شاید اولین چیزی که به ذهن خواننده کتاب برسه، سؤالها� جالبی باشند که نویسنده به دنبال جواب اونه� گشته و مایهٔ حیرت دیگران شده. اما چیزی که بیشتر نظر مشاید اولین چیزی که به ذهن خواننده کتاب برسه، سؤالها� جالبی باشند که نویسنده به دنبال جواب اونه� گشته و مایهٔ حیرت دیگران شده. اما چیزی که بیشتر نظر من رو جلب کرده در وهلهٔ اول دادههای� بودند که نویسنده در تحقیقاتش از اونه� استفاده کرده بود. مسئلهٔ بعدی که نظرم رو جلب کرد این بود که نویسنده با بسیاری از این سؤالات در طول زندگی روزمره خودش مواجه شده بود. مثلاً موقع خرید/فروش خونها� حس کرده بود که املاکیه� چندان خیرخواهش نیستند و بعد به دنبال جواب سؤالش رفته بود که چرا؟ بخشها� انتهایی که به کتاب اضافه شدهان� کمی بار طنز هم به اون دادن مثل قسمتی که نویسنده از خاطرهٔ سرو شدن مرغ فاسد در رستوران نوشته و در نهایت با لو دادن اسم اون رستوران ازش انتقام گرفته. خوندن این کتاب و نحوهٔ مواجهه نویسنده با زندگی آموزنده بود ولی دریغ از داده که در مملکت ما یا جمع نمیش� یا در دسترس عموم قرارش نمید�....more
**spoiler alert** چیزی که تشویقم کرد این کتاب رو بخونم، فیلمی با عنوان کاپوتی بود. در اون فیلم، برشی از زندگی کاپوتی رو میبینی� که در اون مشغول جمع�**spoiler alert** چیزی که تشویقم کرد این کتاب رو بخونم، فیلمی با عنوان کاپوتی بود. در اون فیلم، برشی از زندگی کاپوتی رو میبینی� که در اون مشغول جمعآور� و نوشتن این کتاب بوده. کتاب در مورد ماجرای قتل ۴ عضو خانوادها� در کانزاسه. قاتلین به امید گاوصندوقی پر از پول وارد خونه شدن و در نهایت همهٔ ساکنین خونه رو به طرز فجیعی به قتل رسوندن و با ۴۰ دلار فرار کردن. حجم تحقیقات کاپوتی برای نوشتن این کتاب قابل توجهه. کاپوتی پیشزمینه� کاملی از کاراکترها آماده کرده و بعد با حوصله رج به رج ماجرا رو طوری بافته که حتی یک گره هم جا ننداخته باشه. از روزهای منتهی به فاجعه تا اتفاقات اون شب در مزرعهٔ کلاترها، فرار قاتلین و دستگیر شدنشون تا محاکمه و اجرای حکم. کاپوتی تمام تلاش خودش رو کرده تا خواننده بتونه احساسات و تفکر آدمهای� رو که هر یک به نوعی در این ماجرا نقش داشتن و به خصوص قاتلین درک کنه. بعد از خوندن کتاب، ما حتی از رؤیاهای پری اسمیت هم باخبر هستیم؛ رؤیاهایی که پری هرگز برای کسی تعریف نکرد و احتمالاً کاپوتی طی ساعته� صحبت با پری تونسته به قدری اعتمادش رو جلب کنه که پری اینه� رو براش تعریف کنه. پرندهٔ طوطیمانن� زردرنگی که اولین بار در کودکی به رؤیای پری پا گذاشت و اون رو از دست راهبههای� که پری خردسال رو شکنجه میداد� نجات داد در آخرین رؤیای پری، وسیلهٔ عروجش شد تا یک بار دیگه اون رو از دنیای آدمها� بیرون جدا کنه و همه بفهمن که پری اسمیت آدمی فراتر از انسانها� زمینیه. یکی از نقاط قوت کتاب، دنبال کردن سیر احوالات آدمه� طی رخدادهای مختلفه. از همه مشهودتر دو قاتل و علیالخصو� پری اسمیت، که ما میتونی� نفرتش از آدمها� عذاب وجدانش و دلهرهٔ همیشگی از به دام افتادن در تمام مدتی که در حال فرار بودند و در نهایت پشیمانیش از گناه رو ببینیم. به راستی انسان چه موجودیه که از طرفی آرزو میکن� ای کاش خواهرش هم شب قتل در اون مزرعه بود تا با شاتگان مغزش رو متلاشی میکر� و از طرف دیگه همون شب به همدست� اجازهٔ دستدراز� به دختر نوجوان صاحب مزرعه رو نمیده� سؤالاتی از این دست در کنار مسائل مربوط به مجازات اعدام که در بخشها� پایانی با اونه� روبرو میشی� آدمی رو در تمامی طول کتاب درگیر خودش میکن� و اگه اینه� کافی نیست، در انتهای کتاب کاپوتی ما رو به گورستان شهر میبر� تا ببینیم چهطو� اعضای خانوادهٔ کلاتر، قاضی پرونده که اولین بار حکم به اعدام قاتلین داد و حتی همسایها� که در آخرین روزهای زندگی کلاتر در صدد مهاجرت به منطقهٔ دیگها� بود حالا همگی در یک گورستان دفن شدهان�. بله، هر انسانی لاجرم طعم مرگ را خواهد چشید. ...more
تنها بخشها� کمی از کتاب چیزی که بشود به آن داستان گفت داشتند. من بدون اطلاع قبلی از اینکه این کتاب بخشی از یک مجموعه ۴ جلدی و جلد دوم این مجموعه است تنها بخشها� کمی از کتاب چیزی که بشود به آن داستان گفت داشتند. من بدون اطلاع قبلی از اینکه این کتاب بخشی از یک مجموعه ۴ جلدی و جلد دوم این مجموعه است شروع به خواندنش کردم هر چند نه در شروع خواندن کتاب نه حالا که تمام شده حس نکردم چیزی از داستان هست که من ازش بیخبر� و کنجکاو شوم که قبلی/بعدیه� را بخوانم. در واقع کتاب خیلی بیشتر از اینه� «چیزی کم دارد». اما بخش خداحافظی کاراکتر اصلی از ماشین پینبال محبوبش و استعارهٔ معادگونها� احتمالاً مدته� جایی در ذهنم خواهد ماند....more
تا قبل از این کتاب، به نظرم نمیرسی� کتابی بتونه زندگی آدم رو تغییر بده. ولی الآن نظرم عوض شده. این کتاب باعث شد به عقب برگردم و سعی کنم نگاهم رو به جتا قبل از این کتاب، به نظرم نمیرسی� کتابی بتونه زندگی آدم رو تغییر بده. ولی الآن نظرم عوض شده. این کتاب باعث شد به عقب برگردم و سعی کنم نگاهم رو به جهان پیرامونم عوض کنم. مسئلهٔ کتاب این نیست که نیمهٔ پر لیوان رو ببینیم، بلکه به ما نشون مید� خیلی وقته� لیوان رو اشتباه میبینی�. خوندن این کتاب رو به همهٔ آدمه� میش� توصیه کرد. واقعاً نمیتون� دلیلی برای دوست نداشتنش تصور کنم و در آخر باید بگم دو صد افسوس که نویسنده دیگه در قید حیات نیست. از نظر فنی کتاب کاملاً خوشخوان� و در طول خوندنش مرتب دلم براش تنگ میش� و منتظر فرصتی بودم تا برگردم و به خوندنش ادامه بدم. امیدوارم که ترجمهٔ فارسیش هم خوب باشه....more
پدرم که از دنیا رفت، روزبهرو� بیشتر شباهتها� بین خودم و پدرم و برادرهام رو کشف میکرد�. شباهتهای� که انگار ژنتیکی و نه اکتسابی بودند هر چند در رفتاپدرم که از دنیا رفت، روزبهرو� بیشتر شباهتها� بین خودم و پدرم و برادرهام رو کشف میکرد�. شباهتهای� که انگار ژنتیکی و نه اکتسابی بودند هر چند در رفتار و کردار ما ظاهر میشدن�. گاوخونی از این منظر برای من مواجهه انسان با نیای خودش و کشف تسلسل انسان از نسلی به نسل دیگر و تکرار مصائب آدمهاس� هر چند که در ظاهر دنیا عوض میشو� و آدمه� عوض میشون� و مکانه� عوض میشون�. کتاب سبک و خوشخوان� و میش� یک نفس تا انتهاش رو خوند....more