Sanaz's Reviews > شب هزار و یکم
شب هزار و یکم
by
by

فوق العاده بود. سه پرده نمایش٬ سه روایت از هزار و یک شب ارائه می کند. فکر می کنم بعد از سیاوش خوانی٬ شب هزار و یکم بهترین نوشته بهرام بیضایی است که من خوانده ام.
پرده اول نمایش مربوط به داستان ضحاک و دختران جمشید است که از نظر بیضایی در واقع هزار و یک شب با آنها آغاز می شود. شهرناز و ارنواز به میل خود به همسری ضحاک در می آیند و هر شب با داستانی او را در خواب می کنند تا یکی از جوانانی که مغزشان باید خوراک مارهای ضحاک شود از مرگ برهانند و در شب هزار و یکم لشگری از هزار و یک جوان به کین خواهی به قتل ضحاک می آیند و مارها ضحاک که در این هزار شب رام دختران جمشید شده اند به او کمکی نمی کنند.
پرده دوم به نظر من بهترین پرده نمایش است٬ روایتی از ترجمه هزار افسان یا همان هزار و یک شب توسط یک ایرانی به زبان عربی و خیانتی که خلیفه به او می کند. این پرده میخکوب کننده است با هر جمله اش حس می کنید قلبتان از جا کنده می شود به هیچ وجه خواندنش را از دست ندهید
پرده سوم روایت نسبتا معاصری است که در خانه یک خان می گذرد و همسر وی که هزار و یک شب می داند اما خرافه های رایج در آن دوره هزار و یک شب را برای زنان منع کرده اند و می گویند هر زنی هزار و یک شب بخواند می میرد. روشنک هزار و یک شب خوانده و مرگ خود را انتظار می کشد اما همانند شهرزاد که درست در شب هزار و یکم از مرگ نجات یافت او نیز راهی می یابد و شوهر را با درایت خود رام می کند.
زنان در روایت ها و داستان های بیضایی زنده و شجاع و قوی اند٬ همان طوری که باید باشند. درایت شهرزاد را دارند و با هزار تدبیر خود را از بند می رهانند. شب هزار و یکم داستان شش زن است که یک بار شهرناز و ارنواز هستند یک بار ماهک و خورزاد و بار دیگر روشنک و رخسان اما هرکدام شهرزاد و دنیاآزادی در درون دارند که هرکدام با قماری بر سر جانشان به نحوی قصه دانایی می گوید و جهان را به آرامش می خواند. آرامش دنیا آرامش آنان است و ناآرامی اش به بهای جانشان تمام می شود.
پرده اول نمایش مربوط به داستان ضحاک و دختران جمشید است که از نظر بیضایی در واقع هزار و یک شب با آنها آغاز می شود. شهرناز و ارنواز به میل خود به همسری ضحاک در می آیند و هر شب با داستانی او را در خواب می کنند تا یکی از جوانانی که مغزشان باید خوراک مارهای ضحاک شود از مرگ برهانند و در شب هزار و یکم لشگری از هزار و یک جوان به کین خواهی به قتل ضحاک می آیند و مارها ضحاک که در این هزار شب رام دختران جمشید شده اند به او کمکی نمی کنند.
پرده دوم به نظر من بهترین پرده نمایش است٬ روایتی از ترجمه هزار افسان یا همان هزار و یک شب توسط یک ایرانی به زبان عربی و خیانتی که خلیفه به او می کند. این پرده میخکوب کننده است با هر جمله اش حس می کنید قلبتان از جا کنده می شود به هیچ وجه خواندنش را از دست ندهید
پرده سوم روایت نسبتا معاصری است که در خانه یک خان می گذرد و همسر وی که هزار و یک شب می داند اما خرافه های رایج در آن دوره هزار و یک شب را برای زنان منع کرده اند و می گویند هر زنی هزار و یک شب بخواند می میرد. روشنک هزار و یک شب خوانده و مرگ خود را انتظار می کشد اما همانند شهرزاد که درست در شب هزار و یکم از مرگ نجات یافت او نیز راهی می یابد و شوهر را با درایت خود رام می کند.
زنان در روایت ها و داستان های بیضایی زنده و شجاع و قوی اند٬ همان طوری که باید باشند. درایت شهرزاد را دارند و با هزار تدبیر خود را از بند می رهانند. شب هزار و یکم داستان شش زن است که یک بار شهرناز و ارنواز هستند یک بار ماهک و خورزاد و بار دیگر روشنک و رخسان اما هرکدام شهرزاد و دنیاآزادی در درون دارند که هرکدام با قماری بر سر جانشان به نحوی قصه دانایی می گوید و جهان را به آرامش می خواند. آرامش دنیا آرامش آنان است و ناآرامی اش به بهای جانشان تمام می شود.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
شب هزار و یکم.
Sign In »