amin akbari's Reviews > دایی جان ناپلئون
دایی جان ناپلئون
by
by

به نام او
اول)
پیش از همه باید بگویم که هیچ خیال نمیکردم اینقدر از این رمان خوشم بیاید، راسیتش اصلا گمان نمیکرد� به آن معنا رمان باشد.
ولی جانم برایتان بگوید که رمان بود و اتفاقاً خوب رمانی هم بود، البته پرواضح است که در مقیاس رمان و داستان ایرانی میگوی�.
من که بسیار بالاتر از بسیاری از آثارِ مطرحِ نویسندهها� پرمدعایِ به اصطلاح روشنفکر دیدمش.
این روشنفکرمآبیه� و فرم زدگیه� هم بلاییس� که دامن ادبیات معاصر خصوصاً داستان فارسی را گرفته است.
نویسنده ایرانی با اینکه میراث ادبی چندانی در رماننویس� و داستانگوی� مدرن ندارد میخواه� فرمهای مختلف را تجربه کند و هر نوع مفهوم مورد علاقها� اعم از سیاسی اجتماعی و... را در آن بگنجاند. خب نمیشو� دیگر، شکل نمیگیرد� کرور کرور نویسنده آمدهان� و رفتهان� و فقط اسمشان مانده ، اثری از آنها نیست. به نظرم جریان رمان فارسی مانند مدرنیته در کشور ما سیر طبیعی و درستی ندارد. ما مقدمات را نگذرانده میخواهیم بر سر درس اکابر بنشینیم.
البته بگذریم از تک اثرهای درخشان از نویسندگان اسم و رسمدار که البته ساختار آنها نیز خالی از خلل نیست.
یک)
از این مقدمه که بگذریم باید بگویم مهمترین امتیاز رمانِ دائی جان ناپلئون این است که اثر بی.ادعایی ست. دعوی این را ندارد که فلان مفهوم سیاسی را میخواه� به خواننده برسانم. ادعای این را ندارد که فرم نوینی دارم. پزشکزاد میخواه� مثل بچه آدم داستانش را بگوید و اتفاقا در خلال داستان حرفهای جدی سیاسی اجتماعی هم میزن� ، چه ما با او مخالف باشیم و چه موافق!
دو)
داستان دائی جان در اوایل دهه بیست شمسی میگذرد، و روایتگر خانواده آریستوکرات (به قول خود رمان) ایرانی است. پزشکزاد با دستمایه قرار دادن این خانواده و مناسباتش تندترین انتقادات را متوجه اشرافیت ایرانی آن سالها که ریشه در فرهنگ قجری دارد، میکند. رمان از این لحاظ رمان موفقیس� و کمتر اثری پیدا میشو� که با این دقت فرهنگ ایرانی آن سالها را مورد بررسی و نقد قرار داده باشد و امتیاز آن این است که با طنز فوق العاده پزشکزاد توام شده. فی المثل دقت بفرمائید که اتحاد یک خانواده اشرافی بزرگ تنها به یک صدای مشکوک بند بوده است :)
یا پزشکزاد به خوبی نهانروش� جامعه ایرانی را در رمان خود منعکس کرده است. در رمان شخصیتها آلوده همه نوع خطا و لغزشی هستند ولی در عین حال تنها نام بردن از آن عمل را روا نمیدانن� و خلاف اخلاق میشمارن�. یعنی انجام عمل ایرادی ندارد اینکه دیگران بدانند چنین عملی صورت گرفته ایراد دارد. و موارد دیگر که در راس آنها طرحِ خصلت توهم توطئه مردمان آن زمان است که در ادامه به آن هم اشاره ای میکنم.
س)
نکته دیگری که در مورد این رمان باید ذکر کنم، زبان بسیار روان و خوبِ پزشکزاد است و همین امر سبب شده که کتاب بسیار خواندنی باشد. همانطور که خود پزشکزاد بارها گفته و آثارش گواهی میدهند� او پیوندی جدانشدنی با متون کلاسیک فارسی دارد و بیش از همه بزرگان ادبیات به شیخ اجل، سعدی متمایل است.
تاثیر پذیری از سعدی در دائی جان ناپلئون خود را نشان میده�. هم زبان شسته رفته اثر و هم جنس شوخ طبعیهای آن گواه بر این ادعاست.
چار)
آخرین نکته در ذکر خوبیهای این اثر، شخصیتپرداز� و تیپ سازی پزشکزاد است که در این یک مورد واقعا کم رقیب است. در این رمان شخصیتی را پیدا نمیکن� که پرداخت درستی نداشته باشد و برخی از آنها مثل دائی جان، مشقاس� و اسدالله جاودان شدهان� و در آخر اینکه شما چند شخصیت از داستانهای فارسی را میشناسی� که از قالب متن ادبی خارج شده و به عنوان یک نماد در بین مردم شناخته بشود. همانطور که دن کیشوت در ادبیات جهان دارای چنین جایگاهیست� دائی جان ناپلئون هم در ادبیات ایران و در میان مردم فارسی زبان به یک نماد تبدیل شده است. البته تاثیر سریال تقوایی در این میان را نباید نادیده گرفت که به نوعی این استعداد بالقوه اثر پزشکزاد را به فعلیت رساند.
پنج)
با اینهمه دائی جان ناپلئون چند اشکال عمده دارد .
مهمترین اشکالش این است که در بسیاری از فصول، بین یک رمانِ شاخص طنز و یک فکاهی نازل در تردد است. درست است که طنز پزشکزاد در این اثر جانانه است، خود من که اصولا آدم خوش خنده ای نیستم با این متن بارها و بارها قهقه زدها� ولی خب گویا او در بسیاری از موارد خصوصا در جاهایی که شخصیت اسدالله میرزا پررنگ میشو� نتوانسته حد اعتدال را نگهدارد و با برخی از شوخیهای رکیک و نازل و تکرار آن، اثر را فدای خندهها� آنی و زودگذرِ مخاطب کرده است که اگر این نبود حداقل اهل فن جدیت� با این اثر خوب برخورد میکردن�.
شش)
از امتیاز شخصیتپرداز� دائی جان ناپلئون گفتیم ولی در همین مورد ، نقد جدیی متوجه این اثر است. نقش زنها در این رمان بسیار کم است. زنهای رمان غالباً یا به واسطه جسمشان سوژه جنسی مردانند و یا افراد منفعلی که هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند. مثلا زن آقاجان و دائی جان چه کارهان� واقعا؟ یا خود لیلی، فقط سوژه شخصیت اصلی ست و کلا منفعل است یعنی پزشکزاد خواسته است منفعل باشد او حتی در پایان بندی این حق را به لیلی نمیده� که اظهار نظری کند، به نظر من پایان بندی اثر و دیالوگهایی که بین اسدالله میرزا و سعید رد و بدل میشو� به شدت ضد زن است، و به نوعی توهین به آنان تلقی میشو�.
فت)
و اما آخرین نقد، نقد رایجیس� که به این اثر وارد میدانن� و من نیز با نسبتی آن را قبول دارم و آن، این است که رمان با محوریت قرار دادن شخصیت دائی جان ناپلئون و در درجه بعد مشقاس� و پرداختن به بیماری روانی آنها، بدبینی و سوءظن ایرانیان به انگلستان را یک نوع بیماری و توهم توطئه معرفی میکن�. من نمیگوی� پزشکزاد چنین قصدی داشته (نمیخواهم به دام توهم توطئه ای که خود او پهن کرده بیفتم 😉) ولی عناصر روایی داستان ما را به این نقطه میرسان�.
در واقع پزشکزاد توهم ما ایرانیه� را نشان داده ولی به ریشهها� این توهم اصلا اشارها� نمی کند، فیالمث� رمان با اشغال ایران توسط انگلیسیها به صورت یک پدیده معمولی و اجتنابناپذی� برخورد میکن�. به عبارت دیگر رمان میگوی� که ما ایرانیان از ریسمان سیاه و سفید میترسی� (و این خود فینفس� احمقانه و خندهدا� است) ولی نمیگوی� که مارگزیدهای� و این ترس طبیعیس�.
آخر)
باری خواندن این رمان را به شدت توصیه میکنم.
😊
اول)
پیش از همه باید بگویم که هیچ خیال نمیکردم اینقدر از این رمان خوشم بیاید، راسیتش اصلا گمان نمیکرد� به آن معنا رمان باشد.
ولی جانم برایتان بگوید که رمان بود و اتفاقاً خوب رمانی هم بود، البته پرواضح است که در مقیاس رمان و داستان ایرانی میگوی�.
من که بسیار بالاتر از بسیاری از آثارِ مطرحِ نویسندهها� پرمدعایِ به اصطلاح روشنفکر دیدمش.
این روشنفکرمآبیه� و فرم زدگیه� هم بلاییس� که دامن ادبیات معاصر خصوصاً داستان فارسی را گرفته است.
نویسنده ایرانی با اینکه میراث ادبی چندانی در رماننویس� و داستانگوی� مدرن ندارد میخواه� فرمهای مختلف را تجربه کند و هر نوع مفهوم مورد علاقها� اعم از سیاسی اجتماعی و... را در آن بگنجاند. خب نمیشو� دیگر، شکل نمیگیرد� کرور کرور نویسنده آمدهان� و رفتهان� و فقط اسمشان مانده ، اثری از آنها نیست. به نظرم جریان رمان فارسی مانند مدرنیته در کشور ما سیر طبیعی و درستی ندارد. ما مقدمات را نگذرانده میخواهیم بر سر درس اکابر بنشینیم.
البته بگذریم از تک اثرهای درخشان از نویسندگان اسم و رسمدار که البته ساختار آنها نیز خالی از خلل نیست.
یک)
از این مقدمه که بگذریم باید بگویم مهمترین امتیاز رمانِ دائی جان ناپلئون این است که اثر بی.ادعایی ست. دعوی این را ندارد که فلان مفهوم سیاسی را میخواه� به خواننده برسانم. ادعای این را ندارد که فرم نوینی دارم. پزشکزاد میخواه� مثل بچه آدم داستانش را بگوید و اتفاقا در خلال داستان حرفهای جدی سیاسی اجتماعی هم میزن� ، چه ما با او مخالف باشیم و چه موافق!
دو)
داستان دائی جان در اوایل دهه بیست شمسی میگذرد، و روایتگر خانواده آریستوکرات (به قول خود رمان) ایرانی است. پزشکزاد با دستمایه قرار دادن این خانواده و مناسباتش تندترین انتقادات را متوجه اشرافیت ایرانی آن سالها که ریشه در فرهنگ قجری دارد، میکند. رمان از این لحاظ رمان موفقیس� و کمتر اثری پیدا میشو� که با این دقت فرهنگ ایرانی آن سالها را مورد بررسی و نقد قرار داده باشد و امتیاز آن این است که با طنز فوق العاده پزشکزاد توام شده. فی المثل دقت بفرمائید که اتحاد یک خانواده اشرافی بزرگ تنها به یک صدای مشکوک بند بوده است :)
یا پزشکزاد به خوبی نهانروش� جامعه ایرانی را در رمان خود منعکس کرده است. در رمان شخصیتها آلوده همه نوع خطا و لغزشی هستند ولی در عین حال تنها نام بردن از آن عمل را روا نمیدانن� و خلاف اخلاق میشمارن�. یعنی انجام عمل ایرادی ندارد اینکه دیگران بدانند چنین عملی صورت گرفته ایراد دارد. و موارد دیگر که در راس آنها طرحِ خصلت توهم توطئه مردمان آن زمان است که در ادامه به آن هم اشاره ای میکنم.
س)
نکته دیگری که در مورد این رمان باید ذکر کنم، زبان بسیار روان و خوبِ پزشکزاد است و همین امر سبب شده که کتاب بسیار خواندنی باشد. همانطور که خود پزشکزاد بارها گفته و آثارش گواهی میدهند� او پیوندی جدانشدنی با متون کلاسیک فارسی دارد و بیش از همه بزرگان ادبیات به شیخ اجل، سعدی متمایل است.
تاثیر پذیری از سعدی در دائی جان ناپلئون خود را نشان میده�. هم زبان شسته رفته اثر و هم جنس شوخ طبعیهای آن گواه بر این ادعاست.
چار)
آخرین نکته در ذکر خوبیهای این اثر، شخصیتپرداز� و تیپ سازی پزشکزاد است که در این یک مورد واقعا کم رقیب است. در این رمان شخصیتی را پیدا نمیکن� که پرداخت درستی نداشته باشد و برخی از آنها مثل دائی جان، مشقاس� و اسدالله جاودان شدهان� و در آخر اینکه شما چند شخصیت از داستانهای فارسی را میشناسی� که از قالب متن ادبی خارج شده و به عنوان یک نماد در بین مردم شناخته بشود. همانطور که دن کیشوت در ادبیات جهان دارای چنین جایگاهیست� دائی جان ناپلئون هم در ادبیات ایران و در میان مردم فارسی زبان به یک نماد تبدیل شده است. البته تاثیر سریال تقوایی در این میان را نباید نادیده گرفت که به نوعی این استعداد بالقوه اثر پزشکزاد را به فعلیت رساند.
پنج)
با اینهمه دائی جان ناپلئون چند اشکال عمده دارد .
مهمترین اشکالش این است که در بسیاری از فصول، بین یک رمانِ شاخص طنز و یک فکاهی نازل در تردد است. درست است که طنز پزشکزاد در این اثر جانانه است، خود من که اصولا آدم خوش خنده ای نیستم با این متن بارها و بارها قهقه زدها� ولی خب گویا او در بسیاری از موارد خصوصا در جاهایی که شخصیت اسدالله میرزا پررنگ میشو� نتوانسته حد اعتدال را نگهدارد و با برخی از شوخیهای رکیک و نازل و تکرار آن، اثر را فدای خندهها� آنی و زودگذرِ مخاطب کرده است که اگر این نبود حداقل اهل فن جدیت� با این اثر خوب برخورد میکردن�.
شش)
از امتیاز شخصیتپرداز� دائی جان ناپلئون گفتیم ولی در همین مورد ، نقد جدیی متوجه این اثر است. نقش زنها در این رمان بسیار کم است. زنهای رمان غالباً یا به واسطه جسمشان سوژه جنسی مردانند و یا افراد منفعلی که هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند. مثلا زن آقاجان و دائی جان چه کارهان� واقعا؟ یا خود لیلی، فقط سوژه شخصیت اصلی ست و کلا منفعل است یعنی پزشکزاد خواسته است منفعل باشد او حتی در پایان بندی این حق را به لیلی نمیده� که اظهار نظری کند، به نظر من پایان بندی اثر و دیالوگهایی که بین اسدالله میرزا و سعید رد و بدل میشو� به شدت ضد زن است، و به نوعی توهین به آنان تلقی میشو�.
فت)
و اما آخرین نقد، نقد رایجیس� که به این اثر وارد میدانن� و من نیز با نسبتی آن را قبول دارم و آن، این است که رمان با محوریت قرار دادن شخصیت دائی جان ناپلئون و در درجه بعد مشقاس� و پرداختن به بیماری روانی آنها، بدبینی و سوءظن ایرانیان به انگلستان را یک نوع بیماری و توهم توطئه معرفی میکن�. من نمیگوی� پزشکزاد چنین قصدی داشته (نمیخواهم به دام توهم توطئه ای که خود او پهن کرده بیفتم 😉) ولی عناصر روایی داستان ما را به این نقطه میرسان�.
در واقع پزشکزاد توهم ما ایرانیه� را نشان داده ولی به ریشهها� این توهم اصلا اشارها� نمی کند، فیالمث� رمان با اشغال ایران توسط انگلیسیها به صورت یک پدیده معمولی و اجتنابناپذی� برخورد میکن�. به عبارت دیگر رمان میگوی� که ما ایرانیان از ریسمان سیاه و سفید میترسی� (و این خود فینفس� احمقانه و خندهدا� است) ولی نمیگوی� که مارگزیدهای� و این ترس طبیعیس�.
آخر)
باری خواندن این رمان را به شدت توصیه میکنم.
😊
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
دایی جان ناپلئون.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
Finished Reading
September 6, 2024
– Shelved
Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)
date
newest »

message 1:
by
Hossein
(new)
Dec 15, 2019 12:26PM

reply
|
flag