ŷ

Dream.M's Reviews > جای خالی سلوچ

جای خالی سلوچ by Mahmoud Dowlatabadi
Rate this book
Clear rating

by
107010012
's review

it was amazing
bookshelves: novel-long-story

پایان شب سیه سپید است/ ولی من نمیخوام صد سال سیاه هم پایان همچون شب سیاهی سپید باشه/ چون این شب اونقدر طولانی شده که وقتی روز بشه من دیگه وجود ندارم/ اگرم وجود داشته باشم، نای زندگی ندارم.
....
درد درد درد. دوستم بهم گفت وقت خوبی رو برای سلوچ خوندن انتخاب نکردی. گفتم کجای کاری که دارم هدایت هم میخونم. گفت پس خودآزاری. توی یک کلمه منو خلاصه کرد. وقتی که داشت میرفت اما من نفهمیدم برگشتن توی کار نیست. وگرنه محکم تر بغلش میکردم. قوی بمون! ولی قوی موندن انتخاب من نیست. کار دیگه ای ازم بر نمیاد. همه چیزو نابود کرد، همه چیزم نابود شد. دیگه چیزی ندارم که از دست بدم. نگران هیچی نیستم. همه چیزو با خودش برد. تنها چیزی ام که باقی مونده بود خودم آتیش زدم. چیزی ندارم که بخاطرش بترسم. نمیخوام بعد تو این سیاهی سپید بشه. کارد رو بذار کنار گردنم چون من جراتش رو ندارم. دلم داشت برات خیلی تنگ میشد که انداختمش دور. اما حالا جای خالیش میسوزه و تو رو بیشتر یادم میاره. شبایی که سرد میشه یادت میوفتم. روزای آفتابی یادت میوفتم. بارون که میاد یادت میوفتم. بارون که نمیاد یادت میوفتم. یادت رفته زیر پوستم. توی گوشام، روی انگشتام، روی پشتم ، لای موهام. منو توی یک کلمه خلاصه کن اگه میتونی. خلاصم کن اگه میتونی.
"مثله ام کنید زیرا جز این نیست راه گشودنم..."
79 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read جای خالی سلوچ.
Sign In »

Reading Progress

November 8, 2021 – Started Reading
November 8, 2021 – Shelved
November 15, 2021 –
page 220
54.32% "گاه آدم، خود آدم عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو عشق می‌جوش� بی آنکه ردش را بشناسی. بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده. شاید نخواهی هم، شاید هم بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی. عشق، گاهی همان یاد کمرنگ سلوچ است و دست های به گل آلوده تو که داری دیوار را سفید میکنی.عشق، خود مرگان است!
گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست.عشق مگر چیست؟ آنچه که پیداست؟"
November 17, 2021 –
page 320
79.01% "اخ چقدر درد داره این کتاب ، چقدر تلخه
پدیده کودک همسری در گذشته نه چندان دور، به قدری معمول و پذیرفته شده بود که من حتی یادمه خانمهای پیر فامیل، توی شهر و نه حتی روستا، به خاطرات تجاوز شب عروسی شون افتخار هم میکردن. یعنی حتی اونقدر هم بچه نبودم که متوجه نشم درباره چی صحبت میکنن. به ترسشون، به رنجی که کشیده بودن میبالیدن و اونو نشونه حیا می‌دونست�. چطور نمی‌فهمید� که این ظلمه؟"
November 18, 2021 – Finished Reading
November 30, 2021 – Shelved as: novel-long-story
November 30, 2021 – Shelved as: novel-long-story

Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)

dateDown arrow    newest »

message 1: by Nova (new)

Nova "چه پاره‌پار� غزل هایی که در قلب توست..."
بیا بغلم خواهرکم


message 2: by habib (new)

habib amiri میخکوبم کرد.....


Dream.M Nova wrote: ""چه پاره‌پار� غزل هایی که در قلب توست..."
بیا بغلم خواهرکم"


گیف بغل 🥲🫂


Dream.M habib wrote: "میخکوبم کرد....."

🌺😊


back to top