ŷ

M.rmt > M.rmt's Quotes

Showing 1-30 of 225
« previous 1 3 4 5 6 7 8
sort by

  • #1
    “دوش می‌گف� که فردا بدهم کام دلت / سببی ساز خدایا که پشیمان نشود”
    حافظ شیرازی

  • #2
    فریدون مشیری
    “مشت می‌کوب� بر در
    پنجه می‌سای� بر پنجره‌ه�
    من دچار خفقانم، خفقان
    من به تنگ آمده‌ا� از همه چیز
    بگذارید هواری بزنم
    آی! با شما هستم
    این درها را باز کنید
    من به دنبال فضایی می‌گرد�
    لب بامی
    سر کوهی
    دل صحرایی
    که در آن‌ج� نفسی تازه کنم
    می خواهم فریاد بلندی بکشم
    که صدایم به شما هم برسد!
    من هوارم را سر خواهم داد!
    چاره درد مرا باید این داد کند
    از شما خفته‌� چند!
    چه کسی می‌آی� با من فریاد کند”
    فریدون مشیری

  • #3
    فریدون مشیری
    “من نمي دانم
    _ و همين درد مرا سخت مي آزارد_
    كه چرا انسان اين دانا
    اين پيغمبر
    :در تكاپوهايش
    _چيزي از معجزه آن سو تر_
    ره نبرده ست به اعجاز محبت
    چه دليلي دارد؟
    *
    چه دليلي دارد
    كه هنوز
    مهرباني را نشناخته است؟
    و نمي داند در يك لبخند
    !چه شگفتي هايي پنهان است
    *
    من بر آنم كه درين دنيا
    _خوب بودن _به خدا
    سهل ترين كارست
    و نمي دانم
    كه چرا انسان
    تا اين حد
    با خوبي
    .بيگانه است
    !و همين درد مرا سخت مي آزارد”
    فریدون مشیری

  • #4
    “به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را”
    شفیعی کدکنی

  • #5
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “آخرین برگ سفرنامه باران این است،
    که زمین چرکین است...”
    محمدرضا شفیعی کدکنی

  • #6
    Friedrich Nietzsche
    “Without music, life would be a mistake.”
    Friedrich Nietzsche, Twilight of the Idols

  • #7
    علیرضا روشن
    “فصل عوض می‌شو�
    جای آلو را
    خرمالو می‌گیر�
    جای دلتنگی را
    دلتنگی&ܴ;
    علیرضا روشن

  • #8
    “ساقی و مطرب و مِی جمله مهیاست، ولی
    عیش بی یار مهیا نشود، یار کجاست؟”
    حافظ

  • #9
    “دل من همی داد گویی گوایی. که باشد مرا روزی از تو جدایی”
    فرخی سیستانی, دیوان حکیم فرخی

  • #10
    پیمان اسماعیلی
    “تنایی یک جور سنگینی است. مثل لاشه‌� خرگوش. گاهی هم سنگین‌ت�. مثل وزن شغالی که دور گردن افتاده باشد. روشنک می گفت آدم عادت نمی کند هر روز صبح بعد از بیدار شدن فقط خودش را ببیند. باید کسی دور و بر آدم باشد. توی زندان لااقل آدم تنها نیست”
    پیمان اسماعیلی, نگبان

  • #11
    Charles Bukowski
    “What a weary time those years were -- to have the desire and the need to live but not the ability.”
    Charles Bukowski, Ham on Rye

  • #12
    Thomas Paine
    “تمام دنیا سرزمینم، همه مردم جهان برادران و خواهرانم و نیکی کردن به آنها کیش و آیینم است”
    Thomas Paine

  • #13
    Abbas Maroufi
    “می‌بینی� مثل ستاره پخش‌ما� کرده‌ان� توی این صفحه سیاه که هر کدام‌ما� جایی برای خودمان سوسو بزنیم که مثلا هستیم. اما نمی‌دانی� در کدام منظومه می‌چرخیم� برای چی می‌چرخیم� و چقدر می‌چرخی�”
    عباس معروفی, فریدون سه پسر داشت

  • #14
    John Green
    “یه زمانی میرسه که همه ما مردیم. همه مون. یه زمانی میرسه که هیچ بنی بشری باقی نمونده که حتی یادش بیاد کسی وجود خارجی داشته یا گونه ی بشر اصلا کاری کرده. کسی نمی مونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به یاد بیاره، چه برسه به تو. همه ی کارهایی که کردیم و همه چیزهایی که نوشتیم و ساختیم، فکر ها و کشفیاتمون همه فراموش میشن. هیچی باقی نمی مونه. شاید اون موقع زود برسه یا شایدم میلیون ها سال طول بکشه، اما حتی اگه از مرگ خورشید هم نجات پیدا کنیم، نمیتونیم برای همیشه زنده بمونیم. قبل از اینکه موجودات ضمیر ناخودآگاه داشته باشن دنیا وجود داشته و بعد از اون هم ادامه پیدا می کنه و اگه این فراموشی ناگزیر نوع بشر ناراحتت میکنه. بهت پیشنهاد میکنم نادیده اش بگیری. همه همین کار رو میکنن.”
    John Green, The Fault in Our Stars

  • #15
    “دو روز مهم در زندگی شما وجود دارد؛ روزی که متولد شده‌ای� و روزی که می‌فهمی� چرا متولد شده‌ای�.”
    مارک تواین

  • #16
    Anna Gavalda
    “،زندگی حتی وقتی انکارش می‌کن�
    ،حتی وقتی نادیده‌ا� می‌گیر�
    حتی وقتی نمی‌خواهی‌ا�
    .از تو قوی‌ت� است
    .از هر چیز دیگری قوی‌ت� است

    آدم‌های� که از بازداشتگاه‌ها� کار اجباری برگشتند
    .دوباره زاد و ولد کردند
    ،مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند
    که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه‌هایشا� را
    ،دیده بودند
    ،دوباره دنبال اتوبوس‌ه� دویدند
    به پیش بینی‌ها� هوا‌شناس� با دقت گوش کردند
    .و دختر‌هایشا� را شوهر دادند
    .باور کردنی نیست اما همین گونه است
    .زندگی از هر چیز دیگری قوی‌ت� است”
    Anna Gavalda, Someone I Loved

  • #17
    مهدی اخوان ثالث
    “بهار آمد، پریشان باغ من افسرده بود اما
    به جو باز آمد آب رفته، ماهی مرده بود اما”
    مهدی اخوان ثالث, قاصدک

  • #18
    “این دنیا پلی بیش نیست. از آن بگذر، ولی در آن خانه مساز”
    Anonymous, The Apocrypha: King James Version

  • #19
    مهدی اخوان ثالث
    “از تهی سرشار
    جويبار لحظه ها جاريست
    چون سبوی تشنه کاندر خواب بيند آب واندر آب بيند سنگ”
    مهدی اخوان ثالث

  • #20
    قیصر امین‌پور
    &ܴ;آی
    !ای دریغ و حسرت همیشگی
    ناگان
    چقدر زود
    ...دیر می‌شو�”
    قیصر امین‌پو�

  • #21
    Richard P. Feynman
    “The worthwhile problems are the ones you can really solve or help solve, the ones you can really contribute something to.... No problem is too small or too trivial if we can really do something about it.”
    Richard Feynman

  • #22
    Nikos Kazantzakis
    “Once more there sounded within me the terrible warning that there is only one life for all men, that there is only one life for all men, that there is no other and that all that can be enjoyed must be enjoyed here. In eternity no other chance will be given to us.”
    Nikos Kazantzakis, Zorba the Greek

  • #23
    Franz Kafka
    “I am free and that is why I am lost.”
    Franz Kafka

  • #24
    Ama Ata Aidoo
    “Humans, not places, make memories.”
    Ama Ata Aidoo

  • #25
    Johann Wolfgang von Goethe
    “من هرگز در حسرت بال پرندگان نخواهم بود. جذبه های جانم، از کتابی به کتاب دیگر و از صفحه ای به صفحه ی دیگر مرا به جاهای بسیار دورتر می برند.”
    Johann Wolfgang von Goethe, Faust

  • #26
    Groucho Marx
    “I find television very educating. Every time somebody turns on the set, I go into the other room and read a book.”
    Groucho Marx

  • #27
    Fyodor Dostoevsky
    “Pain and suffering are always inevitable for a large intelligence and a deep heart. The really great men must, I think, have great sadness on earth.”
    Fyodor Dostoevsky, Crime and Punishment

  • #28
    Fyodor Dostoevsky
    “To go wrong in one's own way is better than to go right in someone else's.”
    Fyodor Dostoevsky, Crime and Punishment

  • #29
    قیصر امین‌پور
    “در بند خویش بودن معنای عشق نیست
    چونان که زنده بودن معنای زندگی”
    قیصر امین پور

  • #30
    “و به مهمان تعارف مكن و هر ساعت مگوى كه: "اى فلان! نان نيك بخور! هيچ نمى خورى! به جان تو كه شرم مدار" كه از چنين گفتار مهمان شرمزده گردد و نان نتواند خوردن و نيم سير از خوان برخيزد.
    و ما را به گيلان رسمى است خوب، چون مهمانى را به خوان برند، خوردنى در ميان خوان بنهند و خداوندخانه از آن جا برود تا مهمانان چنان كه خواهند نان بخورند.”
    عنصرالمعالی کیکاوس‌ب� اسکندربن قابوس�



Rss
« previous 1 3 4 5 6 7 8