فؤاد's Reviews > اسطوره و واقعیت
اسطوره و واقعیت
by
by

اسطوره شناسان در مورد این که اسطوره دقیقاً چه جایگاهی نزد انسان باستانی داشته، اختلاف دارند.
گروهی (همچون تایلر و فریزر) اسطوره را تبیین علمی و تاریخی وقایع جهان می دانند، و می گویند: از آن جا که ذهن انسان بدوی نمی تواند علت حقیقی پدیده ها را بیابد، به علت های جادویی متوسل می شود. از دید این اسطوره شناسان، انسان باستانی به مفاد اسطوره به صورت تحت اللفظی باور داشت.
در مقابل گروهی (همچون جوزف کمبل) می گویند انسان باستانی اسطوره را تحت اللفظی نمی فهمید. بلکه اسطوره بیان تمثیلی و نمادین موقعیت های وجودی انسان در مقابل مسائلی همچون تولد، بلوغ، مرگ و... بود.
در این میان، میرچا الیاده نظرگاه ویژه ای دارد. از نظر الیاده نه تفسیر تاریخی و علمی، و نه تفسیر تمثیلی اسطوره، کارکرد حقیقی آن را نشان نمی دهد.
الیاده اصولاً با هر نوع فروکاستن اسطوره به امری دیگر مخالف است و معتقد است: هر چند انسان بدوی مفاد اسطوره را به صورت تحت اللفظی می فهمد، اما نباید تصور کرد که اسطوره نزد او همچون تاریخ یا علم، به صورت صرفاً نظری و تئوریک علت یک پدیدۀ طبیعی یا فرهنگی را بیان می کند. قبل از هر چیز باید دانست که درک انسان بدوی از جهان و زمان اساساً با درک امروز ما متفاوت است. انسان بدوی زمان را پدیده ای چرخشی و قابل بازگشت می داند. چیزی که در زمان اسطوره ای و ازلی رخ داده از دست نرفته است، بلکه در هر سال و هر فصل، یا در ضمن آیین های ویژه، یا در ضمن وقایع و اشخاص خاص دوباره بر می گردد.
در این جا اسطوره از علم و تاریخ جدا می شود: برای انسان بدوی، زمان از دو بخش تشکیل شده:
بخش اسطوره ای و ازلی، و بخش غیر اسطوره ای و تاریخی.
وقایعی که در زمان غیر اسطوره ای رخ داده (واقعه ای تاریخی مانند جنگی که صد سال قبل رخ داده، یا حقیقتی علمی همچون طرز درست کردن آتش) برای انسان بدوی حاوی هیچ اهمیت و حقیقتی نیست، و آن را هر جا و برای هر کس روایت می کند.
در مقابل، وقایعی که در زمان اسطوره ای و ازلی رخ داده، برای او "مقدّس" است، حاوی واقعیت است و نقشی تعیین کننده در فهم حقیقت جهان و فرهنگ خود و ارتباط با آن ها دارند. گاه روایت این وقایع در هر زمان و برای هر مخاطبی مجاز نیست، بلکه افرادی خاص و در مراسم تشرّف خاص اجازه دارند از این وقایع مطّلع شوند، زیرا دانستن این وقایع و آیین های مربوط به آن، قدرتی ویژه به فرد اعطا می کند. از آن جا که زمان از دیدگاه انسان بدوی امری بازگشت پذیر است، فرد با انجام آیین های مربوطه، قادر است همان واقعۀ اسطوره ای را (نه واقعه ای شبیه به آن را) باز احضار کند، و از طریق متحد شدن با آن، حقیقت و قدرت نهفته در آن واقعه را به خدمت بگیرد. به همین ترتیب، افراد و وقایع شخصی و جزئی دارای واقعیت نیستند، مگر به مقداری که با امر ازلی و مقدّس منطبق باشند. پادشاهان به خاطر این که بر تختگاه خدا یا یکی از نیاکان اسطوره ای نشسته اند، واجد قدرت و مشروعیتند. کتاب ها تا جایی که منطبق با دانش مقدّس و ازلی باشند دارای حقیقتند. هر گاه یکی از این پدیده های غیرمقدّس از امر مقدّس دور شود، از واقعیت عاری می شود، گاهی بی اهمیت می شود و گاهی حتی دارای نوعی پلیدی می گردد.
برای فهم بهتر این برداشت از امر مقدّس بهترین راه مراجعه به آرای افلاطون است. از نظر الیاده، آرای افلاطون چیزی نیست جز بازگرداندن دیدگاه انسان باستانی به زبان فلسفی و استدلالی. از نظر افلاطون جهانی برین وجود دارد که در آن مثال هایی ازلی و تغییرناپذیر وجود دارند، و جهان ماده تنها تا جایی واقیت دارد که به آن مثال ها شبیه باشد، و چیزی تا زمانی که به آن مثل شباهتی نداشته باشد نمی تواند واقعیت بیابد.
نیاز به گفتن نیست که تاریخ و علم به عنوان علومی صرفاً تئوریک، مطلقاً چنین کارکردی ندارند.
این توضیح از اسطوره، هر چند بسیار پیچیده تر از توضیح اسطوره شناسان دیگر است، اما به نظر به حقیقت نزدیک تر است. اتحاد عرفانی انسان بدوی با جهان و نیاکان اسطوره ای، در توضیح اسطوره شناسان دیگر نادیده گرفته شده و همین باعث می شود که توضیح آن ها تصویر ناقصی از اسطوره ارائه دهد.
ترجم
کتاب دو ترجم دارد: یکی با نام "اسطوره و واقعیت" توسط مانی صالحی علامه ترجم شده و دیگری با نام "افسانه و واقعیت" مدت ها قبل توسط نصرالله زنگویی ترجم شده. من ترجمۀ اخیر را خواندم، و توصیۀ اکید می کنم که طرفش نروید. به جز نامفهوم بودن بسیاری از جملات (تا حدی که آدم حس می کند دارد ترجمۀ گوگل ترنسلیت را می خواند!)، ترجمۀ بسیاری از اصطلاحات به شکل عجیبی نادرست بود، و از همین عنوان "افسانه و واقعیت" می شود نمونه ای از آن را دید. فکر کنم همین بدی ترجم باعث شده مانی صالحی علامه دوباره دست به ترجمۀ این کتاب بزند.
گروهی (همچون تایلر و فریزر) اسطوره را تبیین علمی و تاریخی وقایع جهان می دانند، و می گویند: از آن جا که ذهن انسان بدوی نمی تواند علت حقیقی پدیده ها را بیابد، به علت های جادویی متوسل می شود. از دید این اسطوره شناسان، انسان باستانی به مفاد اسطوره به صورت تحت اللفظی باور داشت.
در مقابل گروهی (همچون جوزف کمبل) می گویند انسان باستانی اسطوره را تحت اللفظی نمی فهمید. بلکه اسطوره بیان تمثیلی و نمادین موقعیت های وجودی انسان در مقابل مسائلی همچون تولد، بلوغ، مرگ و... بود.
در این میان، میرچا الیاده نظرگاه ویژه ای دارد. از نظر الیاده نه تفسیر تاریخی و علمی، و نه تفسیر تمثیلی اسطوره، کارکرد حقیقی آن را نشان نمی دهد.
الیاده اصولاً با هر نوع فروکاستن اسطوره به امری دیگر مخالف است و معتقد است: هر چند انسان بدوی مفاد اسطوره را به صورت تحت اللفظی می فهمد، اما نباید تصور کرد که اسطوره نزد او همچون تاریخ یا علم، به صورت صرفاً نظری و تئوریک علت یک پدیدۀ طبیعی یا فرهنگی را بیان می کند. قبل از هر چیز باید دانست که درک انسان بدوی از جهان و زمان اساساً با درک امروز ما متفاوت است. انسان بدوی زمان را پدیده ای چرخشی و قابل بازگشت می داند. چیزی که در زمان اسطوره ای و ازلی رخ داده از دست نرفته است، بلکه در هر سال و هر فصل، یا در ضمن آیین های ویژه، یا در ضمن وقایع و اشخاص خاص دوباره بر می گردد.
در این جا اسطوره از علم و تاریخ جدا می شود: برای انسان بدوی، زمان از دو بخش تشکیل شده:
بخش اسطوره ای و ازلی، و بخش غیر اسطوره ای و تاریخی.
وقایعی که در زمان غیر اسطوره ای رخ داده (واقعه ای تاریخی مانند جنگی که صد سال قبل رخ داده، یا حقیقتی علمی همچون طرز درست کردن آتش) برای انسان بدوی حاوی هیچ اهمیت و حقیقتی نیست، و آن را هر جا و برای هر کس روایت می کند.
در مقابل، وقایعی که در زمان اسطوره ای و ازلی رخ داده، برای او "مقدّس" است، حاوی واقعیت است و نقشی تعیین کننده در فهم حقیقت جهان و فرهنگ خود و ارتباط با آن ها دارند. گاه روایت این وقایع در هر زمان و برای هر مخاطبی مجاز نیست، بلکه افرادی خاص و در مراسم تشرّف خاص اجازه دارند از این وقایع مطّلع شوند، زیرا دانستن این وقایع و آیین های مربوط به آن، قدرتی ویژه به فرد اعطا می کند. از آن جا که زمان از دیدگاه انسان بدوی امری بازگشت پذیر است، فرد با انجام آیین های مربوطه، قادر است همان واقعۀ اسطوره ای را (نه واقعه ای شبیه به آن را) باز احضار کند، و از طریق متحد شدن با آن، حقیقت و قدرت نهفته در آن واقعه را به خدمت بگیرد. به همین ترتیب، افراد و وقایع شخصی و جزئی دارای واقعیت نیستند، مگر به مقداری که با امر ازلی و مقدّس منطبق باشند. پادشاهان به خاطر این که بر تختگاه خدا یا یکی از نیاکان اسطوره ای نشسته اند، واجد قدرت و مشروعیتند. کتاب ها تا جایی که منطبق با دانش مقدّس و ازلی باشند دارای حقیقتند. هر گاه یکی از این پدیده های غیرمقدّس از امر مقدّس دور شود، از واقعیت عاری می شود، گاهی بی اهمیت می شود و گاهی حتی دارای نوعی پلیدی می گردد.
برای فهم بهتر این برداشت از امر مقدّس بهترین راه مراجعه به آرای افلاطون است. از نظر الیاده، آرای افلاطون چیزی نیست جز بازگرداندن دیدگاه انسان باستانی به زبان فلسفی و استدلالی. از نظر افلاطون جهانی برین وجود دارد که در آن مثال هایی ازلی و تغییرناپذیر وجود دارند، و جهان ماده تنها تا جایی واقیت دارد که به آن مثال ها شبیه باشد، و چیزی تا زمانی که به آن مثل شباهتی نداشته باشد نمی تواند واقعیت بیابد.
نیاز به گفتن نیست که تاریخ و علم به عنوان علومی صرفاً تئوریک، مطلقاً چنین کارکردی ندارند.
این توضیح از اسطوره، هر چند بسیار پیچیده تر از توضیح اسطوره شناسان دیگر است، اما به نظر به حقیقت نزدیک تر است. اتحاد عرفانی انسان بدوی با جهان و نیاکان اسطوره ای، در توضیح اسطوره شناسان دیگر نادیده گرفته شده و همین باعث می شود که توضیح آن ها تصویر ناقصی از اسطوره ارائه دهد.
ترجم
کتاب دو ترجم دارد: یکی با نام "اسطوره و واقعیت" توسط مانی صالحی علامه ترجم شده و دیگری با نام "افسانه و واقعیت" مدت ها قبل توسط نصرالله زنگویی ترجم شده. من ترجمۀ اخیر را خواندم، و توصیۀ اکید می کنم که طرفش نروید. به جز نامفهوم بودن بسیاری از جملات (تا حدی که آدم حس می کند دارد ترجمۀ گوگل ترنسلیت را می خواند!)، ترجمۀ بسیاری از اصطلاحات به شکل عجیبی نادرست بود، و از همین عنوان "افسانه و واقعیت" می شود نمونه ای از آن را دید. فکر کنم همین بدی ترجم باعث شده مانی صالحی علامه دوباره دست به ترجمۀ این کتاب بزند.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
اسطوره و واقعیت.
Sign In »
Reading Progress
September 8, 2017
–
Started Reading
September 8, 2017
– Shelved
September 8, 2017
–
8.06%
"اسطوره و افسانه نزد خود بومیان تفاوت دارند:
اسطوره اتفاقی است که در آغاز زمان توسط موجودات برتر رخ داده و قوانین جهان و جامعۀ بومی را شکل و مشروعیت داده و آن ها را واجب الاطاعه می کند. روایت اسطوره آیین های خاصی دارد و در هر زمان و برای هر کس روایت نمی شوند.
در حالی که افسانه ها تنها ماجراهای جالبی هستند که هر چند برای موجودات جادویی رخ داده اند، اما نقشی در تعیین هویت فرد بومی نداشته اند، و برای هرکس روایت می شوند."
page
20
اسطوره اتفاقی است که در آغاز زمان توسط موجودات برتر رخ داده و قوانین جهان و جامعۀ بومی را شکل و مشروعیت داده و آن ها را واجب الاطاعه می کند. روایت اسطوره آیین های خاصی دارد و در هر زمان و برای هر کس روایت نمی شوند.
در حالی که افسانه ها تنها ماجراهای جالبی هستند که هر چند برای موجودات جادویی رخ داده اند، اما نقشی در تعیین هویت فرد بومی نداشته اند، و برای هرکس روایت می شوند."
September 8, 2017
–
24.19%
"معادگرایی، به معنای حرکت جهان به سوی فساد فراگیر پایانی، و سپس آغاز مجدد جهانی بدون نقص (شبیه به جهان آغازین) از دل ویرانه های جهان قبلی، یکی از باورهای مهم آیین های مختلف است، از ادیان ابتدایی تا ادیان ابراهیمی.
نکتۀ مهم وجود این باور اسطوره ای در مارکسیسم و نازیسم است، جایی که جهان فعلی تا حد نهایی فساد پیش می رود و از دل آن، جهان بی نقص بعدی زاییده می شود."
page
60
نکتۀ مهم وجود این باور اسطوره ای در مارکسیسم و نازیسم است، جایی که جهان فعلی تا حد نهایی فساد پیش می رود و از دل آن، جهان بی نقص بعدی زاییده می شود."
September 17, 2017
– Shelved as:
اساطیر-ادیان
September 17, 2017
–
Finished Reading
Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)
date
newest »

چه جالب كه در حين خواندن فكر ميكردم كه خواب آلود نبايد بخوانم و فردا بايد برگردم به آن دوباره كه ديدم انگار شما هم خواب آلود نوشتيد...دنيا در خواب چه ماجراهايى دارد...:)
شاید فردا که یه کم هشیارتر بشم، اصلاحات کلی توش اعمال کنم.