Gypsy's Reviews > حیوان قصهگ�
حیوان قصهگ�
by
by

خب من واقعاً به دوستدارا� داستان این کتابو توصیه میکن�!
این کتاب با یه سری فکتها� روانشناسی� زیستشناسی� تاریخی و همچنین ادبی توضیح مید� که چرا بشر داستان میگه� برا هرچیزی داستان میگ� و دنبال داستان توی هرچیزیه. داستان برا ما مثل هواست. مثل آب برا ماهیه. دورشو گرفته، احاطه� کرده، در محاصرۀ آبه اما از اون هم داره تنفس میکن�. یه تیکها� که دوست دارم، اونجاییه که میگ� خیلیه� شرلوک هلمز رو دوست دارن و باهوش و خبره میدونن�. ولی باهوش نیست و حتی نویسنده ما رو یه جورایی گول زده؛ چون با یه سری استنتاجِ ظاهراً منطقی، شرلوک رو کارآگاه باهوشی نشون داده. این تیکه رو دوست داشتم چون خودمم خیلی بهش فکر کرده بودم و خیلی جاها میگفت� چطور شرلوک اینق� دقیق از یه سری نشونه نتیجهگیر� کلی میکن�. ولی از طرفی اینق� هم مجذوب شخصیتش شده بودم که دوست داشتم باور کنم اینطوریه!
کتاب فصلبهفصل� جذابه. دلم میخوا� بازم بخونمش. دوست داشتم برا فصلبهفصل� نظر بدم. ولی یه مدت گذشته و باید یه دور نگاش کنم. یه تیکۀ دیگها� هم که دوست داشتم، اونجایی بود که دربارۀ بازیها� نمادین بچهه� صحبت کرده. چیزی که بین 1 تا 7 سالگی بچهه� انجام مید� و کاملاً تخیلی و خلاقانهست� اما رفتهرفت� پژمرده میش�. چیزی که بهش خیلی احتیاج داریم. اما با بزرگ شدن در خودمون میکشیمش� درحالیک� در طول زندگیمو� بیانداز� بهش نیاز پیدا میکنی�. بازیها� نمادین هم یه توضیحی بدم محض محکمکاری� همین که بچهه� خالهباز� میکن� مثلاً. موز رو برمیدار� فکر میکن� تلفنه! یا نقشها� مختلف رو بازی میکن�.
جایی که دربارۀ نورونها� آینها� و شبیهساز� و یادگیری مشاهدها� توضیح مید� هم دوست داشتم. ما حتی از شخصیتها� تخیلی هم تقلید میکنی�. رفتاری رو که توجهمون رو جلب کرده. ما داستان ابرقهرمانهامو� رو درونی میکنی�. آیا شخصیتی رو دوست داریم، چون شبیه ماست یا ویژگیهای� رو به شخصیتی نسبت میدی� که مال خودمونه برا اینکه اونم دوست داشته باشیم؟
یه تیکه دیگه رو هم دوست داشتم که میگف� خیلی از شخصیتها� هنری و ادبی جنون داشتن. حالا جنون واژۀ قدیمیترش�. بیماریها� روانی ینی. اینم سؤاله که جنونشو� به خلاقیت انجامیده یا خلاقیت از یه حدی بیشتر بشه، جنونه؟ اصلاً خلاقیت به جنون میزن� یا یه مرزی بازم بینشو� هست؟
درنهایت هم از آیندۀ داستان میگ�. با رشد تکنولوژی تصور میکنی� که داستان بهمعنا� اصیلش از بین میر�. ولی داستان نمیمیر�. همونطو� که انسان از دوران غارنشینیش هم نقاشی میکرد� و داستانی رو میآفریده� تکنولوژیهای� مثل واقعیت مجازی و بازیها� کامپیوتری بازم نهتنه� به خلق داستان کمک میکنن� بلکه رشدش مید�. بازم داستان همون اقیانوسِ دورِ ماهیه. هرچی ازش بخوریم کم نمیش�.
این کتاب با یه سری فکتها� روانشناسی� زیستشناسی� تاریخی و همچنین ادبی توضیح مید� که چرا بشر داستان میگه� برا هرچیزی داستان میگ� و دنبال داستان توی هرچیزیه. داستان برا ما مثل هواست. مثل آب برا ماهیه. دورشو گرفته، احاطه� کرده، در محاصرۀ آبه اما از اون هم داره تنفس میکن�. یه تیکها� که دوست دارم، اونجاییه که میگ� خیلیه� شرلوک هلمز رو دوست دارن و باهوش و خبره میدونن�. ولی باهوش نیست و حتی نویسنده ما رو یه جورایی گول زده؛ چون با یه سری استنتاجِ ظاهراً منطقی، شرلوک رو کارآگاه باهوشی نشون داده. این تیکه رو دوست داشتم چون خودمم خیلی بهش فکر کرده بودم و خیلی جاها میگفت� چطور شرلوک اینق� دقیق از یه سری نشونه نتیجهگیر� کلی میکن�. ولی از طرفی اینق� هم مجذوب شخصیتش شده بودم که دوست داشتم باور کنم اینطوریه!
کتاب فصلبهفصل� جذابه. دلم میخوا� بازم بخونمش. دوست داشتم برا فصلبهفصل� نظر بدم. ولی یه مدت گذشته و باید یه دور نگاش کنم. یه تیکۀ دیگها� هم که دوست داشتم، اونجایی بود که دربارۀ بازیها� نمادین بچهه� صحبت کرده. چیزی که بین 1 تا 7 سالگی بچهه� انجام مید� و کاملاً تخیلی و خلاقانهست� اما رفتهرفت� پژمرده میش�. چیزی که بهش خیلی احتیاج داریم. اما با بزرگ شدن در خودمون میکشیمش� درحالیک� در طول زندگیمو� بیانداز� بهش نیاز پیدا میکنی�. بازیها� نمادین هم یه توضیحی بدم محض محکمکاری� همین که بچهه� خالهباز� میکن� مثلاً. موز رو برمیدار� فکر میکن� تلفنه! یا نقشها� مختلف رو بازی میکن�.
جایی که دربارۀ نورونها� آینها� و شبیهساز� و یادگیری مشاهدها� توضیح مید� هم دوست داشتم. ما حتی از شخصیتها� تخیلی هم تقلید میکنی�. رفتاری رو که توجهمون رو جلب کرده. ما داستان ابرقهرمانهامو� رو درونی میکنی�. آیا شخصیتی رو دوست داریم، چون شبیه ماست یا ویژگیهای� رو به شخصیتی نسبت میدی� که مال خودمونه برا اینکه اونم دوست داشته باشیم؟
یه تیکه دیگه رو هم دوست داشتم که میگف� خیلی از شخصیتها� هنری و ادبی جنون داشتن. حالا جنون واژۀ قدیمیترش�. بیماریها� روانی ینی. اینم سؤاله که جنونشو� به خلاقیت انجامیده یا خلاقیت از یه حدی بیشتر بشه، جنونه؟ اصلاً خلاقیت به جنون میزن� یا یه مرزی بازم بینشو� هست؟
درنهایت هم از آیندۀ داستان میگ�. با رشد تکنولوژی تصور میکنی� که داستان بهمعنا� اصیلش از بین میر�. ولی داستان نمیمیر�. همونطو� که انسان از دوران غارنشینیش هم نقاشی میکرد� و داستانی رو میآفریده� تکنولوژیهای� مثل واقعیت مجازی و بازیها� کامپیوتری بازم نهتنه� به خلق داستان کمک میکنن� بلکه رشدش مید�. بازم داستان همون اقیانوسِ دورِ ماهیه. هرچی ازش بخوریم کم نمیش�.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
حیوان قصهگ�.
Sign In »
Reading Progress
July 10, 2018
– Shelved
July 10, 2018
– Shelved as:
to-read
July 17, 2018
–
Started Reading
July 20, 2018
–
Finished Reading
July 26, 2018
– Shelved as:
بازم-باید-بخونم
July 26, 2018
– Shelved as:
دوسشون-دارم
June 15, 2021
– Shelved as:
روان-شناسي
Comments Showing 1-9 of 9 (9 new)
date
newest »

message 1:
by
Arman
(new)
Jul 26, 2018 01:08AM

reply
|
flag


چ عالی! :X


من از شما ممنون که خوندین. :)