لبه� تیغ برای من کتاب سرگرمکنندها� بود. یک داستان روان و خوشخوا� که نه خیلی کلاسیک بود و نه خیلی مدرن و در عین حال ترکیبی از هر دو بود. همینطور سبکلبه� تیغ برای من کتاب سرگرمکنندها� بود. یک داستان روان و خوشخوا� که نه خیلی کلاسیک بود و نه خیلی مدرن و در عین حال ترکیبی از هر دو بود. همینطور سبک روایت نویسنده و بعضی از اخلاقها� از جمله رک بودن و علاقه� به امور خالهزنک� (عمو مردکی) برای من جالب بود. میزان توجهش به جزئیات و توصیف اونا هم بعضی وقته� سرگرمکنند� و بعضی وقته� حوصلهسرب� بود. داستان در خصوص تعدادی از آشنایان نویسنده با محوریت پسر جوانی به اسم لری هستش که به خاطر اتفاقاتی که توی جنگ براش افتاده، رنگ زندگی براش عوض شده و میخواد پاسخی برای سوالها� اساسی زندگیش پیدا کنه. این وسط شخصیتها� جالب دیگها� هم مثل نامزد لری ایزابل، دوست صمیمی لری یعنی گری و دایی ایزابل (الیوت) وجود دارند که به نظر من مثلا کمتر به الیوت توجه شده در صورتی که واقعا تیپ شخصیتی جالب توجهی داره که توی جامعه خودمون هم ازشون پیدا میشه. روند کتاب یه جاهایی سریع و بسیار روان میشه و یه جاهایی وقفههای� میافت� و خستهکنند� میشه که به دلیل ذکر داستانها� جانبی بوده. به نظرم شاید اگر بعضی از این بخشها� جانبی کمتر میشد مقبولیت بیشتری بین خوانندهه� پیدا میکرد. در کل این کتاب حتما ارزش خوندن رو داره ولی باید توجه کنید ازش انتظار یک شاهکار ادبی رو نداشته باشید...more
به پیشنهاد گودریدز میخواستم از فهرست کتابهای� که در خصوص ماه زنان معرفی کرده بود یکی دوتا مورد رو بخونم. مسالها� که عجیبه این بود هر کتابی رو که انتبه پیشنهاد گودریدز میخواستم از فهرست کتابهای� که در خصوص ماه زنان معرفی کرده بود یکی دوتا مورد رو بخونم. مسالها� که عجیبه این بود هر کتابی رو که انتخاب میکردم و به نظرم موضوعش برام جالب بود، ترجمه نشده بود. بعد یه ذره دقیقت� شدم و دیدم از ۱۹۲ کتابی که توی این لیست هست شاید نهایت ده بیستاش ترجمه شده باشه (یعنی زیر ده درصد) که بیشترشون کتابها� بیوگرافی مثل کتاب میشل اوباما هستن و کتابها� ارزشمندی که در خصوص تبعیض، تجاوز، مسائل زنان در جامعه و تاریخ هستش رو کسی ترجمه نکرده خب، برسیم به این کتاب! کتاب خیلی کوتاهی بود و خب دوست داشتم طولانیت� باشه بیشتر شبیه یک مقاله یا جستار بود ولی بررسی جالبی داشت. تخصص نویسنده در مورد متون کلاسیک و تاریخی هستش و خب جالبه که نکات جالبی رو از یه سری شاهکارهای قدیمی رومی و یونانی مثل اودیسه یا دیگر داستانه� مطرح کرده که من ندیده بودم شخص دیگها� با این ریزبینی بهشون دقت کرده باشه. مخلص کلام نویسنده اینه که این تبعیضه� در خصوص زنان ریشه در گذشته خیلی خیلی دور داره و جوامع یونانی و رومی که انقدر بهش توجه میشه در خصوص دموکراسی و مجلس سنا و اینجور چیزا، بیشتر دموکراسی مردان بوده و حتی در نکات ریز و کوچک نیز ترجیح میدن صدای زنان خفه بشه. اگه این وسط یکی دوتا نمونه زن توی تاریخ بودن که برجسته شدن هم یه برچسبهای� مثل بیپرو� و پررو بودن یا داشتن صدای بم و عضلات مردانه تعریف کردن. و خب مشکل جایی هست که در زمان حاضر هم که تعداد خانمها� در پستها� بالادستی سیاسی و شغلی نسبت به قدیم خیلی بیشتر شده برخیه� تو این دام میافت� که باید رفتار به اصطلاح مردانه یا جذبه و صدای بم یا نوع لباس مردانه (کت و شلوار) داشته باشن تا جدی گرفته بشن و پذیرفته بشن. کتاب کوتاه و جالبی بود و خوندنش خالی از لطف نیست. اون مشکلی که یه سری دوستان در خصوص نبود تصاویر گفتن، توی این نسخها� که من توی فیدیبو داشتم نبود و خب یه سری از تصاویر هم به صورت موضعی شطرنجی شده بودن که میشه توی اینترنت اصلش رو پیدا کرد....more
داستان پسران نیکل درباره یک مرکز اصلاح و تربیت به نام «نیکل» هستش که شخصیت اصلی به خاطر یه بدشانسی و بیشتر شاید به خاطر سیاهپوس� بودنش مجبور میشه دورداستان پسران نیکل درباره یک مرکز اصلاح و تربیت به نام «نیکل» هستش که شخصیت اصلی به خاطر یه بدشانسی و بیشتر شاید به خاطر سیاهپوس� بودنش مجبور میشه دورها� رو اونجا بگذرونه. پسری که استعداد خوبی داشته و خودش رو با کلی ذوق و شوق آماده میکرد� که بره دانشگاه ولی همه چیز بهم میریزه. داستان کتاب منو یاد مینی سریال When they see us میانداز� که اونم بر اساس واقعیت ساخته شده و پیشنهاد میکن� حتما ببینید. کلا ذکر اینجور داستانه� برای جامعه آمریکا لازمه تا هرچند وقت یه بار بهشون یادآوری بشه که کجا بودن و چیزی رو که الان بدست آوردن با زحمات و ریختن خون خیلیه� بوده. در کشور ما هم یواش یواش کتابهای� در خصوص نژادپرستی نوشته میشه با اینکه خیلیه� دوست دارن درپوش بذارن و صدای اینجور چیزا رو درنیارن و بگن ما فقط مهماننوازی� و از این حرفا. به نظرم خوبه در این موارد صحبت بشه و براشون راهح� دیده بشه تا اینکه یک جا به مرز انفجار برسه و از کنترل همه خارج بشه. داستان خیلی روان و خوشخوا� هستش و میشه کتاب رو سریع تمومش کرد و نویسنده سعی نکرده با طولانی کردن کتاب و توصیفات و اطلاعات بیخودی به حجم کتاب اضافه کنه. ترجمه به نظرم جای کار داشت و ایرادات عجیب غریبی داشت جوری که با خوندن بعضی لغات فارسی میشد فهمید دقیقا نویسنده معنی اشتباه کلمه انگلیسی رو بدون هیچ فکری در مورد منطقش تو جمله انتخاب کرده که یه جاهایی خیلی ضایع بود....more
شوروی در یک بازه� زمانی که علاقهمن� به صادرات انقلاب خودش به کشورهای دیگه بوده هزینه زیادی رو صرف این میکر� که هنرمندان، نویسندگان و افراد مشهور کششوروی در یک بازه� زمانی که علاقهمن� به صادرات انقلاب خودش به کشورهای دیگه بوده هزینه زیادی رو صرف این میکر� که هنرمندان، نویسندگان و افراد مشهور کشورهای دیگه رو دعوت کنه برای مشاهده برکات انقلاب بلشویکی و بعدش از طریق تریبونها� اون افراد (کتاب، مقاله، سخنرانی و برنامهها� مختلف) بتونه این اتفاق مهم رو به گوش بقیه برسونه. ایده خیلی هوشمندانه بوده و با یک برنامه ریزی دقیق و ساخت کارخانهه� و دهکدههای� مثل دهکده پوتمکین، حتی موفقیتآمی� هم بودن. این ایده رو همین الان کشور کرهشمال� داره با یک کپی سطح پایین انجام میده. حالا فرض کنید در اون زمان که بعضی افراد سر این قضیه جیبهاشو� رو پر پول میکردن یا از روی سادگی فریب این پروپاگاندا رو میخوردن (که بینشو� افراد بسیار سرشناسی هم مثل جرج برنارد شاو بودن)، یکی مثل آندره ژید پیدا میشه که یک سفر طولانی رو با همراهها� که روسی هم بلد بودن انجام میده و تلاش میکنه از مردم عادی هم اطلاعات بگیره. ژید که از اول شیفته شوروی و کمونیسم بوده و سخنرانیهای� رو هم در مراسم مختلف مثل خاکسپاری ماکسیم گورکی توی شوروی داشته، یواش یواش با حقایق تلخی روبهر� میشه و میفهمه کمونیسم اون مسیر ایدهآل� که گوشه ذهنش بوده رو طی نکرده. ژید در برگشت این کتاب رو مینویسه و خب حملات زیادی هم از داخل شوروی و هم از طرف چپها� دیگر نقاط جهان بهش میشه. در ادامه ژید به عنوان پاسخ به این نامهه� و انتقادات، بخش دوم کتاب رو مینویس� و سعی میکنه با مدرک و منطق حرفها� رو اثبات کنه و بگه از سر دلسوزی برای شوروی و مردمش داره حقایق رو میگه. از نظر من کار آندره ژید باارزش بوده و ساله� بعد تازه معلوم شده چقدر نقد درست و منصفانها� در بخشها� مختلف داشته و با اینکه در زمان خودش در معرض انواع توهینه� و سرزنشه� قرار گرفته، اصول حرفها� خودش رو کنار نذاشته و در نهایت در محکمه� آیندگان سربلند بیرون اومده....more
کتاب به نوعی زندگینامه� دکتر عطا صفوی هستش از دوران کودکی در ساری و بهشهر تارفتن به شوروی، دادگاهی شدن، اردوگاهها� کار اجباری در عشقآبا� و سیبری (کتاب به نوعی زندگینامه� دکتر عطا صفوی هستش از دوران کودکی در ساری و بهشهر تارفتن به شوروی، دادگاهی شدن، اردوگاهها� کار اجباری در عشقآبا� و سیبری (ماگادان و بعدش کولیما)، تبرئه ایشون، تحصیلات و بازگشت شون به ایران هستش. کتاب از این جهت ارزشمند است که این روایته� رو از زبان یک شخص ایرانی میخونی� با خلقیات و تفکراتی که برای ما خیلی آشناتر از دیگر بازماندگان اردوگاهها� کار اجباری به خصوص در سیبری هستش. به طور مثال شاید در روایت سولژنیتسین در کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ به یه سری مسائل معمول از دید یک فرد روس اشاره نشده باشه ولی در این کتاب از نگاه یک ایرانی نکات جالبی رو میشه متوجه شد. کتاب رو شاید به چند بخش اصلی بشه تقسیم کرد، در بخش اول با نویسنده و کودکی اون و نحوه رفتنش به شوروی میشه آشنا شد که نسبتا کند و ترکیبی از حس نوستالژی برای روای هستش. در بخش بعدی کمک� کتاب جون میگیر� و راوی کمتر حاشیه میره و در خصوص محکومیت و جابجایی اونا تا سیبری و دوره کار اجباریش هستش. بعد از اون نوبت به پایان دوره محکومیت و تبرئه شدن و سختیها� بازگشت از سیبری هستش. تا اینجا کتاب برای من خیلی سریع و جذاب پیش رفتش ولی بعدش که در مورد تحصیلات، زندگی در تاجیکستان و تعریف از ایرانیها� دیگر بود برای من از حوصله خارج بود و روای زیاد شاخه به شاخه میکنه. در انتها نیز خوندن داستان برگشت به ایران و رفتارهایی که هموطنها� ایشون باهاشون میکنن هم خالی از لطف نیست. راوی سختیها� عجیب غریبی رو پشت سر گذاشته و همینکه از اون شرایط زنده برگشته موضوع بسیار جالبی برای مطالعه میتونه باشه، برای همین بهش حق میدم انقدر حرف برای گفتن داشته باشه که یه وقتهای� رشته صحبت پاره میشه و از شاخها� به شاخه� دیگه میپر�. خواننده هم باید توجه داشته باشه قرار نیست با یه متن شاهکار ادبی طرف باشه. برای همین پیشنهاد میکنم خیلی موقع خوندن سخت نگیرید و از روایتش لذت ببرید!...more
معمولا وقتی توی خوندن کتابی شک دارم یا ازش اطلاعاتی ندارم به ریویوهای دیگران توی گودریدز نگاه میکنم و خب در اکثر مواقع بسیار راهگشا هستند و کمک کردند معمولا وقتی توی خوندن کتابی شک دارم یا ازش اطلاعاتی ندارم به ریویوهای دیگران توی گودریدز نگاه میکنم و خب در اکثر مواقع بسیار راهگشا هستند و کمک کردند که وقت و انرژیم رو پای بعضی از کتابه� یا ترجمهه� نذارم. این بار از معدود دفعاتی بود که نظر خیلی از دوستان با حس من بعد از خوندن این کتاب همخوانی نداشت سفرنامهها� زیادی خوندم ولی متوجه نمیشم چرا قبول نمیکنی� هر کتابی که نویسنده داخلش سفر کرده باشه قرار نیست توی دسته� سفرنامه طبقهبند� بشه و سفرنامه برای خودش یک چارچوبی داره. مساله بعدی اینه که برای من سفر راهی هست برای گریز از سکون و یکنواختی، برای درک تجربهها� جدید و درنهایت رسیدن به یک حال خوب! شاید در یک سفر مشکلی پیش بیاد یا سفری دیگر برای پیدا کردن خود باشه و در کنارش تحمل یک سری سختیها� سفر ولی اینکه تمام سفرهای یک نفر فقط غم و غصه و ناراحتی به همراه داشته باشه رو درک نمیکنم! مگه میشه کل دنیا رو سفر کنی و فقط ناراحتیها� رو تو یه کتاب جمع کنی؟ این حجم از روایت ناراحتی، ناامیدی� گمگشتگی� خستگی، مرگ رو نمیشه یه جا جمع کرد و به اسم کتاب (اونم سفرنامه) به خورد خواننده داد. البته برای مخاطب ایرانی قطعا مساله درد و ناراحتی و ناله خوراک جذابتر� هستش. شاید از کل روایته� تونستم با یکی دو روایت ارتباط بگیرم و جاهای مختلفی از این کتاب صد و خوردها� صفحها� فقط آرزو میکردم هذیانها� نویسنده زودتر تموم بشه!...more
خیلی وقت بود میخواست� این کتاب رو بخونم و چند باری هم صبر کردم تا سرفرصت و حال خوب بخونمش ولی خب اونجوری که ازش انتظار داشتم نبود. رمان با کتابها� بزخیلی وقت بود میخواست� این کتاب رو بخونم و چند باری هم صبر کردم تا سرفرصت و حال خوب بخونمش ولی خب اونجوری که ازش انتظار داشتم نبود. رمان با کتابها� بزرگی مثل ۱۹۸۴ و دنیای قشنگ نو مقایسه و بسیار تحسین شده است ولی شاید همینهاس� که انتظار خواننده رو از این کتاب خیلی بالا میبر�. کتاب خوب شروع میشه و ایده بسیار جالبی رو در خودش داره که با گذشت زمان کهنه نشده و خواننده رو علاقهمن� به خوندن داستان میکن�. مشکل اصلی داستان از جایی شروع میشه که نویسنده به دلایل مختلف علاقها� نداشته این دنیا رو بسط و توضیح بده و مخاطب رو بیشتر درگیر خودش کنه. خیلی دودوتا چهارتای منطقی با هم جور درنمیاد و محیط اطراف رو نتونسته خوب به تصویر بکشه. کتابی که میتونست یه داستان چهارصد پونصد صفحها� خوب ازش دربیاد و حتی ادامه داشته باشه به سرعت رو به پایان حرکت میکنه. در بخشها� مختلف از کتابها� مختلف بریدههای� نقل میشه که به شخصه اوایل فکر کردم میتونه مثل قطعات پازل باشه و استعارات و حرفها� خاصی ازشون دربیاد ولی همون اننتخاب کتابه� و بریدهه� سطحی پیش میره. در کل ناامیدم کرد و به نظرم ایدها� که میتونست ازش یه شاهکار دربیاد به یه کتاب نسبتا معمولی تبدیل شده!...more
به طور کلی این مجموعه کتابها� کلیدهای رفتاری از نشر صابرین رو خیلی به پدر و مادرهایی توصیه میکنم که دوست دارند برای تربیت فرزاندشون وقت بذارند و مطالبه طور کلی این مجموعه کتابها� کلیدهای رفتاری از نشر صابرین رو خیلی به پدر و مادرهایی توصیه میکنم که دوست دارند برای تربیت فرزاندشون وقت بذارند و مطالعه داشته باشند. خیلی از برخوردهای ما با بچههامو� میتونه از روی ناآگاهی و یا تربیت اشتباه والدین و اطرافیان خودمون باشه و اگر نسبت بهش اگاه باشیم کمک خیلی زیادی به رشد کودک و افزایش کیفیت رابطه والد و کودک میکنه. برعکس بعضی دیگه از کتابها� این مجموعه که یخورده قدیمی بودن و یه سری متدها و روشهاشو� منسوخ شده، این کتاب به نظرم هنوز کاربردی و قابل استفاده هستش. فقط باید توجه کنید این کتاب برای بازه سنی بین یک سال تا دو سال کودک رو شامل میشه که به صورت کلی بهش میگه کودک یک ساله. کتاب به صورت بخش بخش طراحی شده و به مشکلات و معضلات معمول در این بازه� سنی میپردازه� لزوما همه موارد در یک کودک وجود نداره برای همین میتونی� فقط بخشهای� که براتون اهمیت داره رو مطالعه کنید ولی خوندن بقیه� هم خالی از لطف نیست به خصوص اینکه راهکارهایی ارائه میده که ممکنه به ذهنتون نرسیده باشه و براتون راهگشا باشه...more
موضوع کتاب از همون خط اول مشخص میشه و اتفاقا خیلی بیمقدم� و صاعقهوا� خواننده رو درگیر میکنه (یاد چند خط اول کتاب بیگانه افتادم). (با اینکه موضوع خیلیموضوع کتاب از همون خط اول مشخص میشه و اتفاقا خیلی بیمقدم� و صاعقهوا� خواننده رو درگیر میکنه (یاد چند خط اول کتاب بیگانه افتادم). (با اینکه موضوع خیلی زود مشخص میشه و به نظرم خطر لو رفتن داستان وجود نداره، ولی به احترام دوستانی که شاید بخوان خودشون بعدا بخونن میگم که چند خط بعدی ممکنه باعث اسپویل بشه)
داستان از این قرار هست که همسر نویسنده خودکشی کرده و جسد رو روی یک میز در خانه گذاشتند تا فردای اون روز مراسمه� رو انجام بدن و حالا نویسنده یک شب تا صبح با خودش کلنجار میره و همه چیز رو مرور میکنه تا ببینه چی شد که اینجوری شد! موضوع داستان خیلی همهگی� هستش و زوایهدی� داستان هم از قصد فقط از طرف یک نفر هست و به خوبی میبینی� کجاها داره به قولی یک طرفه به قاضی میره و کجاها تازه بعد از این همه وقت هوش و حواسش میاد سر جاش که گند زده و کجاها گندهاش رو توجیه میکنه! به این دلیل میگم موضوع همهگی� هستش که توی خیلی از روابط این مساله رو میشه دید و اونم قدرتنمای� و ضربشس� نشون دادن بعضی از آدمه� توی روابطشو� هست، چیزی که متاسفانه بعضیه� تشویق به انجامش هم میکنن. در نگاه اول شاید نویسنده تقصیر خاصی نداشته باشه، فقط خواسته از اول ازدواج میخ رو محکم بکوبه و گربه رو دم حجله بکشه و با سختگیریها� کممحلیه� و کمحرفیها� شادی و نشاط رو در وجود یک دختر جوان پرانرژی میخشکون�. به اشتباه هم فکر میکنه اگه بعد از چند وقت که عملا روح طرف رو کشته بیاد بگه دوستت دارم و غلط کردم، همه چیز به روز اول برمیگرد�. همین! به نظرم داستان خوبیه و بخونید و لذت ببرید و درس بگیرید و رابطه رو با کلکلها� مزخرف و زورآزمایی خرابش نکنید، یه چیزهایی غیرقابل برگشت هست....more
اینم از آخرین کتاب امسال! راستش نمیدونم، حس میکنم یخورده کتابها� ضابطیان برام تکراری شده و خب چون معمولا بیشتر از اینکه راجعب� خود مقصد و جاذبهها� صاینم از آخرین کتاب امسال! راستش نمیدونم، حس میکنم یخورده کتابها� ضابطیان برام تکراری شده و خب چون معمولا بیشتر از اینکه راجعب� خود مقصد و جاذبهها� صحبت کنه در مورد مردم و ارتباطش با اونا حرف میزنه. یه جورایی فکر میکنم ضابطیان اگر سفرنامها� در مورد جنگلها� آمازون یا تانزانیا یا بندر کنگ بنویسه، در عمل فرق زیادی با هم نخواهند داشت و بیشتر در مورد اینکه با فلانی چی گفته و اون چی کار کرد و یهو یه ایرانی دید و چقدر با اون گپ زد، صحبت میشه. شاید هم نباید چندتا کتاب پشت هم ازش بخونم و یخورده فاصله بگیرم و بعد از یه مدت یک کتاب دیگه بخونم. در هر صورت اگر علاقهمن� به کارهای ضابطیان هستید (من اسمش رو میذارم ناسفرنامه)، این کتاب هم اوقات خوبی براتون به یادگار خواهد گذاشت....more
بندا، چه انتخاب عنوان قشنگی! ما توی فرهنگ خودمون هم استعارات مشابهی داریم که به عنوان بند رابطه (یا حتی نیمبن�) ازشون یاد میکنی� و چقدر توی رابطه اطبندا، چه انتخاب عنوان قشنگی! ما توی فرهنگ خودمون هم استعارات مشابهی داریم که به عنوان بند رابطه (یا حتی نیمبن�) ازشون یاد میکنی� و چقدر توی رابطه اطرافیانمو� و یا زندگیها� خودمون این بندا رو میبینی�. گاهی اوقات بندایی هستند مثل ترس از تنهایی، قضاوت دیگران، آینده بچهه� و غیره که باعث میشن دو نفر علیرغ� اینکه هیچ علاقه و عشقی بینشو� نمونده تا آخر عمر کنار هم زندگی کنن و سوهان روح و روان همدیگه باشند. بعضی بهش میگن همزیستی مسالمتآمی� ولی این عنوان یه روکش خوشگل بیشتر نیست و مسالمتی بین طرفین وجود نداره، بیشتر میتونه تحمل از روی ناچاری باشه تا همزیستی مسالمتآمی�. در هر صورت این کتاب به موضوع جالبی میپرداز� و داستان یک خانواده چهار نفره (با گربه میشن پنج نفر) رو بعد از خیانت پدر خانواده از زاویه دید افراد مختلف روایت میکنه. شکل روایتها� هر فرد رو دوست داشتم و شاید در بخشها� مختلف کتاب بشه با اون فرد همذاتپندار� کرد، روند داستان هم خیلی سریع و خوشخوا� هستش. بعد از خوندن این کتاب شاید سوالات زیادی توی سر آدم شکل بگیره، سوالهای� که واقعا جوابی براشون نیست! ترجمه آقای حقیقت هم مطابق معمول روان و دوستداشتن� بود...more
سفرنامهها� ضابطیان رو شاید بشه توی هر دستهبند� قرار داد به جز سفرنامه ولی خب به نظرم انقدر هوش بالایی داره و سلیقه مخاطبینش رو میشناس� که برای خودشسفرنامهها� ضابطیان رو شاید بشه توی هر دستهبند� قرار داد به جز سفرنامه ولی خب به نظرم انقدر هوش بالایی داره و سلیقه مخاطبینش رو میشناس� که برای خودش یه ژانری شده. این کتاب در مقایسه با سفرنامهها� کوبا و مراکش که برام جذابیت بیشتری داشتن، کمتر دوست داشتم و شاید خیلی از این اطلاعات و داستانه� رو هم خودمون از طریق یه آشنایی که توی کانادا داریم شنیدیم و برای همین کانادا برای هیچکدوم از ما مقصد ناشناخته و عجیبی نباشه. ولی خب مطابق معمول کارهای ایشون، کتاب خوشخوا� و دوست داشتنی بود و قطعا برای خواننده اوقات لذتبخش� رو به همراه خواهد داشت....more
کتاب سختی بود چه از نظر مطالعه که نمیشد خیلی سریع جلو رفت و چه از نظر روانی که یه جاهاییش سنگین و آزاردهنده بود. سارتر واقعا یه جاهایی خیلی خوب چیزهاییکتاب سختی بود چه از نظر مطالعه که نمیشد خیلی سریع جلو رفت و چه از نظر روانی که یه جاهاییش سنگین و آزاردهنده بود. سارتر واقعا یه جاهایی خیلی خوب چیزهایی رو توصیف میکرد که وقتی خودمون تجربهها� مشابهی ازش داشتیم نمیتونستیم با کلمات توضیح بدیم که چرا حالمون بده یا مشکل از کجاست. صفحاتی از کتاب بود که واقعا از میزان دقت و هنر توصیف شرایط بینظی� بود و حال بد شخصیت اصلی کتاب رو میشد با پوست و استخوان حس کرد و حال خواننده هم ممکنه بهم بریزه. شاید امتیاز بالایی هم که بهش دادم بابت همین باشه وگرنه خیلی شیفته خود داستان نشدم. از نظر روانی، خودم توی دوره� مناسبی این کتاب رو نخوندم و یه جاهایی فشارش برام زیاد بود و ذهن خودم رو هم درگیر کرد. پس اگر حال و هوای مناسبی ندارید (اصطلاحا مودتون پایینه) پیشنهاد نمیکنم این کتاب رو بخونید من همین نسخه نشر چشمه رو خوندم و ترجمه به نظرم خوب بود مخصوصا اینکه خود موضوع پیچیده است و این کار مترجم رو خیلی سخت میکنه. البته یه جاهایی حس میکنم سانسورها و پرشهای� داشت ولی خب انقدر وضعیت آنتوان روکانتن درب و داغون بود که به چشم نمیاد....more
همونطور که ممکنه از بقیه ریویوها متوجه شده باشید با یک داستان کوتاه ولی بسیار پیچیده طرف هستیم. شخصیتها� متعدد با اسامی سخت، عقب جلو رفتنها� مکرر زمهمونطور که ممکنه از بقیه ریویوها متوجه شده باشید با یک داستان کوتاه ولی بسیار پیچیده طرف هستیم. شخصیتها� متعدد با اسامی سخت، عقب جلو رفتنها� مکرر زمان، مشخص نبودن روای و درهم رفتن مرز واقعیت و خیال کار خواننده رو حتی از این هم سختت� میکنه (برای خود من باعث شد بارها یه بخش رو مجدد بخونم و چون کتاب الکترونیکی میخوندم با جستجوی اسامی و کلیدواژهه� دائم برمیگشت� که متوجه بشم چی به چیه و کی به کیه). ولی با همه این قضایا، داستان رو دوست داشتم و هنوز از خوندنش گیج و منگم. توضیح بیشتری در موردش نمیشه داد چون توضیح اضافه باعث لو رفتن داستان میشه....more
مدتی هست بین کتابهای� که ممکنه سنگین یا حجیم باشه، یه کتاب از بکمن میخونم و خب بکمن برای من امامزادها� هست که بدون حاجت برنمیگردونه� حتی اگر موضوع مدتی هست بین کتابهای� که ممکنه سنگین یا حجیم باشه، یه کتاب از بکمن میخونم و خب بکمن برای من امامزادها� هست که بدون حاجت برنمیگردونه� حتی اگر موضوع کتاب تلخ باشه باز حال آدم رو بهتر میکنه و روابط انسانی به شکل خیلی عمیقی توی کتابها� بکمن موج میزنه. در اولین نگاه این کتاب برعکس کتابها� قبلی بکمن شخصیتها� زیادی داره و هر کدوم داستانی دارند و باید اوایل کتاب حوصله به خرج داد تا با محیط شهر و آدمها� اون آشنا بشید. البته از همون اوایل کتاب نویسنده بعضی جاها یه بمبهای� میزنه و با گفتن یه جملاتی آماده� میکنه که قرار نیست این کتاب خیلی گوگولی پیش بره. نویسنده تو این کتاب به موضوعات نسبتا جدید و بهروز� وارد میشه که توی زندگی جوانان و اطرافیان ممکنه به وفور دیده بشه و خب خوبه که بعدی یخورده در مورد این موضوعات تامل کنیم و ببنیم خودمون اگر جای شخصیتها� مختلف کتاب باشیم چه کاری انجام میدیم. بیشتر از این توضیح ندم که داستان هم لو نره (البته شاید تو ریویوهای دیگه از موضوع با خبر شده باشید)، اگر علاقهمن� به سبک کارهای بکمن هستید قطعا از این کتاب هم لذت میبری�....more
کتاب ایده� جالبی داشت و شخصیتپرداز� خوبی هم داشت که با همراهی یک پنگوئن بامزهت� شده بود، از نویسنده این کتاب هم تعریف زیادی شنیده بودم ولی شاید انقکتاب ایده� جالبی داشت و شخصیتپرداز� خوبی هم داشت که با همراهی یک پنگوئن بامزهت� شده بود، از نویسنده این کتاب هم تعریف زیادی شنیده بودم ولی شاید انقدر توقعم رو ازش بالا برده بودم که اونجوری که انتظار داشتم نبود. اوایل کتاب خیلی خوب و سریع جلو میره و شخصیته� معرفی میشن ولی از یه جایی داستان خیلی الکی و الهبختک� جلو میره و صفحات زیادی به موضوعات فرعی پرداخته میشه در حالیکه خیلی از موضوعات خوب باز نشدن و در موردشون توضیحی داده نشد اونقدری هم که میگن کتاب یه طنز سیاسی یا معمایی هستش و پر از استعاره، به نظر من نبود. شاید فقط انتخاب شخصیته� نمادهایی داشت که خب زیرمجموعه ایده اولیه قرار میگیره. به جز صفحات آخر کتاب که ریتم تندی پیدا میکنه و تازه دوزاری شخصیت اصلی کتاب میافته� بقیه� کتاب برای من خیلی حرفی برای گفتن نداشت. در صورتیکه فکر میکنم از این ایده میشد داستان بهتری دربیاد....more
آدام هاکسچایلد در این کتاب با دغدغه و وسواس زیاد سعی داشته پاسخی برای پرسشها� مهمی از شرایط شوروی در زمان استالین پیدا کنه مثل اینکه محکومین و تبعیدشآدام هاکسچایلد در این کتاب با دغدغه و وسواس زیاد سعی داشته پاسخی برای پرسشها� مهمی از شرایط شوروی در زمان استالین پیدا کنه مثل اینکه محکومین و تبعیدشدگان به گولاگه� چه تفاوتهای� میتونن با بازجوها و نگهبانانشو� داشته باشند؟ اگر جای این دو گروه عوض بشه آیا باز این فجایع اتفاق میافتاد� پیشرفتهای� که در شوروی رخ میداد از روی خیرخواهی برای مردم بوده یا پروپاگاندا؟ آیا حکام از شرایط خبر داشتن؟ فرزندان و نسل بعدی بازجوها و محکومین چطور میتونن در کنار هم زندگی کنن؟ جالبه که بعد از سفر به خود شوروی و مصاحبه با کلی بازمانده از گولاگ و زندانیها� قدیم نویسنده میگه بیشتر دچار گیجی شده و فهمیده چقدر مرز بین این انسانه� کم بوده. چطور یک نفر خودش رو قانع میکرد� که کاری که داره میکنه درسته و شخص روبهرو� دشمن خلق هستش. نویسنده برای نوشتن این کتاب کار باارزشی کرده و از مخوفتری� مکانها� شوروی که اسمشون لرزه به تن هرکسی میانداز� مثل کاراگاندان، ماگادان، کولیما و غیره بازدید کرده و سعی کرده با افراد مختلفی مصاحبه کنه. همین طور در طرحهای� که برای اعاده حیثیت زندانیها� قدیم برگزار میشده مشارکت داشته و روایت میکنه که چطور مردم تلاش میکنند از پدر، مادر یا اقوام درگذشته خودشون هم اعاده حیثیت کنند و به یک آرامش ابدی برسند. نویسنده تسلط خوبی هم بر ادبیات روسیه داره و جای جای کتاب بریدههای� از روایات نویسندهها� معروف مثل آخماتووا، ماندلشتام، گینزبورگ و خیلی افراد بزرگ دیگه در متن قرار بده که انصافا هم خوب با متن همخوانی دارند. بعضی از روایتها� کتاب بسیار تکاندهند� هستند مثل نحوه جابجایی محکومین و رسوندنشون به جایی که ته دنیا به حساب میاومد�! و بعضی روایته� هم بسیار عجیب مثل اینکه یوگینا گینزبورگ بعد از تموم شدن دوره محکومیت ۱۰ ساله� توی ماگادان یه مدتی مجبور میشه همونجا کار کنه که بهش اجازه تدریس زبان روسی به بزرگسالان میدن که متوجه میشه شاگردهای کلاسش نگهبانان و بازجوهای همون منطقه ماگادان هستن! عجیبه، کلا کتاب عجیبیه و یه جاهایی دود از سر آدم بلند میشه که آدمیزاد چه کارهایی میتونه انجام بده! اگر به مطالعه در خصوص تجربیات گولاگ علاقهمن� هستید حتما پیشنهاد میکنم این کتاب رو بخونید...more