کودکی که هرگز زاده نشد. این ی کتاب قدیمی تو کتابخونم بود. قبلا قلم فالاچی رو خونده بودم. همیشه قدرت تو کلامش موج میزنه همیشه اون بدبختی ما زنا که حتا کودکی که هرگز زاده نشد. این ی کتاب قدیمی تو کتابخونم بود. قبلا قلم فالاچی رو خونده بودم. همیشه قدرت تو کلامش موج میزنه همیشه اون بدبختی ما زنا که حتا نمیتونیم زندگی عادی داشته باشیم ( چون باید مبارزه کنیم که عادیش کنیم ) همه جای متناش هست. چه تو کتاب جنس ضعیفش چه تو جنگ و دیگر هیچ و چه توی مصاحبه هاش با شخصیتای برجسته. به ظاهر که بسیار هم قدرتمند بوده. این کتاب اما کتاب کوچیکیه و درد دله. قصه ی بارداری ای رو میگه که هرگز به زایمان نمیرسه. سراسر جدال درونی مادر با خودش دنیا و بچس . دید سیاه به دنیا داره گرچه ی جاهایی سعی کنه وزنه رو متعادل کنه. اما سیاهه . درسته میگه زندگی هیچ وقت نمی میره. اما براش عشق و خدا و غیره ارزششون رو از دست داده. انگار که تو کتاب می خواد بگه همه حق دارن، شاید هیشکی هیچ وقت گناهکار نباشه. خیلی جاها دیدش رو نمی پسندم دیدش رو به عشق به سیاهی دنیا. اون رگه ی قدرت مبارزه بسیار تو کتاب هست. و ازون دست حرفاییه که فقط حرفه. که ما ها میزنیم برای انکار خودمون. که من فکر میکنیم انکار غریزه ها و خواسته های ما نه تنها قدرت نیست بلکه عین ضعفه. قدرت کاذب و انکار یک سری چیزا دقیقا از ناکامی نرسیدن بهشون میاد. کتاب ارزش خوندن داره. چون به نظر واقعی میاد. و اگه یکم دوزش رو کم کنی احتمالا همه ی زنای باردار تو این شرایط اینا رو تجربه کنن. از خودشون بپرسن بچه مال کیه ؟ "تو مال هیچ کس نیستی، تو مال خودتی" ...more
به نسبت بقیه ی نوشته های بیضایی اونقدر جذاب نبود و حتی تا حدی کلیشه بنظر میرسید. ولی شروع بسیار خوبی با توصیفات بینظیر داشت. قصه ی نزهت و خیری که جفتشوبه نسبت بقیه ی نوشته های بیضایی اونقدر جذاب نبود و حتی تا حدی کلیشه بنظر میرسید. ولی شروع بسیار خوبی با توصیفات بینظیر داشت. قصه ی نزهت و خیری که جفتشون به خاطر حضور یه سرهنگ مسیر زندگیشون واژگون میشه و بعد از سالها بدون دونستن این اشتراکشون رو به روی هم می نشینن و قصه رو از زبون خودشون روایت میکنن. آینه های رو به رو...more
فضای پراگ و درد و گذشته ی آدم ها و نویسنده هاش من رو به خوندن بیشتر کتاب هایی با اون حال و ها علاقمند کرده. این کتاب رو با همین رویکرد خوندم و بسیار لفضای پراگ و درد و گذشته ی آدم ها و نویسنده هاش من رو به خوندن بیشتر کتاب هایی با اون حال و ها علاقمند کرده. این کتاب رو با همین رویکرد خوندم و بسیار لذت بردم. ترجمه ی کتاب به اسم دورماندگی ترجمه ی خوبی بود، روایت داستان روایتیه مشابه بارهستی، نویسنده در خلال داستان باهات حرف میزنه مثل یه قصه گوی قهار. محوریت دورماندگی و نوستالطی و مهاجرته و تغییراتی که در زندگی واقعی ادم اتفاق میفته. خوندن این کتاب ها رو دوست دارم چون حس میکنم نویسنده به شدت توی موضوع عمیقه و از چیزی حرف میزنه که تجربه اش کرده و واقعیه، اصلا این احساس که صرفا داره سعی میکنه داستان بنویسه بهت القا نمیشه. عمیق شدن تو تجربهه� چیزیه که این روزها بهش علاقمندم خصوصا توی رمان که هم همراه میشی، هم تصاویر رو تو ذهنت میسازی و هم فرصت کافی داری برای حل کردن تجربه توی شناوری ذهن. ...more
برای درک این که هنگام مواجهه با مرگ حال ما چطور خوهد شد، برایان مگی مارو وارد قصه ی یه پسر سی ساله� سرشار از زندگی میکن� که به خاطر یه بیماری نادر قبرای درک این که هنگام مواجهه با مرگ حال ما چطور خوهد شد، برایان مگی مارو وارد قصه ی یه پسر سی ساله� سرشار از زندگی میکن� که به خاطر یه بیماری نادر قراره به زودی بمیره. این قصه تنها مواجهه� "جان" با مرگ نیست، بلکه مواجهه� اطرافیانش هم هست. کتاب مارو با سوالهای� مثل مواجهه� ما با مرگ خودمون، مرگ نزدیکانمون، هدفمون از زندگی، حق و انتخابمون در تصمیم به زندگی یا مرگ و ... رو به رو و همراهی میکنه. کتاب روان، جذاب و سادها� هست. به علاوه به لحاظ ادبی توصیفات عمیق و زیبای احساسات و صحنهه� به شدت برای من جذاب بود. فضای کتاب شاید کمی هم با فضای زندگی اشرافیت و طبقهها� متفاوت انگلستان چهل سال پیش آشنا کنه. هر شخصیت توی کتاب طوری طراحی شده که انگار نماینده� قشری از انسانه� و جامعهاس�. کتاب رو توصیه میکنم و دوستش داشتم :)
قسمتهای� از کتاب: "یک عقیده� کلی که در همهجا� دنیا رواج دارد این است که وقتی کسی مدتی در خانها� زندگی میکند، به بخشی از خود آن خانه تبدیل میشو�" "یکباره به نظرش امد که نیروی نامرئی عظیمی چنگ انداخته دارد او را با خودش میبر�" "اگر زندگی به خاطر خود زندگی است، پس جان بهترین زندگی را داشته" "کار خلاق از کل زندگی من اثر بیشتری دارد" "هیچ چیز ارزشمندی آگاهانه به وجود نمیاد" "تراژدی تعارض حق با حق است" "خیلی از هنرمندها اگر مقبال فشارهای اجتماعی مقاومت نکنند خلاقیتشان را از دست میدهند" "مهم ترین گفتنیهای هر زبانی با باید با زبان استعاره بیان شود؟" "خود بودن چیزی نیست که ادم بتواند راجع بهش تصمیم بگیرد" "تنها راهی که ادم نمیرد این است که اصلا به دنیا نیاید" ...more