ŷ

Ehsan'Shokraie''s Reviews > آیدا در آینه

آیدا در آینه by احمد شاملو
Rate this book
Clear rating

by
83696432
's review

liked it

از مفاهیم و اهنگ اغلب شعر ها لذتی نبردم,نوعی سختی کلامی در اثر هست که گویی از حقیقتش کاسته..در واقع وقتی شعر میخوانیم بدنبال این هستیم که داغ حقایقی که با شاعرانگی در امیخته را در عمق وجودمان گداخته حس کنیم..اما در "آیدا در اینه" انگار نه عشق ,عشق است و نه غم,غم...


"مرا دیگر انگیزه سفر نیست
مرا دیگر هوای سفری به سر نیست

قطاری که نیمه شبان نعره کشان از ده ما می گذرد
آسمان مرا کوچک نمیکند
و جاده ای که از گرده پل میگذرد
آرزوی مرا با خود
به افق های دیگر نمیبرد"
26 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read آیدا در آینه.
Sign In »

Reading Progress

April 13, 2019 – Shelved
April 13, 2019 – Shelved as: my-unread-pdf-collection
May 16, 2019 – Started Reading
May 17, 2019 – Finished Reading

Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)

dateDown arrow    newest »

Ehsan'Shokraie' عمیقا بعید میدونم دکتر,بنظر من تعداد ستاره هایی که میگیره این اثر بخاطر حباب رمانتیک اطرافشه:)


message 2: by Ali (new) - added it

Ali نقد شفیعی کدکنی به شاملو

شاملو «مختلف‌الاضلاعی� است که فقط «ضلعِ» شعریِ او را جوان‌ه� می‌بینن� و باز از «مختلف‌الاضلاعِ� شعرِ او هم فقط «ضلعِ» بی‌وزن� را و این ضلع، چون «امری عدمی» است دسترسی به آن برای همه آسان است. به همین دلیل هر جوانی با دفترچه‌ا� چل‌بر� و با مداد دلش می‌خواه� ا. بامداد شود. چون شاملو وزن را کنار گذاشته است پس با کنار گذاشتن وزن می‌توا� شاملو شد. سی سال است که او، بدون اینکه قصد سوئی داشته باشد، دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است که حتی یک مجموعه درخشان، حتی یک شعر درخشان، حتی یک بند درخشان که خوانندگان جدی شعر بپسندند نتوانسته‌ان� بسرایند.

اخوان حرف‌ها� جرقه‌ا� و زودگذری می‌ز� که شاید خودش هم متوجه عمق آن‌ه� نبود. از جمله می‌گف�: «عزیز جان! این احمد شاملو. خودش خوب است ولی "تالیِ فاسد" دارد» و می‌گف�: «مثلِ ابن‌عرب� است که خودش به هر حال عارفی است و عارفی بزرگ ولی تالیِ فاسدش این همه حاشیه‌نوی� و مهمل‌با� است که تا عصر ما همچنان ادامه دارند.» حرف اخوان بسیار حرفِ درستی است: هم ابن‌عرب� بزرگ است و تالیِ فاسد دارد هم شاملو در حد یکی از شعرای برجسته نسل خودش بزرگ است و تالیِ فاسد دارد. آثار سوء این تالیِ فاسد را به تدریج جامعه ادبی ما احساس می‌کن� ولی هنوز مقصر اصلی و یا یکی از مقصرهای اصلی را به‌ج� نیاورده است. این که گفتم یکی از مقصرهای اصلی نظرم بیشتر به ناقدان قلابی و روزنامه‌چی‌ها� معاصر است، بیشتر اینهایی که صفحات شعر مجلات را اداره می‌کنن�. اینها همه‌شا� «شعرای ناکام»اند. یک وقتی ملک‌الشعرا� بهار صفحه شعر «نوبهار ادبی» را اداره می‌کر� و نیما یوشیج جوان، شعر «ای شب» یا مثلا «افسانه» را در آنجا چاپ می‌کر�. به هر حال، زیر نظر آدمی بود که قصیده دماوندش را و ده‌ه� شاهکار دیگرش را همه در حفظ داشتند و همه به مقام شامخ او اعتراف داشتند، حتی دشمنان سیاسی او. در نسل بعد از شهریور، بعدها، «سخن» درآمد، شعرش را هم خانلری خود نظارت می‌کر�. خانلری در آن زمان «عقاب» را نشر داده بود و کمتر خواننده جدی شعری بود که عقاب را یا پاره‌ا� از آن را در حفظ نداشته باشد. زیر نظر چنین آدمی توللی و نادرپور و مشیری رشد کردند. بعدها، بعد از 28 مرداد، امثال فریدون مشیری، اخوان و شاملو ناظران صفحات شعر مجلات بودند. بالأخره اینها در این سال‌ه� مقدار زیادی شعر درخشان از خودشان داشتند. اخوان «زمستان» را گفته بود، مشیری «کوچه» را و شاملو شعر «باغ آینه» را... در سایه نظارت ذوق و سلیقه این گونه شاعران، نسل جوان‌تر� از قبیل فروغ و آتشی و خویی و امثال آنها رشد کردند. حالا صفحه ادبی مجله فلان و مجله بهمان دست کیست؟ دست آدم بدبختی که در تمام عمرش یک سطر شعر نتوانسته است به جامعه تحویل دهد. اصلا وزن را تشخیص نمی‌ده�. اگر می‌توانس� یک عدد «کوچه» بی‌قابلیت� یک عدد «زمستان» بی‌قابلیت� یک عدد «مرگ نازلی» بی‌قابلی� تحویل مردم دهد مسلما از زیر دست او هم در این سی� سال چند شاعر برجسته ظهور می‌کر�. می‌بین� که تنها مقصر شاملو نیست که وزن را حذف کرده و ملاک هنر را - که باید «امری وجودی» باشد و هست - به ظاهر تبدیل به «امری عدمی» کرده است؛ در کنار او «این جانیان کوچک» به قول فروغ، این خبرنگاران روزنامه‌� که آرزوی شاعر شدن دارند و در تمام محافل خود را به عنوان شاعر معرفی می‌کنن� متصدیان صفحه شعر مجلات شده‌ان� و بسیار طبیعی است که از زیر دست آن‌ه� نیما یوشیج و توللی و فروغ و اخوانی ظهور نخواهد کرد.

حق این است که شاملو را برای نسل جوان امروز باید «تجزیه» و «تحلیل» کرد. ممکن است در این تجزیه خیلی از محسنات او تبدیل به نقاط ضعف شود ولی به هر حال، از این کار گزیری نیست. این کار را آیندگان با بی‌رحم� خواهند کرد. اگر جوانان امروز بدانند که شخصیت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده است، هرگز این گونه عمر خود را صرفِ شعر، آن هم شعرِ این‌طور� - که در روزنامه‌ه� می‌بینی� - نخواهند کرد. تو بهتر از هر کسی می‌دان� که آنچه ا. بامداد یا احمد شاملو را می‌ساز� اگر به صد جزء تقسیم شود، پنجاه تا شصت درصدش ربطی به شعر ندارد. این شهرت و اعتبار نتیجه پنجاه شصت سال حضور مستمر در روزنامه‌ه� است. مدتی حزب توده او را بزرگ می‌کرد� بعد سلطنت‌طلب‌ها� بعد چریک‌ها� ‌حال� هم همه ناراضیان از اوضاع کنونی. و این بزرگ کردن‌ه� به هیچ وجه صددرصد به شعر او مربوط نیست، مربوط به موقع‌شناس� اوست و به قول خودش - با الهام از تعبیری از مایاکوفسکی - «سفارش زمانه» را پذیرفتن. نه اخوان، نه فروغ، نه نیما، نه سپهری، هیچ‌کدا� این طوری سفارش زمانه را نتوانستند بپذیرند. در تهران که بودم، یکی از دانشجویان علوم اجتماعی صد شماره مجله "آدینه" را برای یک مطالعه فرهنگی تحلیل کامپیوتری کرده بود. می‌گف�: در این صد شماره، در تمام شماره‌ه� - جز چند مورد استثنایی - نام شاملو آمده است و در تمام موارد با القابی از نوع «شاعر بزرگ مهین ما»، «شاعر بی‌همتای� ... عناوینی که الان به یادم نمانده و راست می‌گف�. عکس‌ه� و تفصیلات و اخبار درباره او. اما در همین صد شماره اسم نیما و اخوان و فروغ فقط نیما و اخوان و فروغ هستند بدون هیچ‌گون� صفت و به قول فرنگی‌ه� اپیتتی اما او همیشه با عنوان شاعر بزرگ قرن، شاعر بزرگ میهمن‌ما� و... این� تنها "آدینه" نیست، از روزنامه‌ها� حزب توده این گونه تبلیغات برای او شروع شد تا در "فردوسی"‌ها� آن سال‌ه� که در روی جلد لقب «جاودانه مردِ شعر» به او دادند. پنجاه سال شب و روز، در وسیع‌تری� نشریه‌ها� سیاسی و فرهنگی،� درباره شاطر عباس صبوحی اگر تبلیغ شده بود حالا جایزه نوبل را به اولاد و احفادِ شاطر عباس می‌دادند� شاملو که جای خود دارد. می‌بین� که از صد جزء سازنده شخصیت او، چهل پنجاه درصدش که مربوط به شعر اوست با چه ضمایمی همراه شده است تا به این حد رسیده. آن شصت درصد یا پنجاه درصد دیگر عبارت است از سردبیر ده‌ه� نشریه داخل و خارج مملکت بودن از "سخن نو" پنجاه سال پیش تا "آشنا" و "خوشه" و "کتابِ هفته" و "کتابِ جمعه" و "ایرانشهر" و از نویسنده "کتاب کوچه" بودن تا... و از مترجم «پابرهنه‌ها� و شعرهای «لورکا» و «آراگون» بودن تا... و از داشتن آن صدای گرم و سوخته‌ا� که شعرهای خودش را و نیما و مولوی و خیام و حافظ را بخواند و در هر خانه روشفکری نواری از او موجود باشد و از درگیری‌ها� ادبی او با خانلری و نادرپور و... تا درگیری با سعدی و فردوسی و انکار شاعری آنان. اینها آدم را شاعرتر نمی‌کن� ولی مشهورتر که می‌کن�.

این‌ه� که گفتم همه در حقیقت «عیبِ می» بود. بگذار «هنرش» را نیز بگویم که این نامه اگر به دست کسی افتاد مرا به بی‌انصاف� متهم نکند.

اگر شاملو ظهور نمی‌کرد� لابد دیگرانی ما را با شعر فرنگی آشنا می‌کردن� و آنچه در شعر شاملو اتفاق افتاده در شعر دیگران اتفاق می‌افتاد� چنانکه جرقه‌ها� خام و کم‌ثمر� در طامات‌ها� مدرن هوشنگ ایرانی دیده می‌شو�. صدها هوشنگ ایرانی می‌توانس� از راه ترجمه غلط و نفهمیده شعر فرنگی «رتوریکِ شعرِ فارسی» را عوض کند. شاملو رتوریکِ شعرِ فارسی را عوض کرد. نیما تا حدی این را آهسته و با ترس و لرز انجام داده بود ولی این «فرزند زنازاده شعر» به طور لجام‌گسیخته‌ا� با رتوریکِ شعرِ فارسیِ سنتی و شعر توللی درافتاد و «هوای تازه»ای وارد شعر فارسی کرد. بدون تردید اگر او زبان فرانسه را مثل خانلری بلد بود، رتوریک شعر فارسی را نمی‌توانس� عوض کند، همان گونه که ضعفِ نیما در شعر کلاسیک او را به نوآوری در شرایطِ خودش واداشت، همان گونه هم ضعف در زبان فرانسه شاملو را به این رتوریکِ مدرن راهنمون شد. آن‌های� که زبان فرنگی را خوب بلدند وقتی می‌خواهن� ترجمه کنند، سعی می‌کنن� حال و هوای شعر فرنگی را به اسلوبِ سنتیِ زبان فارسی نزدیک کنند، مثلِ ترجمه‌های� که خانلری از شعر فرنگی کرده یا نصرالله فلسفی یا مسعود فرزاد. آن‌ها� استادانی بودند که هم فارسی بلد بودند هم زبان فرنگی، اما شاملو زبان فرنگی اصلا بلد نبود، تحت‌اللفظ� چیزهایی را به کمک دیکسیونر ترجمه می‌کر� و لطف کار او در همین جا بود و این سبب می‌ش� که رتوریکِ شعرِ فارسی از بنیاد دگرگون شود، اگر شاملو در آن سال‌ه� زبان فرانسه‌ا� از نوع فرانسه نصرالله فلسفی و خانلری می‌دانست� این اتفاق در شعر فارسی به این سرعت نمی‌افتا� که یک‌شب� رتوریک لورکا و آراگون و اِلوار، طابق النعل بالنعل، ‌وار� شعر فارسی شود. زمانی بسیار لازم بود که چندین نسل بگذرد تا رتوریکِ شعرِ فارسی به این حدی که امروز هست - به خوب و بدش کاری ندارم - برسد. این به همتِ شاملو و بر اثرِ «فرانسه‌ندانی� او بود. البته شاملو بعدها فرانسه را تا حدی یاد گرفت ولی دوستان بسیار نزدیک او به من گفتند که وی در آن سال‌ها� حتا به اندازه دانش‌آموزا� سیکل اول دبیرستان (در حد معدل 12) هم زبان فرانسه بلد نبوده است. سلیقه نوجویی و شجاعت و جسارتِ این کار را داشته و همین افتخار او را بس.


Ehsan'Shokraie' Ali
احسنت,ممنونم,بسیار عالی بود🌸


message 4: by Kianoush (new)

Kianoush Mokhtarpour از شفیعی کدکنی متن «دوستانه‌تری� انتظار داشتم


message 5: by Ali (new) - added it

Ali خواهش می کنم. اینکه در قسمت آخرش با اینکه گفته بود خوبیشم بگیم و بعد باز حسابی کوبیده بودش موافقم باهات. در کتاب حالات و مقامات م. امید که کدکنی درباره اخوان نوشته در یک فصل مقایسه ای میکنه بین شاملو و مهدی اخوان. خب شاعر مورد علاقه کدکنی در دنیای معاصر مهدی اخوانه و خودش در تقسیم بندی ای که از شاعران می کنه در یک جا که مثلا میگه شاعرانی که با آن ها گریستم که میشن فلان و بهمان، در اونجا شاعری که به نظرش تک و بی همتاست در شعر معاصر رو مهدی اخوان می دونه. توی کتابی که راجب مهدی اخوان نوشته ی بحثی داره درباره اشعار شاملو و خب طبیعتا مهدی اخوان رو خیلی بهتر می دونه. ولی اره اینجا بحث کاملا اختصاصی راجب اشعارش نداشت.


message 6: by Arman (new)

Arman البته بیشتر این بحث ها بخاطر نشناختن معیارهای ادبی توسط مخاطب ست؛ همین جا هم کدکنی بجای تحلیل شعرهای شاملو، از موضعی بشدت ايدئولوژيک به تشریح فعاليت ادبی و غیرادبی وی می پردازد (فارغ از ضعف یا قوت شاعر).
آخر استفاده از لفظ "زنازاده" که نقد نمیشه!!!!


back to top