Hossein Sharifi's Reviews > سال بلوا
سال بلوا
by
هنوز هم عباس معروفی را از بهترین رمان نویس های ایرانی می دانم. همیشه حرفی برای گفتن، ایده ای برای ذهن خواننده خود دارد.
هرچند که انتظار بیشتری از این کتاب داشتم .
بازهم خوب بود...بالاخص شروع و پایان کتاب و جملاتی زیبا که آنقدر زیاد بود که نمیشد آن ها را باز نوشت.
سال بلوا روایتی است از هفت شب، که میتواند شما را در زمان سالها عقب برده و تداعی گر کل تاریخ ایران و زندگی غم انگیز نوشافرین (َشخصیت اصلی داستان) گردد. نوشافرینی که خود نمادی است از تمامی زنان و دختران رنج کشیده .
راوی داستان:
نوشافرین عاشق حسینای کوزه گر، به اصرار مادرش که خوشبختی اورا در ازدواج کردن با دکتر معصوم می دانست، تن به ازدواج با او میدهد. داستان در واقع از زاویه دید دو راوی مختلف بیان میشود. یکی خود نوشافرین که شب های اول و سوم و پنجم و هفتم را تعریف کرده و دیگری میرزا حسن رئیس است که در واقع این داستان را برای نوه ی خود "باسی" تعریف میکند.
بررسی ویژگی های ادبی کتاب
:1. تصویر سازی یا ایمیجری:
Visual imagery
تصویرِ دار که در کل کتاب بود و همچنین فضای سرد و یخبندان: نشان دهنده ظلم و ستم و تاریکی آن مقطع زمانی است.
دستهای من بالای سرم پی چیزی میگشت، که نمیافت!
Auditory imagery
نوحه خوان میخواند: "ای حرمت قبله ی حاجات ما، نام تو تسبیح و مناجات ما."
گاهی حسینا را تکرار شده می دیدم، تکثیر میشد و آن همه بال گشوده شده یکباره در سینه اش فرود می آمد.
"نام تو تسبیح و مناجات ما."
Olfactory imagery
...و از درختها بوی میوه پخته می آمد.
...لبهاش بوی خاک میداد، موهاش بوی خاک می داد، و تنش بوی خاک میداد. انگار خاک بود.
Gustatory imagery
مثل چوپانی که بره ای را از دهن گرگ نجات میداد، بغلم کرد و مرا بوسید. دهانش طعم خاک میداد.
جلوی حوض ایستاد، دکمه های شلوارش را بازکرد و درآب شاشید، طولانی و کشدار....به کف روی آب نگاه میکرد و زیر لب میگفت نوش جانتان...
...خبر تازه ای شنیدم که میگویند آب فلکه رنگش زرد شده، شما خبر ندارید؟ ...میگفتند مزه شربت سینه ی چند سال مانده را میدهد....سروان خسروی یک لیوان بلوری تمی پر آب کرده بودند براش و آورده بودند، سر کشیده بود و گفته بود: "مزه شاش خر میدهد!"
Tactile imagery
صورتم را در دستهاش گرفته بود و به نظر می آمد انگشتهایش می خواهند دنیا را زیر و زبر کنند، مثل ماهی هایی که بر خاک گرم جان میدهند.
Organic imagery
ضعف داشتم و نمیدانم چرا احساس میکردم حالم بهتر میشود...همه ی قدرتم را جمع کردم که بگویم تشنه ام، بگویم آب، مثل ماهی لب هام به هم بخورد و صدایی از ته حلقم درآید؛ آب.
Kinaesthetic imagery
بدون آنکه بتواند آرامشش را حفظ کند، چنان سخت بغلم کرد که احساس کردم دارم توی دست هاش خرد می شوم.
2. تلمیح.
آمیختگی اسطوره و واقعیت : افسانه ی مرد زرگر و معشوقه اش که در بافت داستان نوشآفرین و حسینا پیوند برقرار کرده است.
3. توصیف و تشبیه
درخودش ماسید،مثل اشک شمعی که قطره میشود،سُر میخورد،و فرو می افتد و می ماسد.
... شبیه معماری که که خانه ای را برای زلزله می سازد.
...جهان کوهی ست وهم آلود که به هر صدایی پاسخ می دهد.
4. سمبولیسم
نوشافرین : نماد زنان و دختران رنج کشیده
حسینا: ،نماینده ی آسایش مردم، و نجات دهنده ی خاک میهن و رهایی دهنده ی آحاد رنج کشیده و دختران تنها.
باسی: همزاد و جانشین حسینا که با شنیدن داستان پدربزرگش برای جانشینی آماده میشود.
رحمت ایزدی: نماد مرگ
معصوم : نماد ظلم و ستم و پنهان کاری و تفرقه ، مالیخولیایی که تنها به خود و منافعش فکر میکند.
دار: نماد ترس و ظلم و پنهان کاری
خاک: اصلی ترین نماد داستان. نشان دهنده خاک میهن و خاکی که سرچشمه و تن وجودی هر انسانی است.
تسلیم آن خاکی شدم که انگار از وجود خودم بود، بارها در آن مرده بودم،کوزه گری مرا ساخته بود و در من روح دمیده بود، با خاکی باران خورده و دلچسب،من چقدر اورا میشناختم،هزار سال.
چرا بوی خاک میدادم؟شاید اگر از چوب درست شده بودم حالا بوی کاج میدادم!
تم و بک گراند داستان:
1. جنسیت زدگی و برخورد نامتعارف با زنان
نوشا گفت زن موجودی است معلول و بی اراده که همه ی جرئت و شهامتش را می کُشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند.مسابقه ی مهمی بود،مرد باید برنده میشد.
رزم آرا گفت:زن ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بدهی دومی را هم می خواهند.
و تمام شب برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می کِشند گریه کردم!دخترهایی که بعدها از خود متنفر می شوند و مثل یک درخت توخالی پوسته ای بیش نیستند،و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای بدنشان حساس نیست،روح و جسمشان همان پوسته است،وخودشان نمیدانند چرا زنده اند!؟
2. پوچی و جنگ بی هدف
3. به سخره گرفتن مردم با دین و تفکرات اعتقادیشان
4. منفعت طلبی و سودجویی منصب داران
5. چپاول گری و از از بین بردن منابع ملی توسط بیگانگان
6. بیچارگی و تاثیر این بلوا بر مردم
by

Hossein Sharifi's review
bookshelves: favorites
Oct 21, 2016
bookshelves: favorites
Read 2 times. Last read October 14, 2016 to October 21, 2016.
هنوز هم عباس معروفی را از بهترین رمان نویس های ایرانی می دانم. همیشه حرفی برای گفتن، ایده ای برای ذهن خواننده خود دارد.
هرچند که انتظار بیشتری از این کتاب داشتم .
بازهم خوب بود...بالاخص شروع و پایان کتاب و جملاتی زیبا که آنقدر زیاد بود که نمیشد آن ها را باز نوشت.
سال بلوا روایتی است از هفت شب، که میتواند شما را در زمان سالها عقب برده و تداعی گر کل تاریخ ایران و زندگی غم انگیز نوشافرین (َشخصیت اصلی داستان) گردد. نوشافرینی که خود نمادی است از تمامی زنان و دختران رنج کشیده .
راوی داستان:
نوشافرین عاشق حسینای کوزه گر، به اصرار مادرش که خوشبختی اورا در ازدواج کردن با دکتر معصوم می دانست، تن به ازدواج با او میدهد. داستان در واقع از زاویه دید دو راوی مختلف بیان میشود. یکی خود نوشافرین که شب های اول و سوم و پنجم و هفتم را تعریف کرده و دیگری میرزا حسن رئیس است که در واقع این داستان را برای نوه ی خود "باسی" تعریف میکند.
بررسی ویژگی های ادبی کتاب
:1. تصویر سازی یا ایمیجری:
Visual imagery
تصویرِ دار که در کل کتاب بود و همچنین فضای سرد و یخبندان: نشان دهنده ظلم و ستم و تاریکی آن مقطع زمانی است.
دستهای من بالای سرم پی چیزی میگشت، که نمیافت!
Auditory imagery
نوحه خوان میخواند: "ای حرمت قبله ی حاجات ما، نام تو تسبیح و مناجات ما."
گاهی حسینا را تکرار شده می دیدم، تکثیر میشد و آن همه بال گشوده شده یکباره در سینه اش فرود می آمد.
"نام تو تسبیح و مناجات ما."
Olfactory imagery
...و از درختها بوی میوه پخته می آمد.
...لبهاش بوی خاک میداد، موهاش بوی خاک می داد، و تنش بوی خاک میداد. انگار خاک بود.
Gustatory imagery
مثل چوپانی که بره ای را از دهن گرگ نجات میداد، بغلم کرد و مرا بوسید. دهانش طعم خاک میداد.
جلوی حوض ایستاد، دکمه های شلوارش را بازکرد و درآب شاشید، طولانی و کشدار....به کف روی آب نگاه میکرد و زیر لب میگفت نوش جانتان...
...خبر تازه ای شنیدم که میگویند آب فلکه رنگش زرد شده، شما خبر ندارید؟ ...میگفتند مزه شربت سینه ی چند سال مانده را میدهد....سروان خسروی یک لیوان بلوری تمی پر آب کرده بودند براش و آورده بودند، سر کشیده بود و گفته بود: "مزه شاش خر میدهد!"
Tactile imagery
صورتم را در دستهاش گرفته بود و به نظر می آمد انگشتهایش می خواهند دنیا را زیر و زبر کنند، مثل ماهی هایی که بر خاک گرم جان میدهند.
Organic imagery
ضعف داشتم و نمیدانم چرا احساس میکردم حالم بهتر میشود...همه ی قدرتم را جمع کردم که بگویم تشنه ام، بگویم آب، مثل ماهی لب هام به هم بخورد و صدایی از ته حلقم درآید؛ آب.
Kinaesthetic imagery
بدون آنکه بتواند آرامشش را حفظ کند، چنان سخت بغلم کرد که احساس کردم دارم توی دست هاش خرد می شوم.
2. تلمیح.
آمیختگی اسطوره و واقعیت : افسانه ی مرد زرگر و معشوقه اش که در بافت داستان نوشآفرین و حسینا پیوند برقرار کرده است.
3. توصیف و تشبیه
درخودش ماسید،مثل اشک شمعی که قطره میشود،سُر میخورد،و فرو می افتد و می ماسد.
... شبیه معماری که که خانه ای را برای زلزله می سازد.
...جهان کوهی ست وهم آلود که به هر صدایی پاسخ می دهد.
4. سمبولیسم
نوشافرین : نماد زنان و دختران رنج کشیده
حسینا: ،نماینده ی آسایش مردم، و نجات دهنده ی خاک میهن و رهایی دهنده ی آحاد رنج کشیده و دختران تنها.
باسی: همزاد و جانشین حسینا که با شنیدن داستان پدربزرگش برای جانشینی آماده میشود.
رحمت ایزدی: نماد مرگ
معصوم : نماد ظلم و ستم و پنهان کاری و تفرقه ، مالیخولیایی که تنها به خود و منافعش فکر میکند.
دار: نماد ترس و ظلم و پنهان کاری
خاک: اصلی ترین نماد داستان. نشان دهنده خاک میهن و خاکی که سرچشمه و تن وجودی هر انسانی است.
تسلیم آن خاکی شدم که انگار از وجود خودم بود، بارها در آن مرده بودم،کوزه گری مرا ساخته بود و در من روح دمیده بود، با خاکی باران خورده و دلچسب،من چقدر اورا میشناختم،هزار سال.
چرا بوی خاک میدادم؟شاید اگر از چوب درست شده بودم حالا بوی کاج میدادم!
تم و بک گراند داستان:
1. جنسیت زدگی و برخورد نامتعارف با زنان
نوشا گفت زن موجودی است معلول و بی اراده که همه ی جرئت و شهامتش را می کُشند تا بتوانند برتریشان را به اثبات برسانند.مسابقه ی مهمی بود،مرد باید برنده میشد.
رزم آرا گفت:زن ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بدهی دومی را هم می خواهند.
و تمام شب برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت می کِشند گریه کردم!دخترهایی که بعدها از خود متنفر می شوند و مثل یک درخت توخالی پوسته ای بیش نیستند،و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای بدنشان حساس نیست،روح و جسمشان همان پوسته است،وخودشان نمیدانند چرا زنده اند!؟
2. پوچی و جنگ بی هدف
3. به سخره گرفتن مردم با دین و تفکرات اعتقادیشان
4. منفعت طلبی و سودجویی منصب داران
5. چپاول گری و از از بین بردن منابع ملی توسط بیگانگان
6. بیچارگی و تاثیر این بلوا بر مردم
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
سال بلوا.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
October 14, 2016
–
Started Reading
October 21, 2016
– Shelved as:
favorites
October 21, 2016
–
Finished Reading
May 25, 2024
– Shelved
Comments Showing 1-8 of 8 (8 new)
date
newest »

message 1:
by
[deleted user]
(new)
Oct 21, 2016 06:41AM
خیلی ریویوی خوب و کاملی بود .فکر می کنم آحاد درست باشد ب جای آهاد.
reply
|
flag

خواهش میکنم...مرسی که گفتید..خاک برسرم که آخرشم املا یاد نگرفتم :دی درستش میکنم الان
نه بابا این چه حرفیه :دی در هرحال خیلی از خوندن ریویوتون لذت بردم خصوصا اون قسمت تصویرسازی ها ک قبلا با اصطلاحاتش آشنا نبودم :)

بازم ممنون..خواهش میکنم