه،م� مطمئن نیستیم که ماجرا چیه.چندبار حرف ها عوض میشه و بیشتر روایت قطعی نیست.حتی در پایان بندی کتاب هم تصویر واحدی وجود نداره.اونقد که راوی داستان رو باز میذار� و میره سراغ ایدئولوژی.ازین نظر باتوجه به زمان نگارش کتاب جالب و متفاوته.
--
داستان سوم "انتظار"
این داستان جزو بهترین داستان هایی بود که از علوی خوندم.ماجرا با یه جمله� ساده شروع میشه و ما میفهمیم که یکنفر در کریدور نویسنده دیوانه شده.راوی میگ� دقیقا میدونه از کی دیوونه شده اما مدام چیزهای کوچیک و بزرگی تعریف میکنه تا مخاطب بتونه اون ماجرا رو درک کنه.درواقع درست مثل اسم داستان،ما منتظریم تا واقعها� که توی خط اول لو رفته رو بشنویم.در نهایت پایانبند� داستان هم جذابه.
--
داستان چهارم "عفو عمومی"
این داستان از نظر فرم خیلی پیشرو نیست.اما ما مدام با راوی همراهیم تا بفهمیم عفو اتفاق میفته یا نه.مدام نقل قول های مختلف امید و ناامیدی همراه داره.جذابیت این داستان در نشون دادن "امید" به عنوان یک امر مثبت و منفیه.راوی هم بارها تصمیم میگیره دیگه به خبرا اعتنا نکنه و منتظر خبر نباشه اما باز نمیتونه.شرح ماجرا اونقد قویه که راحت میشه همذاتپندار� کرد
--
داستان پنجم "رقص مرگ"
این داستان از بُعد داستانی به نظرم من بهترینِ این مجموعه بود.
داستان در بند سیاسی اتفاق نمیافت� و از بقیه� داستانه� کمتر ایدئولوژیکه.
توی این داستان ما عشق و نفرت و رابطه� انسانی و توصیف بند و زندگی داریم.داستان تعلیق داره،خیلی جاها کنجکاو کنندهس� و ریتمش خیلی خوبه.و در نهایت پایانش فوق العادهس�.
واقعا دوسش داشتم
--
ازینجا به بعد یکم حرف غیر داستانی:
تو عصری که ما زندگی میکنیم،پید� کردن روایت صحیح و واقعیت کار آسونی نیست.مدام با اطلاعات بمبارون میشیم که خیلیها� صحیح نیست یا همه� واقعیت نیست.
همونطور که با تبلیغات منوتو نمیشه به اصل حکومت پهلوی پی برد،با خوندن چندتا کتاب داستان هم نمیشه.
اما همه� اینا بخشها� تشکیل دهنده� پازلن.چند وقتیه که نویسندهها� چپ رو فقط بخاطر روایتهاشو� از زندانها� پهلوی،میکوب� و تکفیر میکن�.ترجیح میدن ادمهار� زیر سوال ببرن تا روایتهاشو� دیگه قابل استناد نباشه.
ولی این روایته� ارزشمندن.رنج انسانه� در هر دوره و حکومتی که باشه،مهمه.رنج امروز کمتر یا بیشتر از رنج گذشته ارزشمند نیست.
پس جدای از بُعد داستانیش خوبه که این روایتهار� هم ببینیم و پازلمون رو کاملتر کنیم.
و خب قطعا جای اندوه داره که اینقدر با این کتاب میشه همذاتپندار� کرد و بخش های زیادیش رو حس کرد و لمس کرد انگار که همین امروز داره اتفاق میفته.
--
چندتا جمله از کتاب کوت کنم:
"من هم مخالف این ظلم و تعدی و این استبداد هستم که کمر مردم را شکسته است.اما مردم همه همینطور فکر میکنند؟همهک� میدان� که این بساط پابرجا نیست و خواهی نخواهی روزی این دستگاه برهم میخور�.اما به شما چه؟از شما چه کاری ساخته است؟"
--
"من گفتم:اخر او کاری نکرده که بگیرندش
گفت:مگر آنهای� که در زندان نشستهاند،چ� کاری کردهاند�"
--
"هیچکس آنطوری که من تورا دوست دارم،کسی را دوست نداشته است.وای اگر عفوی در کار نباشد!"
--
"چیزی که آدم را تکان میده� این است که چه اطمینانی اینه� به دستگاه خودشان دارند.کوچکترین فکری به نظرشان نمیرس� که ممکن است این اوضاع روزی برهم بخورد"
--
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
ورقپارهها� زندان.
Sign In »
Reading Progress
November 15, 2023
–
Started Reading
November 15, 2023
– Shelved
November 18, 2023
–
Finished Reading