ŷ

Dream.M's Reviews > تراژدی قیصر

تراژدی قیصر by William Shakespeare
Rate this book
Clear rating

by
107010012
's review

it was amazing
Read 2 times. Last read March 3, 2025 to March 27, 2025.

ریویوو برای بازخوانی دوم:
در نمایش جولیوس سزار، مردان توطئه می‌کنند� تصمیم می‌گیرن� و خون می‌ریزن�. اما در حاشیه� این صحنه� پر از خون و خنجر، زنانی ایستاده‌ان� که حقیقت را پیش از همه دیده‌اند—� صدایشان در میان هیاهوی قدرت، خفه شده است.
این یک داستان کهن و تکراری ست. زنان همیشه دیده‌اند� هشدار داده‌اند� فهمیده‌اند� اما هرگز در تصمیم‌گیری‌ه� جایی نداشته‌ان�. تاریخ پر از مردانی است که دنیا را به نابودی کشانده‌اند� چون به کلماتی که از دهان زنان بیرون می‌آمد� تنها به چشم زمزمه‌های� بی‌اهمی� نگاه کرده‌ان�. اگر کالپورنیا شنیده می‌شد� سزار زنده می‌مان�. اگر پورشیا جدی گرفته می‌شد� شاید تاریخ تغییر می‌کر�.
تراژدی قیصر تنها یک نمایشنامه نیست. این تصویری از جهانی است که هنوز هم زنان را نادیده می‌گیرد� که هشدارهایشان را تا زمانی که دیر نشده، نمی‌شنو�.
و اکنون پرسش اساسی اینجاست: تا کی قرار است جهان به بهای نادیده گرفتن صدای زنان، سقوط کند؟
از شما دعوت میکنم با خواندن مرور زیر، همراه من به تراژدی قیصر از منظری دیگر_زاویه دید زنان نمایشنامه _ نگاه کنید، و انعکاس صداهای ناشنیده شده‌� شخصیت های کم‌فروغ� اما مهم این تراژدی باشید.
...........
"زنان فراموش‌شده� تراژدی جولیوس سزار" یا "چه کسی صدای کالپورنیا و پورشیا را شنید؟"
وقتی نام جولیوس سزار شکسپیر به زبان می‌آید� ذهن‌ه� اغلب مردان پرهیاهوی روم را به خاطر می‌آورند� سزار با تاج افتخارش، بروتوس با خنجر پنهانش، کاسیوس با توطئه‌ها� زیرکانه‌ا� و آنتونی با هوش و بلاغت‌ا�. این نمایشنامه، که در قلب خود راوی تراژدی قدرت و خیانت است، به‌ندر� از منظر شخصیت‌های� دیده شده که در سایه� این مردان ایستاده‌اند� یعنی زنان. کالپورنیا، همسر سزار، و پورشیا، همسر بروتوس، اغلب به‌عنوا� حاشیه‌های� گذرا در تحلیل‌ه� و گفتگوها نادیده گرفته می‌شون�. اما آیا این بی‌توجه� عادلانه است؟ آیا شکسپیر، این قصه‌گو� بزرگ انسانیت، در خلق این زنان صرفاً به دنبال پرکردن صحنه بوده، یا چیزی عمیق‌ت� در میان است؟ در این ریویو، می‌خواه� نوری بر این شخصیت‌ها� به‌ظاه� کم‌رن� بیاندازم و نشان دهم که صدای کالپورنیا و پورشیا، اگرچه در هیاهوی روم باستان گم شده، اما حامل پیامی است که هنوز هم می‌توا� طنین‌ا� را شنید.
� کالپورنیا، زنی که فریادش در برابر غرور نشنیده ماند.
کالپورنیا اولین بار در پرده� دوم، صحنه� اول وارد می‌شود� نه با شکوه و جلال یک ملکه، بلکه با ترس و التماس‌ها� یک همسر. او از سزار می‌خواه� که به سنا نرود، چرا که رویاهایش پر از شوم‌بین� است. «سزار، من هیچ‌وق� به فال‌ه� اعتقاد نداشتم، اما حالا می‌ترسم� (پرده دوم، صحنه دوم)؛ این جملات ساده اما پرمعنا، کالپورنیا را از یک همسر منفعل به یک پیش‌گ� تبدیل می‌کند� کسی که نه از سر خرافات، بلکه از سر شهود انسانی، فاجعه را پیش‌بین� می‌کن�. رویاهایش پر از تصاویر هولناک است، رویاهایی چون مجسمه� سزار که از آن خون می‌جوشد� و رومی‌های� که دست‌هایشا� را در این خون شست‌وش� می‌دهن�. شکسپیر با این تصویرسازی، کالپورنیا را به صدای عقل در برابر طوفان غرور سزار بدل می‌کن�. اما این تنها بخشی از داستان اوست. کالپورنیا نه‌تنه� یک پیش‌گو� بلکه زنی است که در عمق رابطه‌ا� با سزار، شکنندگی و انسانیت او را می‌بین�. او سزار را نه به‌عنوا� یک فرمانروای شکست‌ناپذیر� بلکه به‌عنوا� شوهری می‌نگر� که در معرض خطر است. این نگاه انسانی، او را از یک شخصیت صرفاً نمادین به زنی تبدیل می‌کن� که عشق و ترسش او را به حرکت وا می‌دار�.
اما سزار در مقابل چه می‌کند� او این هشدار را با تمسخر رد می‌کن� و می‌گوی� «ترسوها پیش از مرگ بارها می‌میرند� اما شجاعان فقط یک‌با� طعم مرگ را می‌چشند� (پرده دوم، صحنه دوم). این پاسخ، که یکی از معروف‌تری� دیالوگ‌ها� نمایشنامه است، نه‌تنه� غرور سزار را نشان می‌دهد� بلکه ناتوانی کالپورنیا در نفوذ به دنیای مردانه� او را هم برجسته می‌کن�. اینجا شکسپیر یک پارادوکس ظریف خلق می‌کند� کالپورنیا، که به‌درست� آینده را می‌بیند� در جهانی محکوم به سکوت است که فقط به شمشیر و سخنرانی گوش می‌ده�. آیا این تقصیر کالپورنیاست که صدایش شنیده نشد، یا تقصیر فرهنگی که زنان را به حاشیه رانده بود؟
برای درک بهتر این نادیده‌گرفتن� باید به زمینه� تاریخی و فرهنگی روم باستان نگاهی بیاندازیم. در جامعه� روم، زنان، حتی زنان اشرافی مانند کالپورنیا، از مشارکت مستقیم در سیاست محروم بودند. آن‌ه� حق رأی نداشتند، نمی‌توانستن� در سنا سخن بگویند و اغلب به‌عنوا� ابزارهایی برای اتحاد سیاسی از طریق ازدواج دیده می‌شدن�. با این حال، نفوذ غیرمستقیم زنان در پشت پرده نادیده‌گرفتن� نبود. تاریخ‌نگارا� رومی مانند تاسیتوس و سوئتونیوس گزارش‌های� از همسران اشرافی دارند که با مشاوره و هشدارهایشان بر شوهرانشان تأثیر می‌گذاشتند� هرچند این تأثیر به‌ندر� علنی می‌ش�. کالپورنیا در این چارچوب، تجسمی از این نقش سنتی اما محدود است. او نمی‌توان� سزار را در میدان عمومی همراهی کند، اما در خلوت، تلاش می‌کن� با تکیه بر رابطه‌� شخصی‌اش� او را از ورود به مسیر فاجعه بازدارد. شکسپیر با آگاهی از این محدودیت‌ها� کالپورنیا را به‌عنوا� یک پل بین دنیای خصوصی و عمومی قرار می‌دهد� زنی که در خانه فریاد می‌زند� اما در سنا شنیده نمی‌شو�. این تضاد، نه‌تنه� به شخصیت او عمق می‌بخشد� بلکه نقدی ظریف به جامعه� روم وارد می‌کن� که صدای زنان را تنها در صورتی می‌شنو� که با خواسته‌ها� مردان هم‌راست� باشد.
بیایید لحظه‌ا� تأمل کنیم. اگر سزار به حرف کالپورنیا گوش داده بود، آیا تراژدی رخ نمی‌داد� شاید این سؤال بیش از حد ساده‌انگاران� به نظر برسد، اما شکسپیر با قرار دادن کالپورنیا در این موقعیت، ما را وادار می‌کن� که به نقش نادیده‌گرفته‌شده� زنان در تصمیم‌گیری‌ها� بزرگ فکر کنیم. کالپورنیا نه تنها همسر سزار، بلکه آینه‌ا� از وجدان اوست که از نگاه کردن به وی سر باز می‌زن�. در جهانی که پیش‌گویی‌ه� و فال‌ه� جدی گرفته می‌شوند� مثل هشدار فال‌گیر� که هشدار می‌ده� «از ایدس مارس بترس»، چرا صدای کالپورنیا، که از دل عشق و نگرانی برمی‌آید� نادیده گرفته می‌شود� شاید شکسپیر می‌خواه� بگوید که در هیاهوی قدرت، اولین قربانیان صداهای خاموشی هستند که حقیقت را فریاد می‌زنن�. اما این تنها بخشی از نقش او نیست. کالپورنیا همچنین به ما نشان می‌ده� که چگونه عشق و ترس می‌توانن� به یک شهود قدرتمند تبدیل شوند. رویاهایش صرفاً کابوس‌ها� یک زن هراسان نیستند؛ آن‌ه� بازتابی از آشوب درونی سزار و جامعه‌ا� هستند که او رهبری‌ا� می‌کن�. در این معنا، کالپورنیا نه‌تنه� وجدان سزار، بلکه وجدان کل روم است، و نادیده گرفتن او، نادیده گرفتن انسانیت در برابر جاه‌طلب� است.
شکسپیر با خلق کالپورنیا، ما را به این پرسش وا می‌دار� که آیا او صرفاً یک قربانی منفعل است یا یک قهرمان تراژیک در مقیاس کوچک؟ برخلاف سزار که با غرور به سوی مرگ می‌رود� کالپورنیا با فروتنی و آگاهی تلاش می‌کن� سرنوشت را تغییر دهد. این تلاش، هرچند ناکام می‌ماند� او را به شخصیتی پیچیده‌ت� از یک همسر نگران تبدیل می‌کن�. او در سکوتش، فریادی دارد که تا پایان نمایشنامه طنین‌اندا� می‌شود� فریادی که اگر شنیده می‌شد� شاید تاریخ روم را جور دیگری رقم می‌ز�.
� پورشیا، مجروحِ زخم‌های� که از زخم خنجر عمیق‌ترن�.
در سوی دیگر داستان، پورشیا، همسر بروتوس، ایستاده است، زنی که نه با رویاهایش، بلکه با اراده و جسارتش ما را به خود می‌خوان�. او در پرده� دوم، صحنه� اول، از بروتوس می‌خواه� که راز آشوب درونی‌ا� را با او در میان بگذارد، آنجا که می‌گوی� «من فقط پورشیا نیستم، بلکه همسر توام... آیا من از اسرار تو جدا شده‌ام؟� (پرده دوم، صحنه اول). این درخواست، که با شجاعت و صراحت بیان می‌شود� پورشیا را از یک شخصیت فرعی به یک نیروی محرک تبدیل می‌کن�. او حتی برای اثبات وفاداری و قدرت خود، زخمی بر رانش وارد می‌کن� و می‌گوی�: «من این را تحمل کرده‌ام� آیا نمی‌توان� رازهایت را هم تحمل کنم؟»
این لحظه، که اغلب در سایه� توطئه� اصلی گم می‌شود� یکی از قدرتمندترین تصاویر نمایشنامه است. پورشیا با این عمل، نه‌تنه� خود را هم‌ترا� مردان قرار می‌دهد� بلکه به‌نوع� از بروتوس پیشی می‌گیر�. بروتوس، که بعداً خنجر را بر سزار فرو می‌کند� در اینجا در برابر زنی ایستاده که پیش‌ت� زخم را بر خود پذیرفته است. این لحظه نشان می‌ده� که پورشیا درک عمیقی از مفهوم فداکاری دارد، فداکاری‌ا� که بعداً بروتوس با کشتن سزار به شکل دیگری نشان می‌ده�. اما تفاوت اینجاست که زخم پورشیا از سر عشق و وفاداری است، در حالی که خنجر بروتوس از سر خیانت و ایدئولوژی. شکسپیر با این پارادوکس، پورشیا را به‌عنوا� یک آینه� اخلاقی برای بروتوس قرار می‌ده�.
شکسپیر با این صحنه، پورشیا را به نمادی از فداکاری و مقاومت بدل می‌کند� اما این مقاومت در برابر چه چیزی است؟ نه دشمن خارجی، بلکه دیوار سکوت و بی‌اعتماد� که بروتوس بین خود و او کشیده. با این حال، پاسخ بروتوس به این شجاعت چیست؟ او ابتدا تسلیم می‌شو� و قول می‌ده� که رازش را بگوید، اما درست در همین لحظه، ورود کاسیوس و دیگر توطئه‌گران� گفتگو را قطع می‌کن�. پورشیا بار دیگر به حاشیه رانده می‌شود� نه به‌خاط� ضعف خودش، بلکه به‌خاط� جهانی که برای صدای او جایی ندارد.
یک زاویه� جالب دیگر، مرگ پورشیاست. در پرده� چهارم، صحنه� سوم، بروتوس به کاسیوس می‌گوی� که پورشیا با بلعیدن آتش خودکشی کرده، چون غم دوری بروتوس و شکست روم را تاب نیاورد. این مرگ، که به‌صور� گذرا ذکر می‌شود� پر از ابهام می‌باش�. آیا پورشیا واقعاً از سر ضعف خودکشی کرد، یا این عملی اعتراضی بود؟ بلعیدن آتش، که روشی غیرمعمول و دردناک است، می‌توان� نمادی از خشم و ناامیدی باشد، فریادی خاموش علیه جهانی که صدای او را نشنید. پورشیا، که در زندگی سعی کرد با زخم و التماس شنیده بشود، در مرگش هم با انتخابی جسورانه، آخرین حرف خود را زد. شکسپیر با این پایان، پورشیا را به یک تراژدی در دل تراژدی بزرگ‌ت� تبدیل می‌کن�. مرگ او گواهی تلخ بر این انزواست. آیا پورشیا قربانی توطئه� بروتوس شد، یا قربانی ناتوانی‌ا� در تلاش برای شنیده شدن؟ شکسپیر این پرسش را بی‌پاس� می‌گذارد� اما همین سکوت، خود فریادی بلند است.
� زنان در برابر مردان
کالپورنیا و پورشیا، هرچند در ظاهر نقش‌ها� متفاوتی دارند، در یک نقطه مشترکند؛ آن‌ه� صدای عقل و انسانیت‌ان� در جهانی که به‌سو� نابودی می‌رو�. کالپورنیا با شهودش سعی می‌کن� سزار را از مرگ نجات دهد، و پورشیا با شجاعتش می‌خواه� بروتوس را از فروپاشی درونی حفظ کند. اما هر دو شکست می‌خورند� نه به‌خاط� ناتوانی خودشان، بلکه به‌خاط� سیستمی که گوش‌های� را به روی آن‌ه� بسته است. در روم باستان، زنان حق مشارکت مستقیم در سیاست را نداشتند، اما شکسپیر نشان می‌ده� که تأثیر می‌توان� غیرمستقیم اما عمیق باشد. کالپورنیا و پورشیا، هرچند از صحنه� اصلی قدرت (سنا و میدان جنگ) دورند، در واقع نگهبانان اخلاق و انسانیت‌ان�. این پارادوکس که زنان هم ضعیف دیده می‌شون� و هم قدرتمند عمل می‌کنند� یکی از شاهکارهای شکسپیر است که با زیرکی همیشگی‌اش� نقدی ظریف به جامعه� مردسالار روم وارد می‌کند� نقدی که فراتر از زمان خودش می‌رو� و به عصر ما هم می‌رس�.
در بسیاری از تحلیل‌ها� سنتی، جولیوس سزار به‌عنوا� داستان سقوط یک امپراتور یا خیانت یک دوست خوانده می‌شو�. اما اگر از زاویه� کالپورنیا و پورشیا نگاه کنیم، این نمایشنامه تبدیل به روایتی از صداهای گم‌شد� می‌شو�. شکسپیر با خلق این زنان، ما را به چالش می‌کش� که بپرسیم: اگر این صداها شنیده می‌شدند� آیا تاریخ روم (یا حتی تاریخ خودمان) جور دیگری رقم می‌خورد� کالپورنیا و پورشیا به ما یادآوری می‌کنن� که در هر تراژدی، چیزی بیش از قهرمانان روی صحنه قربانی می‌شود� چیزی از جنس وجدان، عشق، و انسانیت.
� چرا این زنان فراموش شده‌اند�
شاید بپرسید چرا این شخصیت‌ه� در تحلیل‌ه� و اقتباس‌ه� کم‌رن� مانده‌ان�. پاسخ ساده است: جولیوس سزار داستان شمشیر و تاج است، و در این روایت پرهیاهو، صدای آرام زنان به‌سخت� شنیده می‌شو�. اما این کم‌رنگی� انتخاب شکسپیر نیست، بلکه انتخاب ماست. ما، خوانندگان و تماشاگران، اغلب جذب درام بزرگ‌ت� می‌شوی� و فراموش می‌کنی� که شکسپیر، در زیر لایه‌ها� اصلی، داستان‌ها� کوچک‌ت� اما عمیقی هم بافته است.
کالپورنیا و پورشیا قهرمانان کلاسیک نیستند. آن‌ه� نه سخنرانی‌ها� پرشور دارند، نه شمشیر به دست می‌گیرن�. اما قدرت آن‌ه� در همین سادگی است. در رویاهایی که حقیقت را فاش می‌کنند� در زخم‌های� که وفاداری را فریاد می‌زنن�. شکسپیر با این شخصیت‌ه� به ما می‌گوی� که گاهی بزرگ‌تری� شجاعت، نه در میدان جنگ، بلکه در تلاش برای شنیده شدن است.
� امروز چه می‌شنویم�
اگر جولیوس سزار را امروز بخوانیم، کالپورنیا و پورشیا بیش از همیشه معنا پیدا می‌کنن�. در جهانی که هنوز هم صداهای بسیاری در سایه� قدرت گم می‌شوند� این زنان به ما یادآوری می‌کنن� که گوش دادن به حاشیه‌ه� گاهی مهم‌ت� از تماشای مرکز است. کالپورنیا می‌توانس� سزار را نجات دهد، پورشیا می‌توانس� بروتوس را از سقوط اخلاقی بازدارد، اما هیچ‌کدا� شنیده نشدند. این شکست آن‌ه� نیست، شکست ماست.
در نمایشنامه� تراژدی ژولیوس سزار نقش زنان_ کالپورنیا (همسر سزار) و پورشیا (همسر بروتوس)_ از نظر حضور کمّی در صحنه‌ه� محدود، اما از نظر کیفی دارای اهمیت بسیار است. اما چگونه؟
� اهمیت و تأثیر در پیشبرد تراژدی
بُعد انسانی و تضاد در شخصیت‌ه�: زنان در این نمایشنامه به‌عنوا� صداهای عقل، وجدان و احساسات عمل می‌کنن� که در تضاد با دنیای مردانه� سیاست، قدرت و خشونت قرار دارند. این تضاد، تراژدی را از یک روایت صرفاً سیاسی به یک درام عمیقاً انسانی تبدیل می‌کن�.
� پیش‌گوی� و سرنوشت: کالپورنیا و پیش‌گویی‌های� به مضمون سرنوشت و ناتوانی انسان در فرار از آن اشاره دارند که یکی از ستون‌ها� اصلی تراژدی است.
� تأثیر بر شخصیت‌ها� اصلی: هر دو زن بر تصمیم‌گیری‌ه� و حالات روانی سزار و بروتوس اثر می‌گذارند� حتی اگر این تأثیر در نهایت نادیده گرفته شود یا به شکست منجر شود.
� آیا می‌توا� نقش آنها را در نمایشنامه حذف کرد؟
از نظر ساختاری، بله، می‌توا� نمایشنامه را بدون حضور مستقیم این شخصیت‌ه� بازنویسی کرد، زیرا خط اصلی داستان (توطئه علیه سزار، قتل او و پیامدهای آن) به شخصیت‌ها� مرد وابسته است. اما حذف آنها تأثیرات زیر را به دنبال خواهد داشت:
° کاهش عمق عاطفی: بدون کالپورنیا و پورشیا، جنبه‌ها� شخصی و آسیب‌پذی� سزار و بروتوس کمتر برجسته می‌شو� و تراژدی به یک رویداد سیاسی صرف تقلیل می‌یاب�.
° ضعف در تم‌ها� تراژیک: مضامین سرنوشت، غرور و فروپاشی درونی بدون حضور این زنان که به‌عنوا� آینه‌ا� برای انعکاس ضعف‌ها� قهرمانان عمل می‌کنند� کم‌رنگ‌ت� می‌شون�.
° از دست رفتن تعادل جنسیتی نمادین: حضور زنان، هرچند محدود، تعادلی نمادین در برابر دنیای مردانه� روم ایجاد می‌کن� و حذف آنها این تعادل را بر هم می‌زن�.
شکسپیر با گنجاندن این شخصیت‌ها� حتی در نقش‌ها� حاشیه‌ای� نشان می‌ده� که تراژدی نه تنها در میدان نبرد یا سنا، بلکه در روابط انسانی و درونی نیز ریشه دارد.
در پایان این سفر به قلب تراژدی جولیوس سزار، کالپورنیا و پورشیا نه‌تنه� صداهای گم‌شده‌� روم باستان، بلکه فانوس‌های� برای ما در امروزند. آن‌ه� به ما می‌آموزن� که حتی در سایه‌ها� سنگین قدرت، شجاعت شنیدن و فریاد زدن حقیقت می‌توان� جهانی را دگرگون کند. پس بیایید گوش‌هایما� را به روی صداهای خاموش باز کنیم و با الهام از این زنان فراموش‌شده� خودمان را به شنیدن و شنیده شدن متعهد سازیم؛ شاید این‌بار� تراژدی به امید بدل شود.
...............
این دومین نمایشنامه از شکسپیر هستش که با امیرحسین همخوانی میکنم، نمایشنامه قبلی مکبث بود که هردو همخوانی، تجربه هایی به شدت پربار، آموزنده، خلاق و جذاب بودن. جدن امیدوارم امیرحسین هم به اندازه من مشتاق شکسپیر بعدی باشه :))
مثل همخوانی قبل، نمایشنامه رو با نسخه فارسی شروع کردیم، اینبار ترجمه رو خوندیم. بعد نسخه نو‌_فیر_شکسپیر رو خوندیم. من اقتباس سینمایی "سزار باید بمیرد" Caesar Must Die 2012 رو دیدم که بسسسسیار از دیدنش کیف کردم (مرسی مسعود برای معرفی) و بازم مثل همیشه و کاری که برای همه کتابهای مهمی که میخونم انجام میدم، صد میلیون تا مقاله و تحقیق و متن و ریویوو و یادداشت خوندم تا به فهم کاملی از اثر دست پیدا کنم. در آخر هم ۳ تا از افسانه های معروف (شایعه) درمورد شکسپیر رو از کتاب 30 Great Myths About Shakespeare  گلچین کردم که این پایین مینویسم (شایعات فرد رو من مینویسم و زوج هارو امیرحسین)؛ بخش بانمک برنامه اس مثلا :)
خلاصه ‌ک� ممنونم ریویوو رو میخونید. امیدوارم اگه تراژدی قیصر رو تاالان نخوندید، باعث بشه زودتر برید سراغش.
...........
30 Great Myths About Shakespeare
نوشته� لوری مگوایر و اِما اسمیت
افسانه شماره ۵: "شکسپیر هرگز سفر نکرد"
این باور که ویلیام شکسپیر هرگز از زادگاهش یا لندن دورتر نرفت، موضوعیه که اغلب مطرح می‌شه� اما شواهد قطعی برای تأیید یا ردش کمه. کتاب به این نکته اشاره می‌کن� که شکسپیر، برخلاف تصور برخی، نیازی به سفرهای دور و دراز نداشت تا آثاری با عمق جغرافیایی و فرهنگی خلق کنه. نمایشنامه‌های� چون تاجر ونیزی (با توصیف ونیز) یا اُتلو (با اشاره به قبرس) نشان‌دهند� آگاهی اون از مکان‌ها� دوردست هستن، اما این دانش به احتمال زیاد از مطالعه کتاب‌ها� گفتگو با مسافران، و منابع مکتوبی مانند سفرنامه‌ه� یا ترجمه‌ها� لاتین به دست آمده. شکسپیر در لندن، که در زمان او مرکز تجارت و تبادل فرهنگی بود، فرصت کافی برای شنیدن روایت‌های� از سراسر جهان داشته. باید بدونید سفر نکردن شکسپیر نه تنها نقطه ضعف نبوده، بلکه نشان‌دهند� قدرت تخیل و مهارت اون در بهره‌گیر� از منابع موجود هستش. با این حال، هیچ سندی مبنی بر سفر او به خارج از انگلستان وجود نداره، و این افسانه تا حدی می‌تون� درست باشه.
افسانه شماره ۷: "شکسپیر کاتولیک بود"
این افسانه از گمانه‌زنی‌های� درباره دین شکسپیر سرچشمه می‌گیره� به‌ویژ� با توجه به دوران پرتنش مذهبی انگلستان در عصر الیزابت که پروتستانتیسم غالب بوده و کاتولیک‌ه� تحت فشار قرار داشتن. کتاب به این موضوع می‌پرداز� که برخی شواهد غیرمستقیم—مث� کاتولیک بودن احتمالی پدرش، جان شکسپیر، یا اشاره‌های� به آیین‌ها� کاتولیک در آثاری مثل هملت (مثل بحث درباره برزخ)—ای� فرضیه رو تقویت کردن. با این حال، هیچ مدرک محکمی وجود نداره که نشان بده شکسپیر به‌طو� مخفیانه کاتولیک بوده یا به این آیین پایبند مونده. در واقع، اون در کلیسای پروتستان ازدواج کرده، فرزندانش رو اونجا غسل تعمید داده، و با همان آیین دفن شده. ممکنه که شکسپیر، به عنوان یک نمایشنامه‌نوی� حرفه‌ای� احتمالاً از درگیر شدن آشکار در مناقشات مذهبی پرهیز می‌کرد� تا از عواقب سیاسی و اجتماعی در امان بمونه.
افسانه شماره ۹: "تراژدی‌ها� شکسپیر جدی‌ت� از کمدی‌ها� او هستند"
این تصور که تراژدی‌ها� شکسپیر ( هملت، مکبث یا جولیوس سزار) از نظر هنری یا مضمونی عمیق‌ت� و جدی‌ت� از کمدی‌ها� ( رؤیای شب نیمه‌تابستا� یا هر طور که بخواهی) هستن، دیدگاهی رایج اما قابل نقده. کتاب استدلال می‌کن� که این تمایز بیش از حد ساده‌انگاران� اس. کمدی‌ها� شکسپیر، هرچند با طنز و پایان خوش همراهن، پر از لایه‌ها� پیچیده اجتماعی، سیاسی و فلسفی هستن که به همون اندازه تراژدی‌ه� تأمل‌برانگیز�. برای مثال، در تاجر ونیزی، مسائل تبعیض نژادی و عدالت مطرح می‌ش�. از طرف دیگه، تراژدی‌ه� هم گاهی عناصر طنز تلخ یا موقعیت‌ها� غیرمنتظره دارن—مث� سخنان طعنه‌آمی� نگهبان توی مکبث. بهرحال مسخصه شکسپیر در هر دو ژانر، مهارت یکسانی در کاوش روان انسان و جامعه به کار برده، و برتری دادن تراژدی بر کمدی بیشتر نتیجه سلیقه مخاطبان مدرن هستش تا نیت یا توانایی شکسپیر. این افسانه، در واقع، درک نادرستی از تنوع و غنای آثار شکسپیر رو نشون می‌د�.
40 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read تراژدی قیصر.
Sign In »

Reading Progress

Finished Reading (Other Paperback Edition)
January 19, 2020 – Shelved (Other Paperback Edition)
October 7, 2021 – Shelved as: plays (Other Paperback Edition)
October 7, 2021 – Shelved as: plays (Other Paperback Edition)
March 3, 2025 – Started Reading
March 3, 2025 – Shelved
March 27, 2025 – Finished Reading

Comments Showing 1-17 of 17 (17 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Ali (new)

Ali مثل همیشه عالی و خیلی خوندنی
اینکه بخش‌های� رو انتخاب می‌کن� و راجع بهشون می‌نویس� که کمتر کسی به سراغش رفته خیلی ارزشمنده. مرسی بابت این ریویو محشر


Dream.M Ali wrote: "مثل همیشه عالی و خیلی خوندنی
اینکه بخش‌های� رو انتخاب می‌کن� و راجع بهشون می‌نویس� که کمتر کسی به سراغش رفته خیلی ارزشمنده. مرسی بابت این ریویو محشر"


قربونت برمممم🤩🤩
مرسی ریویوو طولانی منو خوندی و توجه کردی


Hossein Bayat چه قدر خوب بود. بیشتر مشتاق شدم که هر چه سریع‌ت� بخونمش. قطعاً وقتی بخونمش و برگردم به ریویویی که نوشتی بیشتر برام قابل استفاده خواهد بود


message 4: by Navid (last edited Mar 27, 2025 07:50AM) (new)

Navid مرسی از این ریویوی مفصل و عالی و توجهی که به جزئیات داری
باز هم شوق شکسپیرخوانی در دلم زبانه می‌کش� :)


Seyed Hashemi خیلی ذوق داره که آدم با همچین کسی داره هم‌خوان� می‌کن� شکسپیر رو.
این دفعه تو مرورم جا نشد اون فکت‌ها� شکسپیر رو جا بدم. در بعدی جبران می‌ش�.
بریم برای بعدی‌ا�...


Sara چه خوب که به این طرف قضیه و داستان پرداختی واقعا! چقدر هم تیزبینانه بررسیشون کردی.
مرسی بابت ریویو و معرفی اقتباس سینمایی! ♡⁩
وای تقسیم بندیتون!:))))
من هم مشتاقانه منتظر ریویوهای بیشترتون از آثار شکسپیر هستم! ♡⁩.♡�


ع. ر. افلا الاکلنگی رو در نظر بگیر که یه طرفش سزار و بروتوس نشستن، طرف دیگه‌ا� کالپورنیا و پورشیا، با این یادداشت انگار اون طرف سزار و بروتوس رو به زیر کشیدی و به مخاطب این امکان رو دادی که اون‌طر� رو بهتر ببینه.
و در مورد کالپورنیا یاد اون افسانهٔ کاساندرا هم افتادم که آپولون نفرینش کرد که پیشگویی‌ها� کاملا درستش رو هیچوقت هیچکس باور نکنه.
مرسی. یادداشت معرکه‌ا� بود. بارها حین خوندنش از شوق از زمین فاصله گرفتم به لحاظ استعاری :)


message 8: by Hamed (new)

Hamed Manoochehri فکر نمی کنم این نوشته فمینیستی بود و شما هم همچین نیتی داشتی بلکه یه نقدِ خوش قد و قامت زن-مَنظر بود به نظرم.
لذت همراه شدن با قلم شما، با این جایگذاری پورشا و کالپورنیا در برابر هم و غربال کردن تفاوت و شباهت‌هاشو� و رسیدن به یه نگرش جدید از نمایشنامه شکسپیر، یه لذت مُسری دلپذیر داشت که مطمئنم خودتون موقع نوشتنش هم حس می کردید.
و اشاره‌تو� به مرگ پورشا! اوه! شوکه کننده بود. کاش وقت کنید و یه آنالیز از معنی فرامتنیش یا توضیح تکمیلی براش بنویسید.

ممنون بابت ایمانی که کیفیت ریویوهاتون دارید.


Dream.M Hossein wrote: "چه قدر خوب بود. بیشتر مشتاق شدم که هر چه سریع‌ت� بخونمش. قطعاً وقتی بخونمش و برگردم به ریویویی که نوشتی بیشتر برام قابل استفاده خواهد بود"

مخلصمم😍😍�
اميدوارم مفید باشه برات


Dream.M Navid wrote: "مرسی از این ریویوی مفصل و عالی و توجهی که به جزئیات داری
باز هم شوق شکسپیرخوانی در دلم زبانه می‌کش� :)"


قربانت، ممنونم خوندی، درس پس میدم نوید عزیز😍�


Dream.M Seyed wrote: "خیلی ذوق داره که آدم با همچین کسی داره هم‌خوان� می‌کن� شکسپیر رو.
این دفعه تو مرورم جا نشد اون فکت‌ها� شکسپیر رو جا بدم. در بعدی جبران می‌ش�.
بریم برای بعدی‌ا�..."


همخوانی با آدم خفنی مثل تو بدای من افتخار بزرگیه اميرحسين جان😍�
ریویووت انقدر ماشالا مفصله که دیگه یه نقطه ام جا نداره😅


Dream.M Sara wrote: "چه خوب که به این طرف قضیه و داستان پرداختی واقعا! چقدر هم تیزبینانه بررسیشون کردی.
مرسی بابت ریویو و معرفی اقتباس سینمایی! ♡⁩
وای تقسیم بندیتون!:))))
من هم مشتاقانه منتظر ریویوهای بیشترتون از آثار..."


وای سارا جون، چقدر کامنت قشنگ و دلگرم کننده ات دلمو شاد کرد. نمیدونی چقدر خوشحال میشم که ادم خفنی مثل تو میخونه و کامنت میده😍😍�


Dream.M ع. ر. افلا wrote: "الاکلنگی رو در نظر بگیر که یه طرفش سزار و بروتوس نشستن، طرف دیگه‌ا� کالپورنیا و پورشیا، با این یادداشت انگار اون طرف سزار و بروتوس رو به زیر کشیدی و به مخاطب این امکان رو دادی که اون‌طر� رو بهتر بب..."

مرسی عرفان که لطف داری و میخونی منو😍😍�
خیلی برام لذت بخشه نظرت
چقدر به جا به کاساندرا و کالپورنیا اشاره کردی، دقیقا منم موقع خوندن اون بخش بهش فکر کردم. چقدر داستان زنانی که شنیده نمیشن و جدی گرفته نمیشن تلخه.


Dream.M Hamed wrote: "فکر نمی کنم این نوشته فمینیستی بود و شما هم همچین نیتی داشتی بلکه یه نقدِ خوش قد و قامت زن-مَنظر بود به نظرم.
لذت همراه شدن با قلم شما، با این جایگذاری پورشا و کالپورنیا در برابر هم و غربال کردن تف..."


اقای منوچهری، چقدر لطف دارید😍�
افتخار میدید منو میخونید از صمیم قلب میگم.
اون بخشی که گفتید رو دوست داشتم اضافه کنم به ریویوو، ولی راستش ترسیدم از مرور بیرون بزنه و بره توی کامنت 😅😅
ولی اگه فرصت کنم ، یه چیزی توی چنل مینویسم .
مرسی از اینکه یادآوری کردین


message 15: by ع. ر. افلا (new)

ع. ر. افلا @Dream. M
مرسی از تو بابت آگاهی‌بخش� ❤️ ^_^


message 16: by Hediyeh (new) - added it

Hediyeh وای اینکه از این زاویه بررسی کردی(اونم انقدر کامل) عالی بوددد💖حسابی خسته نباشی😻
اون افسانه‌ها� معروف درمورد شکسپیر رو هم من خیلی دوست دارم^__^


Dream.M Hediyeh wrote: "وای اینکه از این زاویه بررسی کردی(اونم انقدر کامل) عالی بوددد💖حسابی خسته نباشی😻
اون افسانه‌ها� معروف درمورد شکسپیر رو هم من خیلی دوست دارم^__^"


قربونت برم هدیه 😍😍�
وقتی ریویوو خونده و بهش توجه میشه، دیگه خستگی از تن آدم درمیره🤩🫂


back to top