ŷ

انجمن شعر discussion

160 views
پرسش و پاسخ > شعر كوتاه يا ...

Comments Showing 1-13 of 13 (13 new)    post a comment »
dateDown arrow    newest »

message 1: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 28, 2009 04:08AM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
در جريان بحث شعر كوتاه خوشحالم ميشم دوستان نظرشون رو درباره شعر زير بگن و از اطلاعاتشون استفاده كنيم...


كوه ها
احمد شاملو

كوه ها با هم اند و تنهايند
همچو ما باهمان تنهايان


message 2: by Mahyar (last edited Dec 14, 2009 12:15PM) (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments این شعر رو در چهار مورد بررسی می کنم:

نخست نوع ِ وزنی ِ این تک بیتی است که در قالبی نو، ولی کهنه سروده شده است. البته من از نظر ِ وزنی به هیچ عنوان صاحب نظر نیستم و اطلاعاتی ندارم، ولی دو نکته از این تک بیتی برداشت می شود. ابتدا این که شاملو برای بیان ِ حرف هایی کوتاه ولی پر مغز از قالب های وزنی ِ - به اصطلاح - کلاسیک استفاده می کند و به عقیده ی من این انتخاب، به تأثیر گذاری ِ گفته های منظوم بر می گردد و باعث ِ ماندگاری در ذهن و ابهت بخشیدن به کلام می شود. دیگر آن که وزن ِ این شعر دارای صلابت نیست، این به آن معناست که این شعر جنبه ی حماسی یا تعلیمی ندارد و بیشتر غنایی است؛ البته این بحث پیچیده تر است که بعداً به آن خواهم پرداخت.

دیگر آن که از نظر ِ آرایه های ادبی، چند آرایه در آن به وضوح به چشم می خورد. اولین ِ آن ها تضادی است که در مصرع ِ اول ِ این شعر استفاده شده که در حین ِ با هم بودن، تنهایی هم به کوه ها نسبت داده شده است، اما به دلیل ِ آوردن ِ واو ِ مباینت بین ِ آن ها نمی توانیم این آرایه را متناقض نما ( یا پارادوکس ) بدانیم. البته خود ِ استفاده از واو ِ مباینت به زیبایی ِ این ترکیب افزوده است. دومین آرایه که در همین مصرع به چشم می آید، تشخیص است که در آن صفتی انسانی به کوه نسبت داده شده است و در حقیقت اسلوب ِ معادله را با این مقایسه ی بین ِ انسان و کوه تداعی می کند، هر چند که به علّت ِ آوردن ِ واژه ی ربطی در مصراع ِ بعدی این اتفاق نمی افتد ولی با این حال این پیوند ِ معنایی با آرایه ی تشخیص حفظ می شود. سومین آرایه در این شعر، متناقض نما در مصرع ِ دوم است که « با همان » در کنار ِ « تنهایان » به کار رفته است و این استفاده ی به جا و زیبا از این متناقض نما، کنایه ای به زندگی ِ دوگانه و متناقض ِ ما انسان ها می زند که بعداً در مورد ِ آن بیشتر خواهم گفت. آرایه ی چهارم، تشبیه است که در آن کوه ها به انسان ها تشبیه شده اند ( کوه ها = مشبه ، ما = مشبّهٌ به ، هم چو = ادات ِ تشبیه ، با هم و تنها = وجه ِ شبه ) این تشبیه، به یاری ِ آرایه های دیگر میسّر گشته است که بسیار زیبا و بدیع است، و آن هم به علّت ِ وجه ِ شبه ِ شاعرانه ای است که به نوعی حُسن ِ تعلیل را به خاطر ِ ما می آورد ولی حُسن ِ تعلیلی در این شعر نیست و آن زیرکی ِ شاعر است که وجه تشابه ِ بین ِ کوه ها و انسان ها را این گونه دستمایه قرار داده است. آخِرین آرایه ای که شاید کمتر به چشم بیاید ولی به نظر ِ من ناخودآگاه تأثیر گذار است، واج آرایی ِ « هـ » است که لحن ِ شعر را به شدّت تحت ِ تأثیر قرار می دهد و باعث می شود خواننده احساس کند که این جملات راحت و سهل اند، و به نظر ِ شخصی ِ من این واج آرایی درک ِ مفهوم ِ شعر و قبول ِ آن را برای خواننده آسان تر می کند.

وانگهی، از لحاظ ِ ادبیات و نثر ِ کلّی ِ این شعر، آن را باید متعلّق به زمان ِ حال دانست و با بررسی ِ دقیق ِ واژگان برای ما روشن می شود که تمام ِ آن ها بیان ِ مفاهیمی هستند که برای نسل ِ ما ملموس و آشنایند و به راحتی برای ما قابل ِ هضم هستند. واژه ی « کوه » به سرعت در ذهن ِ ما تصویر می شود و به محض ِ خواندن ِ ادامه ی شعر، با هم بودن ِ آن ها در قالب ِ رشته کوه ها و همین طور تنهایی و سرسختی و تجرّدشان در ذهن ِ ما نقش می بندد. این فضاسازی ِ تک مصرعی ما را کمک می کند که به سرعت در فضای مصرع ِ بعد قرار بگیریم که ناگهان با به کار بردن ِ واژه ی « ما »، ما را به شدّت درگیر ِ شعر می کند و شاید برایمان تکان دهنده می شود وقتی در برابر ِ اعتراف ِ تنهایی مان در حین ِ با هم بودن - مثل ِ یک عمل ِ انجام شده - قرار می گیریم. این غافلگیری ما را تا اعماق ِ وجودمان می برد و به فکر وا می دارد.

در نهایت به طرز ِ تفکّر و اندیشه ی شاعر می پردازم که به نظرم شاعر، به تنها بودن ِ هر کس در زندگی اش، و از بین رفتن ِ همدلی و هم فکری - در حین ِ همبستگی - کنایه می زند که این همان دوگانگی ِ بشر ِ امروزی است که نمی تواند خود را در میان ِ جمع و جامعه بیابد و همیشه تنهاست ؛ در حالی که هیچ وقت تنها نمی ماند. شاید شاعر حتّی دلیل ِ این تنها ماندن ِ ما را هم با تشبیه کردنمان به کوه هایی سفت و سخت و نفوذ ناپذیر و بدون ِ تغییر می داند. در مورد ِ غنایی بودن ِ این شعر که در ابتدا اشاره کردم، منظور این است که شاعر قصد ندارد چیزی را به ما آموزش دهد یا حقیقتی را بیان کند، بلکه شاعر فقط داستانی از زندگی ِ ما را نقل می کند که ما خودمان به آن واقفیم ولی از آن کناره گرفته ایم و پس اش زده ایم چون شاید برایمان هولناک است. شاعر، با استفاده از تخیّل ِ شاعرانه اش، احساس ِ خود را نسبت به این نوع زندگی بیان کرده و تنها هدفی که می جوید بیان ِ همان احساسات است و نه یاد دادن ِ چیزی به ما. حال اگر بخواهیم خیلی روشنفکرنمایانه به موضوع بنگریم، می توانیم بگوییم که این شعر اشاره ای گذرا به فلسفه ی اگزیستانسیالیسم دارد که در آن هر انسان را به صورت ِ یک فرد ِ واحد ِ تنها می نگرد که محکوم به تجرّد و وجود ِ ابدی است؛ درست مثل ِ یک کوه.

از شما که سرتان را درد آوردید و این مقاله را خواندید بی اندازه سپاسگزارم

میار


message 3: by Azade, Hazemizade (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
ممنون مهيار جان. خوبه حداقل تو توي بحث ها شركت مي كني. لطف كردي


message 4: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments آخه آزاده جان شما پیشنهادی می دی که آدم نمی تونه رد کنه! :دی


طیبه تیموری | 180 comments

سلام آزاده عزیز
من این لینک رو گذاشتم احساس کردم می تونه مفید باشه
موفق باشی دوست من


message 6: by Azade, Hazemizade (last edited Dec 13, 2009 01:16PM) (new)

Azade Hazemizade (azadehazemi) | 868 comments Mod
Medad Rangi wrote: "سلام آزاده عزیز
من این لینک رو گذاشتم احساس کردم می تونه مفید باشه
موفق باشی دوست من"


ممنون خوب من


message 7: by Parva (last edited Dec 14, 2009 10:32AM) (new)

Parva Rostami | 499 comments ممنون آزاده جان به خاطر شروع اين بحث

-------------------------------------------------
مهيار عزيز واقعا توضيحات خوبي بود.من كه حسابي استفاده كردم.اينقدر كامل بود كه ديگه جاي حرفي باقي نميذاشت.


فقط راستشو بخوايد درباره وزن با شما موافق نيستم.واين نوشته اصلا كلاسيك نيست بلكه كاملا نو ومعاصر هست
ومن در اون اثري از وزن كلاسيك نميبينم


بازهم ممنون بابت مقاله
;D
موفق باشي



message 8: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments ممنون تي تي عزيز
معرفي بجايي بود


message 9: by Mahyar (last edited Dec 14, 2009 12:16PM) (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments البته منظورم از کلاسیک این نیست که جزو ِ اوزان ِ شناخته شده ی کلاسیک باشه ( مثلاً : « لا حول َ و لا قوة الّا با الله » برای رباعی ) بلکه منظورم این بود که از حیث ِ تکرار ِ وزن در دو مصراع، و هجابندی ها و وزن ِ عَروضی، مانند ِ ساختار ِ منظوم ِ اشعار ِ کلاسیک است


message 10: by Parva (new)

Parva Rostami | 499 comments در واقع ميشه گفت هر دو مصراع از نظر تعداد هجاهاي كوتاه وبلند يكسان هستند


message 11: by نادر (new)

نادر نظامی (nadernezami) | 14 comments سلام
من برداشتم این است که شاملو اشاره به روشنفکران و بزرگانی چون کوه دارد که اگر چه بزرگند ولی فاصله مابین آن ها توسط دشت ها و تپه های کوچک پرشده است . این نوعی نمایش انزوا و در حین حال بزرگی این قشر است و نوعی سرخوردگی روشنفکری و در ضمن کوه مظهر ثبات و در حین حال سکون و بی تحرکی است و این نشان دهنده منفعل بودن این جریان است .


message 12: by Mahan (new)

Mahan | 121 comments مرسي مهيار
مرسي پروا
مرسي نادر
...
مرسي آزاده جان
.
.
.
.
مرسي گودريدز
:-??


message 13: by حــ سین (new)

حــ سین (hp_1818) | 4 comments چقدر تلخ شده اند این روزها !
قندهایت را در دل چه کسی آب می کنی ؟


back to top