Amir Mojiry's Reviews > گریهها� امپراتور
گریهها� امپراتور
by
by

این بار می خواهم در مورد چند ویژگی ممکن یا موجود شعرهای فاضل نظری حرف بزنم.
اول: شعر گفتن برای قافیه
منظورم این است که شاعر اول قافیه را بیابد و بعد مضمون مورد نظر آن بیت را. این نکته در مورد شعر فاضل از آن جایی به ذهنم رسید که دیدم رابطه ی چندانی بین بیت ها برقرار نیست و تک تک بیت ها جدا از هم زیبا و گاه خیره کننده هستند اما در کنار هم در یک غزل با هم مرتبط نیستند.
برای بررسی این ویژگی سراغ شعرهای همین کتاب «گریه های امپراتور» رفتم. وقتی می توان با قاطعیت چنین ادعایی را پذیرفت که قافیه با مضمون شعر در ارتباط باشد یا این که قافیه بار اصلی معنایی بیت را بر دوش بکشد. شعر «آهو» (ص 13) چنین حالتی دارد. «هندو، جادو، پرستو، جو، شب بو، چاقو، آهو» همگی بار اصلی معنایی بیت یا حداقل یکی از اصلی ترین بارهای معنایی بیت را در خود دارند. در بعضی شعرها به نظر می رسد اول قافیه آمده بعد بیت. مثل:
نام تو را می کند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
اما در برخی دیگر شاعر، به همین اکتفا نکرده و این طور نیست که کل بیت خلاصه بشود در قافیه. مثلن:
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی.
مضمون نو در همه ی بیت بالا پخش شده و لزومن ربطی به قافیه ندارد. ضمن آن که در همین شعر، بیت هایی هست که بار اصلی معنایی در قافیه نیست. مثلن:
آیینه خیلی هم نباید راست گو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی.
در برخی شعرهای دیگر هم این حالت شعرگویی برای قافیه (قافیه سازی پیش از بیت سازی) دیده می شود. نگاه کنید به بیت چهارم شعر «به سوی ساحلی دیگر» (ص 15)، بیت دوم و پنجم «می پندارم ماه!» (ص 17)، بیت پنجم «در برزخ بهشت» (ص 21)، بیت های سوم تا پنجم «انار» (ص 29)، بیت های دوم و سوم «از سر بی حوصلگی» (ص 43)، بیت های دوم و سوم «دیواره» (ص 47)، بیت دوم «پاییزهای بی چمدان» (ص 55)، بیت پنجم «مکاشفه در آینه» (ص 61).
در بررسی ساده ی من دیده می شود که این جور بیت ها کم اند و همان کم ها هم مضمون شان معمولن فقط در قافیه خلاصه نمی شود. یعنی که هنر شاعر در سرتاسر بیت معلوم است و نمی شود گمان کرد که هر شاعری با داشتن چنین قافیه هایی می توانست دست به سرودن چنین بیت هایی بزند.
دوم: نام گذاری شعرها
فاضل به وضوح در نامگذاری شعرهایش مشکل دارد! برخی نام ها قشنگ و خاص اند. مثل دل نباخته، شاخه گلی برای مزار، مسئله ی پاک شده، آرزو (با توجه به مضمون شعر)، مکاشفه در آینه، غریب در پیراهن، پاییزهای بی چمدان، از سر بی حوصلگی، شعری در خاک.
اما برخی نام ها (شاید بشود گفت بیش تر نام ها) یا کلمه یا عبارتی از شعرند که مضمون کلی شعر را (اگر وجود داشته باشد!) نشان نمی دهند (مانند انار، در برزخ بهشت، سیب سرخ، نیرنگ، دیواره) یا اسمی کلی هستند که انگار از روی اجبار بر شعر گذاشته شده اند (مانند ماه، شاعر، آینه، ابریشم).
سوم: نزدیکی به سبک هندی
تشبیه زیاد هم حوصله ی آدم را سر می برد! گاهی آدم «اور دوز» می کند از زیادی تشبیه. مخصوصن وقتی از یک رابطه ی تشبیهی برای چند مورد استفاده شود. مثلن از «موج و صخره» یا «فواره» یا «غبار و مزار». کاری که فاضل انجام می دهد.
در شعرهای فاضل با تعداد زیادی تشبیه های انتزاعی روبرو هستیم. یعنی این که چیزی ملموس گفته می شود و به یک موضوع ذهنی تشبیه می شود. مثلن:
آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
این نحوه ی شعر گفتن، تا جایی که می دانم راه و روش پیروان سبک هندی (اصفهانی) بوده است. مانند صائب و بیدل. یک بار دیوان بیدل را دست گرفتم و دیدم دارم زیر آوار این گونه بیت ها له می شوم! بی خیال شدم و کنارش گذاشتم. زندگی ساده است! وقتی می شود به سادگی و روانی عراقی ها و خراسانی ها شعر گفت چرا هندی؟! البته که شعرهای فاضل سرشار از این راه و روش نیستند و بیت های ساده و روانی که دل نشین اند و به خواننده فرصت استراحت می دهند بعد از آن تشبیه ها وجود دارند. مثلن این بیت:
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
اما برای نمونه ای از شعرهای پر تشبیه نگاه کنید به «بوته زار» (شعر «شاخه گلی برای مزار» هم تقریبن همین ویژگی را دارد). در بیت دوم «نسیم و بوته زار»، بیت سوم «قمار و جدایی»، بیت چهارم «یعقوب و امتحان»، بیت پنجم «یوسف و فروختن». این همه پراکنده تشبیه کردن برای آن که مضمون جدایی را نشان دهد (گرچه این مضمون هم دقیق نیست در این شعر. بیت اول جدایی است، بیت دوم لحظه ی جدایی، بیت چهارم دوری است و بیت پنجم انگار اصلن ربط چندانی به جدایی ندارد). این حجم از تشبیه ها به ذهن خواننده فرصت استراحت نمی دهد. فقط او را در دریایی از کلمه ها غرق می کند و به اعجابش وا می دارد بی آن که تاثیر عمیق خود را با بیتی ساده بر او بگذارد.
به نظرم همین ویژگی باعث می شود شعرهای فاضل در عین زیبایی و تحیربرانگیزی، تاثیرگذاری لازم را نداشته باشند. و شعرهای تاثیرگذار او (در کلیت شعر نه در تک تک بیت ها) آن هایی باشند که یکی دو بیت ساده و بی تشبیه دارند. مثلن بیت آخر شعر «شهر 1»:
شهر گفتم؟! شهر! آری شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است
یا بیت آخر مکاشفه در آینه (ص 61) و آینه (ص 75).
چهارم: مقایسه ی فاضل با فاضل
نکته ی مهمی که در پایان باید بگویم این است که فاضل نظری، انتظار مرا از غزل جدید بالا برد. همین کار او باعث شد که به شعرهای خودش این گونه خرده بگیرم! در واقع من شعر فاضل را با شعر فاضل مقایسه می کنم. می گویم چنین شاعر توانایی چرا چنین اشکال هایی (به نظر من) دارد. این حرف ها نفی نمی کند که او یک سر و گردن بالاتر از دیگر شاعران است در مضمون نو آوردن و شعرهای کم نظیر گفتن.
اول: شعر گفتن برای قافیه
منظورم این است که شاعر اول قافیه را بیابد و بعد مضمون مورد نظر آن بیت را. این نکته در مورد شعر فاضل از آن جایی به ذهنم رسید که دیدم رابطه ی چندانی بین بیت ها برقرار نیست و تک تک بیت ها جدا از هم زیبا و گاه خیره کننده هستند اما در کنار هم در یک غزل با هم مرتبط نیستند.
برای بررسی این ویژگی سراغ شعرهای همین کتاب «گریه های امپراتور» رفتم. وقتی می توان با قاطعیت چنین ادعایی را پذیرفت که قافیه با مضمون شعر در ارتباط باشد یا این که قافیه بار اصلی معنایی بیت را بر دوش بکشد. شعر «آهو» (ص 13) چنین حالتی دارد. «هندو، جادو، پرستو، جو، شب بو، چاقو، آهو» همگی بار اصلی معنایی بیت یا حداقل یکی از اصلی ترین بارهای معنایی بیت را در خود دارند. در بعضی شعرها به نظر می رسد اول قافیه آمده بعد بیت. مثل:
نام تو را می کند روی میزها هر وقت
در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی
اما در برخی دیگر شاعر، به همین اکتفا نکرده و این طور نیست که کل بیت خلاصه بشود در قافیه. مثلن:
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی.
مضمون نو در همه ی بیت بالا پخش شده و لزومن ربطی به قافیه ندارد. ضمن آن که در همین شعر، بیت هایی هست که بار اصلی معنایی در قافیه نیست. مثلن:
آیینه خیلی هم نباید راست گو باشد
من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی.
در برخی شعرهای دیگر هم این حالت شعرگویی برای قافیه (قافیه سازی پیش از بیت سازی) دیده می شود. نگاه کنید به بیت چهارم شعر «به سوی ساحلی دیگر» (ص 15)، بیت دوم و پنجم «می پندارم ماه!» (ص 17)، بیت پنجم «در برزخ بهشت» (ص 21)، بیت های سوم تا پنجم «انار» (ص 29)، بیت های دوم و سوم «از سر بی حوصلگی» (ص 43)، بیت های دوم و سوم «دیواره» (ص 47)، بیت دوم «پاییزهای بی چمدان» (ص 55)، بیت پنجم «مکاشفه در آینه» (ص 61).
در بررسی ساده ی من دیده می شود که این جور بیت ها کم اند و همان کم ها هم مضمون شان معمولن فقط در قافیه خلاصه نمی شود. یعنی که هنر شاعر در سرتاسر بیت معلوم است و نمی شود گمان کرد که هر شاعری با داشتن چنین قافیه هایی می توانست دست به سرودن چنین بیت هایی بزند.
دوم: نام گذاری شعرها
فاضل به وضوح در نامگذاری شعرهایش مشکل دارد! برخی نام ها قشنگ و خاص اند. مثل دل نباخته، شاخه گلی برای مزار، مسئله ی پاک شده، آرزو (با توجه به مضمون شعر)، مکاشفه در آینه، غریب در پیراهن، پاییزهای بی چمدان، از سر بی حوصلگی، شعری در خاک.
اما برخی نام ها (شاید بشود گفت بیش تر نام ها) یا کلمه یا عبارتی از شعرند که مضمون کلی شعر را (اگر وجود داشته باشد!) نشان نمی دهند (مانند انار، در برزخ بهشت، سیب سرخ، نیرنگ، دیواره) یا اسمی کلی هستند که انگار از روی اجبار بر شعر گذاشته شده اند (مانند ماه، شاعر، آینه، ابریشم).
سوم: نزدیکی به سبک هندی
تشبیه زیاد هم حوصله ی آدم را سر می برد! گاهی آدم «اور دوز» می کند از زیادی تشبیه. مخصوصن وقتی از یک رابطه ی تشبیهی برای چند مورد استفاده شود. مثلن از «موج و صخره» یا «فواره» یا «غبار و مزار». کاری که فاضل انجام می دهد.
در شعرهای فاضل با تعداد زیادی تشبیه های انتزاعی روبرو هستیم. یعنی این که چیزی ملموس گفته می شود و به یک موضوع ذهنی تشبیه می شود. مثلن:
آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد
این نحوه ی شعر گفتن، تا جایی که می دانم راه و روش پیروان سبک هندی (اصفهانی) بوده است. مانند صائب و بیدل. یک بار دیوان بیدل را دست گرفتم و دیدم دارم زیر آوار این گونه بیت ها له می شوم! بی خیال شدم و کنارش گذاشتم. زندگی ساده است! وقتی می شود به سادگی و روانی عراقی ها و خراسانی ها شعر گفت چرا هندی؟! البته که شعرهای فاضل سرشار از این راه و روش نیستند و بیت های ساده و روانی که دل نشین اند و به خواننده فرصت استراحت می دهند بعد از آن تشبیه ها وجود دارند. مثلن این بیت:
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
اما برای نمونه ای از شعرهای پر تشبیه نگاه کنید به «بوته زار» (شعر «شاخه گلی برای مزار» هم تقریبن همین ویژگی را دارد). در بیت دوم «نسیم و بوته زار»، بیت سوم «قمار و جدایی»، بیت چهارم «یعقوب و امتحان»، بیت پنجم «یوسف و فروختن». این همه پراکنده تشبیه کردن برای آن که مضمون جدایی را نشان دهد (گرچه این مضمون هم دقیق نیست در این شعر. بیت اول جدایی است، بیت دوم لحظه ی جدایی، بیت چهارم دوری است و بیت پنجم انگار اصلن ربط چندانی به جدایی ندارد). این حجم از تشبیه ها به ذهن خواننده فرصت استراحت نمی دهد. فقط او را در دریایی از کلمه ها غرق می کند و به اعجابش وا می دارد بی آن که تاثیر عمیق خود را با بیتی ساده بر او بگذارد.
به نظرم همین ویژگی باعث می شود شعرهای فاضل در عین زیبایی و تحیربرانگیزی، تاثیرگذاری لازم را نداشته باشند. و شعرهای تاثیرگذار او (در کلیت شعر نه در تک تک بیت ها) آن هایی باشند که یکی دو بیت ساده و بی تشبیه دارند. مثلن بیت آخر شعر «شهر 1»:
شهر گفتم؟! شهر! آری شهر! آری شهر! شهر
از خیابان! از خیابان! از خیابان پر شده است
یا بیت آخر مکاشفه در آینه (ص 61) و آینه (ص 75).
چهارم: مقایسه ی فاضل با فاضل
نکته ی مهمی که در پایان باید بگویم این است که فاضل نظری، انتظار مرا از غزل جدید بالا برد. همین کار او باعث شد که به شعرهای خودش این گونه خرده بگیرم! در واقع من شعر فاضل را با شعر فاضل مقایسه می کنم. می گویم چنین شاعر توانایی چرا چنین اشکال هایی (به نظر من) دارد. این حرف ها نفی نمی کند که او یک سر و گردن بالاتر از دیگر شاعران است در مضمون نو آوردن و شعرهای کم نظیر گفتن.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
گریهها� امپراتور.
Sign In »
Reading Progress
December 7, 2013
–
Started Reading
December 7, 2013
– Shelved
December 8, 2013
–
10.84%
"باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست"
page
9
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست"
December 8, 2013
–
15.66%
"بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی"
page
13
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی"
December 8, 2013
–
34.94%
"تصور کن بهاری را که از دست تو خواهد رفت
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت"
page
29
خم گیسوی یاری را که از دست تو خواهد رفت"
December 8, 2013
–
51.81%
"تفاوت من و اصحاب کهف در این بود
که سکه های من از ابتدا رواج نداشت"
page
43
که سکه های من از ابتدا رواج نداشت"
December 8, 2013
–
73.49%
"مستی نه از پیاله نه از خُم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد"
page
61
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد"
December 8, 2013
–
75.9%
"هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار"
page
63
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار"
December 8, 2013
–
97.59%
"من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ"
page
81
گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ"
December 8, 2013
–
100.0%
"ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند"
page
83
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند"
December 8, 2013
– Shelved as:
poetry
December 8, 2013
–
Finished Reading
Comments Showing 1-5 of 5 (5 new)
date
newest »

message 1:
by
Mohammad
(new)
-
rated it 3 stars
Aug 15, 2015 09:59AM

reply
|
flag

من چند نتا مثال از بیربط� ابیات هر شعر گفتم. نقضش رو توضیح میدی�
درباره� این که هر بیت دنیای خودش را دارد و بیارتباطیا� عیب نیست هم اگر توضیح بدی ممنون میش�

در مورد اینکه هر بیت دنیای خودش را دارد، این صرفا یک نظر است که بنده درباره غزل شنیده ام (البته خودم آن را تا حد زیادی قبول ندارم). در مورد حرف دیگه، راستش این مطلب نظر خود من هم هست که ایشون شار بیتی هستند، خصوصا با خوندن کتاب اقلیت ولی به هرحال غزیاتی در کتاب آن ها نیز یافت می شود که ابیات آن پیوسته اند و یا خیلی بی ربط نیستند.
من این بی ربطی رو مثلا در آثار بهمنی هم دیده ام، در حالیکه در مورد اییشون نقص نمی بینم چون اولا خیلی کمتره و انسجام غزل خیلی بیشتره ثانیا خودشون با علامت جدا کردن و همچنین هر چند بیت دنیای خاصی دارند، البته همون طور که گفتم زیاد نیست.
به هرحال من هم از این مسئله که جناب نظری بیت های خوب زیاد دارند نه غزلیات منسجم خوب، موافقم و این مطلب آزارم هم می دهد ولی از حق نگذریم غزلیات در مجموع خوبی هم دارند و کلا شاعر با ارزشی هستند.