دوستداران شریار discussion
زیبا ترین ابیات
date
newest »


کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانیه� رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
شریار

به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گهگاه� تو هم از من کنی یادی
شریار

جلوه� اوست جهان کز همه سو میبین�
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره� اوست که با دیده� او میبین�
شریار

گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
شریار

دوری چنان مکن که به شیون برانمت
چون آه من به راه کدورت مرو که اشک
پیک شفاعتی است که از پی دوانمت
شریار

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
شریار

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
شریار

ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
ازین پس شریارا، ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
شریار

تو به جانستی و این جمع جهانگردانند
عاشقانراست قضا هر چه جهانراست بلا
نازم این قوم بلاکش که بلاگردانند
شریار

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهای�
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
شریار

نرسد بدان نگارا که دلی نگاهداری
دگران روند تنها به مثل به قاضی اما
«تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری»
شریار
گر من از عشق غزالي غزلي ساخته ام
شيوه ي تازه اي از مبتذلي ساخته ام
گر چو چشمش به سپيدي زده ام نقش سياه
چون نگاهش غزل بي بدلي ساخته ام
شيوه ي تازه اي از مبتذلي ساخته ام
گر چو چشمش به سپيدي زده ام نقش سياه
چون نگاهش غزل بي بدلي ساخته ام
سن یاریمین قاصیدیسن
ایلن سنه چای دمیشم
خیالینی گندیبدیر
بس که من آخ وای دمیشم
آخ گجه لر یاتمامیشم
من سنه لای لای دمیشم
ایلن سنه چای دمیشم
خیالینی گندیبدیر
بس که من آخ وای دمیشم
آخ گجه لر یاتمامیشم
من سنه لای لای دمیشم
من علي(ع) اوغلويام ،
( من فرزند علي (ع) هستم،)
آزاده لرين مرد مرادي ،
(کسي که مرد و مراد آزادگان است،)
او،قارانليقلارا مشعل،
(او مشعلي در تاريکي ها است،)
او،ايشيقليقلارا هادي،
(او هدايت کننده اي بسوي اشعه نور است ،)
حقه ايمانه مونادي!
(او منادي حق و ايمان است!)
باشدا سينماز سيپريم ،الده کوتلميز قيليجيم وار!
(پس ، بر روي سرم سپري محکم و در دست شمشيري هميشه بران دارم !)
( من فرزند علي (ع) هستم،)
آزاده لرين مرد مرادي ،
(کسي که مرد و مراد آزادگان است،)
او،قارانليقلارا مشعل،
(او مشعلي در تاريکي ها است،)
او،ايشيقليقلارا هادي،
(او هدايت کننده اي بسوي اشعه نور است ،)
حقه ايمانه مونادي!
(او منادي حق و ايمان است!)
باشدا سينماز سيپريم ،الده کوتلميز قيليجيم وار!
(پس ، بر روي سرم سپري محکم و در دست شمشيري هميشه بران دارم !)

ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
بی کس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان

تو را كه اين همه اشعار نغز و باريك است
چرا مثال دگر شاعران نه شنگولي
افق هميشه براي تو تنگ و تاريك است؟
پس از تامل بسيار گفتمش اي دوست!
خجالتم دهي؟شعر من كلاسيك است!

گشتی بسی در ایام و نماند کودکیت
به مکتب درشدی و آموختی از برای علم
آنگه به خود آمدی و دیدی تمام شد کودکیت
...

شعر مي گويد كه افشا كن مرا
عشق مي خواهد كه پوشم راز وي
راز مي گويد كه افشا كن مرا
من چه مي گويم سراندر زير بال
گر كسي پرسيد حاشا كن مرا!
با نهایت تاسف درگزشت ناگهانی دوست و همکار عزیزمان جناب اقای مهندس مقدم نژاد را خدمت تمامی دوستان تسلیت عرض مینمایم. اقای مهندس مقدم نژاد دیشب پنج شنبه شب 5/2/87دیده از جهان بستند و به دیار باقی سفر کردند.
روح اش شاد
روح اش شاد
شاه داغيم ،
چال پاپاغيم ،
ائل داياغيم ،
شانلی سهنديم
باشی طوفانلی سهنديم
باشدا حيدر بابا تک قارلا قيروولا قاريشيب سان
سون ايپک تئللی بولودلارلا افقده ساريشيب سان
ساواشارکن باريشيب سان
گويدن الهام آلالی سرری سماواته دئيه رسن
هله آغ کورکی بورون ، يازدا ياشيل دون دا گئيه رسن
قورادان حالوا يئيه رسن
چال پاپاغيم ،
ائل داياغيم ،
شانلی سهنديم
باشی طوفانلی سهنديم
باشدا حيدر بابا تک قارلا قيروولا قاريشيب سان
سون ايپک تئللی بولودلارلا افقده ساريشيب سان
ساواشارکن باريشيب سان
گويدن الهام آلالی سرری سماواته دئيه رسن
هله آغ کورکی بورون ، يازدا ياشيل دون دا گئيه رسن
قورادان حالوا يئيه رسن
حيدربابا ، آغاجلارون اوجالدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
کؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
آمما حئييف ، جوانلارون قوْجالدى
توْخليلارون آريخلييب ، آجالدى
کؤلگه دؤندى ، گوْن باتدى ، قاش قَرَلدى
قوردون گؤزى قارانليقدا بَرَلدى
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت
سر و جان و زر و جا هم همه گو، رو به سلامت
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت"
"همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
فرا رسیدن نوروز-سال جدید-آغاز دوباره رویش-و فصل بیداری را خدمت تمامی دوستان عزیزم تبریک عرض می کنم
سینا گویامهر
سینا گویامهر

و البته اميدوارم در سال جديد اين گروه فعال تر از قبل بشه
عاشق نمیشو� که ببینی چه میکش�
با عقل آب عشق به یک جو نمیرو�
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
شریار