Saied Davoodi's Reviews > تنگسیر
تنگسیر
by
by

وقتی جامعها� دچار یک یأس عمومی باشد، زندگی روزمره، هیجانات همیشگی و لذتها� سادۀ آدمها� آن تهدید میشو� و جامعه به دنبال جستجوی هویت و امنیت خویش برمیآی�. در این زمان است که قهرمانه� متولد میشون�. قهرمان� ادامۀ مسیر زندگی را قابلتحملت� و دلنشینت� میکن�. مهمتری� مشخصهها� یک قهرمان تسلیمناپذیری� کم نیاوردن زیر فشارهای داخلی و خارجی و تن ندادن به خواستهها� ناحق است. وقتی قهرمانی در دل جامعه متولد میشود� چشم همۀ مردم جامعه به اوست تا این هویت و امنیت اجتماعی ازدسترفت� را باز پس گیرد.
محمد، قهرمان تنگسیر
«محمد تنگسیر» از همین جنس است. مردی که از دل دوواس و بوشهر سربلند میکن� تا حق مردم جامعها� را بگیرد. جامعها� که برای سرخوردگی دلایل زیادی دارد. از اوضاع سیاسی حاکم گرفته تا اشغال سرزمینش به دست استعمار. از شهادت رئیسعل� دلواری در جنگ تنگک که با خیانت نیروهای خودی و از پشت سر رقم خورد وگرنه که استعمار انگلیس ساله� از روبرو حریف سردار دلوار نبود. تا فساد حاکمان بندر.
محمد تنگسیر اسیر همین فساد بود. مهمتری� مشخصۀ یک قهرمان تنهایی است و از همین جهت محمد تنهاست. او به همه پناه میبر�. شکایتش را پیش همه بازگو میکن� و از همه طرف جامعۀ سرخوردها� پس زده میشو�. او از همه طلب کمک میکن� و تنها جوابی که میگیر� این است که: «واگذارشون کن به حضرت عباس.»
محمد اما تصمیم دارد حقش را خودش پس بگیرد. این ویژگی تنگسیرها است. تنگسیرهایی که نسل به نسل جنگیدن و مقاومت کردن را از پدران خود به ارث بردهان�. «زار محمد تنگسیر» قبل از اینکه بشود «شیرمحمد» داستان، سربازی بوده که در سپاه رئیسعل� دلواری تفنگ به دست گرفته، در جنگ تنگک دوشبهدو� رئیس دلوار جنگیده و مرگ او را به چشم دیده است. محمد ذاتاً قهرمان است. این را از همان شروع داستان هم میشو� فهمید.
صحنۀ درگیری محمد با ورزای سکینه و زمین زدن غول بی شاخ و دم بحرینی که همۀ دوواس را به هم ریخته و یکی از جوانه� را زخمی کرده، همان داستان قهرمانی محمد است که به صورت نمادین در صفحهها� اول کتاب تصویر میشو�.
در بند کردن ورزای بحرینی
داستان با به بند کشیدن ورزای سکینه شروع میشو�. ورزایی که اصالتی بحرینی دارد. غولی است بی شاخ و دم که دیوانه شده و هیچک� در دوواس جرئت نزدیک شدن به او را ندارد. انگار که گاو نمادی است از استعمار خارجی و حکومت ظالم و فاسد شدۀ او. ورزایی که افتاده است به جان مردم و کسی را قدرت ایستادگی در برابر او نیست. خبر به زار محمد میرس�. محمد تنگسیر که از همان اول آمده تا قهرمان باشد، مغازها� را و در حقیقت زندگیا� را تعطیل میکن�. با اینکه روزهدا� است پیاده به راه میافت�. با پای پیاده خودش را از بوشهر به دوواس میرسان� و با دستان خالی و طنابی روبروی گاو بحرینی قرار میگیر�.
عجیب اینکه محمد برای این گاو دیوانهشد� هم دل میسوزان� و دوست ندارد زخمی به گاو برساند. محمد بدون اینکه خودش حتی زخمی کوچک بردارد، رستم گونه گاو را به بند میکش�. وظیفۀ تیمارش را به عهده میگیر� و به او زندگی دوباره میبخش� .
خرده روایته� و کلان روایت� داستان
فصلبند� تنگسیر قواعد مشخصی دارد. فصل با معرفی زارمحمد شروع میشو�. با داستان به بند کشیدن ورزای سکینه با شخصیت زارمحمد آشنا میشوی�. اگر قرار باشد خرده روایتها� داستان و کلان روایت آن را جداگانه بررسی کنیم، به نظر میرس� که کلان روایت داستان در فصلها� اول کتاب ماجرای در بند کردن گاو بحرینی باشد. در فصلها� بعد اما کلان روایت اصلی زندگی خود محمد است. خرده روایته� اگر آورده میشون� هم هدفی جز روایت زندگی محمد و آشنایی خواننده با شخصیت محمد ندارند. خرده روایته� آورده میشون� تا در خدمت کلان روایت اصلی قرار بگیرند.
روایت داستان و استفاده صحیح از تعلیق
رفتوبرگشتها� داستان بین بوشهر و دوواس بهموق� اتفاق میافت� و داستان را با تعلیق و درست مثل یک اثر سینمایی پیش میبر�. نقطۀ اوج و فرود داستان کاملاً بهجاس�. در شروع داستان ماه رمضان است و وقتی محمد برای آخرین بار به بوشهر میرود� متوجه میشوی� که چند ماهی از ماجرای ابتدای داستان گذشته است.
نقطۀ اوج این موضوع وقتی است که محمد، که حالا شیرمحمد است، قصد فرار از بندر را دارد و در ساحل با چند سرباز درگیر میشو�. صدای شلیک کلمات داستان را در هم میپاشد� محمد به دریا میافت� و خواننده وسط انبوهی از کلمات معلق میمان�. نمیفهم� چه بلایی بر سر قهرمانش آمده. نمیدان� این شیرمحمد بوده که تیر خورده یا سربازهای ساحلی. فصل تمام میشو� و دوربین نویسنده از دریای جنوب پرواز میکن� و داستان از جلوی خانۀ شیرمحمد در دوواس پی گرفته میشو�.
اسطوره� در تنگسیر
حسین پاینده در نقد تنگسیر مینویس�: در تنگسیر با یک واقعۀ تاریخی روبرو هستیم. زائرمحمد از نظر پاینده با شخصیت میر مُهنّای بندر ریگی مرتبط است. گره خوردن شخصیت میرمهنّا با شیرمحمد، که در ابتدای داستان زیر «درختِ کُنارِ میرمهنا» استراحت میکند� یک بینامَتنیّت ایجاد میکند� که به او شخصیتی اسطورها� میبخش�.
میر مُهَنّا یک شخصیت تاریخی واقعی و عدالتخوا� بوده است. او آزادیخوا� و ضد استعمار بوده و به همین خاطر تمام بار معنایی این شخصیت در رمان، روی شخصیت زائر محمد قرار میگیر�.
داستان شیرمحمد، روایتی است از یک اتفاق تاریخی که در جنوب دهان به دهان چرخید� و شکل اسطورها� به خود گرفته است. خود نویسنده هم ظاهراً در کودکی، وقتیک� در کوچه مشغول بازی بوده، شیرمحمد را یک نظر دیده. او شیرمحمد را دیده که تفنگ به دست از کوچۀ آنه� عبور کرد� و به کوچۀ دیگری رفته است.
ادبیات دور از مرکز
اگر جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را آغازگر داستان کوتاه و شروع جریانی تازه در ادبیات ایران بدانیم، مهمتری� مشخصها� که برای هر سه نفر میتوا� برشمرد این نزدیکی به مرکز و ادبیات مرکز است. چوبک اما فضای متفاوتی را در داستانه� و بهخصو� در دو رمان خود به تصویر میکش�. فضایی که میتوا� آن را ادبیات دور از مرکز نامید.
مهمتری� ویژگی داستانها� چوبک شخصیتها� آن� است. شخصیتهای� که از دل مردم فرودست جامعه انتخاب میشون� و به همان شکلی تصویر میشون� که زندگیشا� جریان دارد. زبان شخصیته� همان زبا� خود آنهاس�.
در تنگسیر لحن شخصیتها� کلمهه� و نثر داستان خاص جنوب و بندر بوشهر است. نثر چوبک نثری توصیفگر� بوده و به زبان داستانی امروز نزدیکت� است. داستان بهقدر� برای خواننده زنده و جذاب است که انگار نشسته باشد جلوی تلویزیون و فیلمی را از ابتدا تا انتها ببیند. هرچقدر در داستانها� هدایت و حتی علوی خود محتواست که اهمیت دارد، در داستانها� چوبک ساختار و فرم داستانی است که اهمیت پیدا میکن�. برای همین است که اعتراض به مسائل اجتماعی، مبارزه با خرافه گرایی دینی و مسائل سیاسی که موضوع اغلب داستانها� هدایت و علوی است، در داستانها� چوبک بیشتر در زیر لایه� دیده میشو�.
پایان متفاوت تنگسیر
اغلب منتقدان چوبک را پیروی مکتب ناتورالیسم مینامن�. ناتورالیسم مکتبی است ادبی که از بطن رئالیسم پدید آمده و تا حد زیادی به این مکتب شباهت دارد. با این تفاوت که به زبان ساده ناتورالیسمه� شرم و حیا را کنار گذاشته، زبان مؤدبانه دیگر مکتبها� ادبی را دور ریخته و به تصویر کردن روایت واقعیته� میپردازن�.
یکی از ویژگیها� اصلی این مکتب توصیف بیپردۀ صحنهها� زشت، برهنه و چندشآو� است. تنگسیر هم از این صحنهه� کم ندارد. اگرچه این صحنهه� نسبت به زانوی شکستۀ اسب داستان «عدل» یا صحنۀ کشتار مرغ و خروسه� در داستان «قفس» کمرنگت� است.
پایان بیشتر داستانها� چوبک هم به فراخور همین موضوع اغلب پر از صحنهها� غمانگیز� مرگ و بیچارگی است. مرگ و مرگ طلبی بخش عمدها� از پایانها� داستانی چوبک را تشکیل میده�. ولی در تنگسیر وضع کاملاً متفاوت است. محمد تنگسیر از همان ابتدای داستان آمده تا یگانه قهرمان داستان باشد. چیزی شبیه به شخصیت قیصر در فیلم مسعود کیمیایی. برای همین است که قهرمان مبارز از همان صحنۀ اول، که درگیریا� با ورزای بحرینی را میبینیم� پیروز میدان است.
اگر صحنۀ اول کتاب را خرده روایتی برای نشان دادن کلان روایت داستان در نظر بگیریم، میشو� اینطو� گفت که کشته شدن یا موفق نشدن شیرمحمد در انتهای کلان روایت داستان ضربه زننده به داستانی است که در فصلها� اول گفته میشو�. به همین خاطر است که از پایان متفاوت داستان تنگسیر نباید زیاد هم دچار بهتزدگ� شد.
محمد، قهرمان تنگسیر
«محمد تنگسیر» از همین جنس است. مردی که از دل دوواس و بوشهر سربلند میکن� تا حق مردم جامعها� را بگیرد. جامعها� که برای سرخوردگی دلایل زیادی دارد. از اوضاع سیاسی حاکم گرفته تا اشغال سرزمینش به دست استعمار. از شهادت رئیسعل� دلواری در جنگ تنگک که با خیانت نیروهای خودی و از پشت سر رقم خورد وگرنه که استعمار انگلیس ساله� از روبرو حریف سردار دلوار نبود. تا فساد حاکمان بندر.
محمد تنگسیر اسیر همین فساد بود. مهمتری� مشخصۀ یک قهرمان تنهایی است و از همین جهت محمد تنهاست. او به همه پناه میبر�. شکایتش را پیش همه بازگو میکن� و از همه طرف جامعۀ سرخوردها� پس زده میشو�. او از همه طلب کمک میکن� و تنها جوابی که میگیر� این است که: «واگذارشون کن به حضرت عباس.»
محمد اما تصمیم دارد حقش را خودش پس بگیرد. این ویژگی تنگسیرها است. تنگسیرهایی که نسل به نسل جنگیدن و مقاومت کردن را از پدران خود به ارث بردهان�. «زار محمد تنگسیر» قبل از اینکه بشود «شیرمحمد» داستان، سربازی بوده که در سپاه رئیسعل� دلواری تفنگ به دست گرفته، در جنگ تنگک دوشبهدو� رئیس دلوار جنگیده و مرگ او را به چشم دیده است. محمد ذاتاً قهرمان است. این را از همان شروع داستان هم میشو� فهمید.
صحنۀ درگیری محمد با ورزای سکینه و زمین زدن غول بی شاخ و دم بحرینی که همۀ دوواس را به هم ریخته و یکی از جوانه� را زخمی کرده، همان داستان قهرمانی محمد است که به صورت نمادین در صفحهها� اول کتاب تصویر میشو�.
در بند کردن ورزای بحرینی
داستان با به بند کشیدن ورزای سکینه شروع میشو�. ورزایی که اصالتی بحرینی دارد. غولی است بی شاخ و دم که دیوانه شده و هیچک� در دوواس جرئت نزدیک شدن به او را ندارد. انگار که گاو نمادی است از استعمار خارجی و حکومت ظالم و فاسد شدۀ او. ورزایی که افتاده است به جان مردم و کسی را قدرت ایستادگی در برابر او نیست. خبر به زار محمد میرس�. محمد تنگسیر که از همان اول آمده تا قهرمان باشد، مغازها� را و در حقیقت زندگیا� را تعطیل میکن�. با اینکه روزهدا� است پیاده به راه میافت�. با پای پیاده خودش را از بوشهر به دوواس میرسان� و با دستان خالی و طنابی روبروی گاو بحرینی قرار میگیر�.
عجیب اینکه محمد برای این گاو دیوانهشد� هم دل میسوزان� و دوست ندارد زخمی به گاو برساند. محمد بدون اینکه خودش حتی زخمی کوچک بردارد، رستم گونه گاو را به بند میکش�. وظیفۀ تیمارش را به عهده میگیر� و به او زندگی دوباره میبخش� .
خرده روایته� و کلان روایت� داستان
فصلبند� تنگسیر قواعد مشخصی دارد. فصل با معرفی زارمحمد شروع میشو�. با داستان به بند کشیدن ورزای سکینه با شخصیت زارمحمد آشنا میشوی�. اگر قرار باشد خرده روایتها� داستان و کلان روایت آن را جداگانه بررسی کنیم، به نظر میرس� که کلان روایت داستان در فصلها� اول کتاب ماجرای در بند کردن گاو بحرینی باشد. در فصلها� بعد اما کلان روایت اصلی زندگی خود محمد است. خرده روایته� اگر آورده میشون� هم هدفی جز روایت زندگی محمد و آشنایی خواننده با شخصیت محمد ندارند. خرده روایته� آورده میشون� تا در خدمت کلان روایت اصلی قرار بگیرند.
روایت داستان و استفاده صحیح از تعلیق
رفتوبرگشتها� داستان بین بوشهر و دوواس بهموق� اتفاق میافت� و داستان را با تعلیق و درست مثل یک اثر سینمایی پیش میبر�. نقطۀ اوج و فرود داستان کاملاً بهجاس�. در شروع داستان ماه رمضان است و وقتی محمد برای آخرین بار به بوشهر میرود� متوجه میشوی� که چند ماهی از ماجرای ابتدای داستان گذشته است.
نقطۀ اوج این موضوع وقتی است که محمد، که حالا شیرمحمد است، قصد فرار از بندر را دارد و در ساحل با چند سرباز درگیر میشو�. صدای شلیک کلمات داستان را در هم میپاشد� محمد به دریا میافت� و خواننده وسط انبوهی از کلمات معلق میمان�. نمیفهم� چه بلایی بر سر قهرمانش آمده. نمیدان� این شیرمحمد بوده که تیر خورده یا سربازهای ساحلی. فصل تمام میشو� و دوربین نویسنده از دریای جنوب پرواز میکن� و داستان از جلوی خانۀ شیرمحمد در دوواس پی گرفته میشو�.
اسطوره� در تنگسیر
حسین پاینده در نقد تنگسیر مینویس�: در تنگسیر با یک واقعۀ تاریخی روبرو هستیم. زائرمحمد از نظر پاینده با شخصیت میر مُهنّای بندر ریگی مرتبط است. گره خوردن شخصیت میرمهنّا با شیرمحمد، که در ابتدای داستان زیر «درختِ کُنارِ میرمهنا» استراحت میکند� یک بینامَتنیّت ایجاد میکند� که به او شخصیتی اسطورها� میبخش�.
میر مُهَنّا یک شخصیت تاریخی واقعی و عدالتخوا� بوده است. او آزادیخوا� و ضد استعمار بوده و به همین خاطر تمام بار معنایی این شخصیت در رمان، روی شخصیت زائر محمد قرار میگیر�.
داستان شیرمحمد، روایتی است از یک اتفاق تاریخی که در جنوب دهان به دهان چرخید� و شکل اسطورها� به خود گرفته است. خود نویسنده هم ظاهراً در کودکی، وقتیک� در کوچه مشغول بازی بوده، شیرمحمد را یک نظر دیده. او شیرمحمد را دیده که تفنگ به دست از کوچۀ آنه� عبور کرد� و به کوچۀ دیگری رفته است.
ادبیات دور از مرکز
اگر جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را آغازگر داستان کوتاه و شروع جریانی تازه در ادبیات ایران بدانیم، مهمتری� مشخصها� که برای هر سه نفر میتوا� برشمرد این نزدیکی به مرکز و ادبیات مرکز است. چوبک اما فضای متفاوتی را در داستانه� و بهخصو� در دو رمان خود به تصویر میکش�. فضایی که میتوا� آن را ادبیات دور از مرکز نامید.
مهمتری� ویژگی داستانها� چوبک شخصیتها� آن� است. شخصیتهای� که از دل مردم فرودست جامعه انتخاب میشون� و به همان شکلی تصویر میشون� که زندگیشا� جریان دارد. زبان شخصیته� همان زبا� خود آنهاس�.
در تنگسیر لحن شخصیتها� کلمهه� و نثر داستان خاص جنوب و بندر بوشهر است. نثر چوبک نثری توصیفگر� بوده و به زبان داستانی امروز نزدیکت� است. داستان بهقدر� برای خواننده زنده و جذاب است که انگار نشسته باشد جلوی تلویزیون و فیلمی را از ابتدا تا انتها ببیند. هرچقدر در داستانها� هدایت و حتی علوی خود محتواست که اهمیت دارد، در داستانها� چوبک ساختار و فرم داستانی است که اهمیت پیدا میکن�. برای همین است که اعتراض به مسائل اجتماعی، مبارزه با خرافه گرایی دینی و مسائل سیاسی که موضوع اغلب داستانها� هدایت و علوی است، در داستانها� چوبک بیشتر در زیر لایه� دیده میشو�.
پایان متفاوت تنگسیر
اغلب منتقدان چوبک را پیروی مکتب ناتورالیسم مینامن�. ناتورالیسم مکتبی است ادبی که از بطن رئالیسم پدید آمده و تا حد زیادی به این مکتب شباهت دارد. با این تفاوت که به زبان ساده ناتورالیسمه� شرم و حیا را کنار گذاشته، زبان مؤدبانه دیگر مکتبها� ادبی را دور ریخته و به تصویر کردن روایت واقعیته� میپردازن�.
یکی از ویژگیها� اصلی این مکتب توصیف بیپردۀ صحنهها� زشت، برهنه و چندشآو� است. تنگسیر هم از این صحنهه� کم ندارد. اگرچه این صحنهه� نسبت به زانوی شکستۀ اسب داستان «عدل» یا صحنۀ کشتار مرغ و خروسه� در داستان «قفس» کمرنگت� است.
پایان بیشتر داستانها� چوبک هم به فراخور همین موضوع اغلب پر از صحنهها� غمانگیز� مرگ و بیچارگی است. مرگ و مرگ طلبی بخش عمدها� از پایانها� داستانی چوبک را تشکیل میده�. ولی در تنگسیر وضع کاملاً متفاوت است. محمد تنگسیر از همان ابتدای داستان آمده تا یگانه قهرمان داستان باشد. چیزی شبیه به شخصیت قیصر در فیلم مسعود کیمیایی. برای همین است که قهرمان مبارز از همان صحنۀ اول، که درگیریا� با ورزای بحرینی را میبینیم� پیروز میدان است.
اگر صحنۀ اول کتاب را خرده روایتی برای نشان دادن کلان روایت داستان در نظر بگیریم، میشو� اینطو� گفت که کشته شدن یا موفق نشدن شیرمحمد در انتهای کلان روایت داستان ضربه زننده به داستانی است که در فصلها� اول گفته میشو�. به همین خاطر است که از پایان متفاوت داستان تنگسیر نباید زیاد هم دچار بهتزدگ� شد.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
تنگسیر.
Sign In »
Reading Progress
September 3, 2017
– Shelved
September 4, 2017
– Shelved as:
favorites
October 30, 2017
– Shelved as:
رمان
February 25, 2019
–
Started Reading
March 4, 2019
–
Finished Reading
April 27, 2019
– Shelved as:
پروندۀ-صادق-چوبک
Comments Showing 1-8 of 8 (8 new)
date
newest »


چند ماه پیش جاده های آبی سرخ همین نقشی که اول متن توصیف کرده بودی رو برای من ایفا کرد ولی به شخصه مهمتری� فایده قهرمان رو نه امید دادن که قیاس و سنجیدن خودمون با اون قهرمان میدون�. و البته انگیزه دادن.

سلامت باشین. :)
مشکل از سمت شما نبوده که، یه وقتایی که سرعت نت کم و زیاد میشه از این مشکلات پیش میاد.

چند ماه پیش جاده های آبی سرخ همین نقشی که اول متن توصیف کرده بودی رو برای من ایفا کرد ولی به شخصه مهم..."
اینکه از اون جنس هست یا نه رو میتون� تأیید کنم که هست. ولی هر گلی بوی خودش رو داره و به همین خاطرطبیعیه که نوع روایت و نثر چوبک متفاوت از ابراهیمی باشه دیگه.
امیدوارم کتاب خوبی براتون باشه.


تو چنین خوب نویس چرایی؟:)"
کاش حوصلۀ جمعبند� بقیه کتابهای� که خوندیم رو هم داشتم. :)
سلام.
فیلم رنگی بود. ولی نسخها� که من ازش داشتم کیفیت زیادی نداره متأسفانه.