Ali Karimnejad's Reviews > بیابان تاتارها
بیابان تاتارها
by
by

کتابی سخت تکان دهنده
ما انسانه� موجودات عجیبی هستیم. در عین اینکه میل به کمالگرای� داریم و مایلیم خیالباف� کنیم، برای آینده نقشه و طرح بریزیم و خودمون رو در رویای آیندها� درخشان مستغرق کنیم، در عین حال، این توانایی عجیب و ناشناخته رو هم داریم که به هر چیزی، حتی بدترین وضعیته� هم، عادت میکنی�. اینه� هر دو از ذات انسان بودن ما نشات میگیر� و بدون این تواناییه� موجود بشر نمیتونس� به جایی که الان هست برسه.
بیابان تاتاره� تقابل این دو تمایل در وجود جوانی به نام "جووانی دروگو" هستش که به قصد آیندها� درخشان و در جستوجو� افتخار، به خدمت نظام میر�. طی داستان، خواننده مدت زمان طولانی با دروگو همراه خواهد شد و از نزدیک شاهد نزاع این دو تمایل در وجود اون خواهد بود. کشاکشی بسیار آشنا که محاله خوانندها� با اون همذاتپندار� نکنه. گذر ایام و بدنی که به تدریج پیر و فرسوده میش� و قلبی که هنوز جوونه و تو رو به سمت رویاهات فرا میخون� و از طرف دیگه خزیدن تدریجی عادته� از سمت پاها به سوی قلب آدمی تا زمانی که اونقدر به دورش سخت میپیچ� که اون رو خشک، و خالی از شور و شوق میکن�.
تا زمانی که نهایتا مرگ از دور پدیدار میش� و تو از دیدنش شوکه میش� و غبار ایام دراز از روی قلبت زدوده میش�. دلت دوباره به تپش میافت� و شور و خواهش زندگی دوباره در وجودت جریان میگیر� و رویاهات دوباره زنده میش�. فکر میکن� که هنوز فرصت هست و میخوای زندگی کنی اما افسوس که زمانی باقی نمونده..................................؛
پ.ن: به طور کاملا اتفاقی سه کتاب "درباره معنای زندگی"، "بیابان تاتارها" و "آبلوموف" رو با هم خوندم و چاک خوردم! خواستم بگم از این کارا نکنید. آخر عاقبت نداره. نه اینکه بگم خیلی به هم ربط دارن این کتابا، ولی هر کتابی یک سری افکار بخصوصی رو در سر آدم تیز میکن�. این سر رو تو یک کتاب دیگه فرو کردن ممکنه تلاطمی در سر آدم ایجاد کنه که شاید در حالت عادی رخ نمیدا�. خلاصه خواستم هشدار بدم همونطوری که آدم از خوردن چند چیز ناسازگار با هم رودل میکنه� با خوندن چند چیز با همدیگه هم ممکنه رومغز (!) کنه 😵ا
ما انسانه� موجودات عجیبی هستیم. در عین اینکه میل به کمالگرای� داریم و مایلیم خیالباف� کنیم، برای آینده نقشه و طرح بریزیم و خودمون رو در رویای آیندها� درخشان مستغرق کنیم، در عین حال، این توانایی عجیب و ناشناخته رو هم داریم که به هر چیزی، حتی بدترین وضعیته� هم، عادت میکنی�. اینه� هر دو از ذات انسان بودن ما نشات میگیر� و بدون این تواناییه� موجود بشر نمیتونس� به جایی که الان هست برسه.
بیابان تاتاره� تقابل این دو تمایل در وجود جوانی به نام "جووانی دروگو" هستش که به قصد آیندها� درخشان و در جستوجو� افتخار، به خدمت نظام میر�. طی داستان، خواننده مدت زمان طولانی با دروگو همراه خواهد شد و از نزدیک شاهد نزاع این دو تمایل در وجود اون خواهد بود. کشاکشی بسیار آشنا که محاله خوانندها� با اون همذاتپندار� نکنه. گذر ایام و بدنی که به تدریج پیر و فرسوده میش� و قلبی که هنوز جوونه و تو رو به سمت رویاهات فرا میخون� و از طرف دیگه خزیدن تدریجی عادته� از سمت پاها به سوی قلب آدمی تا زمانی که اونقدر به دورش سخت میپیچ� که اون رو خشک، و خالی از شور و شوق میکن�.
تا زمانی که نهایتا مرگ از دور پدیدار میش� و تو از دیدنش شوکه میش� و غبار ایام دراز از روی قلبت زدوده میش�. دلت دوباره به تپش میافت� و شور و خواهش زندگی دوباره در وجودت جریان میگیر� و رویاهات دوباره زنده میش�. فکر میکن� که هنوز فرصت هست و میخوای زندگی کنی اما افسوس که زمانی باقی نمونده..................................؛
پ.ن: به طور کاملا اتفاقی سه کتاب "درباره معنای زندگی"، "بیابان تاتارها" و "آبلوموف" رو با هم خوندم و چاک خوردم! خواستم بگم از این کارا نکنید. آخر عاقبت نداره. نه اینکه بگم خیلی به هم ربط دارن این کتابا، ولی هر کتابی یک سری افکار بخصوصی رو در سر آدم تیز میکن�. این سر رو تو یک کتاب دیگه فرو کردن ممکنه تلاطمی در سر آدم ایجاد کنه که شاید در حالت عادی رخ نمیدا�. خلاصه خواستم هشدار بدم همونطوری که آدم از خوردن چند چیز ناسازگار با هم رودل میکنه� با خوندن چند چیز با همدیگه هم ممکنه رومغز (!) کنه 😵ا
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
بیابان تاتارها.
Sign In »
Reading Progress
November 5, 2020
–
Started Reading
November 22, 2020
–
Finished Reading
November 25, 2020
– Shelved
November 25, 2020
– Shelved as:
favorites
Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)
date
newest »

message 1:
by
[deleted user]
(new)
Nov 25, 2020 02:34AM
یه جین آستن بخون بشوره ببره:)))))
reply
|
flag