ŷ helps you follow your favorite authors. Be the first to learn about new releases!
Start by following Saadi.
Showing 1-30 of 185
“هوشم ببر زمانی� تا کی غم زمانه”
― غزلیات سعدی
― غزلیات سعدی
“...ما را که تو منـظـــوری خــاطـــر نـرود جـــایی”
―
―
“بهرا� بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم بهقد� وُسع بکوشم”
―
که گر مراد نیابم بهقد� وُسع بکوشم”
―
“Human beings are members of a whole
In creation of one essence and soul
If one member is afflicted with pain
Other members uneasy will remain
If you have no sympathy for human pain
The name of human you cannot retain”
― گلستان سعدی
In creation of one essence and soul
If one member is afflicted with pain
Other members uneasy will remain
If you have no sympathy for human pain
The name of human you cannot retain”
― گلستان سعدی
“... هــمــه بر ســرِ زبـانـنـــد و تـو در میــانِ جــانـی”
―
―
“Every leaf of the tree becomes a page of the book, once the heart is opened and it has learnt to read.”
―
―
“Have patience. All things are difficult before they become easy.”
―
―
“I cried because I had no shoes till I met a man who had no feet”
―
―
“بكت عيني غداة البين دمعا........وأخرى بالبكاء بخلت علينا
فعاقبت التي بالدمع ضـنت.........بأن أغمـــضتها يوم التقينا”
―
فعاقبت التي بالدمع ضـنت.........بأن أغمـــضتها يوم التقينا”
―
“ای دوست! همچنان دل من مهربان توست”
― غزلیات سعدی
― غزلیات سعدی
“گر بگویم که مرا
حال پریشانی نیست
رنگ رخسار
خبر می دهد
از سر ضمیر”
―
حال پریشانی نیست
رنگ رخسار
خبر می دهد
از سر ضمیر”
―
“گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی”
―
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی”
―
“به زيورها بيارايند وقتي خوبرويان را
تو سيمين تن چنان خوبي كه زيورها
بیارایی&ܴ;
―
تو سيمين تن چنان خوبي كه زيورها
بیارایی&ܴ;
―
“Whatever is produced in haste goes hastily to waste.”
―
―
“گر بگویم که مرا با تو سروکاری نیست / در و دیوار گواهی بدهد کاری هست”
―
―
“Roam abroad in the world, and take thy fill of its enjoyments before the day shall come when thou must quit it for good.”
―
―
“ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم”
― غزلیات سعدی
― غزلیات سعدی
“However much you study, you cannot know without action.
A donkey laden with books is neither an intellectual nor a wise man.
Empty of essence, what learning has he whether upon him is firewood or book?”
―
A donkey laden with books is neither an intellectual nor a wise man.
Empty of essence, what learning has he whether upon him is firewood or book?”
―
“تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم رو
ولیکن چون تو در عالم نباشد”
―
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم رو
ولیکن چون تو در عالم نباشد”
―
“خبرت هست
که بی روی تو
آرامم نیست”
―
که بی روی تو
آرامم نیست”
―
“همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی”
― غزلیات سعدی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی”
― غزلیات سعدی
“هر که را
در خاک غربت
پای در گل ماند
ماند&ܴ;
―
در خاک غربت
پای در گل ماند
ماند&ܴ;
―
“The world is not a courtroom
There is no judge no jury no plaintiff.
This is a caravan filled with eccentric beings telling wondrous stories about God.”
―
There is no judge no jury no plaintiff.
This is a caravan filled with eccentric beings telling wondrous stories about God.”
―
“...مــا بــمـــانــدیم و خـــیـــــالِ تــو به یــک جــــــای مــقــیــــــم”
―
―
“A traveler without knowledge is a bird without wings.”
―
―
“People are crying up the rich and variegated plumage of the peacock, and he is himself blushing at the sight of his ugly feet.”
―
―
“تو را آتش عشق اگر پر بسوخت.مرا بین که از پای تا سر بسوخت”
― غزلیات سعدی
― غزلیات سعدی