ŷ

Mahsa's Reviews > موهبت روان درمانگری�

موهبت روان درمانگری‌ by Irvin D. Yalom
Rate this book
Clear rating

by
40382161
's review

really liked it
bookshelves: psychology, favourites

عالی بود و� فوق العاده کاربردی... نه فقط برای بیمار و درمانگر؛ که برای یه خواننده معمولی که میخواد بتونه بهتر خودش رو کاوش کنه، عکس العمل ها رو ببینه و درک کنه و ارتباط بهتری رو بسازه.
کتاب تقریبا تمامِ مباحثی که یه درمانگر احتیاج داره رو داخل خودش جای داده، بعضی مباحث کوتاه و در حد یک صفحه هستن اما با مطرح شدن شون ذهن رو درگیر میکنن و همین میتونه کافی باشه.
طرز بیان این کتاب خیلی ساده س و خواننده حتی اگه درمانگر نباشه به زیبایی میتونه خودش رو مخاطب حرفای نویسنده ببینه و تطبیق بده و از نکات مفید و کاربردی ش استفاده کنه.

پنجره جوهری یک شخصیت سنج موثق است که برای آموزش رهبران گروه و� اعضای گروه برای خودفاش سازی و بازخورد به کار می رود.
[image error]


مربع ۱ (شناخته شده برای خود و دیگران) خود عمومی است.
مربع ۲ (ناشناخته برای خود و شناخته شده برای دیگران) خود ناپیداست.
مربع ۳ (شناخته شده برای خود و ناشناخته برای دیگران) خود مخفی است.
مربع ۴ (ناشناخته برای خود و دیگران) خود ناخودآگاه است.
مربع ها از لحاظ اندازه در افراد مختلف متفاوت است: در برخی افراد بزرگ تر است و بعضی کوچک تر. در درمان سعی می کنیم اندازه چهار خانه را تغییر دهیم. می کوشیم تا به خانه عمومی بیمار کمک کنیم به بهای اینکه سه خانه دیگر و خودِ مخفی کوچک تر شود، از طریق فرآیند خودفاش سازی وسیع تر گردد.
البته هدف اصلی ما خود ناپیدا است یعنی خانه دوم. یکی از اهداف درمان افزایش آزمون واقعیت و کمک به افراد است برای دیدن خود همانطور که دیگران آن را می بینند. از طریق بازخورد خود ناپیدا کوچک تر می شود.

یه مثال قشنگ از پنهان بودن خود ناپیدا در این کتاب اومده؛

پیرمردی تعریف می� کرد با مردی ملاقات کرده که در کلاس پنجم همکلاس بوده اند. این مرد برایش تعریف کرده که پیرمرد در زمان کودکی پسربچه زیبا با موهای سیاه بوده و همیشه لبخند شیطنت آمیزی بر لب داشته است. این پیرمرد همیشه تصور دیگری از خود داشت و فکر میکرد آدمی ناشی و دست و� پا چلفتی است. حالا میگفت که اگر کسی، هرکسی، همان موقع در زمان کودکی به او گفته بود که چقدر زیباست، حتما کل زندگی اش تغییر می کرد.

یکی از مباحثی که از خوندنش لذت بردم، همدلی و اهمیت ش بود که توضیحات فوق العاده ای رو شامل میشد. اینکه یه کمک خیلی بزرگ در درک افراد اینه که از پنجره ی اونها به بیرون نگاه کنیم تا بهتر موقعیت‌شو� رو بفهمیم و بی هوا اظهار نظر نکنیم و آزارشون ندیم. درواقع همین همدلی مبحثی بود که چندین فصل رو به خودش اختصاص داده بود تا اهمیتش رو به خواننده نشون بده.

آگاهی شما از گذشته بیمار باعث می شود که بهتر بتوانید از پنجره بیمار به بیرون نگاه کنید. اگر، مثلا، بیماران چیزهای زیادی را از دست داده باشند، در این صورت جهان را از دیدگاه بازنده می بینند. آنان نمی گذارند زیاد به آنان نزدیک شوید چون می ترسند باز هم از دست بدهند. به همین دلیل، جستجوی گذشته اهمیت دارد نه به خاطر ساختن زنجیره ای از علت و معلول، بلکه این امکان را ایجاد می کند تا همدلی کنیم.

همه ی صحبت ها و پیشنهادها در این کتاب بدون تحریف احساسات نویسنده(درمانگر) آورده شده؛ مثل زمانی که صادقانه از کمک بیمار به خودش حرف میزنه و نقش مهم بیمار و این شغل رو در بهبود حال خودش پنهان نمیکنه.

بارها شده در ابتدای جلسه ای درمانی از لحاظ روانی احساس ناآرامی کنم و در پایان جلسه به طور چشمگیری احساس بهبودی کنم، بی آنکه درباره وضعیت درونی ام حرفی زده باشم. فکر می کنم به شکل های مختلفی به من کمک می شود. گاهی اوقات این مسئله نتیجه ی صرفا کارایی در کار است. احساس اینکه با استفاده از مهارت و تجربه توانسته ام به دیگری کمک کنم. گاهی اوقات به این دلیل است که از خودم بیرون آمده ام و با دیگری در تماس بوده ام. تبادل نزدیک با دیگری همیشه شفابخش است.

یا یه موضوع دیگه؛ تاحالا براتون اتفاق افتاده، احساس کنید دوست تون غم سنگینی داره، و خیلی اوقات هم باهاتون درد و دل کنه و شما همه ی سعیتون رو بکنید تا بهش آرامش بدید؛ اما بالاخره یه روز دوست تون حقیقتی رو� درباره این غم فاش کنه... حقیقتی که با دونستنش احساس کنید تمام این مدت سرکار بودید و در کمک به دوست تون بیراهه رفتید و دلتون بخواد سرش داد بزنید که� آخه چرا الان داری اینو میگی؟
این کتاب برای این موقعیت هم شما را مخاطب قرار میده.

بیماران نباید به دلیل خودفاش سازی تنبیه شوند، هرچند که این کار را با تاخیر انجام دهند. هرزمان که احساس کردید که میخواهید چنین چیزی بگویید، «لعنتی این همه وقت برایت صرف کردم چرا قبلا نگفتی؟» در همین زمان باید زبان تان را گاز بگیرید و‌تمرک� را بر این واقعیت بگذارید که بیمار سرانجام اعتماد کرده و این اطلاعات را به شما داده است.

ریزه کاری ها و صحبت های فوق العاده ای در این کتاب اومده که خوندنش رو واقعا لذت بخش میکنه. و از تمامِ این نظریه ها و پیشنهادهای نویسنده که بگذریم، میرسیم به مثال های بی نظیری که بعنوان نمونه آورده. نمونه های زیادی از بیمارهایی که داشته، از گفتگوهای بین شون، راهکار درمان اونها و جواب ها و� صحبت های خود درمانگر در مقابل بیماران... که همگی به سادگی درک میشن و هدف نویسنده از آوردن شون رو به خوبی میشه درک کرد�.

برخورد با بیمار مستعد خودکشی یا افسرده: « من می فهمم که تو شدیدا مأیوس هستی، و در مواقعی میخواهی به کلی تسلیم شوی و‌حت� ممکن است همین حالا بخواهی دست از زندگی بکشی. ولی با وجود این، اینجا هستی. بخشی از وجودت تو را به مطب من کشانیده است. اکنون میخواهم با آن بخش از تو، همان بخشی که میخواهد زندگی کند، حرف بزنم.»

می بینید چقدر ساده و با انتخاب لغات درست، سعی داره اون بخش کوچیک رو بیدار کنه؟ اونقدر دقیق صحبت میکنه که بی اندازه لذت بردم از خوندن مثال هایی که از صحبت های خودش در جلسات آورده بود. خیلی خوب میدونه که حرف هاش رو باید با چه مسیری به مقصد برسونه و سعی میکنه هیچ اشتباهی در انتخاب لغات و جمله بندی نکنه... و همه ی اینها رو میشه به خوبی در مثال هاش دید. دوست دارم اینطور حرف زدن رو یاد بگیرم... طوری که دیگران کمترین سوء برداشت رو از حرف هام داشته باشند و دقیقا چیزی که هدفم هست رو به زبون بیارم و سوء تفاهمی پیش نیاد.

اروین یالوم با دلسوزی تمام این کتاب رو تقدیم به درمانگران کرده؛ تمام نصیحت هاش رو با صداقت تمام و با کمک از از تجارب خودش نوشته و خواننده این صداقت رو خوب حس میکنه؛ که هدف نویسنده فقط و فقط پرورش ذهن درمانگر و خواننده س تا در ارتباط خودش با محیط اطراف اشتباه نکنه.

«دیو، من درک می کنم که ممکن است دلایل موجهی برای نپرداختن هزینه هایت داشته باشی. می دانم که در جلسات درمان سخت تلاش می کنی و می دانم برای من ارزش قائلی و در ضمن کاری را که باهم انجام میدهیم با ارزش میدانی، درعین حال فکر میکنم 'بخشی از تو' در برابر پرداخت پول به من احساسات شدید دارد و مقاومت می کند. لطفا بیا درباره آن بخش از تو حرف بزنیم.»
کاربرد «بخش» مفهوم مفیدی است برای دست کم گرفتن، انکار و‌مقاوم� در بسیاری از مراحل درمان و غالبا راهی مودبانه و آرام برای بررسی عدم تعادل است. علاوه بر این، برای بیمارانی که نمی توانند عدم تعادل را تحمل کنند و می خواهند زندگی را بصورت سفید و� سیاه ببینند، راهی موثر برای شناختن مفهوم خاکستری نشان می دهد.

این کتاب راه هایی رو نشون تون میده تا بتونید به درستی در مسیر درمان گام بردارید، و بازم تاکید میکنم برای این درمان لزومی نداره حتما درمانگر باشید. درسته مخاطب ۹۰ درصدِ کتاب جامعه ی درمانگرهاست، اما من خیلی ساده خودم رو جای درمانگر گذاشتم و کتاب رو بلعیدم و� لذت بردم.
فرآیند درمان لزوما بین درمانگر و بیمار اتفاق نمیفته؛ ما هرروز و با هر ارتباط ناخودآگاه بیماریم و یا درمانگر.

آبراهام لینکلن گفته که اگر هشت ساعت برای قطع درخت وقت داشته باشد، چندین ساعت از آن را صرف تیز کردن تبرش می کند. آن چوب بری نباشید که آن قدر عجله دارد که تبرش را تیز نمی کند.

24 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read موهبت روان درمانگری�.
Sign In »

Reading Progress

December 4, 2015 – Started Reading
December 4, 2015 – Shelved
December 5, 2015 –
page 68
25.76% "حتی جعبه دستمال کاغذی منبع مهمی برای کسب اطلاعات است. بیماری از این که موقعی که دستمالی را از جعبه بیرون می‌کشی� جعبه کمی جابجا شده بود عذرخواهی کرد. دیگری به آخرین برگ باقیمانده در جعبه دست نزد. دیگری نگذاشت من به او دستمال تعارف کنم و گفت خودم بلدم. یک بار، وقتی که فراموش کردم جعبه دستمال کاغذی جدیدی سر میز بگذارم بیماری هفته ها بابت این کار سر به سرم میگذاشت. («خوب شد این بار به خاطر سپردید�.»)"
December 6, 2015 –
page 114
43.18% "کلیدِ درمان در گروه درمانی، همگانی بودنِ تجارب است. بسیاری از بیماران درمان را با احساس بی همتا بودن در رنج و غصه خوردن آغاز می کنند. آنان معتقدند که فقط خودشان افکار و� خیالاتی عجیب و� ممنوع، آزاردهنده، خودخواهانه و� یا جنسی دارند. وقتی اعضای گروه خود را عیان می کنند برای همه آرامش دهنده است و گویی به او می گویند «به نژاد بشری خوش آمدی.»ا"
December 7, 2015 –
page 186
70.45% "ما نیازمندیم که به حقیقت مطلق دل خوش کنیم، زیرا نمی‌توانی� ناامیدی ناشی از این هستی متزلزل را تحمل کنیم. به قولِ نیچه «حقیقت توهمی است که هیچ موجود زنده ای بدون آن نمی تواند زندگی کند.» از آن جا که ما انسان‌ه� ذاتا دنبال راه حل می گردیم و نیاز به کامل کردن و خودنگری داریم، از روی ناچاری به دنبال توجیهی می گردیم. این کار همه چیز را قابل تحمل تر می کند و احساس می کنیم که بر امور کنترل و تسلط داریم."
December 8, 2015 – Finished Reading
December 9, 2015 – Shelved as: psychology
May 12, 2016 – Shelved as: favourites

Comments Showing 1-7 of 7 (7 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by فؤاد (new)

فؤاد خیلی جامع و کامل بود ریویوتون. ممنون.


message 2: by Nastaran (new)

Nastaran واقعا طولانی بود ولی ارزشش رو داشت...
چه ریویوهایی مینویسی...


Mahsa Mahdi wrote: "خیلی جامع و کامل بود ریویوتون. ممنون."

خیلی ممنون که میخونید، لطف دارید همیشه. :)


Mahsa Nastaran wrote: "واقعا طولانی بود ولی ارزشش رو داشت...
چه ریویوهایی مینویسی..."


بعضی وقتا خیلی احساس مسئولیت میکنم در برابر کتاب؛ هی میخوام کوتاه کنم ریویو رو، نمیشه. :دی
مرسی که خوندی. :)


message 5: by (آگر) (new)

(آگر) ریویوی زیبایی بود
اون جمله ابراهام لینکن هم معرکه است
سپاس
:)


Mahsa Afshar wrote: "ریویوی زیبایی بود
اون جمله ابراهام لینکن هم معرکه است
سپاس
:)"


.ممنون که خوندین
:)


message 7: by Sadaf (new) - added it

Sadaf مهسا جان شما این کتاب رو از چه انتشاراتی تهیه کردین؟


back to top