شازده احتجاب Quotes

5,634 ratings, 3.77 average rating, 536 reviews
شازده احتجاب Quotes
Showing 1-6 of 6
“وقتی آدم به تاریکی نگاه میکند، به آنجا، میداند که چه چیزها ممکن است باشد، اما نمیداند چه ها میگذرد. برای همین است که در تاریکی خیلی خبرهاست.”
― شازده احتجاب
― شازده احتجاب
“مراد گفت:شازده جون,شازده احتجاب عمرش را داد به شما.
شازده پرسد:احتجاب؟
مراد گفت:نمیشناسیدش؟پسر سرهنگ احتجاب,نوه شازده بزرگ,نبیره جدکبیر افخم امجد.خسرو را می گویم,همان که روز سلام می ایستادپهلو دست شازده بزرگ دست می کشید روی موهایش و می گفت:پسرم تو مثل پدرت قرمساق نشی.
شازده گفت:آهان.
-سل گرفت,بدنش شده بود مث دوک.دیگه نمی شدشناختش.خدا بیامرزدش.”
― شازده احتجاب
شازده پرسد:احتجاب؟
مراد گفت:نمیشناسیدش؟پسر سرهنگ احتجاب,نوه شازده بزرگ,نبیره جدکبیر افخم امجد.خسرو را می گویم,همان که روز سلام می ایستادپهلو دست شازده بزرگ دست می کشید روی موهایش و می گفت:پسرم تو مثل پدرت قرمساق نشی.
شازده گفت:آهان.
-سل گرفت,بدنش شده بود مث دوک.دیگه نمی شدشناختش.خدا بیامرزدش.”
― شازده احتجاب
“... انتخاب هرچه بی دلیل تر باشد بهتر است. کسی که برای کشتن یک آدم دنبال بهانه میگردد هم قاتل است و هم دروغگو، تازه دروغگویی که میخواهد سر خودش کلاه بگذارد. اگر خواستی بکشی دلیل نمیخواهد. باید سر طرف، سینه طرف را هدف بگیری و ماشه را بچکانی، همین.”
― شازده احتجاب
― شازده احتجاب
“چرا پیرها همها� لب ایوان مینشینند� یا لب حوض؟”
― شازده احتجاب
― شازده احتجاب
“این دیگر کار فخری است. تو خانم این خونها� فهمیدی؟ فخری باید ظرفه� را پاک بشوید، اتاق را جارو کند. و وقتی من کپلش را نیشگون گرفتم غش غش بخندد و فرار کند برود توی مطبخ.”
― شازده احتجاب
― شازده احتجاب
“جد کبیر هم داد میزن�: نَبُر، میرغضب! میرغضب هم میبر� و سر بریده را میانداز� جلو پای جد کبیر. شازده گفت: هیچ میرغضبی تا آن روز نشنیده بود: نبُر.. زیر و روش کن، فحرالنساء”
― شازده احتجاب
― شازده احتجاب