ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

آذر، ماهِ آخرِ پاییز

Rate this book
چاپ ۱۳۴۸

146 pages, Paperback

First published April 1, 1969

24 people are currently reading
412 people want to read

About the author

ابراهیم گلستان

29books234followers
Ebrahim Golestan (also spelt Ibrahim Golestan, Persian: ابراهیم گلستان , born 1922 in Shiraz, Iran) is an Iranian filmmaker and literary figure with a career spanning half a century. He has been living in Sussex, United Kingdom, since 1975.

He is the father of Iranian photojournalist Kaveh Golestan, and Lili Golestan owner and artistic director of the Golestan Gallery in Tehran, Iran. His grandson, Mani Haghighi, is also a film director.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
82 (14%)
4 stars
159 (28%)
3 stars
206 (37%)
2 stars
82 (14%)
1 star
23 (4%)
Displaying 1 - 30 of 66 reviews
Profile Image for Amir .
588 reviews38 followers
April 22, 2018
یه مجموعه داستان کوتاه مهندسی شده. داستان‌ه� باری به هر جهت نیست. فضای داستان‌ه� به هم نزدیک هستن و با هم گفتگو دارن. هول، تاریکی و شب رو «لمس» می‌کن� با جمله‌ها� کوتاه و بریده� و برّا. نقطه‌� ضعف زبان فارسی تبدیل شده به نقطه‌� قوت این مجموعه. جمله‌ها� کوتاه کوبنده‌س� و خفقان دور نیست. و البته جدای از همه‌� این‌ه� برگ برنده‌� این مجموعه به ویژه در داستان اول شاید همون «اتفاق نیافتاده»ست. هول اتفاقی که خودش رو نشون نمیده، اما هست. انگار هست. هست؟ شاید... شاید هم نه. و چه چیزی هولناک‌ت� از این؟
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews711 followers
June 8, 2015
عنوان: آذر ماه آخر پاییز هفت داستان؛ نویسنده: ابراهیم گلستان ؛ مشخصات نشر: تهران، روزن، 1348 در 146 ص، موضوع: داستانهای فارسی قرن 14 هجری خورشیدی و قرن 20 م
آذر، ماه آخر پاییز، ابراهیم گلستان ، انتشارات بازتاب نگار
کتاب آذز، ماه آخر پاییز شامل هفت داستان کوتاه ست. نخستین اثر ابراهیم گلستان در زمینه داستان نویسی ست. ایشان این کتاب را در نیمه های دهه بیست، در سن 25 سالگی منتشر کرده اند. در هر هفت داستان، ترس و دلهره احساس میشود. ترس و دلهره ای که موجب تردید شخصیتها نیز هست. شخصیت هایی که در کنار هم جامعه ای را میسازند. جامعه ای که در یک کلام «درمانده» است، همانند شخصیتهای داستانها، که در کنار هم درماندگی یک نسل را نشان میدهند
داستان نخست: «به دزدی رفته ها» نام دارد، صاحب آپارتمانی که چندین خانواده در آن زندگی میکنند، اقدام به تعمیر سقف و ناودان ساختمان میکند، و یک یا دو کارگر را به ساختمان میآورد. کلفت یکی از خانواده ها معتقد است که یکی از عمله ها، ساختمان را ترک نکرده و زیر شیروانی مخفی شده، و به کمک همدستش میخواهد شبانه اقدام به دزدی کند و...ا
عنوان داستان دوم «آذر ماه آخر پاییز» است، که نام کتاب هم برگرفته از همین داستان است. مردی در رستورانی در میدان فردوسی از رادیو، خبر اعدام دوستش احمد را میشنود، و بهت زده از رستوران خارج میشود و آخرین خاطراتش با احمد را هنگام چرخیدن در میدان مرور میکند...ا
سومین داستان «تب عصیان»، داستان مردی ست که در زندان به همراه دیگر همبندهایش شاهد شکنجه مبارزی به نام احمد هستند و او پیشنهاد میدهد که اعتصاب و اعتراضی راه بیاندازند...ا
عنوان داستان چهارم «در خم راه» است، داستان پسری جوان است که از پادگان فرار کرده، پدرش نیز همراه اوست، پدر میخواهد او برگردد و از خان طلب عفو کند. پدر به دست سربازان میافتد، و شکنجه میشود، تا جای پسرش را که همان نزدیکی شاهد ماجراست لو دهد
پنجمین داستان «یادگار سپرده» است، روایتی ست از همسر احمد، که در اثر فشارهای اقتصادی و بیماری فرزندش، شمعدانهای سفره ی عقدش که یادگاری باقیمانده از همسرش است را، در گرو بانک گذاشته، و حالا در کش و قوس ذهنی است که آیا آنها را بفروشد یا نه
داستان ششم «شب دراز» نام دارد، زندانبانی در شب یلدا مشغول خوردن و یادآوری رویدادهای همانروز است. یاد مهندسی که شلاق خورده و او نیز لگدی به مهندس زده، ...ا
آخرین داستان «میان دیروز و فردا»، است، داستان مهندسی جوان و یک کارگر، که در یک سلول در زندان با یکدیگر هم صحبت شده اند. ا

Profile Image for Ali.
Author17 books672 followers
April 6, 2007
از انتشار "آذر، ماه آخر پاییز" در 1328 تا اواخر دهه ی چهل شمسی، ابراهیم گلستان بر بسیاری از داستان نویسان ایرانی اثر گذاشته است. به احتمال قریب به یقین، او از اولین کسانی در ادبیات معاصر ماست، که به تکنیک در نوشتن، ارزش والایی داده و پس از او داستان کوتاه در ادبیات معاصر ما، رنگ و روی دیگری پیدا کرده است. گلستان اولین کسی ست که در مورد زبان و تکنیک کار، زمینه و موضوع کارش دقت توام با وسواس بخرج داده و مهم تر این که نویسندگان ما را واداشته تا از "خاطره نویسی" به "قصه"گویی و "داستان کوتاه" نویسی روی آورند. شاید هم بشود گفت که پیش از ابراهیم گلستان، تنها چند داستان کوتاه در ادبیات معاصر ما وجود دارد که به گمان من برخی از آنها بسیار اتفاقی از برخی تکنیک های داستان کوتاه برخوردارند. ابراهیم گلستان با همین تعداد کم داستان کوتاه، فصل تازه ای در رعایت آگاهانه از فن داستان نویسی حرفه ای در جهان را، در ادبیات معاصر ایران بنیاد گذاشت که با توجه به زبان پخته ی آثارش، از بهترین های ادبیات ماست.
چهار مجموعه داستان ابراهیم گلستان که در دست دارم، و همه تا پیش از 1357 به چاپ های دوم و سوم رسیده اند، در مجموع شامل 24 داستان کوتاه از بهترین های ادبیات معاصر ماست. آثار گلستان را تنها می شود با آثار گلستان مقایسه کرد، و شاید هم در برخی زمینه ها از جمله تکنیک های داستان نویسی، با داستان های کوتاه "بهرام صادقی"، "هوشنگ گلشیری" و برخی از داستان های "غلامحسین ساعدی". اگرچه نام گلستان پیش از صادقی و ساعدی و گلشیری مطرح بوده و چه بسا که در کار داستان کوتاه، تاثیری بر آنها گذاشته است، اما هر چهار نویسنده، از درخشش های دهه ی بعداز کودتا (1332) هستند. داستان های "در خم راه"، "تب عصیان" و "آذر، ماه آخر پاییز" در مجموعه ای به همین نام، "طوطی مرده ی همسایه ی من"، "چرخ فلک" و ... از مجموعه ی "جوی و دیوار و تشنه" و هر سه داستان مجموعه ی "مد و مه" را بسیار دوست دارم، و البته داستان "خروس" که جداگانه هم به چاپ رسیده، به گمان من همپای شاهکارهای داستان کوتاه جهان است.
از ابراهیم گلستان دو "فیلم نامه" با نام های "خشت و آینه" و "اسرار گنج دره ی جنی" نیز منتشر شده که هر دو را خود او به فیلم در آورده (کارگردانی کرده). "خشت و آینه" یکی از فیلم های متفاوت سینمای ایران در دهه ی چهل شمسی و یکی از ایستگاه های آغاز سینمای بکلی متفاوت با "فیلمفارسی"، محسوب می شود!
گلستان ترجمه هایی هم دارد، بیشتر از ادبیات معاصر آمریکا. او در کنار نجف دریابندری معرف نویسندگانی چون ارنست همینگوی به فارسی زبانان بوده و رمان بزرگ "هکلبری فین" از مارک تواین را هم به فارسی برگردانده است.
Profile Image for Hilda hasani.
160 reviews173 followers
November 4, 2023
قبلش بهرام صادقی خواندیم، گفتیم اندازه‌� ۱۰ یا ۲۰ سالی برویم عقب‌ت� و به ابراهیم گلستان برسیم. با آذر، ماه آخر پاییز گلستان شروع کردیم. دیشب وقتی در بیست‌صفحه‌� آخر بودم به خودم آمدم و دیدم نفس‌تنگ� امانم را بریده، گلستان دو کار می‌کن� و اگر بزرگ‌ت� از دهنم حرف نزنم می‌فهم� چکار می‌کند� او می‌توان� درون سر آدم‌ه� را بشکافد یا حداقل شاید این کار را با محتویات ذهنی خودش به خوبی انجام داده که الان می‌توان� ما را در چندین و چند سطر و جمله و پاراگراف پیوسته همقدم با درگیری‌ها� ذهنی ناصر و هایده و کهزاد بکند. این جنس از واگویه‌ه� همان چیزهایی است که تمام روز به آن‌ه� فکر می‌کنی�. پیاده‌ساز� آن‌ه� دقیقا همان‌جور� که هستند سخت است، اما گلستان این کار را کرده که من در بیست‌صفحه‌� پایانی کلافه می‌شو� از این همه جمله‌ها� کوتاه و ضرباهنگ بالا و «و»‌های� که رابط آن‌هاس�.
تا جایی که من در این هفت داستان دیدم، دو جوهره‌� اصلی در هم دیگر می‌آمیزن� تا به داستان سروشکل دهند، یکی همان واگویه‌ها� درون راوی� داستان‌ه� و دیگری پیش‌برد� طرح داستان که در میان این درگیری‌ه� کم‌ک� مهرش باز می‌شو� و نویسنده هر چندخط یکبار چند سرنخ به ما می‌ده� تا وسط آن� بلبشو و سروصدا گم نشویم. بعلاوه اینکه با توجه به سال‌ها� نوشته شدن این داستان‌ه� (در میانه‌� سده‌� ۱۳۲۰ شمسی) و همز‌مان� نویسنده با فضای پیرامونش در جامعه و اتفاقات احتمالا رو آوردن صفحات خوانش تاریخی خیلی بیشتر می‌توان� این آشفتگی‌ه� را برایمان تفسیر کند.
Profile Image for Zaa Banii.
37 reviews1 follower
November 20, 2023
به امید طلوع خورشید و زدن آفتاب در این سرزمین ..�.
.
.
.
اینکه میبینی از سالهای دهه ی بیست که تاریخ نگارش کتاب است ،نویسنده در بین تمام سطور آرزوی آزادی و طلوع و روشنی داشته و همچنان در سال ۰۲ ما در تاریکی و مرداب دست و پا میزنیم دردناک است... دردناک است... برای این نقطه از کره خاکی و برای مردمان و آرزوهای این مردمان این سرزمین 🌿
Profile Image for Ali Ahmadi.
121 reviews64 followers
April 5, 2022
اولین مجموعه داستانی گلستان مربوط است به ماه‌ها� آخر حضور او در حزب و ماه‌ها� اول جدایی‌ا�. داستان‌های� که ارتباطاتی نه چندان پررنگ در شخصیت‌ه� و اتفاقات میان بعضی از آن‌ه� هست، به این شکل که یک داستان ممکن است راوی زاویه‌� دیدی دیگر از داستان قبل باشد با لحنی متفاوت. با این که در زمان انتشار کتاب گلستان پیوند‌ها� رسمی خود با حزب توده را قطع کرده بود اما از درون‌مایه‌� اغلب کارها می‌توا� فهمید که تعلق خاطر او به عدالت‌خواه� و آرمان‌ها� جمعی دست کم در آن زمان بسیار جدی بوده‌اس�.

با این حال، آنچه بیش از آرمانگرایی جلب توجه می‌کن� حس مبهمی‌س� از تعقیب و زیرنظر بودن در جای‌جا� داستان‌ه�. شخصیت(های) اول همواره سایه‌� کسی یا چیزی را به‌دنبا� خود می‌بینند� خواه نیروهای امنیتی و خواه هجوم بی‌اما� خاطره‌ها� گریزپا. و البته که این تعقیب، عنصری مرکزی و مهمی بوده در روح زمانه‌‌� سال‌ها� میانه و پایانی دهه‌� بیست. زبان گلستان می‌خواه� از پس رسم پرهیبی از این خاطرات و ترس‌ه� برآید. جملات دو سه کلمه‌‌ا� که با لحن‌ها� متفاوت، بی‌رب� و بدون کمترین فاصله از پی هم می‌آیند� قصد بازنمایی ذهنی مغشوش و ترس‌خورد� را دارند که کم مانده از هجوم افکار دیوانه شود. تمام شخصیت‌ها� زمان‌ه� و مکان‌ه� به یک آن به صدا درمی‌آین� و در این میان نویسنده توجهی خاص به یک عنصر بیرونی � معمولن صدایی تکرارشونده ��ثل وزش باد یا کارِ کارخانه � دارد که ریتم این افکار را کامل می‌کن�. انگار تمام جهان در افکار یک نفر باشد و افکار او تمام جهان. البته که تلاش او بی‌نق� نیست و گاه بیش از حد به پرگویی و تکرار می‌افتد� بدون این که در پیش‌بر� داستان یا آفرینش حسی نو یا عمیق� کردن آن نقشی داشته باشد.
Profile Image for Mohammad Hanifeh.
316 reviews87 followers
November 26, 2019
به عنوان یک آذرماهی بر خودم واجب می‌دونست� که این کتاب رو بخونم. چند سال بود که هِی می‌گف� آذرِ امسال می‌خونم� و فرصت نمی‌ش�. بالاخره آذر ماهِ امسال، تونستم بخونمش و چقدر هم مناسب و مرتبط با حال و هوام بود...

الله‌یا� نمی‌دانس� چه کند. همه‌چیز� خیال خود را در هم می‌ریخ� تا هیچ نفهمد. از ذهنش گذشت که فرار کند. نه فرار کند که فرار کند؛ فرار کند تا بکشندش. بهتر. با یک گلوله راحت می‌شو�. از این بهتر است که این‌جور� باشد، این‌جور� گیر کند، نداند جه بر سرش می‌آی�. نداند چه‌جو� باید بمیرد.
ص 115 � داستانِ در خمِ راه


Profile Image for Elham Ghafarzadeh.
213 reviews84 followers
December 27, 2020
هفت داستان تقریبا با درون‌مایه‌ا� مشابه از فضای خفقان‌آو� دهه‌� سی. البته که چند داستان را حتی می‌شو� مناسب زمان فعلی نیز دانست. «تب عصیان» را اگر بدون توجه به تاریخ نگارش آن بخوانیم، اصلا شک نخواهیم کرد که مربوط به دنیای اکنون ما نباشد. انگار که هر چه جلوتر می‌روی� تکرار و چرخه‌� معیوب تاریخ این سرزمین کوتاه‌ت� می‌شو� و فراموشی از همیشه قوی‌ت�. پنداری ما زیر آوار بی‌عدالت� و نبود قانون دفن شده‌ای� و ناتوان از هر گونه عمل.
جز درون‌مایه‌� داستان‌ه� نکته‌� بسیار مهم بعدی به نطر من دید سینمایی زیبای گلستان در نوشته‌های� است. خواندن این هفت داستان کوتاه برای من بیشتر از حد معمول طول کشید چون محو توصیفات سینمایی گلستان بودم. انگار که داستان را از پشت دوربین برای ما توصیف کند. لانگ‌شات‌ها� بی‌نظیر� که در حین خواندن در ذهنم می‌دید� از فضای داستان‌ها� به من کمک کرد که تصویر کامل‌تر� از فضای این کتاب داشته باشم. گرچه که فضا، فضای سیاه و تاریکی بوده اما مگر کتاب می‌خوانی� که شادی را مجسم کنیم؟

«دیگر نمی‌خواس� چیزی را ببیند. اما چیزهایی هست که هرچقد هم نخواهی ببینیشان باز می‌آین�. باز سنگین و بی‌رح� می‌آین� و خود را روی تو می‌افکنن� و گرد تو را می‌گیرن� و توی چشم و جانت می‌رون� و همه وجودت را پر می‌کن� و چنان پر می‌کنن� و آنرا می‌رباین� که دیگر تو نمی‌مانی� که دیگر تو نمانده‌ا� که آنها را بخواهی یا نخواهی،. آنها تو را از خودت بیرون رانده‌ان� و جایت را گرفته‌ان� و خود تو شده‌ان�. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شده‌ا�. سنگینی خود درد و سیاهی خود درد.»
قسمتی از کتاب
Profile Image for Marzi Motlagh.
168 reviews75 followers
December 10, 2021
یجوری بود که انگار نه انگار اولین کتاب ابراهیم گلستان بوده که توی سن ۲۵ تا ۲۷ سالکی نوشته؛ اگر تاریخ داستانا آخرشون نمیومد، حس میکردم توی میانسالی نوشته. یعنی میخوام بگم انقدر شگفت انگیز بود و شگفت زده شدم از خوندنش که هرچی از نثر و درون مایه و تکنیک داستان نویسیش تعریف کنم نمیتونه حق مطلب رو ادا کنه.
این دومین کتابیه که از ابراهیم گلستان میخونم. "از روزگار رفته حکایت" رو هم بی اندازه دوست داشتم. در حال حاضر هم شدیدا عطش خوندن بقیه کتاباش رو دارم.🍃
Profile Image for کافه ادبیات.
297 reviews109 followers
April 22, 2019
چند داستان کوتاه بهم پیوسته با متن زیبای ابراهیم خان گلستان ...بسی لذت بخش

جملات منتخب را بعدتر خواهم نوشت...
Profile Image for Ladan.
185 reviews469 followers
March 2, 2021

دوتا داستان اول رو دوست نداشتم اما رفته رفته داستان ها جالب تر شدن و بیشتر با کاراکترها ارتباط برقرار کردم. جملات بریده بریده و کوتاهش و تکرارشون من رو یاد نمایشنامه ی نات آی از بکت می انداخت و اون حس ترس و درماندگی رو پررنگ تر می کرد.بعضی از توصیفاتش رو واقعا دوست داشتم و اینجور بود که سرم رو میاوردم بالا و یک نگاه تحسین برانگیز به دیوار می انداختم (مثلا ابراهیم گلستان اونجا بود) بعد دوباره می خوندمشون و در نهایت ادامه میدادم.
در مجموع سیاهی و نکبت و امید واهی رو خوب به تصویر کشیده بود. خواب دیشبم کوفتم شد بس که غصه خوردم و صبح هم به امید اینکه قصه آخر تلخی و سردی باقی قصه ها رو بشوره ببره تند تند داستان آخر رو بلعیدم اما افسرده شدم رفت

"صبح شده، آفتاب هم زده، این هوای اینجاس که انگار همه اش ابره"
Profile Image for zeinab hesar.
1 review1 follower
April 29, 2015
آدم که پیش خود سرافکنده باشد دیگر تمام شده است، هزار بار گفته بود که زندگی یک تخته پاره در دسترس دارد که اگر آن را گم کند، با سنگینی درد شرمساری غرق خواهد شد. غرقی سرد و تاریک و نکبتی. غرقی که در وجدان آدمی روی می دهد. آدم که پیش خودش گم شود، پیش خودش نابود شود، پیش خودش تمام شود تنها آدم بدبخت است. همه جا می توان رفت، همه کار می توان کرد، اگر نزد خودت گم نباشی، اگر نزد خودت نابود نباشی، اگر نزد خودت شرمسار نباشی ...
Profile Image for Somayeh.
224 reviews40 followers
June 14, 2017
درباره‌� مهارت‌ها� داستان‌نویس� جناب گلستان نوشتن تکرار مکررات است، هرچند که این کتاب اولین/از اولین کارهای ایشان بوده و مثلا به پختگی مد و مه نیست، اما همچنان رد قلم نویسنده‌� متبحر را در داستانها و در شخصیتهای مشترکی که بین داستانها رد و بدل میشوند می‌توا� دید. مجموعه‌� هفت داستان مستقل که گاه شخصیتهای مشترک دارند و اتفاقات شان به گونه ای با هم در ارتباطند، و وجه غالب درشان مبارزه و آرمانگرایی ست.

-در حقیقت باید بیش از سه ستاره به کتاب میدادم، اما خواندنش کمی سخت و سنگین پیش رفت.
Profile Image for Maral.
21 reviews5 followers
July 17, 2024
از اولین مواجهه‌ا� با ابراهیم گلستان راضی بودم. از هفت داستانی که در این مجموعه بود آذر، ماه آخر پاییز، در خم راه و یادگار سپرده را واقعاً دوست داشتم و بقیه برایم معمولی بودند.
داستان‌ه� مستقل هستند ولی می‌توانن� به هم مربوط باشند و پیوسته شوند.
ردپای عدالت‌خواه� و تلاش برای رسیدن به عدالت و آزادی بیان در همهٔ داستان‌ه� دیده می‌شو�.
جمله‌ها� کوتاه و بریده‌برید� حس ترس و اضطرابی که در روند داستان وجود دارد را به مخاطب منتقل می‌کن�.
تکرار جمله‌ها� کوتاه مخاطب را به فضای فکری راوی نزدیک‌ت� می‌کن� و کمک می‌کن� که ذهن مشوش او را درک کند.
نکتهٔ جالب استفاده از واژه‌ها� زبان شیرازی و توی ذوق نزدنشان در آن بافت بود.
Profile Image for Fardokht Sn.
122 reviews53 followers
March 13, 2022
باید چشم روی هم بگذاری و آن را نبینی. اما تو نمیخواهی کور باشی. نمیخواهی عاطل بمانی. چون نمیخواهی بمیری! نه اینکه از مرگ بترسی! نمیخواهی پیش از مرگ زنده باشی ، اما مرده باشی!
تو میخواهی زنده باشی چون دنیا زیباست و اینش زیباست که تو میخواهی در زیبا کردنش دستی داشته باشی!
نگذار که پکر شوی...
تو در گوشه ای افتاده ای که کوچک است و چون کوچک است ، زیر چشمی نگاهش میکنند و چون زیر چشمی نگاهش میکنند ، درست نمیشناسندش و چون نمیشناسندش نمیگذارند به میل خودش باشد...
و این که هست نیروی تو را روی هم تا میکند و تو نمیتوانی از حد بیرون روی....
Profile Image for Kamsara.
61 reviews3 followers
August 17, 2019
هر لحظه به شکلی بت عیار در آید

آذر، ماه آخر پاییز شامل هفت داستان کوتاه است، داستانهایی که در ظاهر شاید ربطی به یکدیگر نداشته باشند اما همچنانکه گلستان تاکید کرده است تمام کتاب یک قصه است که در زمانها و مکانهای مختلف و با اشخاص گوناگون اتفاق افتاده است
درماندگی، ناامنی، مقابله ، طغیان و عصیانی که بر کل کتاب حاکم است با فضاسازی و صحنه پردازی های جاندارِ گلستان تبدیل به نقد دوران می شود، گلستان راوی صادقی است که به خود و طبعا به مخاطب دروغ نمی گوید و آن چیزی را که احساس می کند بر قلم جاری می سازد
گلستان ضمن رعایتِ صناعتِ داستان نویسی، آرمان ها و دیدگاه های سیاسی و روانشناختی خود را نیز مطرح می کند، در داستان "به دزدی رفته ها" هول و وحشتِ بی پایه ای را نشان می دهد که گریبانِ افراد یک خانه را گرفته است

در داستان "آذر، ماه آخر پاییز" از بی ثمری مرگِ مبارزی می گوید که زن و فرزند بیمارش گرفتار گذرانِ زندگی روزانه اند و در پرداختِ ویزیت یک پزشک هم درما��ده اند

در "یادگار سپرده" آرمانگراییِ کورِ آن مبارز را باعثِ محتاج شدنِ همسرش می داند و نیز تاکید می کند که حتی جامعه نیز آن آرمانگرایی را بر نمی تابد و زن ناچار است برای تامینِ معیشتِ خود و فرزندش، حتی خاطرات و یادگارهای ارزشمندش را به فروش برساند

در "تب عصیان" با طنزی تلخ از ناآگاهی و عدمِ شناختِ یک زندانی سیاسی ساده لوح می گوید که هیچگونه تصویر درستی از واقعیت داخل و خارجِ زندان ندارد و دست به اعمالی می زند که غیر از بدتر شدنِ اوضاع در راستای مبارزه اش هیچ نفع دیگری ندارد

در "خم راه" از ناتوانی و درماندگیِ روحیِ رعیت زاده ای را نشان می دهد که علمِ طغیان بر علیه خانِ ده برداشته و سر به کوه زده است اما به علتِ نداشتنِ فشنگ کافی، ناظرِ کشته شدنِ پدرش می شود بدون اینکه بتواند کوچکترین عکس العملی نشان بدهد

و از "میان دیروز و فردا" بیهوده بودنِ فعالیت های سیاسی در دهۀ بیست را نتیجه می گیرد

علیرغم اینکه این کتاب هفتاد سال پیش نوشته شده است اما سبک لحن و روایت داستان بشدت نو و امروزی است، نباید ناگفته گذاشت که گلستان سهم بزرگی در داستان نویسی ایران دارد


ازمتن کتاب :

چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهی شان ببینی باز می آیند ، باز سنگین و بی رحم می آیند و خود را روی تو می افکنند و گرد تو را می گیرند و توی چشم و جانت می روند و همه ی وجودت را پر می کنند و آن را می ربایند که دیگر تو نمی مانی ، که دیگر تو نمانده ای که آن ها را بخواهی یا نخواهی ، آن ها تو را از خودت بیرون رانده اند و جایت را گرفته اند و خود تو شده اند ، دیگر تو نیستی که درد را حس کنی ، تو خود درد شده ای

بدبخت ها مجسمه ساخته اند، برای مملکت مجسمه ها، مجسمه مرده ها برای مجسمه های مرده، همه اش شعر، شعر زیر مجسمه نوشته اند، شعر از مجسمه برای مجسمه زیر مجسمه، شعر مرده برای مرده ها روی تابوت مرده، اوهو همه اش ادعا: نمیرم از این پس که من زنده ام

هزار بار گفته بود که زندگی یک تخته پاره در دسترس دارد که اگر آنرا گم کنی با سنگینی درد شرمساری غرق خواهد شد،غرقی سرد و تاریک و نکبتی،غرقی که در وجدان آدمی روی میدهد،آدم که پیش خودش گم شود،پیش خودش نابود شودو پیش خودش تمام شودتنها آدم بدبخت است،همه جا می توان رفت و همه کار میتوان کرد اگر نزد خودت گم نباشی،اگرنزد خودت نابود نباشی، اگر نزد خودت شرمسار نباشی

خوش باش که از نسلی هستی که حوادث بسیار می بیند و کارهای بسیار می کند و مثل سنگریزه های میان راه نیست که عادی باشد بلکه تکه سنگ بزرگی است که نشانۀ خم راه است و تو غنیمت بزرگی برده ای که از این نسل هستی اگر چه نسل آسوده ای نیست و کارش دشوار است

نميدانم چند بار گرد اين ميدان خالى و اين مجسمه گرديده بودم، بهتم درربوده و غم هاى وجودم بيدار شده بود

من او را نمى شناختم - درست نميشناختم، اما زندگى او براى من چه بسيار كه معنى داشت، او از ظلم و سياهى و تخمير فساد گريخته بود تا فرداى پربركتى بسازد، اين معنى زندگى او بود، زندگى او بامعنايش كه حالا از گلوله سوراخ سوراخ شده است

چه قدر آدم مرده اند، چند صد هزار سال است که آدم ها می میرند ، همه اش مرگ و مرگ و ... تمام هم نمی شوند

در دنیا سهمگین تر از این چیزی نیست که آدم اعتراف کند مقصر است و خود را محکوم سازد ، نه ، هر چه که پیش می آید بیاید اما مبادا که خود را محکوم بیابی، آدم که پیش خود سرافکنده باشد دیگر تمام شده است
Profile Image for Fateme Beygi.
348 reviews131 followers
April 4, 2015
اولین کاری بود که از گلستان می خوندم و جزو اون کتابایی بود که با خودم بگم چقدر بد که دیر خوندم و بعدش به خودم یادآوری کنم اتفاقا چقدر خوب که الان دارم می خونمش. دقت و حساسیتی که گلستان روی نثرش توی اون سال ها داشته من شبیهش رو توی نثر مندنی پور دیده بودم-البته که نخونده های من هنوز هم زیاده- و لذت می بردم و می برم از این همه نکته سنجی.
انتخاب زاویه دیدهای مناسب-درواقع توی این کتاب زاویه دیدها به هم نزدیک بودن- و درآوردن لحن های متفاوت به خصوص توی قسمت حدیث نفس ها که اصل و اوج شخصیت پردازی هاش بیشتر توی این قسمت ها شکل می گرفت.

نکته ی جذابی هم که وجود داشت پیوسته بودن چندتا داستان ها به هم بود؛این که روایت از دید کس دیگری و از بخش دیگه ای بیان می شد و همدیگه رو تکمیل می کردن.

بن مایه ی "آزادی" هم توی بیشتر داستان های این مجموعه که از خلال دیدگاه های متفاوت ارائه می شد، مشترک بود.
توی چاپی که من خوندم داستان شب دراز حذف شده بود.
Profile Image for Canaan.
11 reviews29 followers
April 25, 2016
عبارتهای بسیاری در این مجموعه حکایت از تیزهوشی گلستان دارد...به قول مسعود بهنود " گلستان دنیا را به چشم های باز دید".


او را کشتند و همه را می کشند و همه چیز کشته شده است. آه دیگر چه می ماند؟
صفحه 47

مجسمه ی مرده ها برای مجسمه های مرده.

زدن را از پدرشان ، از هفت جد و بر جدشان، از هفتاد هزار جدشان به ارث برده اند. همه اش قمه و کلاه -خود بابای بابای بابای بابای بابای هفتاد هزار بابای پیش تر از بابام...
117 reviews
March 13, 2017
ابراهیم گلستان، متفاوت مینویسه ،نثرش با همه ی داستانهایی که خوندم فرق داره شاید فرفش تو نوع بینش اون به سنت باشه و مخلوط کردن سنت با داستانهاش اونا رو جذاب تر کرده
Profile Image for Amir Sahbaee.
340 reviews18 followers
December 14, 2024
چند روز پیش ف اسم گلستان رو اورد و ناگهان متوجه شدم که تاحالا چیزی از گلستان نخوندم. ۲تا کتابشو شانسی خریدم تا باهاش آشنا بشم.
--
برای من وجوه پررنگی داشت کتاب. نکته‌� اول این بود که کتاب کاملا ایدئولوژیک بود. کاملا آرمان‌ها� چپ توش پررنگ بود و شبیه فضاهای ایدئولوژیک خیلی از نویسنده‌ها� اون ۳دهه بود. و جدای از تایید یا رد این ایدئولوژی، کاملا شورانگیز نوشته شده بود. جوری که می‌تونس� رانه باشه برای آدم‌ه� و همراه کردنشون.
نکته‌� دوم میزانِ مدرن بودن داستان‌ه� بود. عناصر داستان مدرن انقدر زیاد بود که من چندباری چک کردم داستان‌هار� تا مطمئن بشم اوایل دهه‌� ۳۰ نوشته شدن. از این نظر کار بزرگی بود هم برای گلستان و هم برای داستان‌نویس� ایران.
نکته‌� پررنگ سوم، ارتباط داستان‌ه� باهم بود. ارتباطی که داستان‌هار� تبدیل به فصل‌ها� مختلف کتاب نمی‌کر� اما حضور شخصیت‌ه� در داستان‌ها� مختلف انگار زاویه‌� دید متفاوت و جزئیات اضافه‌تر� رو به داستان‌ه� می‌دا�. مثلا "احمد کاوه" توی چندتا داستان حضور داشت هرچند که هیچ‌وق� ما زاویه‌� دید خودش رو ندیدیم.
مساله‌� چهارمی که به نظرم اومد، فضای اضطراب‌انگی� بیشتر داستان‌ها� کتاب بود. از همون داستان اول "به دزدی رفته‌ه�" این اضطراب شروع می‌ش� و تقریبا در سراسر کتاب حس می‌ش�.
یه‌ج� در داستان آخر، صحنه‌� کتک خوردن یک‌نف� در خیابون رو توصیف می‌کن� و اون فرد فرار می‌کنه� حال بیننده‌� این اتفاق رو اینجوری روایت می‌کن�:" خواهش تندی در همه‌� جان خویش یافته بود که پایان کار را ببیند و گام‌ها� خود را تند کرده بود...". این حس رو انگار منم در مواجهه با اضطراب‌ها� کتاب داشتم. همچنان که درونم آشوب بود چیزی دوست داشت آخر ماجرا رو بفهمه.
نکته‌� بعدی توصیف‌ها� جذاب بود. من خیلی توصیف موقعیت رو دوست ندارم و معمولا برام خسته کننده‌س�. اما در بیشتر لحظات این کتاب کاملا منو همراه کرده بود توصیف‌ه�.
و آخرین مساله‌� پررنگ به نظرم جملات پریشان کتاب بود. به‌طور� که در آخرین داستان کتاب، بعضی جملات(درواقع رسیدن به نقطه) حدودا ۲صفحه بودن. پریشان و مشوش. در بیشتر مواقع هم موفق بودن هرچند که یه جاهایی هم خسته کننده می‌شد�.
به‌دزد� رفته‌ها� در هم راه و یادگار سپرده رو بیشتر دوست داشتم.
--
اینو به عنوان بخشی که توصیف جذابی داره می‌نویس�:
من بودم و تنهائی. شب، دنیا را سنگین کرده بود. مهره‌ها� بند کرده چراغها از ته تاریکی نزدیک می‌شدن� و از بالای سرم می‌گذشتن� و پشت سر من نمی‌دان� کجا می‌رفتن�. باد، آهسته، روی دنیای متروک من سینه‌کشا� می‌گذش�.
میدان خالی بود و راه‌های� که از آن می‌رف� یا به آن می‌آم� زیر افسون شب عزا وارفته بود. پیش پای من، میان نرده‌ها� آهنی، چمن‌ها� لجمار خزان زده محصور افتاده بودند و سایه مجسمه‌� شاعر زمان‌ها� گذشته، که من به پاهایش تکیه داشتم، در تاریکیشان کشانده بود.
من بودم و تنهایی و این بیجایی و وارفتگی.
--
دیگه مشخصه که با گلستان یاد تو میفتم. ولی مهم نیس.
Profile Image for Parisa.
143 reviews306 followers
May 20, 2016
دیگر نمی‌خواس� چیزی را ببیند.اما چیزهایی هست که هرچقد هم نخواهی ببینیشان باز می‌آین�.باز سنگین و بی‌رح� می‌آین� و خود را روی تو می‌افکنن� و گرد تو را می‌گیرن� و توی چشم و جانت می‌رون� و همه وجودت را پر می‌کن� و چنان پر می‌کنن� و آنرا می‌رباین� که دیگر تو نمی‌مانی،ک� دیگر تو نمانده‌ا� که آنها را بخواهی یا نخواهی،.آنها تو را از خودت بیرون رانده‌ان� و جایت را گرفته‌ان� و خود تو شده‌ان�. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شده‌ا�.سنگینی خود درد و سیاهی خود درد.
Profile Image for pooriya alaei.
41 reviews2 followers
Read
March 15, 2019
به نظر من متوسط و معمولی بود . این که هر داستان هدفی را دنبال میکنه (مطلبی را گوشزد میکنه) و باری به جهت نیست، خوبه. جملات مبهم اغازین ، وجود شخصیت های غایب و گفتگوهای درونی در اکثر داستان های کتاب دیده می شه. بهترینی که تا به حال از گلستان خوندم ، مد و مه بود.
Profile Image for Atena | آتنا.
388 reviews
July 29, 2017
میدید که مسئول است.اگرکاری نکند خود را محکوم خواهد کردو در دنیا سهمگین تر از این چیزی نیست که آدم اعتراف کند مقصر است و خود را محکوم سازد.نه ،هر چه که پیش میاید بیاید اما مبادا که خود را محکوم بیابی.آدم که پیش خود سرافکنده باشد دیگر تمام شده است.
هزار بار گفته بود که زندگی یک تخته پاره در دسترس داردکه اگر آنرا گم کنی با سنگینی درد شرمساری غرق خواهد شد.غرقی سرد و تاریک و نکبتی.غرقی که در وجدان آدمی روی میدهد.آدم که پیش خودش گم شود،پیش خودش نابود شودو پیش خودش تمام شودتنها آدم بدبخت است.همه جا می توان رفت و همه کار میتوان کرد اگر نزد خودت گم نباشی،اگرنزد خودت نابود نباشی،اگر نز�� خودت شرمسار نباشی.

بگذرار امروز هر چه میخواهد بکند.فردا هم به هیچ احتیاج نخواهیم داشت.احتیاج ما به خود فرداست باید آنرا به دست بیاوریم.هرچه که در راه این به دست آوردن از دست برود،چیزی نیست..
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews73 followers
June 23, 2018
فکر می کنم درداستان های این مجموعه زمان وتغییر دغدغه ها بسیار دخیل بوده که لذت چندانی نداشت.
داستان آذر، ماه آخر پاییز- به شدت با اتفاقات فیلم خشت و آینه درگیراست. باران و شب ونوزاد وزنی مانده در خیابان
.
تب عصیان در فضای زندان و آزادی
.
در خم راه- در چنگال دیکتاتورهای زمانه که در اینجا کدخدای دهکده است گیر افتادن- پدر و پسر و فرار وکوه و کدخدا
.
یادگار سپرده- شاعرانه و در رثای دوستی که نیست و اعدام شده است.
.
شب درازد که این داستان فقط در این چاپ موجود است و در چاپ دوم سوم حذف شده.
.
میان دیروز و فردا در فضای تیرباران و مبارزه

Profile Image for Maryam.
27 reviews5 followers
October 23, 2020
کتاب بخوبی هنر داستان نویسی و تسلط گلستان به ادبیات را نشان میدهد و با سبک داستانهای تودرتو، زنجیره ای از معماها ساخته و در بین قصه‌ه� ما را به دنبال جواب می‌کشان�.
نویسنده از همان داستان اول، "به دزدی رفته‌ه�"، به ما می‌گوی� که این کتاب، روایتی از صدای ذهنی و خودگویی شخصیتهای داستان است. انگار که آنان با خود بیش از دیگران گفتگو دارند و داستان‌ه� مانند جریان سیال ذهن گاهی مفهوم و گاهی نامفهوم، گاهی مقطع و گاهی پیوسته، گاهی فرّار و گاهی روی دور تکرار، گاهی آشنا و گاهی به‌کلّ� غریب هستند.
Profile Image for Chakavak.
19 reviews72 followers
September 17, 2019
با گذشت تقریبا نود سال از انتشار این کتاب میشه گفت ایده های جاری توی داستان هاش دیگه چنگی به دل خواننده ی امروزی نمی زنه, ولی این موضوع هنوز باعث نمیشه کسی منکر شناخت و درک بالای گلستان از جامعه بشه.
نویسنده توی تک تک دیالوگ های کتاب که بین اقشار مختلفی از آدم ها شکل می گیره داره به زیرکی اون طبقه رو توصیف می کنه و هوش خودش رو به رخ خواننده می کشه.
Profile Image for Hana Hmp.
123 reviews38 followers
June 2, 2023
یه‌دون� ستاره برای داستان درخشان «در خم راه». دوتا ستاره برای شاعرانگی داستان‌ها� زبان‌باز� گلستان و این قبیل کسکلک‌ها� ادبیاتی.
Profile Image for Amireh.
16 reviews10 followers
April 25, 2017
چرا اينقدر اين كتاب ناراحت بود؟!؟
Profile Image for Nikta Yekrang Safakar.
65 reviews10 followers
February 9, 2024
اگه آدم توان ذهنی‌ش� داشته باشه که کامل بخونه، به نظرم هم‌رد� با شاه سیاهپوشان قرار می‌گیر�. مجموعه‌داستان� ولی داستان‌ه� بهم مرتبطن. علت اینکه می‌گ� توان ذهنی برای خوندنش لازمه اینه که فضای داستان‌ه� پر از خفقان و زندان و اسارته.
Displaying 1 - 30 of 66 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.