داستان انسانها� بیوط�. افرادی که برای آبجو آمستل وطن را رها کردند و جز نسخهپیچ� کاری ندارند. روایتی از افرادی که کشور و مردمشان زیر بمب و مومرگ مغزی
داستان انسانها� بیوط�. افرادی که برای آبجو آمستل وطن را رها کردند و جز نسخهپیچ� کاری ندارند. روایتی از افرادی که کشور و مردمشان زیر بمب و موشکها� عراق تکهپار� میشون� و آنه� در کافهها� پاریس درباره تعهد هنر و ادبیات حرف میزنن�. این کتاب گوشها� از زندگی قشر اصطلاحا انتلکت را در روزهای آغاز جنگ بازگو کرده. شاید تمام واقعیت زندگی مهاجران را بازگو نکند ولی آن گروهی که همیشه زبانشان برای کشوری که ترکش کردهان� دراز است را به خوبی تصویر کرده است. داستان سرراست و روانی است و خواندنش خستهکنند� نیست....more
«به آواز باد گوش بسپار» در تلاش است هم از فقدان حرف بزند هم از چیزهایی که هستند ولی بودنشان اهمیتی ندارد. شاید همین نگاه خاص بههمیشه جای چیزی خالی است
«به آواز باد گوش بسپار» در تلاش است هم از فقدان حرف بزند هم از چیزهایی که هستند ولی بودنشان اهمیتی ندارد. شاید همین نگاه خاص به جهان او را در جایگاه ویژها� قرار داده باشد که همزمان به یک مفهوم از دو منظر نگاه میکن� و میتوان� خواننده را وارد لایهها� پایینت� جهان کند. جهانی که ما دور خود ساختهای� و سعی میکنی� کمبودها و فقدانه� را با چیزهای بیاهمی� بپوشانیم ولی هرقدر تلاش میکنی� نتیجه آن چیزی که میخواهی� نمیشو� زیرا مشکل در فقدان است و با حضور چیز دیگری، جای خالی چیز دیگر پر نمیشو�.
ما در این رمان با همان موتیفها� مرسوم موراکامی (موسیقی و تفلسف) مواجهیم که نشان میده� موراکامی و موسیقی از هم جدا نمیشون�. موراکامی به عنوان اولین تجربه سعی کرده حول محور گمگشتگ� و تنهایی و نیاز، داستانی بنویسد تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند و از این طریق وارد جهان داستان او شود.
پانوشت: میخواست� به این کتاب سه ستاره بدهم، ولی دیدم آنهای� که سه ستاره دادهان� در واقع کتاب را به نوعی ضعیف خواندهان� که برای همین یک ستاره بیشتر دادم. چون این کتاب، ضعیف به معنایی که در ذهن داریم نبود.
بخشی از مروری که بر این کتاب برای مجله الکترونیک «واو» نوشتم: ...more
رمانی با درونمایه اجتماعی. راوی این کتاب یک زن است و همهچی� از زاویه زنی که مادر است و محدودیتها� پدرسالارانه گاهی جلوی فعالیتش را میگیر�علیه تبعیض
رمانی با درونمایه اجتماعی. راوی این کتاب یک زن است و همهچی� از زاویه زنی که مادر است و محدودیتها� پدرسالارانه گاهی جلوی فعالیتش را میگیر� پیش میرو� و بیان میشو�. زبان کتاب با طنز لطیفی که دارد هرخوانندها� را جلب میکن�. روایتی از شکاف و اختلاف طبقاتی و تصویرهایی از حاشیه شهر همه در کنار هم رمانی را ساخته که خواننده را برای زمانها� بسیاری میتوان� به فکر کردن دعوت کند. راوی کتاب خودش را یک زن معمولی میدان� که از ظلم و تبعیض خسته است ولی هرقدر جلوتر میرو� متوجه عمق این تبعیض میشو�. تبعیضی که گاهی زنه� خودشان عامل آن هستند که ناخواسته به آن دامن میزنن�. درباره این کتاب خیلی میشو� نوشت و حرف زد ولی فعلا به همین اندازه اکتفا میکن� و معتقدم باید خوانده شود تا لایهها� مختلف آن از زبانها� مختلف بیان شود. ...more