ŷ

 

 (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.
رضا براهنی

“یغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بود
مسدود مانده راه زبان نبوتش
من آن جهنمم که شما رنج هایش را در خواب هایتان تکرار می کنید
خورشید، هیمه ای است مدور که در من است
یک سوزش مکرر پنهانی همواره با من است
و چشم های من، خاکستری ست که از عمق های آن
ققنو س های رنج جهان می زایند
تنایم
از آن زمان که شیدایی خجسته ام از من ربوده شد

اینک منم
مردی که در صحاری عالم گم شد
مردی که بر بنادر میثاق و آشتی بیگانه ماند
مغروق آب های هزاران خلیج دور
پیغمبری که خواب ندارد”

رضا براهنی, گُل بر گُسترهٔ ماه
tags: humor
Read more quotes from رضا براهنی


Share this quote:

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

گُل بر گُسترهٔ ماه گُل بر گُسترهٔ ماه by Reza Baraheni
85 ratings, average rating, 27 reviews

Browse By Tag