ŷ

Dream.M's Reviews > خون خورده

خون خورده by مهدی یزدانی خرم
Rate this book
Clear rating

by
107010012
's review

liked it
bookshelves: gifts, novel-long-story

ریویوو ۲ بخش داره، برای مخاطب عام و مخاطب خاص

۱_کتابی که قرار بود بد باشه اما خوب از کار درومد.
من قبلا کتاب "من منچستر یونایتد را دوست دارم" رو از یزدانی خرم خونده بودم، که البته همون اوایل دراپ کردم چون واقعا بد بود. با همین پیش‌فر� هم سراغ خون خورده رفتم که کتاب بدیه، خلاصه چون نسخه صوتی رو هدیه گرفته بودم و هم اینکه میخواستم یه کتاب بد جدید بخونم، زود شروعش کردم و ... خب بله کتاب اصلا بد نبود :)
وسطهای کتاب، سارا هم شروع به خوندن کرد و از اونجایی که سلیقه کتابی مشابه داریم، دیدن اشتیاق اون، من رو مطمعن کرد که کتاب بدی نمیخونیم و شاید یزدانی خرم از دستش دررفته =))
داستان کتاب، روایت و قالبش برام جذاب بودن، جاهایی آنقدر مرگ مفاجات و صحنه های دلخراش داشت که از صبر و تحمل خودم برای شنیدن تعجب میکردم، اما چون همچنان جذابیت و کشش داستان حفظ می‌ش� و نمی‌تونست� رهاش کنم.
ایده داستانی خیلی خوبه، ادای دین به برادران جهان آرا و شهدای دفاع مقدس هستش و بخاطر تم ضدجنگ، برای من ارزش خاصی داره. نثر و لحن کتاب هم قابل قبوله، آشفتگی در روایت ممکنه بعضی هارو اذیت کنه ولی بنظرم به شلوغی فضای جنگی داستان می‌خور� و القا کننده هیجان و سردرگمی کارکترها بود.
درمجموع رمان رو دوست داشتم و قابل قبول بود و پیشنهادش میکنم.

۲_ ریویوو ادبی
گورها را می‌شکاف� تا تنِ گم‌شده� تاریخ را بیرون بکشد."
خون خورده را که می‌خواندم� انگار در اعماق شب، در میان مه، و از کنار هیمه‌ها� نیم‌سوخته‌� درحال خاموشی گام برداشتم. واژه‌ه� مثل دود از دل شعله‌ها� رو به احتضار بلند می‌شدند� در گوشم می‌پیچیدند� و در قلبم می‌ریختن�. هر کلمه، وزنی داشت، در سرم سنگینی می‌کرد� مثل قطره‌ها� خون که به زمین می‌افتند� و زمین اما، خشک و ترک‌خورده� همیشه تشنه‌ت� می‌شو�.
کلمات مثل شال‌های� از باران در دل کوه‌ها� سرد، از لابه‌لا� دستانم می‌لغزیدن� و نمی‌گذاشتن� که راحت به� چنگشان بیاورم؛ مثل موج‌های� از خون که در دل دریا به آرامی غلت می‌خورند� اما هر لحظه، هر لحظه، ته دلشان فریادی ست، ناله‌ا� از عمق یک تاریخ کهن، زخمی، مرگ� دیده، که هنوز زنده و پابرجاست.
جمله‌ه� گویی در درونم فرو می‌رفتند� از لایه‌ها� پوست و استخوانم می‌گذشتن� و ذوب‌� میکردند. واژه‌ه� مثل درختانی بودند که در میان خون روییده‌اند� جایی که درخت‌ه� به جای برگ، گلوله می‌ریختند� اما باز هم در ریشه‌هاشا� زندگی جاری بود. جایی که مرگ، نه پایان بود، بلکه شروعی دیگر، آغاز مسیری در دل خاک. این رمان، درختی بود که اگرچه ریشه‌های� به خون آغشته شده، اما شاخه‌های� با عشق به هم تنیده‌ان�.

« تاریخ پُر است از مردانی که زنی را نگاه می‌کنند� از او عکس می‌گیرن� و آه می‌کشن� برایش و زن در غروبی که سایه انداخته بر کوچهٔ سنگ‌فرش� برمی‌گرد� و نگاه‌شا� تلاقی می‌کن� و چیزی اتفاق می‌افت� در جهان....» این جمله از کتاب را بارها و بارها خواندم، آنقدر خواندم و شنیدم و حسش کردم که از دل داستان بیرون جهید و مثل تکه‌ا� از قلبم در کف دستانم تپید و تپید، و پاره پاره شد و دوباره به رگم ریخت.

سرانجام وقتی به پایان کتاب رسیدم، انگار در قعر گوری خوابیده باشم، خوابیده، فلج، مسخ، اما چشم‌های� باز بود، گوش‌های� باز بود، من چشمان سرخ مرگ را دیده بودم و صدای مهیبش را شنیده بودم، بوی خون و باروت هنوز در دماغم می‌پیچید� و من دیگر نمی‌توانست� فراموش کنم که چه به سر آن پنج برداران سوخته آمد.

در این کتاب، مرگ هم زندگی است و در این زندگی، هنوز چیزکی وجود دارد. شاید در دل ویرانی‌ها� در خاکسترها، باز عشقی تازه رشد می‌کن�. و این همان حرفی است که خون خورده می‌زن�: زندگی، حتی در دل خون، ممکن است.
..............
رمان خون خورده نوشته‌� مهدی یزدانی خرم، یک داستان چندلایه است که در دل تاریخ معاصر ایران رخ می‌ده�. این رمان روایت‌گ� سرنوشت پنج برادر از یک خانواده‌� مسلمان در محله نارمک تهران است که هر یک به دلیلی از یکدیگر جدا شده و در جغرافیاهای مختلف ایران_جهان پراکنده می‌شون�. داستان از دهه‌� شصت آغاز می‌شود� زمانی که جنگ ایران و عراق، درگیری‌ها� داخلی، و تحولات اجتماعی-سیاسی همه‌ج� و همه چیز را تحت تأثیر قرار داده بود؛ و شاید بیشتر از همه، زندگی خانواده "سوخته" را....
اما خون خورده تنها یک روایت خطی از سرنوشت این برادران نیست. این رمان به‌نوع� سفری در زمان، مکان، و ذهنیت انسان ایرانی است. یزدانی خرم، با استفاده از زبانی شاعرانه و سبک‌ها� روایی متنوع، به بررسی مضامینی چون مرگ، تقدیر، جنگ، هویت، و رستگاری می‌پرداز�.
این رمان، با تلفیق تاریخ، اسطوره، و واقعیت، روایتی خاص از زندگی ایرانی ارائه می‌ده�. یزدانی خرم، با زبانی شاعرانه و تصاویری سینمایی، فضایی خلق می‌کن� که خواننده را به قلب تاریخ و جغرافیای ایران می‌بر�. خون خورده نه‌تنه� داستان پنج برادر، بلکه داستان کشوری است که میان گذشته‌� خونین و آینده‌ا� نامعلوم، در حال تقلاست.
68 likes · flag

Sign into ŷ to see if any of your friends have read خون خورده.
Sign In »

Reading Progress

January 9, 2025 – Started Reading
January 9, 2025 – Shelved as: gifts
January 9, 2025 – Shelved
January 9, 2025 – Shelved as: novel-long-story
January 15, 2025 –
80.0% "تاریخ پر است از گلوله هایی که خودشان هم نمی‌خواهن� برسند به تن کسی..."
January 21, 2025 – Finished Reading

Comments Showing 1-12 of 12 (12 new)

dateDown arrow    newest »

Sara وای «شاید از دستش در رفته» عالی بود!:))))
چقدر قسمت ریویوی ادبی‌� نازه�(灬⁠º⁠‿⁠º⁠灬�)⁠♡�


message 2: by Hamed (new)

Hamed Manoochehri ریویو محشری بود. به خصوص قسمت دوم که شایستگی اسپانسرشیپ داشت ولی شما با دست و دلبازی تمام در اختیار ما عوام‌الل� قرار دادین.
یه چیز جالب که توی ریویوهای منفی دیدم اشاره به «مشکل گرامری» و «ویراستاری» کتابه که با توجه به آپ‌دیت‌های� که شما میذاشتید به نظرم ایراد به جایی نبود. متن کتاب عامدانه پر احساس و شاعرانه نوشته شده. حالا «را»ی مفعولی اینوَرتر اومده دیگه مشکلی نباید باشه وقتی یگانگی اثر رُ تداوم می‌بخش�.


Dream.M Sara wrote: "وای «شاید از دستش در رفته» عالی بود!:))))
چقدر قسمت ریویوی ادبی‌� نازه�(灬⁠º⁠‿⁠º⁠灬�)⁠♡�"


قربونت برم بانو😍😍😍😍
انقد راستش درمقایسه با کتاب قبلی خوب بود که بنظر میاد همینطور باشه والا 😁😁


Dream.M Hamed wrote: "ریویو محشری بود. به خصوص قسمت دوم که شایستگی اسپانسرشیپ داشت ولی شما با دست و دلبازی تمام در اختیار ما عوام‌الل� قرار دادین.
یه چیز جالب که توی ریویوهای منفی دیدم اشاره به «مشکل گرامری» و «ویراستا..."


اختیار دارید قربان، من مینویسم که خونده و دیده بشه و هیچی این اندازه که شما بخونید و کامنت بدید خوشحالم نمیکنه😍🧡
درباره اشکالات گرامری، من چون نسخه صوتی رو شنیدم اصلا متوجه اشکالی نشدم، اما توی نسخه جاپی هم بعید میدونم این کار اشتباه باشه و حتما در خدمت لحن و روایت بوده


message 5: by Seyed (new) - added it

Seyed Hashemi چقدر چقدر اون بخش ریووی ادبی خوب بود. خیلی خوب بود.
فقط یه سوال رویا، این که گفتی ضد‌جنگه� چقدر ضد‌جنگ�. یعنی به نظرت می‌تون� تو رستهٔ ادبیات ضدجنگ قرار بگیره یا صرفا ته‌مایه‌ه� و تمِ کلیِ ضدجنگ داره؟


message 6: by Armin (new)

Armin Ahmadianzadeh بخش ریویوی ادبی>>>>>>>>>
از دستش در رفته؟!😂😂😂😂


Dream.M Seyed wrote: "چقدر چقدر اون بخش ریووی ادبی خوب بود. خیلی خوب بود.
فقط یه سوال رویا، این که گفتی ضد‌جنگه� چقدر ضد‌جنگ�. یعنی به نظرت می‌تون� تو رستهٔ ادبیات ضدجنگ قرار بگیره یا صرفا ته‌مایه‌ه� و تمِ کلیِ ضدجنگ داره؟"


مرررسی خوندیی😍😍🧡
والا درباره ضد جنگ بودن، این برداشت شخصیه منه، شاید حتی کسی بخونه و اونو در ستایش جنگ بدونه چون اصلا مستقیم درباره آسیب‌ها� جنگ حرفی نزده و حتی صحنه های عاشقانه ای هم گاها رقم زده. ولی از بعصی صحنه های دلخراش و تاثیرغیرمستقیمش میشه برداشت ضد جنگ داشت .


Dream.M Armin wrote: "بخش ریویوی ادبی>>>>>>>>>
از دستش در رفته؟!😂😂😂😂"


مرسی خوندی 😍🧡🧡
خیلی اون جمله انگار به جا و جالب بوده😅😅


m a h s a ‌‌ تو که به اولی و سومی سر زدی دومی رو هم دریاب. از یونایتد بهتر بود.


message 10: by Seyed (new) - added it

Seyed Hashemi اتفاقا این اشاره به جنگ رو بیشتر از ارجاع مستقیم قبول دارم.
خلاصه مرسی ازت


Dream.M m a h s a ‌� wrote: "تو که به اولی و سومی سر زدی دومی رو هم دریاب. از یونایتد بهتر بود."

نه واقعا اونقدر هایپش نیستم که بخوام کتاباش رو دنبال کنم. شاید اگر همینجوری یروز پیش اومد بخونم
و ممنون ازت ❤❤


Dream.M Seyed wrote: "اتفاقا این اشاره به جنگ رو بیشتر از ارجاع مستقیم قبول دارم.
خلاصه مرسی ازت"


مخلصممم🤝ǹ


back to top