ŷ

mehrdad afzali

Add friend
Sign in to ŷ to learn more about mehrdad.


Loading...
شهرام شیدایی
“آزادی که بپذیری
آزادی که بگویی نه
و این
زندان کوچکی نیست.

آزادی که ساعت‌ه� دست‌های� در هم قفل شوند
چشم‌های� بروند و بر نگردند‌� خیره! خیره بمان

و ما اسم اعظم را به کار می‌بری�:
اسکیزوفرنیک.

آزادی که کتاب‌ه� جمع شوند زیر دیرکی که تو را به آن بسته‌ان�
و یکی‌شا�
آتش را شروع کند.

آزادی که به هیچ قصه و شهر و کوچه‌ا�
به هیچ زمانی برنگردی

و از اتاق‌ها� هتل
صدای خنده به گوش برسد.”
شهرام شیدایی

ایرج جنتی عطائی
“پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

روح جنگل سياه با دست شاخه‌ها� داره
روحم رو از من مي‌گيــره
تا يه لحظه مي‌مون�
جغدها تو گوش هم ميگن
پلنگ زخمي مي‌ميـــره
راه رفتن ديگه نيست
حجله پوسيدن من جنگل پيـره

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

قلب ماه سر به زير
به دار شاخه‌ه� اسير
غروبش رو من مي‌بين�
ترس رفتن تو تنم
وحشت موندن تو دلم
خواب برگشتن مي‌بين�
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه
سايه دشمن مي‌بين�

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه

پشت سر، پشت سر، پشت سر جهنمه
روبرو، روبرو قتلگاه آدمه”
ايرج جنتي عطايي

“م دانيم
ه مه
م دانند
و اهمه بر ما شوريده است
د انستن
ا ما چه سود
ه مه ی پيشينيان هم
م يدانستند!!!
د ريغا آنان نيز
ی ادگاری تلخ بنهادند:
ن ظاره، سکوت و فرموده اي سهم:
ج ويبار اين مزرعه خشکيدست
ا شک های من و تو پوسيدست
د رمانی بر دانستن يا ندانستن ما نيست”
مهرداد بهار / Mehrdad Bahar

ایرج جنتی عطائی
“طعم خيس اندوه و اتفاق افتـــاده
يـــــه آه خداحافظ ، يه فاجعه ساده
خالي شدم از رويا حسي منو از من برد
يـه سايه شبيه من ، پشت پنجره پژمرد

اي معجزه خاموش ، يه حادثه روشن شو
يه لحظه فقط يه اه همجنس شکفتن شـو
از روزن اين کنج خاکســتري پر پر
مشغول تماشاي ويرون شدن من شـــــو


برگرد به برگرشتن از فاصله دورم کـــــن
يه خاطره با من باش يه گريه مرورم کن
از گر گر بي رحم اين تجربه من ســوز
پرواز رهايي باش به ضيافت ديـروز

به کوچه که پيوستي شهر از تو لبا لب شد
لحظه آخر لحظه شب عاقبت شـب شد
آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بــود
راهي شدنت حرف نقطه چين پايــان بود

اي معجزه خاموش ، يه حادثـه روشن شو
يـه لحظه فقط يه آه همجنس شکفتن شو
از روزن اين کنج خاکســــــتري پـــر پـــر
مشـــغول تماشاي ويرون شدن من شو”
ایرج جنتی عطایی

فریدون مشیری
“دل ِ من دير زماني است که مي پندارد:
«دوستي» نيزگُلي است؛
مثل ِ نيلوفر و ناز،
ساقه ء تُرد ِ ظريفي دارد.

بي گمان سنگدل است آن که روا مي دارد
جان ِ اين ساقه ء نازک را
- دانسته �
- بيازارد!”
فريدون مشيري

6602 احمد شاملو — 187 members — last activity Dec 12, 2010 10:20AM
به جست و جوی تو بر درگاه ِ کوه میگریم در آستانه دریا و علف .... به جستجوی تو در معبر بادها می گریم در چار راه فصول در چار چوب شکسته پنجره ای که آسمان ...more
6562 حمید مصدق — 98 members — last activity May 26, 2010 11:22PM
داستان ها دارم از دیارانی که سفر کردم و رفتم بی تو از دیارانی که گذر کردم و رفتم بی تو بی تو می رفتم تنها و صبوری مرا کوه تحسین می کرد
4980 نادر ابراهیمی — 66 members — last activity Dec 08, 2008 04:15AM
میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد
4498 christian bobin — 67 members — last activity Jul 11, 2010 04:58AM
دو هزار سال تنها بودم تمام دوران کودکی ام را هیچ کس مسئول این تنهایی نیست من سکوت می نوشیدم از آسمان آبی تغذیه می کردم و انتظار می کشیدم
4981 بیژن نجدی — 51 members — last activity Feb 12, 2009 05:05AM
من به شکل غم انگیزی بیژن نجدی هستم
More of mehrdad’s groups�
year in books
Fatima
510 books | 95 friends

mohammad
90 books | 186 friends

Nousha
51 books | 12 friends

Elnaz
742 books | 80 friends

Kimia
56 books | 51 friends

Aga rez...
137 books | 38 friends

R V
R V
43 books | 29 friends

Mohsen ...
0 books | 5 friends

More friends�


Polls voted on by mehrdad

Lists liked by mehrdad