ŷ

گیل آوا > گیل آوا's Quotes

Showing 61-90 of 123
sort by

  • #65
    علیرضا روشن
    “باید خودم را ببرم خانه
    باید ببرم صورتش را بشویم
    ببرم دراز بکشد
    دل‌داری‌ا� بدهم، که فکر نکند
    بگویم که می‌گذرد� که غصه نخورد
    باید خودم را ببرم بخوابد
    «من» خسته است”
    علیرضا روشن

  • #66
    بهمن فرسی
    “ما برهنه شدیم و آغـاز کردیم. میانِ من و تو وقتی برهنه نیستیم همه‌چی� ساکن است. وقتی برهنه آغـاز می‌کنیم� بعداً می‌توانی� پوشاننده‌تری� پوشاکمان را بپوشیم و مطمئن باشیم که جریان برقرار است و همه‌چی� ادامه دارد. دیگران دو اشکال دارند. آن‌ه� پوشیده آغـاز می‌کنند� سال‌ه� پوشیده ادامه می‌دهند� و همین که برهنه می‌شون� همه‌چی� تمام می‌شو�. یا این که برهنه آغـاز می‌کنند� امّا آغـازی میانشان روی نمی‌ده�. آن وقت هر کس لباس خودش را می‌پوش� و هر کدام به راه خود می‌رون�”
    بهمن فرسی

  • #67
    Fyodor Dostoevsky
    “در همه جوامع و در وقت پریشانی تردید و تزلزل یا در دوران های گذار و تحول همیشه اراذلی رنگارنگ از اعماق جامعه بر می آیند. منظور من آن گروه به اصطلاح پیشتاز و علمداران نیست که در هر جریانی می کوشند از دیگران جلوتر باشند (و جز این فکری ندارند) و هدفشان در این تلاش اغلب بسیار احمقانه است و در عین حال کم و بیش معین.خیر،منظور من اراذل بی سر و پایی است که در همه جوامع هستند و فقط در دوران های تحول یا آشوب و گذار بر می آیند و آشکار می شوند.اینها نه فقط هدفی ندارند بلکه حتی نشانی از اندیشه در ذهنشان پیدا نیست و فقط بی شکیبی و تشویش جامعه را با شدت بسیار بیان می کنند.این اراذل همیشه بی آنکه خود به این حال آگاه باشند در خدمت و تحت فرمان گروه کوچک «پیشتازان» قرار می گیرند که هدفی مشخص دارند و اگر خود بسیار سبک مغز نباشند (که کم پیش نمی آید که باشند) این زباله ها را به هر سو که بخواهند می روبند و هدایت می کنند.”
    Fyodor Dostoyevsky, Demons

  • #68
    Friedrich Nietzsche
    “That which does not kill us makes us stronger.”
    Friedrich Nietzsche

  • #69
    فریدون مشیری
    “مشت می‌کوب� بر در
    پنجه می‌سای� بر پنجره‌ه�
    من دچار خفقانم، خفقان
    من به تنگ آمده‌ا� از همه چیز
    بگذارید هواری بزنم
    آی! با شما هستم
    این درها را باز کنید
    من به دنبال فضایی می‌گرد�
    لب بامی
    سر کوهی
    دل صحرایی
    که در آن‌ج� نفسی تازه کنم
    می خواهم فریاد بلندی بکشم
    که صدایم به شما هم برسد!
    من هوارم را سر خواهم داد!
    چاره درد مرا باید این داد کند
    از شما خفته‌� چند!
    چه کسی می‌آی� با من فریاد کند”
    فریدون مشیری

  • #70
    احمد شاملو
    “از مهتابی به کوچه خم می شوم
    و به جای همه محرومان زمین
    می گریم
    آه...من حرام شده ام”
    احمد شاملو / Ahmad Shamloo

  • #71
    “I'm not afraid of death; I just don't want to be there when it happens.”
    Woody Allen

  • #72
    Sohrab Sepehri
    “انتظاری نوسان داشت
    نگاهی در راه مانده بود
    و صدایی در تنهایی می گریست”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #73
    José Mauro de Vasconcelos
    “دیگر به راستی می دانستم درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را برای کسی تعریف کند.، دردی که انسان را بدون قدرت دست و سر باقی می گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالشت حرکت دهد. ”
    Jose Mauro De Vasconcelos , O Meu Pé de Laranja Lima

  • #74
    حسین پناهی
    چیزی دارد تمام می شود
    چیزی داردآغاز می شود
    ترک عادت های کهنه
    و خو گرفتن به عادتهای نو
    این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار زندگیش کرده ام
    می دانم و نمی دانم.

    حسین پناهی

  • #75
    Mahatma Gandhi
    “چیزی در درونم مرا وامی دارد رنج خود را با صدای بلند فریاد کنم.من نیک دانسته ام که چه باید بکنم.آنچه در درونم هست و هرگز فریبم نمی دهد اکنون به من می گوید:باید در مقابل دنیا بایستی،حتی اگر تنها بمانی.باید چشم در چشم دنیا بدوزی،حتی اگر دنیا با چشمان خون گرفته به تو بنگرد.ترس به دل راه نده.به سخن آن موجود کوچکی که در قلبت خانه دارد اطمینان کن که می گوید:دوستان،همسر،و همه چیز و همه کس را رها کن و فقط به آنچه برایش زیسته ای و به خاطرش باید بمیری شهادت بده”
    Mahatma Gandhi

  • #76
    Arthur Schopenhauer
    “حماقت بزرگی است که آدمی به منظور برنده شدن در بیرون٬ در درون ببازد.”
    آرتور شوپنهاور

  • #77
    Marilyn Monroe
    “A wise girl kisses but doesn't love, listens but doesn't believe, and leaves before she is left.”
    Marilyn Monroe

  • #78
    Marilyn Monroe
    “All little girls should be told they are pretty, even if they aren't.”
    Marilyn Monroe

  • #79
    Simin Daneshvar
    “ترجم ها همچون زنانند. آنها که وفادارند کمتر زیبایند و آنها که زیبایند کمتر وفادار”
    سیمین دانشور

  • #80
    “به مردم بگريز وقتي مي خندند؛
    نگاه كن
    خدا آنجاست...ه
    در پلك نوزادي كه
    گريه مي كند!ا”
    هيوا مسيح

  • #81
    Oriana Fallaci
    “برات نوشتم دیگه طاقت ندارم بشنوم که همه چیز تقصیر ژنرالا و مایه دارا و صاحبای قدرته! پس ما چه کاره ایم؟ اسم و رسم و شماره شناسنامه هایی که فقط به درد انتخابات و جنگا می خورن؟ یه ابزار تو دست مذهبیا و ایسما و ایدئولوژیا؟”
    Oriana Fallaci, A Man

  • #82
    Oriana Fallaci
    “حسادت زانوهارو خم می کنه و خواب رو از آدم می دزده، و جیگر رو آتیش می زنه و فکر رو از کار میندازه. حسادت آدم رو با زهر سوءظن مسموم می کنه، حیثت و اخلاق آدم رو زیر سوال می بره. خودت رو گول خورده حس می کنی و تبدیل به پلیسی میشی که زندانبان معشوقتی! واسه همین باید همیشه عشق رو مرمت کرد”
    Oriana Fallaci, A Man

  • #83
    Bozorg Alavi
    “تو عقب خوشبختی پرسه میزنی. با دیپلم ،با مدرک، با پول، با شوهر. با این چیزها آدم خوشبخت نمی‌شو�. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور، خوشبختی به‌آد� چشمک بزند.”
    بزرگ علوی

  • #84
    José Mauro de Vasconcelos
    “باید یک چیز را به من قول بدهی. تو قلب عجیبی داری زه زه

    ـ به شما قول می دهم، اما نمی خواهم گولتان بزنم. من قلب عجیبی ندارم. شما این را می گویید چون من را در خانه نمی شناسید

    ـ این مهم نیست. برای من تو قلب عجیبی داری. بعد از این نمی خواهم که برایم گل بیاوری، مگر اینکه به تو گلی بدهند. قول می دهی؟

    ـ قول می دهم. اما لیوان؟ همیشه خالی می ماند؟

    ـ این لیوان دیگر ابداً خالی نمی ماند. وقتی به آن نگاه می کنم قشنگ ترین گلهای دنیا را در آن می بینم و آن وقت فکر می کنم این گل را بهترین شاگردم به من هدیه داده است. قبول؟

    دیگر می خندید. دستم را رها کرد و با مهربانی گفت: حالا می توانی بروی، قلب طلایی کوچولو

    JOSE MAURO DE VASCONCELOS , O Meu Pé de Laranja Lima

  • #85
    عباس صفاری
    “در تنهايی بود كه پی برديم
    چقدر تنها
    و بی‌ك� و كاريم
    نه جگرگوشه‌ا�
    نه دوستی
    نه همدمی
    نه خويشاوندی كه كوتاه كند
    جمعه‌ها� طاقت فرسايمان را”
    عباس صفاری, حکایت ما

  • #86
    “وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست،
    نگفتم : عزيزم ، اين كار را نكن .
    نگفتم : برگرد
    و يك بار ديگر به من فرصت بده .
    وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
    رويم را برگرداندم.
    حالا او رفته
    و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    نگفتم : عزيزم متاسفم ،
    چون من هم مقّصر بودم.
    نگفتم : اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
    چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.
    گفتم : اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
    من آن را سد نخواهم كرد.
    حالا او رفته
    و من
    تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
    او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
    نگفتم : اگر تو نباشي زندگي ام بي معني خواهد بود.
    فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
    اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
    گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
    نگفتم :باراني ات را درآر...
    قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.
    نگفتم :جاده بيرون خانه
    طولاني و خلوت و بي انتهاست.
    گفتم : خدانگهدار ، موفق باشي ، خدا به همراهت .
    او رفت
    و مرا تنها گذاشت
    تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.”
    شل سیلوراستاین

  • #87
    Rosa Jamali
    “تاريك بود
    با عناصرِ فلزي اش ولغزندگيِ يخ كه بر من آوار شد
    ماهي چروك كه روي سايه ام راه مي رفت ماهياني ست كه به گور ريخته ام
    خاطره اي عتيق كه روي سقف آويزان است
    قرن هاست كه ادامه دارد
    رويِ صورتكي كه حرف مي زند
    اداهايش شكل مي گيرند
    يخ ها كه مي ريزند، شاخه های مشبكم شكسته اند
    عروسك كاغذي ما بود
    كه بر باد داديم اش
    و نقش اش كهنه شد بر سقف”
    rosa jamali, این ساعت شنی که به خواب رفته است THE HOURGLASS IS FAST ASLEEP

  • #88
    غزاله علیزاده
    “خدایا مبادا انسان حاکم شود.”
    غزاله علیزاده, خانه ادریسیها

  • #89
    غزاله علیزاده
    “تغییر جهان با قواعد نیست، استثناء جهش ایجاد می کند.”
    غزاله علیزاده, خانه ادریسیها

  • #90
    Omar Khayyám
    “Drink wine. This is life eternal. This is all that youth will give you. It is the season for wine, roses and drunken friends. Be happy for this moment. This moment is your life.”
    Omar Khayyam, رباعيات خيام

  • #91
    Khaled Hosseini
    “But better to get hurt by the truth than comforted with a lie.”
    Khaled Hosseini

  • #92
    Sadegh Chubak
    &ܴ;اریمن:
    میدونم که خودت هم از عشق بویی نبرده ای. اما متاسفانه عشق را نمیشه به کسی درس داد و گفت چیه، باید تو دل خود آدم باشه. گمونم عشق اونه که بتونی یک نفر دیگر را از خودت بیشتر دوست داشته باشی. آیا تا حالا شده که دیگری را از خودت بیشتر دوست داشته باشی؟”
    صادق چوبک, سنگ صبور

  • #93
    احمد شاملو
    “با مشاهده یک در بی درنگ لزوم دیوارها احساس می شود. آیا با مشاهده یک دیوار هم به همان اندازه لزوم یک در را احساس می کنیم؟”
    احمد شاملو

  • #94
    فریدون مشیری
    “خروشِ موج با من می کند نجوا:

    "که هرکس دل به دریا زد، رهائی یافت!
    که هرکس دل به دریا زد، رهائی یافت!”
    فریدون مشیری



Rss