Status Updates From خسرو خوبان

by
Status Updates Showing 1-30 of 184

Saman
is finished
پدر گفت: دنیای تخمیا� شده.
مارگیر گفت: کی نبوده؟
به هر حال میش� کمتر تخمی میبو�.
زابلی گفت: آن وقت جای من و تو نبود.
— Aug 24, 2024 02:09AM
Add a comment
مارگیر گفت: کی نبوده؟
به هر حال میش� کمتر تخمی میبو�.
زابلی گفت: آن وقت جای من و تو نبود.

Saman
is on page 205 of 215
توانگرترین عاشقش که گستاختری� بود قدم پیش نهاد که : بفروش تا به قیمتی بخرم که خوشدل شوی.
گیتی گفت: اما تو آنقدرها نداری.
گفت: پس ببخش تا این نیکی، روحت را قرین خرسندی کند.
پاسخش داد: آنوقت قدرم را نمیدان�.برو پی کارت، تو ملولم میکن�!
— Aug 23, 2024 06:38AM
Add a comment
گیتی گفت: اما تو آنقدرها نداری.
گفت: پس ببخش تا این نیکی، روحت را قرین خرسندی کند.
پاسخش داد: آنوقت قدرم را نمیدان�.برو پی کارت، تو ملولم میکن�!

Saman
is on page 170 of 215
چرا زنان این همه رنج میبرند� اسکندر؟
زیرا جهان سخت مردانه است.
چرا چنین خالی از فرزانگی؟
اسکندر به خشم گفت : زیرا جنگجویان مغلوب میشوند� زیرا معماران به قابلیت نمیرسن�. زیرا شهرهای آسمانی در معمای شبها� نجومی، کشف ناشده میمان�. پشت سرت را نگاه کن!
— Aug 22, 2024 07:17AM
Add a comment
زیرا جهان سخت مردانه است.
چرا چنین خالی از فرزانگی؟
اسکندر به خشم گفت : زیرا جنگجویان مغلوب میشوند� زیرا معماران به قابلیت نمیرسن�. زیرا شهرهای آسمانی در معمای شبها� نجومی، کشف ناشده میمان�. پشت سرت را نگاه کن!

Saman
is on page 140 of 215
وانگهی، جوان سعادتمند نباید از پند پیر دانا برنجد، رنجیدی؟
خود را پیری دانا میدانید�
هر پیری به قدر خود داناست پسر، گو اینکه امروزه جوانان هم کم کم به راه میآین�...
— Aug 21, 2024 08:32AM
Add a comment
خود را پیری دانا میدانید�
هر پیری به قدر خود داناست پسر، گو اینکه امروزه جوانان هم کم کم به راه میآین�...

Saman
is on page 110 of 215
که از جنگ، صلح، از کینه، دوستی، از زشتی، نیکی و از ویرانی، آبادانی زاده میشو�.
— Aug 20, 2024 07:20AM
Add a comment

Saman
is on page 65 of 215
فروغ جوانی در اندام نورسیدها� چشم را میز� و تن تازها� را مجموعها� سازگار از خوشتری� حرکته� و شکیلتری� شکله� و رنگینتری� رنگه� به رقصی مداوم وا میداش�. چون نیمرخش را نگاه میکرد� آهوی چالاک را میمانس� با چشمی که هرگز به راز آن پی نتوان برد... ابریشم خواب و بیدار بناگوشش آبشخور اسبها� خیال پسرک بود که تمام بعدازظهرهای نخستین و واپسین تابستان عاشقیا� آنجا چریده بود.
— Aug 18, 2024 12:49PM
2 comments

Saman
is on page 40 of 215
وانگهی بسیار فکرها هست که وقتی با صدای بلند ادایشان کنیم همه� معنایشان را از دست میدهن� و این فکری بود که با کوتاهتری� صدا هم، زنگ دیوانگی داشت.
— Aug 17, 2024 11:37AM
Add a comment

Sara Abbasi
is on page 187 of 215
این گیتی عکسها� سیاه و سفید نیست، بادها با نرم و سخت وزدیدنشان خط سیر تیرها را عوض میکنن�.
— Jul 23, 2024 12:35PM
Add a comment

Sara Abbasi
is on page 185 of 215
جابهجای� مدام بین واقعیت و افسانه و خیال
چقدر خوندن این کتاب برام لذت بخشه
— Jul 22, 2024 01:16PM
Add a comment
چقدر خوندن این کتاب برام لذت بخشه