ŷ

Jila

Add friend
Sign in to ŷ to learn more about Jila.

/jilamehrzad

عشق های خنده دار
Rate this book
Clear rating

 
پی‌یر و لوسی
Jila is currently reading
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

progress: 
 
  (page 15 of 105)
Oct 24, 2024 07:36PM

 
باغ زمستان
Jila is currently reading
bookshelves: currently-reading
Rate this book
Clear rating

 
See all 24 books that Jila is reading�
Loading...
Bijan Elahi
“به تصوير درختى
كه در حوض
زير يخ زندانى ست،
چه بگويم؟
من تنها سقف مطمئنم را
پنداشته بودم خورشيد است
كه چتر سرگيج هام را
� همچنان كه فرو نشستن فواره ها
از ارتفاع گيج پيشانى ام مى كاهد �
در حريق باز مى كند؛
اما بر خورشيد هم
برف نشست.
چه بگويم به آواى دور شدن كشتى ها
كه كالاشان جز آب نيست
� آبى كه مى خواست باران باشد �
و بادبانهاشان را
خداى تمام خداحافظى ها
با كبوتران از شانه ىِ خود رم داده...”
بیژن الهی

رضا براهنی
“یغمبری شدم که خدایش او را از خویش رانده بود
مسدود مانده راه زبان نبوتش
من آن جهنمم که شما رنج هایش را در خواب هایتان تکرار می کنید
خورشید، هیمه ای است مدور که در من است
یک سوزش مکرر پنهانی همواره با من است
و چشم های من، خاکستری ست که از عمق های آن
ققنو س های رنج جهان می زایند
تنایم
از آن زمان که شیدایی خجسته ام از من ربوده شد

اینک منم
مردی که در صحاری عالم گم شد
مردی که بر بنادر میثاق و آشتی بیگانه ماند
مغروق آب های هزاران خلیج دور
پیغمبری که خواب ندارد”
رضا براهنی, گُل بر گُسترهٔ ماه
tags: humor

رضا براهنی
“چه روز شوم فجیعی
جهان مرده ی بی بال و پرنده ی من
به جاودانگی آفتاب، شکاک است”
رضا براهنی

رضا براهنی
“شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد
دویدم از پیِ دیوانه‌ا� که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش می‌ریخ�
که آفتاب بیاید
نیامد
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم، چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
شبانه روز دریدم، دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی! زمانه صاحبِ سگ؛ من سگش
چو راندم از درِ خانه ز پشت بامِ وفاداری درون خانه پریدم که آفتاب بیاید
نیامد
کشیده‌ه� به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را چُنان گدازه‌� پولاد سوی خلق گرفتم که آفتاب بیاید
نیامد
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌ها� جهان را
ولی گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست نه در حضور غریبه نه کنجِ خلوتِ خود گریستن نتوانستم
که آفتاب بیاید
نیامد&ܴ;
رضا براهنی, خطاب به پروانه‌ه� و چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم

احمد شاملو
“‫پی� از آن که واپسین نفس را برآرم �
‫پی� از آن که پرده فرو افتد �
‫پی� از پژمردن آخرین گل �
‫برآن� که زندگی کنم �
‫برآن� که عشق بورزم�
‫برآن� که باشم.�

‫د� این جهان ظلمانی �
‫د� این روزگار سرشار از فجایع �
‫د� این دنیای پر از کینه �
‫نز� کسانی که نیازمند منند �
‫کسان� که نیازمند ایشانم�
‫کسان� که ستایش انگیزند،�
‫ت� دریابم �
‫شگفت� کنم �
‫بازشناس� �
‫ک� ام �
‫ک� می توانم باشم�
‫ک� می خواهم باشم،�
‫ت� روزها بی ثمر نماند �
‫ساع� ها جان یابد�
‫� لحظه ها گرانبار شود�

‫هنگام� که می خندم �
‫هنگام� که می گریم �
‫هنگام� که لب فرو می بندم‬�

‫د� سفرم به سوی تو �
‫ب� سوی خود �
‫ب� سوی خدا �
‫ک� راهی ست ناشناخته �
‫پُ� خار�
‫ناهموار،�
‫راه� که، باری�
‫د� آن گام می گذارم �
‫ک� در آن گام نهاده ام �
‫� سر ِ بازگشت ندارم�

‫ب� آن که دیده باشم شکوفایی ِ گل ها را �
‫ب� آن که شنیده باشم خروش رودها را�
‫ب� آن که به شگفت درآیم از زیبایی ِ حیات.- �
‫اکنو� مرگ می تواند�
‫فرا� آید�
‫اکنو� می توانم به راه افتم�
‫اکنو� می توانم بگویم .�
‫ک� زنده گی کرده ام ...�

‫مارگو� بیکل�
‫ترجم� از شاملو�
‫نميدون� چرا حس ميكنم اين شعر فقط با ترجمه و دكلمه خود شاملو عاليه �
‏�
حتما دكلمه رو بگوشيد
خواستم لينك بزارم،منتهي نميشه :(.�”
احمد شاملو

year in books
Mohamma...
766 books | 1,204 friends

Amir
212 books | 375 friends

Gelareh...
131 books | 1,186 friends

Ming Wei
9,178 books | 4,398 friends

Seyed H...
568 books | 1,797 friends

Shy
Shy
379 books | 163 friends

Zahra n...
169 books | 654 friends

Mohajerino
282 books | 515 friends

More friends�



Polls voted on by Jila

Lists liked by Jila