دوستا� گرانقدر، این کتاب همانطور که از عنوانِ آن پیداست، به مدیریتِ استعداد و امورِ مربوط به کاریابی و استفاده از استعدادها در مشاغلِ مناسب، پرداخته دوستا� گرانقدر، این کتاب همانطور که از عنوانِ آن پیداست، به مدیریتِ استعداد و امورِ مربوط به کاریابی و استفاده از استعدادها در مشاغلِ مناسب، پرداخته است عزیزانم� در رابطه با موضوعِ این کتاب، از دیدگاهِ شما، فرایندهایِ استخدام و گزینشِ موردِ استفاده در سازمانها و شرکتهایِ دولتی و برخی از شرکتهایِ خصوصی در ایران، در واقع به جذبِ بهترین نامزدها میپردازد!!؟ آیا فرایندِ گزینش و استخدام در ایران، اصلاً با نیازهایِ سازمانی تناسب دارد!!؟ به نظرتان تا زمانی که در گزینش و استخدام در ایران، به جایِ شایسته سالاری و استعدادیابی، مواردی بی مربوط و نابخردانهٔ حراستی! و مذهبی و شرکت در مراسمِ مذهبی و نماز جمعه و بسیاری از خزعبلاتِ دیگر و داشتنِ پارتی اهمیت دارد، میتوان به موضوعاتی همچون استفاده از استعدادهایِ جوان، در ادارات و سازمانها و شرکتها، پرداخت!؟؟ ا� دیدگاهِ شما دوستانِ خردگرا و اهلِ کتاب، در سازمانها و شرکتهایِ ایرانی، برایِ پُر کردنِ نقشِ مدیریت و رهبری، از جانشین پروری استفاده میشود و یا به گنجینه هایِ استعداد، اعتماد میگردد؟!؟؟ برایِ رسیدن به پاسخِ این پرسشها، کافیست کمی از اوضاع و احوالِ بیمارِ سرزمینمان آگاه باشیم... تا زمانی که استعدادهایِ سرزمینمان در زمینه هایِ گوناگون، پژمرده و لهیده میشوند، همین آش است و همین کاسه... پس تعجبی ندارد که این استعدادهایِ ایرانی، سر از کشورهایِ اروپایی و آمریکایی درآورند
د� زیر جملاتی به عنوانِ چکیده از بخشهایِ این کتاب را برایتان مینویسم --------------------------------------------- استعدا� به مهارتها یا ظرفیتهایی اشاره دارد که اشخاص را قادر به انجامِ یک عملکرد ویژه میسازد... استعداد میتواند در تمامِ سطوحِ سازمان یافت شود * مدیریت� استعداد، یک فعالیتِ استراتژیک است که با استراتژیِ کسب و کارِ سازمان تطابق دارد و هدفِ آن جذب، توسعه و نگهداریِ اشخاص در تمامِ سطوحِ سازمان است * عملکر� و تجزیه و تحلیلِ پتانسیل، هر دو برایِ شناساییِ استعداد، ضروری هستند... تجزیه و تحلیلِ عملکرد، بر رویِ عملکردِ گذشتهٔ اشخاص تمرکز دارد... تجزیه و تحلیلِ پتانسیل نیز، رویِ اینکه اشخاص قادر به پیشرفت، مدیریتِ پیچیدگی و یادگیری هستند و همچنین آیا میتوانند ارزشهایِ شرکت را تسهیم سازند، تأکید دارد * نگهداری� استعداد، مستلزمِ تفکرِ بلند مدت به منظورِ اجتناب از دیدگاه هایِ کوتاه مدت میباشد * تعهد� قدرشناسی، قابلیتِ استخدام، همگی جهتِ افزایشِ نگهداری در شرکت و سازمان، اهمیت دارند --------------------------------------------- امیدوار� این ریویو برایِ شما دوستانِ هوشیار، مفید بوده باشه �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، این کتاب جهتِ راهنمایی برایِ کسب و کار و مدیریتِ شرکت و کارهایِ انگیزشی نگاشته شده است و مواردی در آن آمده است که پیش از آن نویسنده دوستان� گرانقدر، این کتاب جهتِ راهنمایی برایِ کسب و کار و مدیریتِ شرکت و کارهایِ انگیزشی نگاشته شده است و مواردی در آن آمده است که پیش از آن نویسنده هایِ دیگر نیز در موردش نوشته اند و درکل هدف رهبری کردنِ شرکت و شغل و زندگیِ شما میباشد.... ولی از آنجایی که میدانم گوشتان از این شعارهایِ تکراری پُر است.. بنابراین، تنها جملاتی را که از کتاب انتخاب کرده ام را برایتان در زیر مینویسم --------------------------------------------- جه� و ناآگاهی، مولدِ ترس است و هرچه بیشتر دربارهٔ موضوعی بدانید، ترسِ شما از آن کمتر میشود * مشکل� بسیاری از ما این است که ترجیح میدهیم با ستایش شدن به نابودی برویم، تا اینکه با انتقاد نجات یابیم * آگاه� نداشتن بد است، ولی اینکه اشتیاقی برایِ آگاه شدن نداشته باشید، از همه چیز بدتر است * انسان� موفق کسی است که با آجرهایی که دیگران به سمتِ او پرتاب میکنند، بتواند بنایِ محکمی بسازد * شکست� فرصتی است برایِ شروعِ دوباره، ولی بسیار هوشمندانه تر * بین� شکست و پیروزی، یک قدم بیشتر فاصله نیست و مردم از ترسِ شکست، شکست میخورند * م� کودکی را که از تاریکی ترسیده را به راحتی میبخشیم، ولی فاجعه وقتی است که شخصی از روشنایی بترسد * هی� چیز شما را زندانی نمیکند، مگر افکارتان... هیچ چیز شما را محدود نمیکند، مگر ترستان... و هیچ چیز شما را زندانی نمیکند، مگر عقایدتان * ب� هر کودکی دو بال دهیم، ولی رهایش کنیم تا خودش پرواز را بیاموزد * خوشبینی� باوری است که به موفقیت منتهی میشود... هیچ کاری بدونِ خوشبینی و اعتماد به نفس، نمیتواند انجام گیرد * شخص� بدبین در هر فرصتی، مشکلی را میبیند و شخصِ خوشبین در هر مشکلی، فرصت را میابد * زندگی� ما ساختهٔ افکارِ ماست * تخیل� همه چیز را در بر میگیرد... تخیل میتواند زیبایی، عدالت، شادی و هر چیزی را در دنیا بسازد * اید� ها همانندِ خرگوشها هستند... شما یک جفت از آنها را میخرید، پرورش میدهید و نگهداری میکنید و خیلی زود چند برابر از آنها را خواهید داشت * زندگ� در بر دارندهٔ رخدادهایِ خیلی بزرگ و مهم نیست، بلکه شاملِ طوفانهایِ فکرِ بزرگی است که همیشه در ذهنِ انسانها میوزد * امکا� ندارد مشکلاتِ دنیا را اشخاصِ شکاک و منفی باف حل کنند، که افقِ دیدشان تنها به واقعیتهایِ آشکار محدود است... ما انسانهایی نیاز داریم که میتوانند رویایِ چیزهایی را داشته باشند که تا به حال نبوده است * درس� همانگونه که انرژی پایهٔ زندگی است و ایده ها، پایهٔ نوآوری هستند.. نوآوری جرقهٔ حیاتیِ همهٔ تغییرات، پیشرفتها و ترقیِ انسانهاست * خلاقی� را نمیتوانید مصرف کنید... هرچه بیشتر استفاده کنید، بیشتر از آن دارید * ای� شعارِ افرادِ از خود راضی و ترسو است: اگر چیزی درست کار میکند، به آن وَر نرو که بهترش کنی * اینک� برایِ هیچ چیزی در زندگی ریسک نکنی، خود ریسکِ بزرگتری است * اینک� تعدادی ایده داشته باشیم و تعدادی از آنها اشتباه باشند، بهتر از این است که به دلیلِ نداشتنِ هیچ ایده ای، همیشه درست باشیم * آغوش� را برایِ تغییر باز کن، ولی اجازه نده از ارزشهایت رد شوی --------------------------------------------- امیدوار� این انتخابها برایِ شما دوستانِ هوشیار، مفید بوده باشه �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، این کتابِ کهن، از 26 بخشِ گوناگون تشکیل شده است که در هر بخش، ارسطو به توضیح و شرحِ انواعِ شعر و داستان سرایی در آن دوران پرداخته اسدوستان� گرانقدر، این کتابِ کهن، از 26 بخشِ گوناگون تشکیل شده است که در هر بخش، ارسطو به توضیح و شرحِ انواعِ شعر و داستان سرایی در آن دوران پرداخته است ب� انتخاب در زیر بخش هایی از این کتاب را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم --------------------------------------------- شک� نیست که اثرِ شاعر از آن چیزی که اتفاق افتاده است، بحث نمیکند.. بلکه از آن چیزی سخن میگوید که وقوعِ آن بر حسبِ ضرورت یا حقیقت نمایی، امکان دارد... یعنی فرقِ شاعر و مورخ در این نیست که اولی گفته اش منظوم باشد و دومی منثور.. بلکه فرقِ اصلی آنها این است که مورخ از آنچه اتفاق افتاده است بحث میکند و شاعر از آنچه میتوانست اتفاق بیفتد، سخن میگوید... شعر پیوسته از کلیات بحث میکند و تاریخ از جزئیات سخن میگوید.. کلّی آن چیزی است که هرکسی مطابقِ مشخصاتِ روانِ خود و بر حسبِ ضروریات یا حقیقت نمایی میتواند آن را بگوید و یا انجام دهد.. شعر بر رویِ این زمینه، نامی خاص میگذارد.. و حالتِ جزئیِ آن چیزی است که مثلاً " آلکیبیاد" انجام داده است، یا نسبت به او اعمال کرده اند ** تفاوت� مردم، همه در نیکوکاری و بدکاری است.. ولی کسانی را که شاعران وصف میکنند، یا از حیثِ سیرت، آنها را برتر از آنچه هستند، توصیف میکنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حدِ میانه وصف میکنند و در این باب، شاعران همچون نقاشها هستند و این موارد است که مثلاً تراژدی را از کمدی جدا میسازد ** وحدت� موضوع به هیچ وجه با انتخابِ یک تن به عنوانِ قهرمانِ داستان به وجود نمی آید، زیرا در زندگیِ یک شخص، ممکن است چندین حادثهٔ گوناگون روی دهد.. از سویِ دیگر، افسانه فقط باید یک حادثه و موضوعِ کامل را بیان کند.. همهٔ قسمتهایِ این موضوع آنچنان باید در کنارِ یکدیگر چیده شوند و چنان وحدتی تشکیل دهد که کوچکترین قسمتی از آن را نتوان تغییر داد و یا حذف کرد، زیرا آن مضمونی که هم بتوان در مطلبی وارد کرد و هم بدونِ لطمه خوردن به مطلب از آن حذف کرد، جزوِ آن مطلب نیست ** تراژد� عبارت است از تقلیدِ یک حادثهٔ جدی و کامل و دارایِ وسعتِ معین، با بیانی زیبا که زیباییِ آن در تمامِ بخشها به یک اندازه باشد و دارایِ شکلِ نمایش بوده و به صورتِ داستان و حکایت بیان نشود و با استفاده از وحشت و ترحم، عواطفِ مردم را پاک سازد ** تراژد� میکوشد تا جایی که امکان دارد، خود را در یک شبانه روز محصور کند و یا حداقل از این حدود تجاوز نکند ** قهرمان� تراژدی نباید جنایتکار باشد، درضمن لازم نیست بسیار پرهیزکار و درستکار باشد.. باید از خوشبختی به تیره روزی افتاده باشد، ولی نه بر اثرِ جنایت، بلکه در نتیجهٔ یک اشتباه باید ایجادِ ترس و ترحم کند... قهرمانِ تراژدی باید با اشخاصی که قطبِ مقابلِ او را در تراژدی تشکیل میدهند، رابطهٔ خانوادگی و یا احساسی، داشته باشد ** سبک� کمدی، تقلیدی از گفتار و رفتارِ زشت است.. نه اینکه توصیف و تقلید از بدترین صفاتِ انسان باشد، بلکه فقط تقلید و توصیفِ اعمال و اخلاقِ شرم آوری است که موجبِ ریشخندِ دیگران میشود.. آنچه موجبِ ریشخند میشود، امری است که در آن عیب و زشتی میباشد، ولی آزار و گزندی از آن عیب و زشتی به کسی نمیرسد --------------------------------------------- امیدوار� این ریویو در جهتِ شناختِ این کتاب، کافی و مفید بوده باشه �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، در تاریخ کتابی ارزشمندتر از "شاهنامهٔ فردوسی" نداشته و نداریم و تنها کتابی که بارها و بارها ارزش خواندن دارد، همانا شاهنامهٔ فردوسی دوستان� گرانقدر، در تاریخ کتابی ارزشمندتر از "شاهنامهٔ فردوسی" نداشته و نداریم و تنها کتابی که بارها و بارها ارزش خواندن دارد، همانا شاهنامهٔ فردوسی بزرگ است... باید فرزندان ایرانی را از کودکی با شاهنامه آشنا کنیم.. فردوسی از سخنان و پندهایِ زرتشت بزرگوار و دیگر اندیشمندانِ ایرانی بهره جسته است.. کتبِ به اصطلاح مقدس ادیانِ سامی و یا کتاب قرآنِ تازیان، اگر اندک سخنانِ انسانی در آن دیده شود، همان هم از گفتارهای زرتشت و ایرانیان کپی برداری شده است... استادی بزرگتر از زنده یاد فردوسی بزرگوار و خردمند در آموزش اخلاق و آداب نیک و انسانی و همچنین آموزگاری مهربانتر از فردوسی در آموزش میهن پرستی و شناختِ نژادِ پاکِ ایرانی، تاکنون برایِ ما ایرانیان زاده نشده است... یادش همیشه در جان و یادِ ما ایرانیان، زنده و پاینده باد تما� شاهنامه برای ما سرشار از درس انسانیت است.. برخی از ابیاتِ شاهنامه را همیشه الگوی زندگانی خویش قرار داده ام... این ابیات را در زیر برایتان مینویسم.. با آنکه میدانم ریویو به درازا میکشد.. ولی ارزشش را دارد... امیدوارم روزی برسد که به جای کتابهایی که هیچگونه ارزشی ندارند و در خانه های بسیاری از ایرانیان متأسفانه یافت میشود و جز جملات موهوم و داستانهای بی سر و ته تازیان در آن چیزی یافت نمیشود، شاهنامه جایگزین شده، تا بلکه جوانانِ ما به جایِ خواندنِ جملاتِ بی معنیِ تازی و عربی در مورد جهاد و کشتن انسانها و تجاوز به زنان و دختران و وعده های پوشالی و بیخردانه که هیچ سودی برایِ انسانها در آن یافت نمیشود و فاسدکنندهٔ خردِ انسان است، با تاریخ و آدابِ نیکِ ایرانی که انسانیتِ نابِ نیاکانمان در آن جای گرفته است، آشنا شوند ------------------------------------------- چ� نیکی کنی، نیکی آید برت بد� را بدی باشد اندر خورت * کس� بستهٔ مهرِ دلبر بود ک� او را زر و زور لاغر بُود * مک� بد که بینی به فرجام بد ز� بد گردد اندر جهان نام بد * هم� نکویی باید و مردمی جوانمرد� و خوبی و خرمی * ه� آنچیز کانت نیاید پسند د� دوست و دشمن بدان در مبند * ب� و نیک ماند زِ ما یادگار ت� تخمِ بدی تا توانی مکار * ن� تیزی، نه سستی بکار اندرون خر� باد جانِ ترا رهنمون * کس� کو میانه گزیند زِ کار پسن� آیدش گردشِ روزگار * چ� خواهش زِ اندازه بیرون شود ا� آن آرزو دل پُر از خون شود * مدا� خویشتن را بجز ناتوان اگ� دسترس باشدت یکزمان * مباشی� گستاخ با این جهان ک� او بدتری دارد اندر نهان * هرآنگ� که مویِ سیه شد سپید ببود� نماند فراوان امید * نیاب� کسی چاره از دستِ مرگ چ� باد خزان است و ما همچو برگ * هرآنج� که روشن بُود راستی فروغ� دروغ آورد کاستی * هرآنک� که با تو نگوید درست چنا� دان که او دشمنِ جانِ تست * سخ� گفتنِ کژ ز بیچارگیست ب� بیچارگان بر بباید گریست * اگ� جفت گردد زبان با دروغ نگیر� زِ بخت سپهری فروغ * وگ� بردباری ز حد بگذرد دلاو� گمانی بسستی برد * ز� راه خرد هیچگونه متاب پشیمان� آرَد دلت را شتاب * همیش� دلت مهربان باد و گرم پ� از شرم جان، لب پُر آوایِ نرم * مز� بر کم آزار بانگِ بلند چ� خواهی که بختت بود یارمند * ک� تیزی و تندی نیاید بکار بنرم� برآید زِ سوراخ مار * ک� دانا به هر کار سازد درنگ س� اندر نیارد به پیکار تنگ * ج� از داد و خوبی مکن در جهان چ� در آشکارا، چه اندر نهان * مدار� خرد را برادر بود خر� بر سرِ جان چو افسر بود * ستیز� به جایی رساند سخن ک� ویران کند خاندانِ کهن * دل� خویش گر دور داری زِ کین مها� و کهانش کنند آفرین * هو� را مبر پیشِ رای و خرد ک� آن پس خرد سویِ تو ننگرد * چ� این کارِ آن جوید، آن کارِ این پُ� آشوب گردد سراسر زمین * بدان� دو دستِ ستیزه ببند چ� خواهی که از بد نیابی گزند * خردمن� باید که باشد دبیر هما� بردبار و سخن یادگیر * چنی� داد پاسخ که از مُرده یاد کن� هرکِ دارد خرد با نژاد * بزرگ� سراسر بگفتار نیست دوص� گفته چون نیم کردار نیست * ز� بد اصل چشمِ بهی داشتن بُو� خاک در دیده انباشتن * هن� جوی و با مردِ دانا نشین چ� خواهی که یابی زِ بخت آفرین * د� و مغز را دور دار از شتاب خر� با شتاب اندر آید بخواب * جها� سربسر حکمت و عبرتست چر� بهره ما زو همه غفلت است * هرآ� کو گذشت از رهِ مردمی ز� دیوان شُمر، مشمرش آدمی * بآموخت� چون فروتن شوی سخنهای� دانندگان بشنوی * هم� نام جاوید ماند، نه کام بیندا� کام و برافراز نام * بخوا� اندر است، آنکه بیکار گشت پشیما� شود چونکه بیدار گشت * ب� نیکی گرای و میازار کس ره� رستگاری همین است و بس * خردمن� باش و بی آزار باش همیش� زبان را نگهدار باش * مجویی� آزارِ همسایگان بویژ� بزرگان و پُرمایگان * هم� داد جوی و همه داد کن ز� گیتی تنِ مهتر آزاد کن * ندانست� در کار تندی مکن بیندی� و بنگر زِ سر تا بِبُن * ک� دانش بشب پاسبان من است خر� تاجِ بیدار جانِ من است * زمان� میاسای زِ آموختن اگ� جان همی خواهی افروختن * چنا� دان که هرکس که دارد خرد بدان� روان را همی پرورد * بدان� بود نیک فرجامِ تو ب� مینو دهد چرخ آرامِ تو * ک� هر برتری را زِ بر برتر است چ� افرازِ هر اختری اختر است * ت� کاری که داری نبرده بسر چر� دست یازی بکارِ دگر؟ * اگ� بر فرازی و گر در نشیب نبای� نهادن سر اندر فریب * ت� عیبِ کسان هیچگونه مجوی ک� عیب آورد بر تو بر عیبگوی * هرآنک� که در بیم و اندوه زیست برآ� زندگانی بباید گریست * سخ� ماند از تو همی یادگار سخ� را چنین خوارمایه مدار * چ� عیبِ تن خویش داند کسی ز� عیبِ کسان بر نگوید بسی * شها� گفتهٔ خود بجای آورند ز� عهد و زِ پیمانِ خود نگذرند * کس� که فروتن تر و رادتر دل� دوستان را بدو شادتر * چ� گفتارِ بیهوده بسیار گشت سخنگو� در مردمی خوار گشت * ه� آنکس که رخ زیرِ چادر نهفت چنا� دان که گشتست با خاک جفت * بشاد� نشین و همه کام جوی اگ� کام دل یافتی نام جوی * نگ� تا چه گفتست مردِ خرد ک� هرکس که بد کرد، کیفر برد * تنومن� کو را خرد یار نیست بگیت� کس او را خریدار نیست * خر� را کنی بر دل آموزگار بکوش� که نفریبدت روزگار * نگ� تا نگردد بگردِ تو آز ک� آز آورد خشم و بیم و نیاز * همیش� خردمند و امیدوار نبین� بجز شادی از روزگار * مر� ارجِ ایران بباید شناخت بزر� آنکه با نامداران بساخت --------------------------------------------- امیدوار� این ریویو برایِ شما فرزندانِ خردگرا و میهن پرست و ادب پرورِ ایران زمین، مفید بوده باشه و به امیدِ روزی که شاهنامه بازهم کتابی باشد که در خانهٔ هر ایرانی الگویِ پندار و گفتار و کردارِ فرزندانِ ما باشد
دوستان� گرانقدر، این کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده است که در بخش اول به بررسی اعضای حیاتی بدن پرداخته و عوامل بیماری زا در داخل و خارج بدن را موردِ پدوستان� گرانقدر، این کتاب از دو بخش اصلی تشکیل شده است که در بخش اول به بررسی اعضای حیاتی بدن پرداخته و عوامل بیماری زا در داخل و خارج بدن را موردِ پژوهش قرار داده است د� بخش دوم کتاب، به تشریحِ 12 کانال اصلی بدن و نقاط مربوط به آنها پرداخته است و روش فرو کردنِ سوزن در این نقاط را آموزش داده است -------------------------------------------------- دوستان� عزیز، سابقهٔ <طب سوزنی> در حدودِ 5000 سالِ پیش و به سرزمینِ چین بازمیگردد که احتمالاً یکی از قدیمی ترین و کاربردی ترین روش هایِ پزشکی بوده است که در حالِ حاضر نیز بکار برده میشود د� واقع این روشِ درمان، تشریح کنندهٔ مجموعه ای از روش ها میباشد که توسطِ آن نقاطی از بدن برای دریافتِ نتایجِ موردِ نظر، با روش هایِ خاص همچون استفاده از سوزن، تحریک میشود د� واقع به اعتقادِ چینی ها، میتوان گفت: زمانی که سدّی مانع از ورودِ جریانِ انرژی به بدن گردد و یا مسیرِ جریان و کمی و زیادیِ آن تغییر پیدا کند، آن زمان است که بدن دچارِ بیماری میشود و اینجاست که سوزن ها نقشِ خود را ایفا میکنند... با فرو نمودنِ سوزن ها در بدن و در نقاط خاصِ خود، میتوان با ترکیباتِ صحیحِ دستی و الکتریکی، سدّی که مانع از ورود جریانِ درستِ انرژی به بدن بوده است را برداشته و انرژی را آزاد کرد و همچنین جریان انرژی را کم یا زیاد و مسیرِ حرکتِ آن را مشخص نمود ------------------------------------------------ امیدوار� این ریویو جهتِ معرفی این کتاب، کافی و مفید بوده باشه �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، در انتخابِ نام برایِ فرزندانِ این سرزمین دقت کنید و دیگران را نیز آگاه کنید که به جایِ گذاشتنِ نام های بیخردانه و ابلهانهٔ اعراب و تدوستان� گرانقدر، در انتخابِ نام برایِ فرزندانِ این سرزمین دقت کنید و دیگران را نیز آگاه کنید که به جایِ گذاشتنِ نام های بیخردانه و ابلهانهٔ اعراب و تازیان، که به نوعی سببِ بی ارزش کردنِ فرزندانشان است، از نام هایِ زیبا و خردمندانهٔ ایرانی و نامِ بزرگانِ و اندیشمندانِ این سرزمین، استفاده کنند عزیزانم� این اعرابی که برخی از ساکنینِ ناآگاهِ سرزمینمان از نامهایِ آنها استفاده میکنند، معنایِ نامشان بسیار زشت و بیخردانه است، چراکه آنها به خصوص برای دخترانشان هیچ ارزشی قائل نبوده اند... به مثالهای زیر توجه کنید و خودتان قضاوت کنید که این مردم چقدر ساده لوح و ناآگاه هستند که اینگونه فرزندانشان را بی ارزش میکنند و متأسفانه این نامها را برایشان انتخاب میکنند ** نام� احمقانه ای که بسیاری از دختران و زنان بیچارهٔ این سرزمین بر روی آنهاست <فاطمه> است که نامِ دختر "محمّد رسولِ اللهِ اکبر" نیز بوده است... <فاطمه> یعنی: ماده شتری که تازه از شیرِ مادر او را گرفته باشند -------------------------------------------------- نا� دیگری که این مردمِ ناآگاه به روی فرزندانشان میگذارند، <هاشم> است که معنای مسخرهٔ آن یعنی: کسی که نان در آبگوشت "ترید" میکند یا ریز کنندهٔ نان در آبگوشت -------------------------------------------------- نا� مسخره و ابلهانهٔ دیگر، <خدیجه> است که به معنایِ جنینِ سقط شده و نارسِ شتر میباشد -------------------------------------------------- نا� دیگری که بسیار استفاده میشود، <عباس> است که به معنایِ اخمو و گندِ دماغ میباشد -------------------------------------------------- نام� دیگر <زینب> است که به معنایِ ترسو و بددل میباشد -------------------------------------------------- نام� دیگر <یاسر> است که به معنای کسی است که شتر را میکشد و گوشتِ شتر را بین دیگران تقسیم میکند ------------------------------------------------- نا� دیگر <جعفر> است که به معنایِ جووبِ آب و کانالِ آب میباشد -------------------------------------------------- نام� دیگر <مهین> است که به معنایِ ذلیل و پست و ناتوان میباشد --------------------------------------------------- نا� دیگر <بتول> است که به معنایِ زنی است که هنوز باکره است و با مردان نمیخوابد -------------------------------------------------- نا� دیگر <حنانه> است که به معنای کسی است که همیشه ناله و زاری میکند -------------------------------------------------- نا� دیگر <میثم> است که به معنای شتری میباشد که پا و کپلش را محکم به زمین میکوبد و میکِشد -------------------------------------------------- نا� دیگر <کلثوم> است که به معنایِ زنِ بسیار چاق و دایره ای شکل میباشد -------------------------------------------------- نا� دیگر <صغری> است که به معنایِ زنِ حقیر میباشد -------------------------------------------------- نا� دیگر <جواد> است که به معنای جاده میباشد و تازیان به اسبهایِ تندرو در جاده، <جواد> میگفتند -------------------------------------------------- نا� دیگر <نقی> است که به معنایِ در آوردنِ مغز از مخچه میباشد -------------------------------------------------- نا� دیگر <سمیرا> است که به معنای شاخ تیزی است که با آن در قدیم اعراب حجامت انجام میدادند -------------------------------------------------- نا� دیگر <رقیه> است که به معنایِ زنی میباشد که کنیزی و بردگیِ دیگران را میکند -------------------------------------------------- نا� دیگر <عماد> است که به معنایِ چوبی است که وسطِ خیمه و یا در خانه به عنوانِ ستون از آن استفاده میکردند -------------------------------------------------- نا� دیگر <معراج> است که به معنای نردبانِ چوبی میباشد ------------------------------------------------- دوستان� خردگرا، بسیاری از این به اصطلاح نامهایِ دیگر را میتوانم برایتان بنویسم، ولی از حوصله خارج میشود... حیف از واژهٔ نام که برایِ اینگونه از کلماتِ بیخردانه استفاده کنیم امیدوار� با نوشتنِ این ریویو تلنگری به برخی از دوستان زده باشم و از این به بعد تلاش شود که نامِ مناسبی برایِ نوزادانِ ایرانی انتخاب کنند �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، این کتاب از 230 صفحه و 6 فصل تشکیل شده است که در آن به مسائلی همچون امپریالیسم و تقسیمِ دنیا میانِ امپریالیست ها- بحران های سرمایه ددوستان� گرانقدر، این کتاب از 230 صفحه و 6 فصل تشکیل شده است که در آن به مسائلی همچون امپریالیسم و تقسیمِ دنیا میانِ امپریالیست ها- بحران های سرمایه داری- تقسیم ارزشِ اضافی در میانِ استثمارگران- دشواریِ زندگیِ کارگران- سرمایه - تولید کالا- مصرف کالا و توزیع کالا، پرداخته است و تمامِ توضیحاتِ خود را به زبانی بسیار ساده و همراه با نقاشی ها و تصاویری جالب، شرح داده است و برای هر موضوع مثال هایی مفید بیان نموده است د� زیر به انتخاب، بخش هایی از این کتاب را برایتان مینویسم --------------------------------------------- اقتصا� سیاسی چیست؟ اقتصاد سیاسی، علمی است که نشان میدهد در هر نظامِ اجتماعی-اقتصادی، چه قوانینی بر تولید، مبادله، توزیعِ وسایلِ مادی و وسایلی که برایِ ادامهٔ زندگی ضروری میباشد، حاکم بوده است... اقتصاد سیاسی نشان میدهد که چگونه مناسبات و روابطِ تولید، مانعِ رشدِ نیروهایِ مولده شده و با یکدیگر ناسازگار میشوند. و چگونه در اثر همین ناسازگاری، سرانجام شیوهٔ جدیدِ تولید، جایِ شیوهٔ قدیمِ تولید را میگیرد * الیگارش� مالی چیست؟ الیگارشی مالی یعنی قرار داشتنِ تمامِ امورِ اقتصادی و سیاسی در دستِ عدهٔ بسیار کمی از جامعه و تسلط و بزرگیِ آن عده بر تمامیِ مردم... سرمایه دارانِ بزرگ، تمامِ منابع و سرمایه های کشور را در دست میگیرند، از زمین و کشاورزی و معادن گرفته، تا شرکت ها و کارخانه هایِ تولیدی و بانکها... علاوه بر آن برایِ حفظِ این سرمایه ها، ارتش و پلیس و صدا و سیما و مطبوعات را نیز در اختیار خود در می آورند... مثالِ خوب برایِ این موضوع سپاه پاسداران و حکومتِ ایران در زمانِ کنونی میباشد * گا� مزد چیست؟ گاه مزد، یکی از شکلهای مختلفِ مزد است که بر اساسِ طولِ زمانِ کار، پرداخت میگردد.. و انواعِ مختلفی دارد که عبارتند از: مزد ساعتی- مزد روزانه- مزد هفتگی و مزد ماهیانه... گاه مزد، این فرصت را به سرمایه دار میدهد که هرگاه بازارِ کار عالی بود، مدتِ کار را طولانی کند و هرگاه شرایطِ بازار خوب نبود، به میلِ خود مدتِ کار روزانه را کوتاه نماید... بدین ترتیب گاه مزد، تنها و تنها شدتِ استثمارِ کارگر را زیاد میکند --------------------------------------------- امیدوار� این ریویو مفید بوده باشه �<پیروز باشید و ایرانی>...more
دوستان� گرانقدر، این کتاب سده هایِ بسیار است که به عنوان یکی از برترین کتبِ ادبیاتِ نظامی، موردِ بررسی قرار گرفته است و صدها هزار سرباز و مورخِ چینی دوستان� گرانقدر، این کتاب سده هایِ بسیار است که به عنوان یکی از برترین کتبِ ادبیاتِ نظامی، موردِ بررسی قرار گرفته است و صدها هزار سرباز و مورخِ چینی و ژاپنی به این کتاب که در میانِ آثارِ کلاسیکِ هنرِ جنگ، نخستین اثر محسوب میشود، توجه تمام داشته اند ا� دیدگاهِ «سون تزو»، جنگ برایِ هر دولتی واجدِ شرایطِ حیاتی است، بنابراین مطالعه و تحلیلِ آن ضرورت دارد... او کوشیده تا راهبریِ عملیاتیِ نظامی و جنگی را بر بنیادی عقلانی استوار سازد و هدفش استفادهٔ سردارانی میباشد که خردمندانه در پیِ جنگی پیروزمندانه میباشند... به اعتقادِ «سون تزو»، فرماندهان و سردارانِ زبردست، باید بتوانند با استراتژی مناسب، لشکر دشمن را بدون درگیریِ نظامی، تسلیم کنند و شهرها را بدونِ محاصره تصرف نمایند و دولت ها را بدونِ ریخته شدنِ خون، واژگون سازند د� این کتابِ، تأکید شده که جنگ و خونریزی درست نیست، ولی چنانچه انجام شود، سون تزو از هر نظر راهکارهایی عقلانی ارائه داده تا بتوان بر دشمن یا دشمنانِ پیش رو، پیروز گشت عزیزانم� این کتاب به طور کلی از 18 فصل تشکیل شده است که در هر فصل به برخی از استراتژی های جنگی همراه با نظریاتِ فرماندهانِ مشهور، اشاره شده است � به نظرِ من بهترین و جذاب ترین فصل هایِ این کتاب مربوط میشود به: استراتژی تهاجمی- زمین و انواعِ نه گانهٔ زمینِ کارزار و نبرد- استفاده از مأمورانِ مخفی یا همان جاسوس- ارزیابیِ وضعیت و نقاطِ ضعف و قوّت *** د� زیر برخی از جملات و نوشته های این کتاب را از فصل هایِ گوناگون، به انتخاب برایِ شما بزرگواران مینویسم --------------------------------------------- د� جنگ بهترین سیاست این است که دولت صحیح و سالم تصرف شود. بدترین کار از میان بردن و انهدامِ دولت است... نباید بین سربازها آدمکشی را تشویق و به آنها انگیزهٔ کشتار و تجاوز بدهید ** چنانچ� با مردم با مهربانی و عدل و انصاف رفتار شود، ارتش دارایِ روحیهٔ همبستگی میشود و به دلیلِ سرخوش بودن و غلبه بر دشواری ها، خطرِ مرگ را فراموش میکنند ** د� زمانِ جنگ، در بامدادان، انسان احساس شور و هیجان میکند و در طولِ روز وقت به کندی سپری میشود و در شب سربازان دلتنگ هستند و افکار سپاهیان متوجهٔ سرزمین و کشورشان میشود... از اینرو فرماندهانِ باهوش و کاربلد، در هنگامی که دشمن پرشور و هیجان است، از نبرد با آنها پرهیز میکنند و هنگامی که آنها سست شده اند و دلشان هوایِ سرزمین و وطن را کرده است، به آنها حمله میکنند ... مفهومِ در اختیار قرار داشتنِ عاملِ روحیه، در جنگ، همین است ** سربازا� فرماندهٔ خوب را، هم دوست دارند و هم از او میترسند و حساب میبرند فرماند� اگر دشمن را بشناسد و خودشان را هم بشناسد، پیروزیش در معرضِ تهدید نخواهد بود.. و اگر زمین و شرایطِ جوی را نیز بخوبی بشناسد، پیروزیشان کامل خواهد بود ** فرماند� در جنگ باید به پنج نکته توجه کند: فرماندهی - آمادگی - تصمیم - حزم و تدبیر - میانه روی فرمانده� مستلزم آن است که وی امر و قدرتِ خود را هم بر تعدادِ زیاد و هم بر تعدادِ کمِ سربازان، اعمال نماید آمادگ� متضمنِ این است که به هنگامِ عبور از دروازه ها، فرمانده طوری عمل کند که گویی دشمن را می بیند تصمیم� مستلزم این است که وقتی به دشمن نزدیک میشود، در اندیشهٔ زندگی نباشد حز� و تدبیر، متضمن این است که چنانچه به پیروزی هایِ زیادی هم نائل آماده باشد، طوری عمل کند که گویی، هم اکنون برایِ اولین بار است که میجنگد میان� روی مستلزمِ این است که از مقررات و دستورها سو استفاده نکند و طوری عمل نماید که این امور برایِ سربازان آزار دهنده نباشد چنانچ� فرمانده در پیشِ روی و یا عقب نشینی مردد باشد، سربازان به وی اعتماد نمیکنند و به طورِ حتم کارش به شکست و فرار میکشد ** ا� من میپرسید چگونه میتوان بر دشمنی که از نظمِ کامل برخوردار و آمادهٔ حمله است، پیروز شویم و چگونه بر آنها غلبه کنیم؟!؟ پاسخ میدهم: به چیزی که دشمن بدان دلبسته است مستولی شوید، آنچه می خواهید بر سرش خواهید آورد ... سرعت و چالاکی، جوهرهٔ جنگ است ** صحنه� جنگ و عرصهٔ کارزار، کشوری است با اجسادِ ایستاده ... کسانی که تصمیم به مُردن گرفته اند، ممکن است زنده بمانند. ولی آنها که امیدوار هستند که زنده از نبرد بگریزند، بی شک کشته خواهند شد --------------------------------------------- دوستان� خردگرا و عزیزانم، جنگیدن و دفاع کردن تنها برایِ سرزمین است که ارزش دارد و باید با جان و دل برایِ میهن جنگید... اما هیچ وقت جنگِ بی ارزش برایِ دین و یا همان جهاد را با دفاع از سرزمین و آب و خاکِ مادری اشتباه نگیرید. بارها گفته ام که شهادت و جنگیدن و کشتنِ انسانها برایِ رفتن به بهشت، ابلهانه ترین و نابخردانه ترین کارِ ممکن است امیدوار� این ریویو برایِ فرزندانِ سرزمینم مفید بوده باشه «پیرو� باشید و ایرانی»...more