Rozhan Sadeghi's Reviews > Odyssey
Odyssey (Stephen Fry's Great Mythology, #4)
by
by

۳.۵/۵
«وقتی آهنگِ ایتاک داری، راه
گو که دور باش و دراز،
سرشار از تجربه سرشارِ ماجرا.»
نوشتن این یادداشت آسان نبود. شاید به همین دلیل، تا توانستم آن را به تأخیر انداختم. نوشتنش به معنای خداحافظی بود؛ با صدای مخملی استیون فرای که این ساله� در گوشم از اساطیر یونان میگف�. قصههای� که ساله� پیش مرا مسحور این جهان شگفتانگی� کردند. خداحافظی با بازگشت دوبارها� به این صدا، وقتی که یادم آورد چرا اسطورهه� و خواندن و نوشتن دربارهشا� را دوست دارم. خداحافظی با چهار کتابی که داستانشان از گایا و اورانوس آغاز شد و با اودیسه و پنلوپه به پایان رسید. تجربه� خواندن و شنیدن این کتابها� آنه� با صدای نویسنده، از خوشبختیها� بزرگ زندگیا� بود.
اما کتاب چهارم، کتاب آخر، قصه� اودیسه
کنستانتین کاوافی شعری دارد به نام ایتاک (که ترجمه� بیژن الهی از آن را ابتدای یادداشت آوردم) و این کتاب نیز با همان شعر آغاز میشو�. شعری که بهخوب� ارزش ایتاک برای اودیسه را نشان میده�. ایتاک، همان مقصد نهایی است؛ بهشت و غایتی که هر کدام از ما در ذهنمان میسازیم� زمینی که در آن آرام خواهیم گرفت، یک بار و برای همیشه. در این سفر نباید تعجیل کرد، نباید از قدم بازایستاد، نباید ترسید و نباید امید را از دست داد. باید چشم دوخت به چراغ سبزی که از آن سوی آبه� و دریاها به ما چشمک میزن�.
و من مشتاقانه میخواست� که از این سفر بخوانم. این کتاب و در واقع اودیسها� که هومر آن را تألیف کرده بیش از آنکه صرفاً گزارشی از سفر بازگشت اودسئوس به خانها� ایتاک باشد، گزارشی پراکنده از اتفاقات پس از جنگ تروا است. پراکندگی این روایت هرچند ناشی از منبع اصلی است، اما امید داشتم با شیطنت، طنازی و البته قصهگوی� منحصربهفرد� که از استیون فرای سراغ دارم معجزها� در داستان رخ دهد و قصه� بازگشت این قهرمان را کمی برایم جذابت� کند. گلها� نیست، او وفادار بوده به متن اصلی و همین میتوان� اتفاقاً ارزش کارش باشد اما با پیشفرضهای� که من از کتاب و از فرای داشتم، کمی فاصله داشت.
اما بیش از آن، ایتاک و پنلوپها� که در آن به انتظار بازگشت اودیسه زندگی میکن� در چند ماه گذشته و شاید در چند سال پیشر� به درونمایه� قصه� زندگی خودم تبدیل شدهان�. از این روست که شاید نه این کتاب اما قطعا این «قصه» برایم مهم و تاثیرگذار است. برای همین این چند ماه شعر کاوافی را مدام زیر لب زمزمه میکن� و به خاطر دارم که باید همیشه فکر ایتاک باشم. چراکه مقصد نهاییست� مکان وصال است، نوید به ثمر رسیدن عشق؛ همان عشقی که روزهایم را به امیدش سپری میکن�.
قصه� اودیسه را هرچند آنطور که میخواست� نبود خواندم به این امید که نترسم از لِسْترینگُنها� از تکچشمه� و از نپتون خشمناک، آن خدای دریاها و بادها. به امید بادهای موافق، بادبانها� استوار، و سفری که یکسر� مرا به ایتاکا و عشق برساند.
«همیشه فکر ایتاک باش: هرگز از یاد مبر
که آخرین مقصد توست�.
اما نشِتاب در سفر.»
پینوش�: در این متن ایتاک را به عنوان مقصد نهایی در نظر گرفتها� و پنلوپه و اودیسه را «با اغماض» عاشق و معشوق. در رابطه با این ارتباط حرفها� بیشتری دارم که در این یادداشت نمیگنجد� اما برای درست درآمدن استعارها� که در ذهنم به آن چنگ میزنم� حداقل برای مدتی مجبور هستم این دو را عاشق و معشوق در نظر بگیرم. اما آنچه همیشه برای مسلم است، دلبهخوا� بودن ایتاک است.
«وقتی آهنگِ ایتاک داری، راه
گو که دور باش و دراز،
سرشار از تجربه سرشارِ ماجرا.»
نوشتن این یادداشت آسان نبود. شاید به همین دلیل، تا توانستم آن را به تأخیر انداختم. نوشتنش به معنای خداحافظی بود؛ با صدای مخملی استیون فرای که این ساله� در گوشم از اساطیر یونان میگف�. قصههای� که ساله� پیش مرا مسحور این جهان شگفتانگی� کردند. خداحافظی با بازگشت دوبارها� به این صدا، وقتی که یادم آورد چرا اسطورهه� و خواندن و نوشتن دربارهشا� را دوست دارم. خداحافظی با چهار کتابی که داستانشان از گایا و اورانوس آغاز شد و با اودیسه و پنلوپه به پایان رسید. تجربه� خواندن و شنیدن این کتابها� آنه� با صدای نویسنده، از خوشبختیها� بزرگ زندگیا� بود.
اما کتاب چهارم، کتاب آخر، قصه� اودیسه
کنستانتین کاوافی شعری دارد به نام ایتاک (که ترجمه� بیژن الهی از آن را ابتدای یادداشت آوردم) و این کتاب نیز با همان شعر آغاز میشو�. شعری که بهخوب� ارزش ایتاک برای اودیسه را نشان میده�. ایتاک، همان مقصد نهایی است؛ بهشت و غایتی که هر کدام از ما در ذهنمان میسازیم� زمینی که در آن آرام خواهیم گرفت، یک بار و برای همیشه. در این سفر نباید تعجیل کرد، نباید از قدم بازایستاد، نباید ترسید و نباید امید را از دست داد. باید چشم دوخت به چراغ سبزی که از آن سوی آبه� و دریاها به ما چشمک میزن�.
و من مشتاقانه میخواست� که از این سفر بخوانم. این کتاب و در واقع اودیسها� که هومر آن را تألیف کرده بیش از آنکه صرفاً گزارشی از سفر بازگشت اودسئوس به خانها� ایتاک باشد، گزارشی پراکنده از اتفاقات پس از جنگ تروا است. پراکندگی این روایت هرچند ناشی از منبع اصلی است، اما امید داشتم با شیطنت، طنازی و البته قصهگوی� منحصربهفرد� که از استیون فرای سراغ دارم معجزها� در داستان رخ دهد و قصه� بازگشت این قهرمان را کمی برایم جذابت� کند. گلها� نیست، او وفادار بوده به متن اصلی و همین میتوان� اتفاقاً ارزش کارش باشد اما با پیشفرضهای� که من از کتاب و از فرای داشتم، کمی فاصله داشت.
اما بیش از آن، ایتاک و پنلوپها� که در آن به انتظار بازگشت اودیسه زندگی میکن� در چند ماه گذشته و شاید در چند سال پیشر� به درونمایه� قصه� زندگی خودم تبدیل شدهان�. از این روست که شاید نه این کتاب اما قطعا این «قصه» برایم مهم و تاثیرگذار است. برای همین این چند ماه شعر کاوافی را مدام زیر لب زمزمه میکن� و به خاطر دارم که باید همیشه فکر ایتاک باشم. چراکه مقصد نهاییست� مکان وصال است، نوید به ثمر رسیدن عشق؛ همان عشقی که روزهایم را به امیدش سپری میکن�.
قصه� اودیسه را هرچند آنطور که میخواست� نبود خواندم به این امید که نترسم از لِسْترینگُنها� از تکچشمه� و از نپتون خشمناک، آن خدای دریاها و بادها. به امید بادهای موافق، بادبانها� استوار، و سفری که یکسر� مرا به ایتاکا و عشق برساند.
«همیشه فکر ایتاک باش: هرگز از یاد مبر
که آخرین مقصد توست�.
اما نشِتاب در سفر.»
پینوش�: در این متن ایتاک را به عنوان مقصد نهایی در نظر گرفتها� و پنلوپه و اودیسه را «با اغماض» عاشق و معشوق. در رابطه با این ارتباط حرفها� بیشتری دارم که در این یادداشت نمیگنجد� اما برای درست درآمدن استعارها� که در ذهنم به آن چنگ میزنم� حداقل برای مدتی مجبور هستم این دو را عاشق و معشوق در نظر بگیرم. اما آنچه همیشه برای مسلم است، دلبهخوا� بودن ایتاک است.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
Odyssey.
Sign In »
Reading Progress
September 9, 2024
– Shelved as:
to-read
September 9, 2024
– Shelved
October 23, 2024
–
Started Reading
October 23, 2024
– Shelved as:
mythology
October 23, 2024
– Shelved as:
audio-books
October 23, 2024
– Shelved as:
read-in-english
October 24, 2024
–
15.0%
"- We are all the children of the Gods, one way or another and must do their bidding.
+ No! We are children of Prometheus and we have our own fire and will."
+ No! We are children of Prometheus and we have our own fire and will."
November 17, 2024
–
Finished Reading
Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)
date
newest »

message 1:
by
Maede
(new)
-
added it
Nov 17, 2024 04:37AM

reply
|
flag

آره و راستش خودم هم ناامید شدم کمی. چون من اصولاً از کتابهای� که سفر بازگشت به خونه رو روایت میکنن� خیلی خوشم نمیاد اما امید داشتم که فرای این نظرم رو حداقل در مورد ادیسه تغییر بده.
البته آنچنان هم بد نبود، به نظرم شلختگی در روایت داشت، زود و یهو تموم شد و نیاز داشت که بعضی جاها به بعضی داستانه� بیشتر پرداخته بشه.

آره و راستش خودم هم ناامید شدم کمی. چون من اصولاً از کتابهای� که سفر بازگشت به خونه رو روایت میکنن� خیلی خوشم نمیاد اما امید داشتم که فرای این نظرم رو حداقل در مورد ادی..."
خود اودیسه رو خوندی روژان؟
راستی مرسی که توضیح دادی برام

آره و راستش خودم هم ناامید شدم کمی. چون من اصولاً از کتابهای� که سفر بازگشت به خونه رو روایت میکنن� خیلی خوشم نمیاد اما امید داشتم که فرای این نظرم رو حد..."
خواهش میکن�.
نه راستش هنوز مائده ولی تو برنامه� هست و جز چیزهاییه که حتماً باید بخونم. منتها اینکه کی همت کنم برم سراغش رو نمیدون� :(

آره و راستش خودم هم ناامید شدم کمی. چون من اصولاً از کتابهای� که سفر بازگشت به خونه رو روایت میکنن� خیلی خوشم نمیاد اما امید داشتم که فرای ..."
سر این پرسیدم که ببینم تو ذهنت چه مقایسه ای بوده. آخه خود اودیسه هم اینجوریه که اون داستانها� جذاب وسط انقدر کوتاهه که اصلا آدم میخور� تو حالش 😅 یعنی من توقع داشتم توضیح خیلی بیشتری داشته باشه ولی اینجوری نبود. میگم شاید اینم مثل خودشه. حالا حتماً میرم سراغش همین روزها تا اودیسه توی ذهنم زندهس�
راجع به اودیسه خوندن هم باید زمان درستش برات برسه واقعا

آره و راستش خودم هم ناامید شدم کمی. چون من اصولاً از کتابهای� که سفر بازگشت به خونه رو روایت میکنن� خیلی خوشم نمیاد اما امید..."
آره آره در جریان نحوه� روایتش هستم و خود فرای هم مستقیم داره از هومر و حالا چند تا منبع دیگه کمک میگیر� برای نوشتن اما انتظار داشتم بهتر از هومر داستان رو تعریف کنه :))