رضا سیدحسینی
Born
in اردبیل, Iran
October 14, 1926
Died
May 01, 2009
Genre
![]() |
طاعون
by
1361 editions
—
published
1947
—
|
|
![]() |
٢٤ ساعت از زندگی یک زن
by
448 editions
—
published
1925
—
|
|
![]() |
تونیو کروگر
by
248 editions
—
published
1903
—
|
|
![]() |
مدراتو کانتابیله
by
3 editions
—
published
1958
—
|
|
![]() |
در تنگ
by
284 editions
—
published
1909
—
|
|
![]() |
(مکتبها� ادبی (دورۀ ۲جلدی
4 editions
—
published
2005
—
|
|
![]() |
مکتبها� ادبی: جلد ۱ - از باروک تا پارناس
3 editions
—
published
2005
—
|
|
![]() |
مکتبها� ادبی: جلد ۲ - از سمبولیسم تا رمان
|
|
![]() |
فرهنگ آثار: معرفى آثار مكتوب ملل جهان از آغاز تا امروز
|
|
![]() |
قصههای� از نویسندگان بزرگ برای نوجوانان
|
|
“وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمیآی� و این احساس یکنواخت� باعث میشو� که زیبایی لحظههای� مثل سپیده� صبح و شب و خیلی از دیدنیها� دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
*
طاعون به نوعی فرمان عدالت واقعی را به اجرا میگذاش� که هیچک� برتر از دیگری نیست. هیچ رییسی مصونت� از افراد پاییندستت� نیست. هر چند در میان آنه� مدال توزیع کردند. هر چند برای مردهها� نظامی ترفیع درجه و مدال در نظر گرفتند. مدال واقعی، مدال طاعون بود که نیازی به دفتر و رییس و درجه و بالای شهری و پایین شهری بودن نداشت.
*
طاعون در شهر یافا، گدایان بیشما� را روی بسترهای نمناک و پوسیده و چسبیده به زمین سفت بیمارستان قسطنطنیه از حرکت انداخت. آدمه� چه دارا و چه ندار در نهایت عدالت در کنار هم مردند.
*
«همه میدانن� مرگ هست. اما این دانستن مانع از آن نمیشو� که زندگی نکنند!»
*
بدون امید، آرامش نخواهد بود.
*
ناامیدی بازدارنده است و نیرو را منجمد میکن� تا آدمی تسلیم محض باشد. تاسفبارت� از ناامیدی، عادتکرد� به ناامیدیس�
*
زندگی در کنار مرگ راه خودش را میرو�.”
― The Plague
*
طاعون به نوعی فرمان عدالت واقعی را به اجرا میگذاش� که هیچک� برتر از دیگری نیست. هیچ رییسی مصونت� از افراد پاییندستت� نیست. هر چند در میان آنه� مدال توزیع کردند. هر چند برای مردهها� نظامی ترفیع درجه و مدال در نظر گرفتند. مدال واقعی، مدال طاعون بود که نیازی به دفتر و رییس و درجه و بالای شهری و پایین شهری بودن نداشت.
*
طاعون در شهر یافا، گدایان بیشما� را روی بسترهای نمناک و پوسیده و چسبیده به زمین سفت بیمارستان قسطنطنیه از حرکت انداخت. آدمه� چه دارا و چه ندار در نهایت عدالت در کنار هم مردند.
*
«همه میدانن� مرگ هست. اما این دانستن مانع از آن نمیشو� که زندگی نکنند!»
*
بدون امید، آرامش نخواهد بود.
*
ناامیدی بازدارنده است و نیرو را منجمد میکن� تا آدمی تسلیم محض باشد. تاسفبارت� از ناامیدی، عادتکرد� به ناامیدیس�
*
زندگی در کنار مرگ راه خودش را میرو�.”
― The Plague