Amin Matin's Reviews > عشق اول و دو داستان دیگر
عشق اول و دو داستان دیگر
by
by

به راستی که تعریف عشق چیست؟
اگر بگویند عشق چیست باید گفت، عشق احساسی هست بینا� و نشان، و وصفناپذی� که در عین حال آمیزها� از همه چیز است، هم اندوه هست، هم شادی، هم غم از آینده است، هم اشتیاق، هم ترس است، هم زندگی. هم نزدیکی است، هم دوری، هم جوشش است، هم انجماد.
و حالا به نظر شما چه کسانی لایق صحبت از عشق هستند؟ به احتمال زیاد جوابتا� در گرو تجربه زیستی خودتان است، ولی بیایید اینجا جواب را داستایفکسی و تورگینف فرض کنیم، هنرمندانی که در شیوه داستاننویس� پیشگام و سرآمد همگان بودهان� و همواره با تحلیل زیبا و ظریف عشق و توصیف احوال افراد عاشق به ما نشانههای� از عشق واقعی را نشان دادهاند� نشانههای� که شاید در تجربه زیستی ما به کار نیایند ولی حداقل ایدها� جزئی از اینکه عشق چطور تجربها� هست در ذهنما� میکارن�.
در مجموعه داستانی که سروش حبیبی گردآوری کرده است که شامل سه رمان کوتاه به نامها� عشق اول و آسیا به قلم تورگینف و دلاور خردسال نوشته داستایفکسی است به دنبال پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی آن روزگار روسیه نباید گشت، حتی نباید به شخصیتها� آن دل بست، در واقع هیچ شخصیتی از این مجموعه داستان قادر نیست که خواننده را مجذوب همت و حمیت انسانی خود کند یا حتی در دل شما اثری بگذارد، یا از حیث اخلاقی درخشان باشد، در این سه داستان ما صرفاً در بارگاه الهی ایدهه� به سر میبریم� ایدههای� از جنس و بوی عشق، مفهومی غریب اما واقعی، کلمها� ساده اما پرمعنی.
در واقع من نمیدان� عشق یعنی چه، نمیدان� که احساسی که نسبت به خانم «بدون اسم» دارم عشق است یا نه، همینقد� میدان� که به او فکر میکنم� سرنوشتش برایم اهمیت یافته است، و از همدل� پدید آمده میان ما، که هیچ انتظارش را نداشتم، خوشحال هستم، احساس میکن� تازه از روز پیش او را بهدرست� شناختم و قبل از آن برایم غریبها� آشنا بوده است.
تجربهها� زیستی متفاوتی از عشق برایم گفته شده است ولی میدان� در همگیشا� عنصری مشترک وجود دارد، وقتی عشق با نور فریبندهاش� با چهره زیبایش، در دلش را برای شما میگشای� تازه میفهمی� عشق چه جلوه تازها� دارد، امان از این دلربایی مرموز و امان از این آزرمناکی بیرحمان� که پیوسته دلمان را با اژدرهای خود پرتوافشانی میکن�.
شاید نتیجهگیر� ناعادلانها� باشد ولی عشق به مانند طوفان است، میآید� همه چیز را با خود میبرد� و تنها از خود ویرانها� به جا میگذارد� ویرانها� که ترمیمش کار هرکسی نیست.
اگر بگویند عشق چیست باید گفت، عشق احساسی هست بینا� و نشان، و وصفناپذی� که در عین حال آمیزها� از همه چیز است، هم اندوه هست، هم شادی، هم غم از آینده است، هم اشتیاق، هم ترس است، هم زندگی. هم نزدیکی است، هم دوری، هم جوشش است، هم انجماد.
و حالا به نظر شما چه کسانی لایق صحبت از عشق هستند؟ به احتمال زیاد جوابتا� در گرو تجربه زیستی خودتان است، ولی بیایید اینجا جواب را داستایفکسی و تورگینف فرض کنیم، هنرمندانی که در شیوه داستاننویس� پیشگام و سرآمد همگان بودهان� و همواره با تحلیل زیبا و ظریف عشق و توصیف احوال افراد عاشق به ما نشانههای� از عشق واقعی را نشان دادهاند� نشانههای� که شاید در تجربه زیستی ما به کار نیایند ولی حداقل ایدها� جزئی از اینکه عشق چطور تجربها� هست در ذهنما� میکارن�.
در مجموعه داستانی که سروش حبیبی گردآوری کرده است که شامل سه رمان کوتاه به نامها� عشق اول و آسیا به قلم تورگینف و دلاور خردسال نوشته داستایفکسی است به دنبال پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی آن روزگار روسیه نباید گشت، حتی نباید به شخصیتها� آن دل بست، در واقع هیچ شخصیتی از این مجموعه داستان قادر نیست که خواننده را مجذوب همت و حمیت انسانی خود کند یا حتی در دل شما اثری بگذارد، یا از حیث اخلاقی درخشان باشد، در این سه داستان ما صرفاً در بارگاه الهی ایدهه� به سر میبریم� ایدههای� از جنس و بوی عشق، مفهومی غریب اما واقعی، کلمها� ساده اما پرمعنی.
در واقع من نمیدان� عشق یعنی چه، نمیدان� که احساسی که نسبت به خانم «بدون اسم» دارم عشق است یا نه، همینقد� میدان� که به او فکر میکنم� سرنوشتش برایم اهمیت یافته است، و از همدل� پدید آمده میان ما، که هیچ انتظارش را نداشتم، خوشحال هستم، احساس میکن� تازه از روز پیش او را بهدرست� شناختم و قبل از آن برایم غریبها� آشنا بوده است.
تجربهها� زیستی متفاوتی از عشق برایم گفته شده است ولی میدان� در همگیشا� عنصری مشترک وجود دارد، وقتی عشق با نور فریبندهاش� با چهره زیبایش، در دلش را برای شما میگشای� تازه میفهمی� عشق چه جلوه تازها� دارد، امان از این دلربایی مرموز و امان از این آزرمناکی بیرحمان� که پیوسته دلمان را با اژدرهای خود پرتوافشانی میکن�.
شاید نتیجهگیر� ناعادلانها� باشد ولی عشق به مانند طوفان است، میآید� همه چیز را با خود میبرد� و تنها از خود ویرانها� به جا میگذارد� ویرانها� که ترمیمش کار هرکسی نیست.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
عشق اول و دو داستان دیگر.
Sign In »
Reading Progress
September 20, 2024
–
Started Reading
September 20, 2024
– Shelved as:
classic
September 20, 2024
– Shelved
September 20, 2024
– Shelved as:
short-story
October 13, 2024
– Shelved as:
داستایفسکی-خوانی
October 13, 2024
– Shelved as:
ادبیات-روسی
October 13, 2024
–
Finished Reading
Comments Showing 1-2 of 2 (2 new)
date
newest »


طولانیتری� افسردگی زندگیم رو گذروندم و اینکه سعی دارم برگردم
در ضمن توصیفات جذابی بود، همیشه افکارت رو میپسند�
معرفی خوبی بود. نشانها� برای بازگشته؟