ŷ

جعفر مدرس‌صادقی

جعفر مدرس‌صادقی’s Followers (174)

member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo

جعفر مدرس‌صادق�


Born
in اصفهان, Iran
May 19, 1954

Genre


Average rating: 3.6 · 7,741 ratings · 794 reviews · 49 distinct worksSimilar authors
گاوخونی

3.62 avg rating — 2,148 ratings — published 1983 — 6 editions
Rate this book
Clear rating
من تا صبح بیدارم

3.43 avg rating — 711 ratings — published 2004 — 3 editions
Rate this book
Clear rating
لاتاری، چخوف و داستانهای دیگر

by
3.81 avg rating — 612 ratings — published 2007
Rate this book
Clear rating
آن طرف خیابان

2.86 avg rating — 236 ratings — published 2002
Rate this book
Clear rating
کله‌ی اسب

3.34 avg rating — 154 ratings — published 1991 — 3 editions
Rate this book
Clear rating
بيژن و منيژه

2.93 avg rating — 168 ratings — published 2008
Rate this book
Clear rating
شریک جرم

3.20 avg rating — 148 ratings — published 1993 — 2 editions
Rate this book
Clear rating
سفر کسرا

3.46 avg rating — 127 ratings — published 1991 — 2 editions
Rate this book
Clear rating
شاه كليد

3.27 avg rating — 111 ratings — published 1999 — 2 editions
Rate this book
Clear rating
آب و خاک

2.93 avg rating — 119 ratings — published 2005
Rate this book
Clear rating
More books by جعفر مدرس‌صادق�…
Quotes by جعفر مدرس‌صادق�  (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“اصفهان آزارم می‌دا�. من کاری به تهران نداشتم. نه دوستش داشتم و نه کاری به کارش. او هم به من همین‌طو�. اما اصفهان نه. به من کار داشت. من هم به او. هر جا که پا می‌گذاشتم� چیزی بود که آزارم می‌دا�. چه چیزی که به همان صورتی که از بچگی دیده بودم هنوز مانده بود و چه چیزی که از آن صورت درآمده بود و چیز دیگر شده بود. و همه‌� چیزهایی که در اصفهان بود یکی از این دوتا چیز بود. خیابان‌ها� پهنی که به جای کوچه‌ها� باریکِ سابق کشیده بودند همان‌قد� غم‌انگی� بود که کوچه‌ها� باریک و محله‌ها� قدیمی دست‌نخورد�.”
جعفر مدرس صادقي / Jafar Modarres Sadeghi, گاوخونی

“هر جا که پا می گذاشتم، چیزی بود که آزارم می داد.
چه چیزی که به همان صورتی که از بچگی دیده بودم هنوز مانده بود
و چه چیزی که از آن صورت در آمده بود و چیز دیگری شده بود.
و همه ی چیزهایی که در اصفهان بود یکی از این دوتا چیز بود.”
جعفر مدرس صادقی
tags: چیز

“محلهٔ خود ما یکی از همان محله‌ه� بود. همان‌طو� بود که بود. همان دیوارِ کاهگلیِ خمیده که روزگاری -مثلاً ده دوازده سال پیش- وقتی که از زیرش رد می‌شدم� منتظر بودم همان لحظه بیفتد، هنوز سرِ پا بود و باز از زیرش رد شدم، بی‌آنک� منتظر چیزی باشم. مثل اینکه هر اتفاقی قرار بود بیفتد تا حالا افتاده بود، هر دیواری که باید بیفتد تا حالا افتاده بود و اگر نیفتاده بود، پس دیگر نمی‌افتا�”
جعفر مدرس صادقی, گاوخونی



Is this you? Let us know. If not, help out and invite جعفر to ŷ.