I first discovered Jack Vance through his Dying Earth stories, and these short stories were equally intriguing. It was fascinating to see how his careI first discovered Jack Vance through his Dying Earth stories, and these short stories were equally intriguing. It was fascinating to see how his career began, and the short notes at the end of each story added a personal, heartfelt touch. Some of the ideas in these stories were truly brilliant. For example, Hard Luck Diggings could have developed into a detective story set on an alien planet, but it shifted course midway. I’m now eager to read the Magnus Ridolph series to explore more of Nathaniel Hawthorn’s character.
Another standout for me was Sjambak, which incorporated Islamic elements, even evoking the Mi’raj. This highlights how deeply Vance delved into cultural and mythological sources for inspiration. I also noticed parallels between When the Five Moons Rise and Lem’s Solaris—both involve alien environments that induce hallucinations or psychological effects on humans....more
Aristotle’s Politics makes a strong case for the rule of law, arguing that laws, being impartial and rational, are better than leaving power in the haAristotle’s Politics makes a strong case for the rule of law, arguing that laws, being impartial and rational, are better than leaving power in the hands of individuals. On the surface, it makes sense—laws can prevent the abuse of power. But what happens when the law itself is abusive? A clear example today is Iran’s mandatory hijab rule. Instead of promoting order, it enforces oppression and denies personal freedom, sparking resistance and protests. Aristotle assumes laws are just by nature, but this overlooks how bad laws can institutionalize injustice. His argument works in theory, but real-life examples like this show that unjust laws demand pushback, not blind adherence....more
ترکیب نثر ناآشنا و شروع داستان از وسط یک مکالمها� که هیچ آشناییا� با دو طرف صحبت نداریم و اطلاعات رو قطرهچکون� میدن بیرون برای من تجربه خوبی نبود. ترکیب نثر ناآشنا و شروع داستان از وسط یک مکالمها� که هیچ آشناییا� با دو طرف صحبت نداریم و اطلاعات رو قطرهچکون� میدن بیرون برای من تجربه خوبی نبود. نثر هم کمی زمان برد تا برام جا بیفته. من تسلطی روی نثر قاجاری ندارم ولی به نظرم خوب اجرا شده بود اما کمی کمیت داستان میلنگید. مدام از کشتن این رجل سیاسی تا اون رقیب و تسویه خرده حسابه�. یه ویرایش محتوایی میتونه داستان رو خوندنیت� بکنه....more
هدف از نوشتن این کتاب نامعلوم بود. اتصال کتاب به پنجاه و سه نفر ناموفق، از لحاظ تاریخی نادقیق و مثل یک وصله ناجور بود به کل داستان. مضافا که بیش از اشهدف از نوشتن این کتاب نامعلوم بود. اتصال کتاب به پنجاه و سه نفر ناموفق، از لحاظ تاریخی نادقیق و مثل یک وصله ناجور بود به کل داستان. مضافا که بیش از اشاره به نام تقی ارانی، چیز دیگها� از این ارتباط ندیدیم توی داستان. در کل چنگی به دل نزد، اوایل داستان هم نگران پسربچه فودم چون تو یه روز سه تا شیرینی خامها� با شیر قهوه خورد. دایی دکترش باید بهتر بدونه که دیابت در کمینه. ...more
Everything was good till Ned started shooting laser from his fingertips. That was a big downfall for me, and the pace could be a little faster. CharacEverything was good till Ned started shooting laser from his fingertips. That was a big downfall for me, and the pace could be a little faster. Characters were described masterfully, but sometimes they were forgotten in some parts of the story. For example I almost forgot Steve exists in many parts, and the NY girl(I forgot her name) had a very small role in the story. All in all, I enjoyed this short novel, and also really liked how Guy used a historical event as backbone of his urban fantasy. ...more
من از اینکه بیضایی فیلمنامه روز واقعه رو نوشته خبر نداشتم و فیلم رو بارها دیدها�. تاثیرگذاری فیلمنامه به مراتب بیشتره، ولی هنوز موقع خوندن زنگ صدای بمن از اینکه بیضایی فیلمنامه روز واقعه رو نوشته خبر نداشتم و فیلم رو بارها دیدها�. تاثیرگذاری فیلمنامه به مراتب بیشتره، ولی هنوز موقع خوندن زنگ صدای بازیگرهاش رو توی دیالوگه� میشنید�. بیضایی در نمایاندن سنتها� جامعه استثنائی قائل نمیش� و طبیعیه دیدن آثاری مثل مجلس ضربت زدن و روز واقعه از او. این بهترین روایتیه که از واقعه کربلا خوندم.
Merged review:
من از اینکه بیضایی فیلمنامه روز واقعه رو نوشته خبر نداشتم و فیلم رو بارها دیدها�. تاثیرگذاری فیلمنامه به مراتب بیشتره، ولی هنوز موقع خوندن زنگ صدای بازیگرهاش رو توی دیالوگه� میشنید�. بیضایی در نمایاندن سنتها� جامعه استثنائی قائل نمیش� و طبیعیه دیدن آثاری مثل مجلس ضربت زدن و روز واقعه از او. این بهترین روایتیه که از واقعه کربلا خوندم....more
The story’s beginning, which was closer to the point where history diverged, was the most engaging part. As the story progressed, its charm diminishedThe story’s beginning, which was closer to the point where history diverged, was the most engaging part. As the story progressed, its charm diminished, but the initial chapters were truly outstanding. The reincarnation theme in the story inspired some writing ideas for me. Below are some highlights from the book.
Spoiler alert:
The depiction of making a young boy a eunuch is one of the most vivid, colorful, and thrilling pieces of literature I have ever read.
These bold narratives can make the story very memorable.
Introducing the gods and customs through calamities like a tempest and the sacrifice of wine to the god Tianfei, the sailors� only friend and the all-hearing deity.
Events are rarely included without a purpose. Initially, they helped extinguish a city fire, and later, he set a restaurant on fire to cover up the murder of their slaver.
The trance that Fromwest enters after speaking to the skull is impressive. New among the Indians, he quickly rises in rank and eventually becomes a chief. He speaks to the skull and reconnects with his former self from before his reincarnation....more
بیا ساقی آن می که چون بنگریم ز خون سیاووش یاد آوریم داستان تو زمان و مکان جذابی گفته میش�. شیراز زمان اشغالش توسط انگلیسیها� وقتی که تو جنگ دوم ایرابیا ساقی آن می که چون بنگریم ز خون سیاووش یاد آوریم داستان تو زمان و مکان جذابی گفته میش�. شیراز زمان اشغالش توسط انگلیسیها� وقتی که تو جنگ دوم ایران رو روس و انگلیس تقسیم کرده بودند. از منظر تاریخی و جامعهشناخت� برای من یکی که خیلی جذاب بود، و از اون مهمت� خوندن داستان یه نویسنده زن ایرانی بود که از پرفروشترینها� بازار نشره و کمن نویسندهها� زن ایرانی که حال و هوای زنانه تو داستانهاشو� هوای قالب باشه. زنها� نویسنده بلدن از چیزهای کوچیک � زمینی هم حماسه بسازن و نیازی به لشکرکشیها� عظیم ندارن. سیاستگذاریها� پس پستو رو خوب بلدن وارد داستان کنن. اسم کتاب یه جورایی خودشو اسپویل کرده بود و وقایع داستان خیلی قابل حدس بودن. شخصیتها� کمی نچسب بودن و قالبشون خوب نگرفته بود انگار. قبلا چند تکها� از این کتاب رو به عنوان جملات قصار، تاملانگی� یا هر عنوان دیگها� داره خونده بودم و همیشه گوشه ذهنم بود که برم سراغش و این بار بالاخره وعده سووشون سیمین دانشور شد. و از اینکه بالاخره خوندمش هم خوشحالم...more
به مناسبت فوت جعفر والی، کارگردان این نمایش گذاشتمش تو اولویت جلوتر. من موقع خوندن دچار یه کشمکشی بودم. تیپها� ساعدی رو باهاشون آشنام و از علاقها� بهبه مناسبت فوت جعفر والی، کارگردان این نمایش گذاشتمش تو اولویت جلوتر. من موقع خوندن دچار یه کشمکشی بودم. تیپها� ساعدی رو باهاشون آشنام و از علاقها� به نمادگرایی تو نمایشه� و داستانها� با خبرم، و این نمایش رو هم باید در راستای آثار دیگها� با همون ذهنیت طبقهبند� و حلاجی کرد، اما از طرف دیگه وقتی مثلا پیرمرد علی نصیریانه،� من نه میتون� کس دیگها� رو به جاش تصور کنم، نه میتون� دیگه رفتارهای پیرمرد رو از علی نصیریان منفک کنم. من سنم اجازه نمید� این نمایش رو روی صحنه دیده باشمِ، اما کاملا برام مثل روز روشنه که عزتالل� انتظامی چه جور مرد روی بالکنی بوده و یا چه طور دیالوگها� رو ادا میکرد�. خلاصه که سخته الان نمایش رو جدا از بازیگرهاش دید، همون جور که نشد گاو رو (باز هم با حضور جعفر والی عزیز) از بازیگرهاش جدا کنم. خیلی خلاصه بگم که متاسفانه باز تحت نام نمایشنامه با پیشداور� سراغش اومدم و خب نه، اینجا به اون عمقی که تو آثاری مثل چوب به دستها� ورزیل یا ابداع و نوآوریا� که تو ضحاک داشت نتونست دست پیدا کنه. البته که باید اثر رو تو ظرف زمانی خودش دید و یک طرفه به قاضی نرفت. روی هم رفته از این نمایشنامه راضیت� از آثاراخیری بودم که ازش خوندم....more
من تعجب میکن� چرا کتابهایی از این دست که تاریخ انقلاب رو از دیدگاه بقیه احزاب و عاملینش روایت کنه کمه. دو واقعه بسیار مهم انقلاب و جنگ و البته شورش�من تعجب میکن� چرا کتابهایی از این دست که تاریخ انقلاب رو از دیدگاه بقیه احزاب و عاملینش روایت کنه کمه. دو واقعه بسیار مهم انقلاب و جنگ و البته شورشها� ۸۸ و ۹۶ میتون� بستر مناسبی برای روایت داستان باشن از طرف نویسندگان غیر حکومتی، تا با روی دیگه اتفاقات هم آشنا بشن و تنها منبعشون صدا و سیما و نهادهای وابسته به قدرت نباشه. روایت معروفی از انقلاب ایران نمادگرایانه و به نظر من متوسط بود. شخصیته� عمق نداشتند و هر کدوم با چند جمله تیپیک خودشونو و جایگاهشون تو داستان رو توی ذهن مخاطب حقنه میکرد�. معروفی سعی کرده بود با تخصیص شخصیت سرمایهدا� بازاریمسل� و نون به نرخ روز خور به فریدون پدر، مادر داغدیده و منتظر و مضطرب برای حفظ کانون خانواده به بانو، مبارز حقطل� راستین که نه حکومت قبلی رو پذیرفت و نه با مصادره انقلاب سازش کرد و جونش رو پای عقدها� داد به ایرج، چریک مجاهد به سعید، ذوب در ولایت و پیرو انقلاب اسلامی به اسد، و چپ کمونیست به مجید، و فراموش نکنیم فریدون دوم رو که فرزند ناقص انقلاب بود و بعد توی دم و دستگاه اطلاعات داشت داییش رو استنطاق میکرد� همه احزاب و کسانی که در انقلاب سهم داشتن رو در قالب یک خانواده که نماینده کل ایران بود نشون بده و جدا شدن هر عضو رو هم مثل داغی بر سینه مادرشون ببینیم. بانو برای همه ما باورپذیرترین شخصیت داستان بود چون دغدغها� بدویتری� دغدغه بود. حفظ اولاد و خانوادها�. و اما کوتاه از نقش ایرج بگم که حضورش توی داستان کوتاه بود و نبودش بخش بزرگی از داستان رو پر کرده بود. ایرج موتور محرک داستان، و البته کشتی به گل نشسته مجید بود. هر جا کم میاورد ایرج بود که هلش میدا� و از ورطه جنونی که بابت فضای تیمارستان و داروها دچارش شده بود جداش میکر� تا بتونیم بخش دیگها� از داستان رو از ورای مرور خاطرات مجید بفهمیم. تکنیکی که معروفی برای به کار گرفتن این شخصیت استفاده کرد رو خیلی پسندیدم.
Merged review:
من تعجب میکن� چرا کتابهایی از این دست که تاریخ انقلاب رو از دیدگاه بقیه احزاب و عاملینش روایت کنه کمه. دو واقعه بسیار مهم انقلاب و جنگ و البته شورشها� ۸۸ و ۹۶ میتون� بستر مناسبی برای روایت داستان باشن از طرف نویسندگان غیر حکومتی، تا با روی دیگه اتفاقات هم آشنا بشن و تنها منبعشون صدا و سیما و نهادهای وابسته به قدرت نباشه. روایت معروفی از انقلاب ایران نمادگرایانه و به نظر من متوسط بود. شخصیته� عمق نداشتند و هر کدوم با چند جمله تیپیک خودشونو و جایگاهشون تو داستان رو توی ذهن مخاطب حقنه میکرد�. معروفی سعی کرده بود با تخصیص شخصیت سرمایهدا� بازاریمسل� و نون به نرخ روز خور به فریدون پدر، مادر داغدیده و منتظر و مضطرب برای حفظ کانون خانواده به بانو، مبارز حقطل� راستین که نه حکومت قبلی رو پذیرفت و نه با مصادره انقلاب سازش کرد و جونش رو پای عقدها� داد به ایرج، چریک مجاهد به سعید، ذوب در ولایت و پیرو انقلاب اسلامی به اسد، و چپ کمونیست به مجید، و فراموش نکنیم فریدون دوم رو که فرزند ناقص انقلاب بود و بعد توی دم و دستگاه اطلاعات داشت داییش رو استنطاق میکرد� همه احزاب و کسانی که در انقلاب سهم داشتن رو در قالب یک خانواده که نماینده کل ایران بود نشون بده و جدا شدن هر عضو رو هم مثل داغی بر سینه مادرشون ببینیم. بانو برای همه ما باورپذیرترین شخصیت داستان بود چون دغدغها� بدویتری� دغدغه بود. حفظ اولاد و خانوادها�. و اما کوتاه از نقش ایرج بگم که حضورش توی داستان کوتاه بود و نبودش بخش بزرگی از داستان رو پر کرده بود. ایرج موتور محرک داستان، و البته کشتی به گل نشسته مجید بود. هر جا کم میاورد ایرج بود که هلش میدا� و از ورطه جنونی که بابت فضای تیمارستان و داروها دچارش شده بود جداش میکر� تا بتونیم بخش دیگها� از داستان رو از ورای مرور خاطرات مجید بفهمیم. تکنیکی که معروفی برای به کار گرفتن این شخصیت استفاده کرد رو خیلی پسندیدم.
Merged review:
من تعجب میکن� چرا کتابهایی از این دست که تاریخ انقلاب رو از دیدگاه بقیه احزاب و عاملینش روایت کنه کمه. دو واقعه بسیار مهم انقلاب و جنگ و البته شورشها� ۸۸ و ۹۶ میتون� بستر مناسبی برای روایت داستان باشن از طرف نویسندگان غیر حکومتی، تا با روی دیگه اتفاقات هم آشنا بشن و تنها منبعشون صدا و سیما و نهادهای وابسته به قدرت نباشه. روایت معروفی از انقلاب ایران نمادگرایانه و به نظر من متوسط بود. شخصیته� عمق نداشتند و هر کدوم با چند جمله تیپیک خودشونو و جایگاهشون تو داستان رو توی ذهن مخاطب حقنه میکرد�. معروفی سعی کرده بود با تخصیص شخصیت سرمایهدا� بازاریمسل� و نون به نرخ روز خور به فریدون پدر، مادر داغدیده و منتظر و مضطرب برای حفظ کانون خانواده به بانو، مبارز حقطل� راستین که نه حکومت قبلی رو پذیرفت و نه با مصادره انقلاب سازش کرد و جونش رو پای عقدها� داد به ایرج، چریک مجاهد به سعید، ذوب در ولایت و پیرو انقلاب اسلامی به اسد، و چپ کمونیست به مجید، و فراموش نکنیم فریدون دوم رو که فرزند ناقص انقلاب بود و بعد توی دم و دستگاه اطلاعات داشت داییش رو استنطاق میکرد� همه احزاب و کسانی که در انقلاب سهم داشتن رو در قالب یک خانواده که نماینده کل ایران بود نشون بده و جدا شدن هر عضو رو هم مثل داغی بر سینه مادرشون ببینیم. بانو برای همه ما باورپذیرترین شخصیت داستان بود چون دغدغها� بدویتری� دغدغه بود. حفظ اولاد و خانوادها�. و اما کوتاه از نقش ایرج بگم که حضورش توی داستان کوتاه بود و نبودش بخش بزرگی از داستان رو پر کرده بود. ایرج موتور محرک داستان، و البته کشتی به گل نشسته مجید بود. هر جا کم میاورد ایرج بود که هلش میدا� و از ورطه جنونی که بابت فضای تیمارستان و داروها دچارش شده بود جداش میکر� تا بتونیم بخش دیگها� از داستان رو از ورای مرور خاطرات مجید بفهمیم. تکنیکی که معروفی برای به کار گرفتن این شخصیت استفاده کرد رو خیلی پسندیدم....more
هم فیلم و هم فیلمنامه رو پشت سر هم دیدم و خوندم. برام خیلی عجیبه بیضایی با این همه فیلمنامه درخشان، چنین اثر ضعیفی ازش معروف و پرفروش شده. پلات جذاب وهم فیلم و هم فیلمنامه رو پشت سر هم دیدم و خوندم. برام خیلی عجیبه بیضایی با این همه فیلمنامه درخشان، چنین اثر ضعیفی ازش معروف و پرفروش شده. پلات جذاب و نوییه، ولی دیالوگه� بسیار تصنعین، نابهجا� و تو دهن کاراکتر نمیشین�. تیپه� بد پرداخت شدن. اوج افتضاح دیالوگها� شعاری با سنگستانیها�. خود فیلم هم خیلیییی بده. بازی نقش اول فیلم میتون� برنده بلامنازع زرشک طلایی همه اعصار سینما بشه. عملا همه بازیه� بدن. اونجا که دارن تو دم و دستگاه افرندی کتکش میزن� شبیه کمدیه بیشتر. من همچنان باورم اینه که فیلمنامهها� درخشان نساخته بیضایی خیلی زیادن و این سگکش� درب و داغون که تونسته انقدر موفق بشه، ببینید اونه� چه اقبالی ممکنه پیدا کنن.
Merged review:
هم فیلم و هم فیلمنامه رو پشت سر هم دیدم و خوندم. برام خیلی عجیبه بیضایی با این همه فیلمنامه درخشان، چنین اثر ضعیفی ازش معروف و پرفروش شده. پلات جذاب و نوییه، ولی دیالوگه� بسیار تصنعین، نابهجا� و تو دهن کاراکتر نمیشین�. تیپه� بد پرداخت شدن. اوج افتضاح دیالوگها� شعاری با سنگستانیها�. خود فیلم هم خیلیییی بده. بازی نقش اول فیلم میتون� برنده بلامنازع زرشک طلایی همه اعصار سینما بشه. عملا همه بازیه� بدن. اونجا که دارن تو دم و دستگاه افرندی کتکش میزن� شبیه کمدیه بیشتر. من همچنان باورم اینه که فیلمنامهها� درخشان نساخته بیضایی خیلی زیادن و این سگکش� درب و داغون که تونسته انقدر موفق بشه، ببینید اونه� چه اقبالی ممکنه پیدا کنن....more
داستان شباهت به مسیح بازمصلوب نیکوس کارانتزاکیس داره. این شبیهخوانیه� آیینهای� اساطیری هستن از ایزدهای شهیدشونده مثل اوزیریس، تموز یا دموزی، مهر، آداستان شباهت به مسیح بازمصلوب نیکوس کارانتزاکیس داره. این شبیهخوانیه� آیینهای� اساطیری هستن از ایزدهای شهیدشونده مثل اوزیریس، تموز یا دموزی، مهر، آدونیس، حسین و مسیح و یوسف، و سیاوش که البته سیاوش و آیین سیاوشخوان� در ایران برگرفته از تموزه، که بازتولیدش رو این بار تو شبیهخوانیها� حسین میبینی�. باززایی این نمایش در حین اجرا، و مقدمها� که بیضایی درش این نمایش رو مناسب برای اجرای زنده در توس فردوسی، میدان بزرگ روستاها و پهنه چادر ایلات دونسته گواهی است بر بیمکا� و بیزما� بودن این اسطوره، و جاری بودن همیشگیش در رگها� ایرانیان.این باززایی اسطوره بازگشتی جاودانها� که هر ساله طبق آیینها� باستانی و جهت وسعت بارش و خواهشات مختلف دیگه موبهم� طبق دستور گوسان اجرا میش�. برام جالب بود که بعد از سووشون سیمین حتما سیاوشخوان� بهرام بیضایی رو هم بخونم، اونم تو کریسمس که روز تولد خورشید به حساب میاد و از قضا بیضایی دقیقا تو روز پایان خوانش کتاب هشتاد ساله شد. (این بخشش اتفاقی بود راستش) تاثیری که این شبیهخون� روی مردم داره هم خیلی جالبه. جایگاه خداگونه گوسان که هیچ ارباب قدرت و ثروتی به خودش اجازه نفوذ و تغییر تو تصمیماتش برای انتخاب بازیگر رو نداره. تبرا و تولای اهالی نسبت به شخصیتها� مختلف، تکرار کهنالگوهای� مثل قربانی کردن خروس و آب یاری زمینه� با این خون. در انتها هم به عینه بسیاری وامها� تعزیه حسین از این نمایش رو میبینی�. قربانی لحظها� مسیح، لحظها� حسین، گاه تموز و گاه به اوزیریس تغییرمیکن� و ما شاهدیم که این همه یکیند. همانطو� که فریگیس فریاد وااسفا میکش�: آه ای ایزدان بر زمین! تحفه از متن فیلمنامه، عاشق این جمله شدم: کدام رانده است که چشم در پشت سر ندارد تا خوانده شود؟
Merged review:
داستان شباهت به مسیح بازمصلوب نیکوس کارانتزاکیس داره. این شبیهخوانیه� آیینهای� اساطیری هستن از ایزدهای شهیدشونده مثل اوزیریس، تموز یا دموزی، مهر، آدونیس، حسین و مسیح و یوسف، و سیاوش که البته سیاوش و آیین سیاوشخوان� در ایران برگرفته از تموزه، که بازتولیدش رو این بار تو شبیهخوانیها� حسین میبینی�. باززایی این نمایش در حین اجرا، و مقدمها� که بیضایی درش این نمایش رو مناسب برای اجرای زنده در توس فردوسی، میدان بزرگ روستاها و پهنه چادر ایلات دونسته گواهی است بر بیمکا� و بیزما� بودن این اسطوره، و جاری بودن همیشگیش در رگها� ایرانیان.این باززایی اسطوره بازگشتی جاودانها� که هر ساله طبق آیینها� باستانی و جهت وسعت بارش و خواهشات مختلف دیگه موبهم� طبق دستور گوسان اجرا میش�. برام جالب بود که بعد از سووشون سیمین حتما سیاوشخوان� بهرام بیضایی رو هم بخونم، اونم تو کریسمس که روز تولد خورشید به حساب میاد و از قضا بیضایی دقیقا تو روز پایان خوانش کتاب هشتاد ساله شد. (این بخشش اتفاقی بود راستش) تاثیری که این شبیهخون� روی مردم داره هم خیلی جالبه. جایگاه خداگونه گوسان که هیچ ارباب قدرت و ثروتی به خودش اجازه نفوذ و تغییر تو تصمیماتش برای انتخاب بازیگر رو نداره. تبرا و تولای اهالی نسبت به شخصیتها� مختلف، تکرار کهنالگوهای� مثل قربانی کردن خروس و آب یاری زمینه� با این خون. در انتها هم به عینه بسیاری وامها� تعزیه حسین از این نمایش رو میبینی�. قربانی لحظها� مسیح، لحظها� حسین، گاه تموز و گاه به اوزیریس تغییرمیکن� و ما شاهدیم که این همه یکیند. همانطو� که فریگیس فریاد وااسفا میکش�: آه ای ایزدان بر زمین! تحفه از متن فیلمنامه، عاشق این جمله شدم: کدام رانده است که چشم در پشت سر ندارد تا خوانده شود؟...more
دیدرو عجب شاهکاری خلق کرده و چه نثر پویایی داره این مرد. تساهل ارباب و جسارتها� ژاک مکمل همدیگهشو� کرده، مثل دو قطعه پازل که همه قطعات دیگه رو امتحادیدرو عجب شاهکاری خلق کرده و چه نثر پویایی داره این مرد. تساهل ارباب و جسارتها� ژاک مکمل همدیگهشو� کرده، مثل دو قطعه پازل که همه قطعات دیگه رو امتحان کرده باشن و نهایتا همدیگه رو پیدا کرده باشن. چندین راوی و داستان مختلف داریم و عملا داریم دیدرو رو در قالب یه خدای مقتدر میبینی� که همه عوامل داستان مثل موم تو چنگشه و هر جور که دلش بخواد و با هر لحنی که دوست داشته باشه ورزش مید�. منتهای درجه درک از رمان رو داره و میتونس� یکی از بهترین کتابها� آموزش نویسندگی رو بنویسه. در ضمن فراموش نکنیم که کتاب حدودا ۲۴۰ سال پیش نوشته شده و طی این مدت رمان خیلی تغییر کرده و نباید با معیارهای امروزی سنجیده بشه....more
خیلی کتاب قدیمیای� و ترجمه خوندنش هم اذیتم کرد، چون پانویسه� ناکافی بودن و باید حدس میزد� منظور متجرم رو. تو ظرف زمانی خودش میشه از تلاشها� اولیه خیلی کتاب قدیمیای� و ترجمه خوندنش هم اذیتم کرد، چون پانویسه� ناکافی بودن و باید حدس میزد� منظور متجرم رو. تو ظرف زمانی خودش میشه از تلاشها� اولیه و خوب قلمدادش کرد، ولی عنوانی که یدک میکشه� یعنی نظریه عمومی جادو الان براش موضوعیت نداره و نظریه کاملی نیست. مضافا که خیلی تکرار داشت و کمبود منابع نویسنده شدیدا حس میش�. ...more
ایده یه جامعه اتوپیایی بدون جرم و جنایت جذابه، اما پرداخت ایده کامل نیست. کارکرد پورته� خیلی دم دستیه و وجودشون برای این سیستم کم فایدها�. بیشتر بارایده یه جامعه اتوپیایی بدون جرم و جنایت جذابه، اما پرداخت ایده کامل نیست. کارکرد پورته� خیلی دم دستیه و وجودشون برای این سیستم کم فایدها�. بیشتر بار کنترل جامعه به دوش روانکاوی(؟) هست که یه جور شست و شوی مغزیه. این داستان روایتگر یه دنیای عقیمه که مردم درش بیش از حد حساس و منفعل هستن، در حدی که سرهنگه� هم تحمل شنیدن کلمه قتل و خون رو ندارن. جزئیات مربوط به شستشوی مغزی مبهمه و جابهج� شخصیتهای� حتی خارج از دایره قدرت (مثل مهشید و عماد) و البته که بهرنگ تونستن از روانکاوی فرار کنن، پس سیستم نمیتون� کنترل کامل داشته باشه و اینکه تو کل این سیستم و کل این ساله� فقط یه نفر تونسته زیرآبی بره با ذات بشری همخوانی نداره. ...more
I have read books from many many writers and usually at the end, I said it was good, but I could write it better. But Wolfe is one of those that I canI have read books from many many writers and usually at the end, I said it was good, but I could write it better. But Wolfe is one of those that I can’t even imagine writing even close to his level. I am still in awe of the whole series. I wish to read them again and again and again, I can’t say this about many books....more