Mohammad Ranjbari's Reviews > تاریخ خاص تنهایی
تاریخ خاص تنهایی
by
by

تاریخ خاص تنهایی رمانیس� که تلاقی تنهایی انسان را با انسانه� به نمایش میگذار�. انسانی که در تنهایی خود مرام و مشرب خاصی دارد اما در موقعیتها� مختلف و در برخورد با آدمها� گوناگون، ممکن است حالتها� متفاوتی را پذیرا شود. اوج گریز از تنهایی، عاشق شدن است. حالتی که میتوا� خودِ واقعی را کتمان کرد. به قول باختین، عشق به دیگری اعتراف به نقص خود است! حقیقتی که نرمین � یکی از شخصیتها� رمان- نتوانست در برابر آن دوام بیاورد. به همین خاطر بلافاصله بعد هر عاشق شدنی بهدنبا� حسی در خود است تا بتواند رها شود و آن چیزی نیست جز حس تنفر و بیزاری و گریز. خسروبیک، پیرمرد و پدربزرگی مزدور که در پایان عمر به خود اجازه میده� دریچهها� قلبش به روی احساس باز شود اما دیرهنگامیِ این کار او را صرفاً شخصیتی کرده است که در صندلی بنشیند و با حالت غرور و عزت نفسی پوشالی خاطرات جوانی و زندگیا� را با نوۀ خود مرور کند. مبرّا پیردختری معتقد که میتوا� او را خطرناک هم نامید زیرا فهما� کم و اعتقادش زیاد است! سایۀ مرگ و عقوبت را همیشه چون ابری بالای سر خود احساس میکن� و سعی دارد جهانبین� خود را با اضطراب و امر و نهی به دیگران تحمیل کند.
این رمان خلوت است، انگار نویسنده خانها� ساخته و خود به حیاط پشتی آن خانه پناه برده باشد و آن را در تنهایی خود روایت کند. حضور سه چهرۀ ثابت «خسروبیک، نرمین و مبرّا» بار اصلی روایت و ماجرا را به دوش میکشن� و شخصیتها� دیگر چون کاتالیزور حضور مییابن� تا ابعاد شخصیتی آن سه چهره را واضح کنند. رمان در پهنها� رئالیستی رخ میده� اما تلاشها� گسستها� در جایجا� آن نهفته است تا به سوررئالیسم تشر بزند. این حالت برزخی در سبک نوشتاری، داستان را جا انداخته و آن را دلپذیرتر کرده است. باید در غروبها� دلتنگی بنشینی و آن را ورق بزنی تا جایی که رفتارهای ثابت شخصیته� دلتنگا� کند و کتاب را ببندی. البته این حُسن کتاب است و انفعال و سستی و تکرار بنمایۀ اصلی نویسنده در پیشبرد داستان است.
روایت کتاب رفتهرفت� جان میگیر� و با بروز احساسات شخصیتها� نقلقوله� جلب توجه میکن�. آنچ� برای من از خوانش این کتاب به جا ماند، صفحات آخر کتاب است که تصاویر پابهپا� تنهاییه� داده بودند و شخصیتها� چون طفلان فقط ملزم به حضور بودند. صدای زندگیِ پرتافتاد� در این رمان از صدای اتفاقات آن بلندتر بود و این عامل را میتوا� برگ برندۀ کتاب دانست.
1404/01/14
این رمان خلوت است، انگار نویسنده خانها� ساخته و خود به حیاط پشتی آن خانه پناه برده باشد و آن را در تنهایی خود روایت کند. حضور سه چهرۀ ثابت «خسروبیک، نرمین و مبرّا» بار اصلی روایت و ماجرا را به دوش میکشن� و شخصیتها� دیگر چون کاتالیزور حضور مییابن� تا ابعاد شخصیتی آن سه چهره را واضح کنند. رمان در پهنها� رئالیستی رخ میده� اما تلاشها� گسستها� در جایجا� آن نهفته است تا به سوررئالیسم تشر بزند. این حالت برزخی در سبک نوشتاری، داستان را جا انداخته و آن را دلپذیرتر کرده است. باید در غروبها� دلتنگی بنشینی و آن را ورق بزنی تا جایی که رفتارهای ثابت شخصیته� دلتنگا� کند و کتاب را ببندی. البته این حُسن کتاب است و انفعال و سستی و تکرار بنمایۀ اصلی نویسنده در پیشبرد داستان است.
روایت کتاب رفتهرفت� جان میگیر� و با بروز احساسات شخصیتها� نقلقوله� جلب توجه میکن�. آنچ� برای من از خوانش این کتاب به جا ماند، صفحات آخر کتاب است که تصاویر پابهپا� تنهاییه� داده بودند و شخصیتها� چون طفلان فقط ملزم به حضور بودند. صدای زندگیِ پرتافتاد� در این رمان از صدای اتفاقات آن بلندتر بود و این عامل را میتوا� برگ برندۀ کتاب دانست.
1404/01/14
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
تاریخ خاص تنهایی.
Sign In »