این کتاب تو سنی افتاد دستم که نباید... شعر چادرش هیچ وقت یادم نمیره... وقتی خوندمش کم مونده بود از تعجب شاخ در بیارم... بعدها کم کم با هزلیات سعدی و عبید عزیز هم آشنا شدم و این جنس شعرها برام عادی شد... ایرج برای من با همون شعر قلب مادرش جاودانه شده و بس