ŷ

 

 (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“کاش کمی دیگر می توانستی بمانی ای لحظه زیبا. کم کم باید خود را برای رفتن آماده کنم. دیگر چیزی به پایان خارج از مرکزم نمانده است. روز اولی که به این شهر آمدم هیچ فکر نمی کردم وقتی بخواهم از این جا بروم این قدر غمگین می شوم. فکر از او جدا شدن غمگینم می کند. چند بار دیگر هم این برایم اتفاق افتاده است. هر وقت با کسی اُنسی پیدا کرده ام، جدا شدن از او را به سختی از سر گذرانده ام. باید کم کم یاد بگیرم بعد از این با کسی أنس نگیرم. انگار واقعاً بودا راست گفته:

بند سختی است وقتی به کسی یا حتی چیزی دل می بندی...

ص155 رمان تالار فرهاد

ĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶĶ
�&ܴ;

عباس پژمان, تالار فرهاد
Read more quotes from عباس پژمان


Share this quote:

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!


This Quote Is From

تالار فرهاد تالار فرهاد by عباس پژمان
32 ratings, average rating, 9 reviews

Browse By Tag