Ali Ahmadi's Reviews > ایلیاد
ایلیاد
by
در دنیای هومر اگر نیایش لازم را به خدای مورد نظر نکرده باشی باید هر لحظه این انتظار را بکشی که بر خلاف تمام قوانین فیزیک تیرت در نیمه� راه به زمین بیفتد، دشمنت به آسمان برود، یا رودی از بسترش خارج شده و چون هیولایی دنبالت کند. برخلاف تصور اولیه، در حماسه همه چیز از روابط علّی نسبتن دقیقی پیروی میکنند� تنها جای علتها� طبیعی را خدایان گرفتهان� � که در حقیقت توصیفها� فیزیکی بسیار بدویتر� از دنیا هستند. با وجود این، حیرتانگی� برای من در این سفر چندصد صفحها� و چند هزارساله، نه صرفِ تفاوتها� بسیارش با امروزِ ما، که شباهتها� خیرهکننده� آن هم بود. همه چیز آنقدر دور است که انگار از جهانی دیگر آمده و در همان حال گویی آن آدمه� را کنار خودمان حس میکنی�. در جهانی که هنوز ارزش زن بر معیار گاو سنجیده میشو� (خیلی دور و خیلی نزدیک)، ناگهان این آشیل است که جملاتی را بر زبان میآور� (بُریده� اول) که چه بسا ممکن است از زبان یک فیلسوف شنیده یا بر صحنه� تئاتر مدرن ببینیم. همان صحبتها� همیشگی؛ ترس از مرگ و کوتاهی و بیهودگی زندگی.
ایلیاد تنها بخشی از یک حماسه� بزرگتر است � که به مجموعه� آن epic cycle میگوین� � و متاسفانه بخشها� زیادی از آن از دست رفته. داستانی بیمقدمه� با ارجاعات فراوان و بدون پایانی راضی کننده (در معنایی کلاسیک که تمام گرهگشاییه� در آن اتفاق بیفتد) که در عین حال آنقدر کامل، تاثیرگذار و عمیق بوده که برای سه هزاره به یکی از ستونها� ادبیات کلاسیک لاتین/اروپایی تبدیل شود. به همین دلیل خواندن چندان آسان نیست؛ نیاز به اندکی مقدمه درباره� خدایان و اساطیر، و تاریخ و جغرافیای یونان و آسیای صغیر دارد و بیشتر از اندکی صبر، برای خواندن فرازهای پرتکرار، دخالتها� � بهزعم� ما � بیج� و ناعادلانه� خدایان در کار میرایان و خشونت � باز هم به عقیده� انسان امروزی � بیش از حد و سادیستوا�! (راهنمای خوبی برای درک بهتر داستان در ریویوی Maede آمده). اما تجربه� نهایی؟ بدون شک رضایتبخ� و بینهای� مطلوب! فعلن تنها کمی بیشتر درباره� ترجمهه� مینویس� و باقی حرفه� باشد برای بعد.
***
سعید نفیسی (1334)
جلال الدین کزازی (1377)
*از آن زمان تا کنون
� ایلیاد دو ترجمه� کامل فارسی دارد، اولی از نفیسی که مال 70 سال پیش است و بعدتر هم کزازی. دومی به سرهنویسیا� شناخته میشو� و پرهیز از بهکارگیر� کلمات غیرفارسی و کمابیش سختخوانت� هم هست، به خصوص در ابتدای کار تا این که کمی عادت کنید. اینکه کدام یک را ترجیح بدهید سلیقهایس�. به شخصه برگردان کزازی را ترجیح میده� به خاطر آهنگینت� و پختهت� بودن. کزازی از متن فرانسوی استفاده کرده و نفیسی هم به احتمال زیاد (با توجه به رسم آن دوران) همینطور. اما در همان فراز اول ترجمه� نفیسی ناهماهنگی به چشم میخورد� آخیلوس تلفظ یونانی است و پله فرانسوی. برای مخاطب فارسی اهمیت چندانی ندارد اما به قاعده یا باید آشیل و پله نوشته میشد یا آخیلوس و پلئوس. (بدون قضاوت کل کار با تکیه بر یک بند، به باورم اینطو� ظرافتهای� پختگی کار را مشخص میکن�.) هردو پانویسها� به نسبت پرتعداد هم دارند اما نسخه نفیسی مقدمها� مفصل درباره� ادبیات یونان باستان، هومر و دنیای او و خلاصها� از داستانه� را نیز دارد.
***
Alexander Pope (1715)
Emily Wilson (2023)
ترجمهها� انگلیسی اما پرشمارند، یکی از قدیمیترینه� از الکساندر پوپ است با سبک سنگین (و البته زیبای) قرن هجدهم میلادی و آخرین هم از امیلی ویلسون که به گفته خوانندگان بسیار خوشخوان و روان است. پوپ البته به جای برخی خدایان یونانی، معادل رومی آنه� را به کار میبر�. مثلن هادس یونانی را با پلوتو جایگزین میکند و به جای زئوس میگوی� Jove � که همان ژوپیتر است. برگردان ویلسون برخلاف پوپ موزون اما بیقافی� است، همانطور که عمده شعر یونانی و لاتین بوده. لیست باقی ترجمهه� را با چند جمله اولشا� به عنوان نمونه میتوانی� ببینید.
by

سرنوشتی یکسان برای کسی که در پس میمان� و کسی که گرم و پرشور به نبرد میشتاب� در نظر گرفته شدهاست� سرافرازی و نازشی یگانه در انتظار زبون و پردل، هر دُوان است؛ مردی که هیچ کاری نکرده است با همان مرگی از جهان میرو� که آن کس که زندگانیش را در کار گذرانیده است بدان از جهان رفته است.
پلهای� سومین بار، جایزههای� را در پیش نهاد و به داناییان نشان داد: جایزههای� که برای کُشتی ستوهآو� و سخت به کناری نهاده شده بود. جایزه بَرنده سهپایها� سترگ بود که میتوانستند� بر آتش نهاد. آخاییان ارزش آنرا با بهای دوازده گاو برابر مینهادن�. برای جنگاور بازنده، او زنی را در میانه نهاد: آن زن در هنرهای دستی چیره و توانا بود و آخاییان او را با چهار گاو همار� میشمردن�.
در دنیای هومر اگر نیایش لازم را به خدای مورد نظر نکرده باشی باید هر لحظه این انتظار را بکشی که بر خلاف تمام قوانین فیزیک تیرت در نیمه� راه به زمین بیفتد، دشمنت به آسمان برود، یا رودی از بسترش خارج شده و چون هیولایی دنبالت کند. برخلاف تصور اولیه، در حماسه همه چیز از روابط علّی نسبتن دقیقی پیروی میکنند� تنها جای علتها� طبیعی را خدایان گرفتهان� � که در حقیقت توصیفها� فیزیکی بسیار بدویتر� از دنیا هستند. با وجود این، حیرتانگی� برای من در این سفر چندصد صفحها� و چند هزارساله، نه صرفِ تفاوتها� بسیارش با امروزِ ما، که شباهتها� خیرهکننده� آن هم بود. همه چیز آنقدر دور است که انگار از جهانی دیگر آمده و در همان حال گویی آن آدمه� را کنار خودمان حس میکنی�. در جهانی که هنوز ارزش زن بر معیار گاو سنجیده میشو� (خیلی دور و خیلی نزدیک)، ناگهان این آشیل است که جملاتی را بر زبان میآور� (بُریده� اول) که چه بسا ممکن است از زبان یک فیلسوف شنیده یا بر صحنه� تئاتر مدرن ببینیم. همان صحبتها� همیشگی؛ ترس از مرگ و کوتاهی و بیهودگی زندگی.
ایلیاد تنها بخشی از یک حماسه� بزرگتر است � که به مجموعه� آن epic cycle میگوین� � و متاسفانه بخشها� زیادی از آن از دست رفته. داستانی بیمقدمه� با ارجاعات فراوان و بدون پایانی راضی کننده (در معنایی کلاسیک که تمام گرهگشاییه� در آن اتفاق بیفتد) که در عین حال آنقدر کامل، تاثیرگذار و عمیق بوده که برای سه هزاره به یکی از ستونها� ادبیات کلاسیک لاتین/اروپایی تبدیل شود. به همین دلیل خواندن چندان آسان نیست؛ نیاز به اندکی مقدمه درباره� خدایان و اساطیر، و تاریخ و جغرافیای یونان و آسیای صغیر دارد و بیشتر از اندکی صبر، برای خواندن فرازهای پرتکرار، دخالتها� � بهزعم� ما � بیج� و ناعادلانه� خدایان در کار میرایان و خشونت � باز هم به عقیده� انسان امروزی � بیش از حد و سادیستوا�! (راهنمای خوبی برای درک بهتر داستان در ریویوی Maede آمده). اما تجربه� نهایی؟ بدون شک رضایتبخ� و بینهای� مطلوب! فعلن تنها کمی بیشتر درباره� ترجمهه� مینویس� و باقی حرفه� باشد برای بعد.
***
ای الهۀ شعر، خشم آخیلوس، فرزند پله را بسرای! خشمی دلازار که دردهای بیشما� مردم آخایی را فراهم کرد و آنهمه نفوس مغرور و دلیر را بکام مرگ افگند و پیکرهایشان را طعمه سگان و پرندگان بیشمار کرد، تا ارادۀ زئوس خدای خدایان انجام پذیرفت. ای الهه، از آن روزی سخن آغاز کن که ستیزها� شوم میان آگاممنون فرزند آتره که پادشاه مردم بود و آخیلوس دلاور که از نژاد خدایان بود نفاق افکند.
سعید نفیسی (1334)
بسُرای ای بَغدخت! خشم آشیل پورِ پله را؛ آن خشم گجسته و زیانبار را که تیرهروزیهای� بیشما� برای آخاییان به بار آورد؛ روانها� راد بخشندۀ انبوهی از قهرمانان را بهنز� هادس درافکند؛ و از پیکرهایشان سگان و تمامی مرغان را توشه ساخت � بدین سان خواست زئوس به انجام میرسی� � بیدرن� از آن زمان باز* که پور آتره، پادشاه جنگاوران و آشیل مینوی، در پی کشاکش و ستیزهشان� از یکدیگر جدایی گرفتند.
جلال الدین کزازی (1377)
*از آن زمان تا کنون
� ایلیاد دو ترجمه� کامل فارسی دارد، اولی از نفیسی که مال 70 سال پیش است و بعدتر هم کزازی. دومی به سرهنویسیا� شناخته میشو� و پرهیز از بهکارگیر� کلمات غیرفارسی و کمابیش سختخوانت� هم هست، به خصوص در ابتدای کار تا این که کمی عادت کنید. اینکه کدام یک را ترجیح بدهید سلیقهایس�. به شخصه برگردان کزازی را ترجیح میده� به خاطر آهنگینت� و پختهت� بودن. کزازی از متن فرانسوی استفاده کرده و نفیسی هم به احتمال زیاد (با توجه به رسم آن دوران) همینطور. اما در همان فراز اول ترجمه� نفیسی ناهماهنگی به چشم میخورد� آخیلوس تلفظ یونانی است و پله فرانسوی. برای مخاطب فارسی اهمیت چندانی ندارد اما به قاعده یا باید آشیل و پله نوشته میشد یا آخیلوس و پلئوس. (بدون قضاوت کل کار با تکیه بر یک بند، به باورم اینطو� ظرافتهای� پختگی کار را مشخص میکن�.) هردو پانویسها� به نسبت پرتعداد هم دارند اما نسخه نفیسی مقدمها� مفصل درباره� ادبیات یونان باستان، هومر و دنیای او و خلاصها� از داستانه� را نیز دارد.
***
The wrath of Peleus' son, the direful spring
Of all the Grecian woes, O Goddess, sing!
That wrath which hurled to Pluto's gloomy reign
The souls of mighty chiefs untimely slain,
Whose limbs, unburied on the naked shore,
Devouring dogs and hungry vultures tore:
Since great Achilles and Atrides strove,
Such was the sovereign doom, and such the will of Jove!
Alexander Pope (1715)
Goddess, sing of the cataclysmic wrath
of great Achilles, son of Peleus,
which caused the Greeks immeasurable pain
and sent so many noble souls of heroes
to Hades, and made men the spoils of dogs,
a banquet for the birds, and so the plan
of Zeus unfolded—starting with the conflict
between great Agamemnon, lord of men,
and glorious Achilles.
Emily Wilson (2023)
ترجمهها� انگلیسی اما پرشمارند، یکی از قدیمیترینه� از الکساندر پوپ است با سبک سنگین (و البته زیبای) قرن هجدهم میلادی و آخرین هم از امیلی ویلسون که به گفته خوانندگان بسیار خوشخوان و روان است. پوپ البته به جای برخی خدایان یونانی، معادل رومی آنه� را به کار میبر�. مثلن هادس یونانی را با پلوتو جایگزین میکند و به جای زئوس میگوی� Jove � که همان ژوپیتر است. برگردان ویلسون برخلاف پوپ موزون اما بیقافی� است، همانطور که عمده شعر یونانی و لاتین بوده. لیست باقی ترجمهه� را با چند جمله اولشا� به عنوان نمونه میتوانی� ببینید.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
ایلیاد.
Sign In »
Reading Progress
February 22, 2024
–
Started Reading
February 22, 2024
– Shelved
February 22, 2024
– Shelved as:
antiquity
April 2, 2024
–
63.0%
April 12, 2024
–
Finished Reading
June 28, 2024
– Shelved as:
religion_myth
Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)
date
newest »

message 1:
by
Zoha
(new)
Apr 12, 2024 02:14PM

reply
|
flag

ممنون از شما که خوندید :*