Mohammad Hrabal's Reviews > باشگاه مشتزن�
باشگاه مشتزن�
by
by

اگر فیلم باشگاه مشت زنی را دیدهاید� کتاب آن را هم مطالعه کنید چرا که جذابیتها� خاص خود را دارد. اگر نه فیلم را دیدهای� و نه کتاب را خواندهای� به� نظر من ابتدا فیلم را ببینید و بعد کتاب را بخوانید. هر دو تجربها� جالب و دوستداشتن� برای من بودند.
***
باشگاه مشتزن� را با تصادف بالارد مقایسه کردهان�. پالانیک و بالارد هر دو منتقد مصرفگرای� هستند. برعکس بالارد که نگاهش خشک و سبعانه است، پالانیک همه� چیز را به استهزا میگیر�. مقدمه مترجم- صفحه ۱۰ کتاب
پالانیک کتابها� خود را کمدی-رمانتیک توصیف میکن� و در مصاحبها� با خبرنگار گاردین میگوی�: «همیشه سعی میکن� به یک هدف متعالی برسم، به عشق، ولی با روشی کاملاً غیر قراردادی. با نمایش یک دنیا زشتی و پلشتی برای رسیدن به قله� عشق ماندگار باید از تمام این پلشتیه� گذشت.» مقدمه مترجم-صفحه ۱۰ کتاب
وقتی� که میفهم� تمام کسانی که دوستشان داری سر آخر یا طردت میکنن� یا یک روز میمیرند� گریه کردن برایت خیلی ساده میشو�. صفحه ۱۹ کتاب
مبلمان میخر�. به خودت میگوی� این آخرین کاناپها� است که تا آخر عمرم ممکن است لازم داشته باشم. مبل را میخری� چند سال کاملاً راضی هستی چون هر اتفاق بدی هم که بیفتد دیگر مطمئنی که مشکل مبلت حل شده. بعد یک دست ظرف عالی. بعد هم یک تختخوا� ایدهآل� پرده. فرش. حالا در لانه� خوشگلت گیر افتادها�. چیزهایی که قبلاً صاحبشان بودی حالا صاحبت شدهان�. صفحه� ۴۹ کتاب
خیلی از جوونه� میخوا� با یک عالم خرت� و پرت خریدن دنیا رو تحت تأثیر قرار بدن. صفحه� ۵۱ کتاب
هزاران سال است که بشر این زمینی را که در آن زندگی میکن� به گه کشیده و نابود کرده، حالا تاریخ از من انتظار دارد که گندکاری گذشتگان را پاک کنم. صفحه� ۱۳۷ کتاب
حالا. معجزه� شگفتآو� مرگ. در یک لحظه راه میرو� و حرف میزن� و ثانیها� بعد تبدیل به یک شی میشو�. من هیچم. نه. حتی هیچ هم نیستم. صفحه� ۱۶۴ کتاب
نسلی از زنان و مردان جوان و قوی دارید که دوست دارند جانشان را فدای چیزی کنند. تبلیغات رسانهه� باعث شده این آدمه� دائم دنبال اتومبیل و لباسهای� باشند که اصلا نیازی به آنه� ندارند. چند نسل است که آدمه� شغلهای� دارند که از آن متنفرند و تنها دلیلی که ولشا� نمیکنن� این است که بتوانند چیزهایی بخرند که به هیچ دردشان نمیخور�. در دوره� نسل ما هیچ جنگ بزرگی اتفاق نیفتاده. هیچ رکود اقتصادی طولانی پیش نیامده. ولی ما یک جنگ بزرگ بر سر روح داشتیم. ما یک انقلاب بزرگ علیه فرهنگ داشتیم. رکود بزرگ، زندگی ماست. روحمان است که راکد شده. صفحه� ۱۶۷ کتاب
ما بچه وسطیها� تاریخیم. از بچگی تلویزیون به خورد ما داده که بالاخره یه روزی میلیونر و هنرپیشه و ستاره� راک میشی�. ولی هیچ� وقت نمیشیم� و ما تازه داریم اینو میفهمی�. صفحه� ۱۸۶ کتاب
�
***
باشگاه مشتزن� را با تصادف بالارد مقایسه کردهان�. پالانیک و بالارد هر دو منتقد مصرفگرای� هستند. برعکس بالارد که نگاهش خشک و سبعانه است، پالانیک همه� چیز را به استهزا میگیر�. مقدمه مترجم- صفحه ۱۰ کتاب
پالانیک کتابها� خود را کمدی-رمانتیک توصیف میکن� و در مصاحبها� با خبرنگار گاردین میگوی�: «همیشه سعی میکن� به یک هدف متعالی برسم، به عشق، ولی با روشی کاملاً غیر قراردادی. با نمایش یک دنیا زشتی و پلشتی برای رسیدن به قله� عشق ماندگار باید از تمام این پلشتیه� گذشت.» مقدمه مترجم-صفحه ۱۰ کتاب
وقتی� که میفهم� تمام کسانی که دوستشان داری سر آخر یا طردت میکنن� یا یک روز میمیرند� گریه کردن برایت خیلی ساده میشو�. صفحه ۱۹ کتاب
مبلمان میخر�. به خودت میگوی� این آخرین کاناپها� است که تا آخر عمرم ممکن است لازم داشته باشم. مبل را میخری� چند سال کاملاً راضی هستی چون هر اتفاق بدی هم که بیفتد دیگر مطمئنی که مشکل مبلت حل شده. بعد یک دست ظرف عالی. بعد هم یک تختخوا� ایدهآل� پرده. فرش. حالا در لانه� خوشگلت گیر افتادها�. چیزهایی که قبلاً صاحبشان بودی حالا صاحبت شدهان�. صفحه� ۴۹ کتاب
خیلی از جوونه� میخوا� با یک عالم خرت� و پرت خریدن دنیا رو تحت تأثیر قرار بدن. صفحه� ۵۱ کتاب
هزاران سال است که بشر این زمینی را که در آن زندگی میکن� به گه کشیده و نابود کرده، حالا تاریخ از من انتظار دارد که گندکاری گذشتگان را پاک کنم. صفحه� ۱۳۷ کتاب
حالا. معجزه� شگفتآو� مرگ. در یک لحظه راه میرو� و حرف میزن� و ثانیها� بعد تبدیل به یک شی میشو�. من هیچم. نه. حتی هیچ هم نیستم. صفحه� ۱۶۴ کتاب
نسلی از زنان و مردان جوان و قوی دارید که دوست دارند جانشان را فدای چیزی کنند. تبلیغات رسانهه� باعث شده این آدمه� دائم دنبال اتومبیل و لباسهای� باشند که اصلا نیازی به آنه� ندارند. چند نسل است که آدمه� شغلهای� دارند که از آن متنفرند و تنها دلیلی که ولشا� نمیکنن� این است که بتوانند چیزهایی بخرند که به هیچ دردشان نمیخور�. در دوره� نسل ما هیچ جنگ بزرگی اتفاق نیفتاده. هیچ رکود اقتصادی طولانی پیش نیامده. ولی ما یک جنگ بزرگ بر سر روح داشتیم. ما یک انقلاب بزرگ علیه فرهنگ داشتیم. رکود بزرگ، زندگی ماست. روحمان است که راکد شده. صفحه� ۱۶۷ کتاب
ما بچه وسطیها� تاریخیم. از بچگی تلویزیون به خورد ما داده که بالاخره یه روزی میلیونر و هنرپیشه و ستاره� راک میشی�. ولی هیچ� وقت نمیشیم� و ما تازه داریم اینو میفهمی�. صفحه� ۱۸۶ کتاب
�
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
باشگاه مشتزن�.
Sign In »
Reading Progress
Finished Reading
March 21, 2023
– Shelved
Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)
date
newest »

message 1:
by
Maede
(new)
-
rated it 5 stars
Mar 22, 2023 01:37AM

reply
|
flag
