آیدا در آینه Quotes

2,709 ratings, 4.18 average rating, 134 reviews
آیدا در آینه Quotes
Showing 1-4 of 4
“از مرگ....
هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود.
هراس من -باري - همه مردن در سرزميني ست...
كه مزد گوركن
از بهاي آزادي آدمي افزون باشد.”
― آیدا در آینه
هرگز از مرگ نهراسيده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شكننده تر بود.
هراس من -باري - همه مردن در سرزميني ست...
كه مزد گوركن
از بهاي آزادي آدمي افزون باشد.”
― آیدا در آینه
“در فراسوی مرزهای تن ات تو را دوست می دارم
آینه ها و شب پره ها ی مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشادی پل
پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
و راه آخرین را
در پرده ای که می زنی مکرر کن”
― آیدا در آینه
آینه ها و شب پره ها ی مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمان بلند و کمان گشادی پل
پرنده ها و قوس و قزح را به من بده
و راه آخرین را
در پرده ای که می زنی مکرر کن”
― آیدا در آینه
“میانِ خورشیدهای همیشه زیباییِ تو
لنگریس� ــ
خورشیدی که
از سپیدهدم� همه ستارگان
بینیاز� میکن�
نگات
شکستِ ستمگریس� ــ
نگاهی که عریانیِ روحِ مرا
از مِهر
جامها� کرد
بدانسا� که کنونم
شبِ بیروزن� هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریس� ــ
آنَک چشمانی که خمیرْمایه� مِهر است
وینَک مِهرِ تو:
نبردْافزاری
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
بجز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم
آیدا فسخِ عزیمتِ جاودانه بود
میانِ آفتابها� همیشه
زیباییِ تو
لنگریس� ــ
نگاَت
شکستِ ستمگریس� ــ
و چَشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریس�”
― آیدا در آینه
لنگریس� ــ
خورشیدی که
از سپیدهدم� همه ستارگان
بینیاز� میکن�
نگات
شکستِ ستمگریس� ــ
نگاهی که عریانیِ روحِ مرا
از مِهر
جامها� کرد
بدانسا� که کنونم
شبِ بیروزن� هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریس� ــ
آنَک چشمانی که خمیرْمایه� مِهر است
وینَک مِهرِ تو:
نبردْافزاری
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم
بجز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم
آیدا فسخِ عزیمتِ جاودانه بود
میانِ آفتابها� همیشه
زیباییِ تو
لنگریس� ــ
نگاَت
شکستِ ستمگریس� ــ
و چَشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریس�”
― آیدا در آینه