طوفان واژهه� Quotes

188 ratings, 4.17 average rating, 27 reviews
طوفان واژهه� Quotes
Showing 1-7 of 7
“خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد ازآن...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...”
― طوفان واژهه�
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد ازآن...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...”
― طوفان واژهه�
“در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
"باز این چه شورش است که در جان واژه هاست
شاعر شکست خورده ی طوفان واژه هاست”
― طوفان واژهه�
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
"باز این چه شورش است که در جان واژه هاست
شاعر شکست خورده ی طوفان واژه هاست”
― طوفان واژهه�
“بی تو چندیس� که در کار زمین حیرانم
ماندها� بی تو چرا باغچها� گُل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد”
― طوفان واژهه�
ماندها� بی تو چرا باغچها� گُل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد”
― طوفان واژهه�