ŷ

فؤاد's Reviews > تأملات

تأملات by Marcus Aurelius
Rate this book
Clear rating

by
25683251
's review

really liked it
bookshelves: فلسف-باستان

جداى از جملات فراوانى ش كه به فكرم فرو برد - و جملات فراوانى كه حوصله م رو سر برد - يه خاطره ى ويژه هم با اين كتاب دارم، كه بيشتر براى يادآورى شخصى ثبتش مى كنم.

يك روز داشتم كتاب رو توى شلوغى اتوبوس مى خوندم. و به اين فرازهاش رسيده بودم كه:
لوسيلا، وروس را به خاك سپرد، سپس نوبت خودش فرا رسيد. سكوندا، ماكسيموس را دفن كرد و آن گاه نوبت خودش شد. اپيتينكانوس، ديوتيموس را تا دم مرگ مشايعت كرد و بعد از چندى خود نيز جان سپرد... كجايند آن مردان هوشمند، آن مردان بصير، آن مردان پرشكوه؟ همگى مدت هاست كه از دنيا رفته اند... به سنگ نبشته هاى گورها بينديش: «آخرين فرد خاندانش». اجدادش چه رنج هايى را بر خود هموار كرده بودند تا وارثى داشته باشند، ولى سر انجام كسى بايد آخرين نفر مى بود و با مرگ او خاندانى از ميان رفته است.

و این قدر به این نهیب ها ادامه داد که حال و هواى روزهايى كه توى قبرستان قدم مى زدم و نوشته هاى سنگ قبرها رو مى خوندم و به محتويات فعلى شون فكر مى كردم، توى سرم زنده شد. يهو اين فكر به سرم افتاد كه اين همه آدم كه دور من راه ميرن و حرف ميزنن و عرقریزان دنبال زندگی شونن، هر كارى هم بكنن هر چى هم بشه، صد سال ديگه محتويات قبرستان ها رو تشكيل ميدن، و خود من هم مثل همه. از اتوبوس پياده شدم، توى پياده ى روى شلوغ راه رفتم و فكر كردم: من دارم بين زامبى ها حركت مى كنم، بين مرده هاى متحرك، و فقط يه فكر نبود، یه احساس زنده و شفاف بود. ماركوس اورليوس براى يه خواننده ش بعد از دو هزار سال يه شهود ترتيب داده بود.

اين حال شهود-مانند به مدت سه چهار دقيقه ادامه داشت، تا اين كه به مقصدم رسيدم و از بين جمعيت پياده رو بيرون رفتم، و اون حال هم از بين رفت.
144 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read تأملات.
Sign In »

Reading Progress

September 28, 2014 – Shelved as: to-read
September 28, 2014 – Shelved
April 23, 2017 – Started Reading
April 25, 2017 –
page 50
31.65% "آدميان در صحرا، كنار دريا، يا در كوهستان ها عزلت مى گزينند - رؤيايى كه نيز همواره در سر مى پرورانده اى. ولى چنين خيالاتى به هيچ وجه در شأن فيلسوف نيست، زيرا كه مى توانى هر وقت بخواهى در خود عزلت گزينى. براى آدمى كنج عزلتى آرام تر و راحت تر از روحش وجود ندارد."
April 27, 2017 – Shelved as: فلسف-باستان
May 1, 2017 –
page 80
50.63% "به زودی جهان را فراموش خواهی کرد، و جهان هم تو را از یاد خواهد برد."
May 2, 2017 –
page 120
75.95% "من که هرگز عامدانه دیگری را نرنجانده ام، حق ندارم خودم را برنجانم."
May 6, 2017 – Finished Reading

Comments Showing 1-19 of 19 (19 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Mohammad (new) - added it

Mohammad we mortals are but shadows and dust ...

فیلم گلادیاتور رو هم اگه ندیدی پیشنهاد می کنم


فؤاد بله بله، دیدم فیلمش رو.
یه نقل قول دیگه ای هم از این کتاب توی فیلم هست. جایی که ماکسیموس میگه: زمانی، مردی رو می شناختم که می گفت: "مرگ به همه ی ما لبخند می زنه. تمام تلاشی یه مرد باید این باشه که در جوابش، لبخند بزنه."
و کومودوس گفت: بگو ببینم، این رفیق تو به مرگ خودش هم لبخند زد؟
و ماکسیموس جواب داد: تو بهتر می دونی. اون پدر تو بود.


Said الان شوپن بهترِ یا مارکوس اورلیوس بزرگ :))؟


فؤاد راستش ماركوس اورليوس خيلى حرف هاى تكرارى ميزنه، مخصوصاً چون اين كتاب دفتر خاطرات شخصى ش بوده، بيشتر براى يادآورى روزانه ى اصول اخلاقى به خودش مى نوشته. به خاطر همين مدام براى خودش اصول رواقى رو تكرار مى كنه. اينه كه گاهى حوصله سربر ميشه.
يك چيز ديگه، اين كه يه سرى از استدلال هاى ماركوس اورليوس براى ما قابل پذيرش نيست، مثل اين كه: هر چيز طبيعت ثابتى داره كه موافقت با اون طبيعت، سبب كمالش ميشه. و طبيعت ثابت انسان هم عقلانيت و دورى از احساساته.

به خاطر اين ها، و همين طور بدبينى جذاب شوپنهاور، من همچنان شوپنهاور رو ترجيح ميدم!


Said Foad wrote: "راستش ماركوس اورليوس خيلى حرف هاى تكرارى ميزنه، مخصوصاً چون اين كتاب دفتر خاطرات شخصى ش بوده، بيشتر براى يادآورى روزانه ى اصول اخلاقى به خودش مى نوشته. به خاطر همين مدام براى خودش اصول رواقى رو تكر..."

زن ستیزی شوپنهاور قابل پذیرشه
:))
کلاً بدبینیش بدترین قسمتشه ک باعث شد من ازش گریزون بشم :)


فؤاد نه، من نگفتم "ادعا" هاى شوپنهاور قابل پذيرشه.
من گفتم "استدلال" هاش قابل پذيرشه.
و شايد بهتر باشه همين رو هم اصلاح كنم و بگم "قابل پذيرش تره".


Said Foad wrote: "نه، من نگفتم "ادعا" هاى شوپنهاور قابل پذيرشه.
من گفتم "استدلال" هاش قابل پذيرشه.
و شايد بهتر باشه همين رو هم اصلاح كنم و بگم "قابل پذيرش تره"."


مرگ بر شوپن هاور؛ درود بر اورلیوس
;-)


فؤاد ((((:


message 9: by فؤاد (last edited May 07, 2017 06:07AM) (new) - rated it 4 stars

فؤاد برای شروع آشنایی کتاب های تاریخ فلسفه رو پیشنهاد می کنم. مثلاً تاریخ فلسفه ی ویل دورانت توضیحات خوبی داره.
اما اگه از کتاب های خودش می خواید، دو کتاب در باب حکمت زندگی و جهان و تأملات فیلسوف؛ گزیده‌های� از نوشته‌ها� آرتور شوپنهاور کتاب های خیلی خوب و روانی هستن.


message 10: by Ehsan (new) - added it

Ehsan سلام ببخشید ترجمه فارسی این کتاب رو از کجا پیدا کنم


فؤاد من توی اینترنت خیلی دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم.


Mohammad Ranjbari یکی از زیباترین و ملموس ترین ریویوهایی که از شما خوندم. چون همین حس رو مثل شما تجربه کردم. ورود به دنیای خلق الساعۀ حاصل شده از مطالعۀ یک کتاب یا چند کتاب، شهودی آنی و برگشت همه چیز به حالت عادی

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمی‌بای� زیست

این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست


فؤاد ممنونم بابت کامنت. این حس ها و تجربه های همراه کتاب، متأسفانه توی سرعت گرفتن مطالعه، گم شدن و از دست رفتن.

و خیلی ممنون بابت شعر به جای خیام...


message 14: by Moh. (new) - rated it 4 stars

Moh. Nasiri ریویوی زیبایی بود در حس مرگ حس بسیار عمیق و آگاهانه ای به آدم دست میده که اروین یالوم هم در روان درمانی درمان اگزیستانسیال بدان پرداخته است دیروز توی کوچه ای چند اعلامیه درباره مرگ دیدیم که به من می گفت مثل اینا و میلیون رفتگان دیگر خیلی راحت می تونی از صفحه روزگار محو
شوی انگار که اصلا نبودی و مرگ در هر قدمی در کمین من نشسته است حافظ در بیتی بخوبی آنرا بیان کرده است : بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی / فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست


فؤاد ممنون بابت کامنت خوبتون.
روان درمانی اگزیستانسیال هم از کتاب هاییه که مدت هاست می خوام بخونم ولی به خاطر حجم زیاد، عقب می افته.


message 16: by pegah (new) - added it

pegah دیشب چندتا از نقل قولهاش رو در مورد شکرگزاری تو یه کتاب خوندم. خیلی برام جالبه که انگار چندین هزار سال قبل هم انسانهایی بودن که میدونستن چطور باید زندگی کرد، چطور باید تفکر کرد و ... و به نظرم میرسه که انگار انسانها علاقه بی توجیهی به کشف مکشوفات دارن. چرا ما سعی نمیکنیم از خرد کشف شده به وسیله گذشتگان استفاده کنیم و اینقدر تو زندگی دور خودمون نچرخیم؟


فؤاد دقیقا.
ما انگار یه بی اعتمادی افراطی ای به قدیمی ها پیدا کردیم که باعث شده حتی سمتشون هم نریم و نخونده انکارشون کنیم. و این خوب نیست.


message 18: by Asal (new)

Asal این شهودی که ازش نوشتین ، شبیه اون قسمتی از کافکا در کرانه است که توی ایستگاه پیاده میشه و میره تا چیزی بخوره، به انبوه جمعیت که نگاه میکنه ، به این فکر میفته که صد سال بعد خودش و همه این ادم ها تبدیل به خاک و خاکستر شدن ...


Kaaveh برام جالبه ک این موضوع توی فصل سه و چهار وست‌ورل� داره خیلی بولد میشه. ما هم داریم مدام توی یکسری لووپ زندگی میکنیم


back to top